همسرم باید عاشق پدر و مادر و خانواده ام باشد ، می توانم از همسرم بخواهم با خانواده ام محترمانه برخورد کند ولی نمی توانم مجبورش کنم عاشق خانواده ام باشد

دوگ ( Doug ) پسر بسیار وفاداری بود و با دو خواهر کوچکترش رابطه صمیمانه ای داشت . وقتی  با بتسی ( Betsy ) ازدواج کرد ، فکر می کرد بتسی هم عاشق خانواده پدری اوخواهد شد . ولی بتسی خواهر شوهرهایش را دوست نداشت .

به نظر بتسی ، خواهرهای دوگ ، آدم های خودرأی و پرتوقعی بودند . در عین حال معتقدند بود پدر و مادر دوگ در زندگی آنها دخالت می کنند . بتسی همیشه با خانواده دوگ مهربانانه ، مؤدبانه و سخاوتمندانه رفتار می کرد ولی عاشق آنها نبود . اگر چه دوگ قبول داشت که بتسی با خانواده او ، گرم و مهربان است ولی از این که آنها را از ته  دل دوست ندارد گله مند بود و یک سال بعد از بتسی جدا شد .

شما نمی توانید برای احساسات دیگران ، قانون وضع کنید . این مسخره است که فکر کنید می توانید به دیگران بگویید چه احساسی داشته باشند . احساسات و هیجانات انسان ها ، واکنش پیچیده ای به وضعیت ها رویدادهای حال و گذشته هستند . یکی از بزرگترین آزادی های انسان که نمی توانیم آن را ازاو بگیریم ، مالکیت او بر احساساتش است . آیا این کار سخت و مخربی نیست که عزیزان تان را از این حق محروم کنید ؟ یک زندگی مشترک پخته نمی تواند براین اساس بنا شود که زن و شوهر حتماً باید عاشق پدر و مادر و خواهر و برادرهای یکدیگر باشند . جمله ای مثل این جمله که « تو باید عاشق پدر و مادرم باشی» جمله معقولی نیست . البته خیلی خوب است که همسرتان ، پدر و مادر و خواهر و برادرهای شما را از ته دل دوست داشته باشد ، اما اگر مجبورش کنید آنها را از ته دل دوست داشته باشد ، اما اگر مجبورش کنید آنها را از ته دل دوست داشته باشد ، نتیجه معکوسی خواهید گرفت .

آیا منظور ما این است که به  همسرتان اجازه بدهید با پدر و مادر و خواهر و برادرتان هر رفتاری که می خواهید بکند ؟ به هیچ وجه . اگر چه نمی توانید به دیگران بگویید چطور و احساس کنند ولی می توانید به  آنها بفهمانید چطور رفتار کنند . شما می توانید از آنها بخواهید فلان رفتار را انجام بدهند . به عنوان مثال می توانید به آنها بگویید : « لطفاً با پرد و مادرم خوب برخورد کن » یا دوست دارم با پدر و مادر من درست رفتار کنی . چنین در خواست هایی معقول هستند .

کلیو ( Clive ) و باربارا ( Barbara ) توصیه ما را در ارتباطات خود با خانواده باربارا به خوبی رعایت می کردند . باربارا خیلی عاشق پدر و مادر خود بود ولی کلیو علاقه ای به آنها نداشت . کلیو که می دانست زنش خیلی خانواده اش را دوست دارد ، با آنها محترمانه رفتار می کرد . باربارا می دانست که شوهرش پدرو مادر او را دوست ندارد ولی این را هم می دانست که رفتار شوهرش با پرد و مادرش مهم است نه احساس او رد مورد پدر و مادرش . البته خیلی خوب است که زن و شوهر ، خانواده یکدیگر را دوست داشته باشند ولی عشق و محبت شما و همسرتان به احساساتی که در مورد خانواده یکدیگر دارید ، ربطی ندارد . می توانید دنبال این باشید که همسرتان احساس خوبی در مورد بستگان شما داشته باشد ولی مهم تر آن است از همسرتان توقع داشته باشید هر وقت خانواده شما را می بیند با آنها درست رفتار کند . در ضمن فراموش نکنید که رفتار و احساسات مثبتی که زا همسرتان توقع دارید ، به خانواده شما هم بستگی دارند . اگر آنها می خواهند همسرتان آنان را دوست داشته باشد خودشان هم باید دوست داشتنی باشند .

پادزهرها

نجواهای درونی اصلاحی

 « رابطه ام با همسرم از هرچیز دیگری مهم تر است .»

 « احساس و رفتار ، یک دنیا فرق دارند . »

 « معقول آن است که از همسرم بخواهم با خانواده ام خوب و مثبت رفتار کند .»

  « اگرچه من عاشق خانواده ام هستم ولی همسرم مرا انتخاب کرده نه خانواده ام را .»

« بهتر است به جای آن که فکرم را روی کارهایی که همسرم برای خانواده ام نمی کند متمرکز کنم ، از کارهایی که برای خانواده ام می کند تشکر کنم .»

باور مخالف مثبت

می توانم از همسرم بخواهم با خانواده ام محترمانه برخورد کند ولی نمی توانم مجبورش کنم عاشق خانواده ام باشد .