مشاوره کودک چیست؟

هر روش درمانی که تاکنون مطرح شده، در شرایطی نیز برای درمان کودکان و نوجوانان گرفتار اختلال روانشناختی به کار رفته است. بررسی درباره‌ی کارآیی درمان‌های روانشناختی و دارویی روی هم رفته حاکی از آن است که کودکان و نوجوانانی که به هر ترتیب تدابیر درمانی دریافت می‌کنند نتایج بهتری می‌گیرند تا کسانی که تحت هیچ‌گونه درمان قرار نمی‌گیرند. میزان کارآیی هر روش معین درمانی احتمالاً بیش از هر چیز به نوع اختلال کودک یا نوجوان بستگی دارد.
مشاوره کودک بیان می‌کند برنامه‌ریزی و کاربرد شیوه‌های درمانی برای کودک و نوجوان، ازاین لحاظ که بایستی با ویژگی‌های دوره‌ی رشد آنان همخوانی داشته باشد، به صورت کار پیچیده و دشواری درمی‌آید؛ بایستی مراقب بود که بر رشد کودک اثرات منفی درازمدت نگذارد؛ بایستی کودک را در جمع خانواده در نظر گرفت، مخصوصاً از این جهت که خانواده نیز بایستی تدابیر درمانی داشته باشند و از این لحاظ که کودک و نوجوان به ندرت خودشان خواستار درمان می‌شوند و بنابراین انگیزه لازم برای درمان را ندارند.
غالب کودکانی که تدابیر درمانی برایشان مؤثر و مفید است، متأسفانه به آن دسترسی ندارند. احتمالاً پنجاه درصد از کودکانی را که گرفتار اختلال روانشناختی هستند پزشک خانوادگی مداوا یا نصیحت می‌کند که هیچ آموزشی در زمینه‌ی ارزیابی و مداوای اختلال‌های روانشناختی ندیده است. دستگاه مسئول رفاه کودک کشور، شمار کودکان گرفتار اختلال را بسیار زیاد می‌داند که غالباً کودکانی هستند مورد ستم و از یاد رفته. به جای تدارک تدابیر روانشناختی تخصصی، رفته‌رفته تعداد بیشتر و بیشتری از این قبیل کودکان به مؤسسات شبانه‌روزی سپرده می‌شوند. بسیاری از نوجوانانی که با دادگاه‌های بزهکاری نوجوانان سروکار پیدا می‌کنند گرفتار اختلالات روانشناختی هستند با این حال برای تعداد انگشت‌شماری از آنان تدابیر درمانی گسترده‌ی لازم به صورت درازمدت و پیگیر فراهم می‌شود. به این ترتیب زمینه‌ی بسیار وسیعی برای گسترش خدمات برای آنان خالی مانده است.

عشق کافی نیست

چند بار تاکنون این سخن کلیشه‌ای را شنیده‌اید که «مهم‌ترین چیزی که می‌توانید به فرزندان‌تان بدهید عشق است؟» مهر و عشق از ضروریات‌اند اما اگر تنها چیزی که به فرزندان‌تان داده‌اید عشق باشد آنها را با دشواری روبه‌رو کرده‌اید.
مشاوره کودک می‌گوید بعضی از والدین تصور می‌کنند بچه‌ها باید اجازه داشته باشند که آزادی عمل را تجربه کنند. باید بدانند که شما آنها را دوست دارید. با این حساب، هرگز نباید آنها را محدود کنید، نباید رفتارشان را کنترل کنید.

 

مشاوره کودک همچنین تأکید می‌کند درست است که باید به فرزندان‌تان عشق بدهید. اما چیزهای دیگری هم وجود دارد که باید به آنها بدهید: نظم و انضباط، ادب شخصی، ارزش‌ها، توانایی شکل دادن به روابط خود، سبک سالم زندگی، علایق مختلف، آموزش مناسب، ذهن باز، توانایی داشتن فکر مستقل، درک کردن ارزش پول، مهارت‌های ابراز وجود، توانایی آموختن و گه‌گاه موی سر خود را کوتاه کردن.
مطمئناً این کارها ساده نیست. وقتی صاحب اولاد شدید، کار دشواری را شروع کردید. اما درست نیست فکر کنید تنها کاری که باید بکنید این است که آنها را دوست بدارید و به آنها مهر بورزید و بعد بگویید: «من والد فوق‌العاده‌ای هستم.» اما اینکه اجازه بدهید به هر کاری که دل‌شان خواست دست بزنند هم به نفع آنها نیست، شما مجبورید که وارد میدان شوید و این یعنی تن دادن به کاری بسیار دشوار. اما به اطراف‌تان نگاه کنید. بسیاری از والدین از عهده‌ی انجام دادن این کار برمی‌آیند. با این حساب، آن‌قدرها هم نباید کار دشواری باشد. با این حال بدانید وظیفه‌ی مهمی پیش روی خود دارید.

خود را از دیدن آنها خوشحال نشان بدهید

شمار بسیار زیادی از والدین خودشان را از دیدن فرزندان‌شان خوشحال نشان نمی‌دهند. فرزندشان از مدرسه به خانه می‌آید و قبل از هر چیز به او می‌گوید: “کفش‌هایت را دربیاور!” یا “زود برو تکالیف مدرسه‌ات را انجام بده.”
بچه‌ها از کجا باید بدانند که پدر و مادرشان آنها را دوست دارند؟ آن هم وقتی که والدین‌شان معمولاً با اقوام، بچه‌های اطرافیان و حتی با پستچی محله با روی گشاده‌تری برخورد می‌کنند.

مشاوره کودک تأکید می‌کند بعضی از والدین به قدری فرزندان‌شان را نادیده می‌انگارند که انگار آنها شیء هستند، یک تکه از مبلمان اتاق‌اند. بی‌توجهی کردن به فرزندان به این می‌ماند که به آنها حرف‌های منفی بزنید.
درست است که در روزهای مدرسه صبحانه با شتاب صرف می‌شود و همه در تکاپو هستند، با این حال، پدر و مادر زمان اضافه‌ای نمی‌خواهند که با فرزندان خود با رفتاری دوستانه برخورد کنند.
یک تبسم کردن به فرزندان و شاید در آغوش کشیدن آنها چقدر می‌تواند دشوار باشد؟ کار کوچکی است، اما برای بچه‌ها بسیار تفاوت می‌کند. آنها می‌خواهند بدانند که شما از دیدن آنها خوشحال می‌شوید.

با فرزندان‌تان با احترام رفتار کنید

موضوع به شکل چشمگیری ساده است. بچه‌ها قرار است که به حرف شما گوش بدهند، اما بزرگ‌ترها چنین اجباری ندارند. از این رو، شما از بزرگ‌ترها با زبان خودش تقاضای کاری می‌کنید اما به بچه‌ها مستقیماً می‌گویید که چه باید بکنند. اشکال در این است که بچه‌ها به موضوع این‌گونه نگاه نمی‌کنند. آنها متوجه نیستند که شما با دیگران چطور سخن می‌گویید و با آنها چه رفتاری دارید؛ آنها هر طور که شما با آنها حرف بزنید با شما حرف می‌زنند.
مشاوره کودک عنوان می‌کند اگر بچه‌های شما اندکی حس داشته باشند بیشتر به رفتارتان توجه می‌کنند و نه حرفی که می‌زنید. بنابراین، نه تنها نمی‌توانید آنها را به خاطر رفتارشان سرزنش کنید، بلکه باید به خاطر تقلیدی که از شما می‌کنند به آنها آفرین بگویید و در مقام تبریک گفتن با آنها حرف بزنید.

البته بچه‌های شما شایسته‌ی احترام‌اند. دلیل ساده‌ای دارد. آنها انسان‌اند. اما موضوع اینجاست که تا به بچه‌ها احترام نگذارید، آنها به شما احترام نخواهند گذاشت. اگر به بچه‌ها احترام بگذارید، اختیار و اقتدار خود را به خاطر نینداخته‌اید. بچه‌ها به این نتیجه می‌رسند که “لطفاً دندان‌هایت را مسواک بزن” و یا “ممکن است خواهش کنم میز را مرتب کنی” یک درخواست است، اما در برابر این درخواست، آنها نمی‌توانند کار دیگری بکنند و باید به آن تریتب اثر بدهند. شما با الگو شدن، رعایت آداب زندگی و معاشرت را به آنها آموزش می‌دهید.
مشاوره کودک مطرح می‌کند که ادب و رعایت احترام تنها چیزی نیست که آنها باید با توجه به الگوهای زندگی‌شان زندگی‌شان بیاموزند. نباید هرگز قولی را که به آنها داده‌اید زیر پا بگذارید. هرگز نباید به آنها دروغ بگویید. هرگز در حضور آنها ناسزا نگویید، تا روزی آنها ناسز نگویند. اگر این کارها را بکنید به صدای بلند و به روشنی به فرزندان‌تان پیام می‌دهید که آنها برای شما از دیگران اهمیت کمتری دارند. به آنها می‌گویید که مهم نیستند. اکنون ما می‌دانیم که این طور نیست. مهم است که فرزندان شما هم این را بدانند.
اگر فرزندان‌تان را بیش از هر کس دیگری دوست داشته باشید (غیر از همسرتان)، آنها بیش از هر کسی، و نه کمتر، شایسته‌ی احترام شما خواهند بود. به این ترتیب، آنها به این نتیجه می‌رسند که باید با دیگران هم با ادب و احترام حرف بزنند.

در کار تربیت فرزندان‌تان ریسک‌های حساب شده بکنید

مشاوره کودک پیشنهاد می‌کند باید بگذارید تا بچه‌ها از تجارب خود درس بیاموزند؛ اشتباهات خودشان را بکنند. بچه‌ها باید راه‌های سختی را طی کنند. اگر بچه‌ها ریسک نکنند هرگز چیزی نمی‌آموزند. کسانی که اشتباه نمی‌کنند، تجربه نمی‌کنند و معنای این حرف این است که باید ریسک کنید. شما به عنوان یک والد پیرو قاعده باید به فرزندان‌تان اجازه بدهید از درخت بالا بروند، بگذارید بیش از آنچه در توان آنها می‌بینید واحدهای درسی بگیرند. بگذارید کوله‌های‌شان را به پشت‌شان بیندازند و به سفر بروند.
البته این شما هستید که ریسک‌ها را محاسبه می‌کنید. مواقعی پیش می‌آید که احساس می‌کنید درجه‌ی ریسک زیاد است و از این رو، جواب نه می‌دهید. اما همیشه نمی‌توانید برحسب سناریوی بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد عمل کنید. اگر این طور باشد باید همیشه همه‌ی فرصت‌ها را به بهانه‌ی تردید در امنیت آن رد کنید.
با این حساب انتظار ریسک کردن داشته باشید. و البته گاه وقتی ریسک می‌کنید، ممکن است مچ دست‌تان مو بردارد، ممکن است نتیجه‌ی امتحانات‌تان خراب شود. اما ممکن است بدتر از اینها هم اتفاق بیفتد. در آن صورت بچه‌ها هم به اندازه‌ی شما از آن موقعیت چیزی می‌آموزند. اما کار دیگری که می‌توانید بکنید این است که اصولاً به آنها اجازه ندهید به استقبال خطر بروند که در بلندمدت خطر این تصمیم از ریسک نکردن بیشتر است.

از زاویه‌ی دید آنها ببینید

بسیاری از بچه‌ها معتقدند که والدینشان متوجه احساس آنها نیستند، آن هم صرفاً به این دلیل که آنها بچه‌اند. آنها فکر می‌کنند که والدین نادیده‌شان می‌انگارند، به احساسات‌شان توجه ندارند و برای‌ والدینشان مهم نیست اگر تصمیماتشان فرزندشان را ناراحت می‌کند. کاملاً حق با آنهاست.
همه‌ی والدین این کار را می‌کنند. البته نه همیشه، اما در اغلب اوقات این‌گونه‌اند. والدین به خودشان می‌گویند که ما می‌دانیم چه کاری به سود فرزندان ماست و خود بچه‌های‌مان اطلاعی از این موضوع ندارند. گاه همین‌طور است، اما نه لزوماً همیشه.

این امر تا حدی اجتناب‌ناپذیر است. اغلب بچه‌ها می‌خواهند دیرتر از ساعتی که برای‌شان تعیین شده به رختخواب بروند. دوست دارند فقط خود را به بستنی و شکلات ببندند. دوست دارند بی‌هیچ عذری از مدرسه غیبت کنند و در عوض، به ساحل دریا بروند. بسیار خب، ما هم می‌دانیم که کار درستی نمی‌کنند، می‌خواهیم کاری کنیم که مطابق میل ما رفتار کنند. اما این بدان معنا نیست که نمی‌توانیم خودمان را جای آنها بگذاریم و از دریچه‌ی چشم آنها به موضوع نگاه کنیم. اگر بچه‌ها را به حال خود بگذاریم بیشتر آنها بهتر از آنچه ما تصور می‌کنم ظاهر می‌شوند و عمل می‌کنند.
مشاوره کودک توصیه می‌کند که توجه داشته باشید بچه‌ها اغلب به شکلی متفاوت از ما به دنیا نگاه می‌کنند. بعضی وقت‌ها همان دید ما را دارند، اما ما واقعاً به زاویه‌ی دید آنها توجه نمی‌کنیم. به هر حال، وقتی فکر می‌کنند که ما نظر آنها را نادیده می‌گیریم، دلخور می‌شوند و این قابل درک است.