یادگیری زبان و بهترین سن کودک برای آن
یادگیری زبان یک فرایند پیچیده و مهم است که برای بسیاری از افراد در سراسر جهان ضروری است. زبان آموزی در هر سنی امکان پذیر است، اما بهترین سن برای یادگیری زبان کودکی است. کودکان به دلیل داشتن سیستم عصبی حساس و بسیار پذیرای اطلاعات، به سرعت و با کمترین تلاش ممکن، زبان جدید را یاد میگیرند.
در این سن، کودکان به راحتی با تلفظ واژگان جدید آشنا میشوند و به سرعت آنها را درک میکنند. همچنین، در این سن، کودکان قادر به ترکیب کلمات و ساخت جملات هستند و بدون تلاش، گرامر زبان را یاد میگیرند.
همچنین، یادگیری زبان در کودکی، به شکل بازی و سرگرمی صورت میگیرد که این باعث میشود کودکان به راحتی درگیر فرایند یادگیری زبان شوند و به آن علاقه مند شوند.
رشد زبانی کودکان به شدت به محیط زندگی آنها وابسته است. بنابراین، برای زبان آموزی بهترین روش، فراهم کردن محیطی غنی از زبان و فرهنگ مورد نظر است.
در نهایت، باید گفت که یادگیری زبان در هر سنی امکانپذیر است، اما بهترین سن برای یادگیری زبان کودکی است. بهترین روش برای یادگیری زبان نیز، فراهم کردن محیط غنی از زبان و فرهنگ مورد نظر است.
کودکان ۲۴ ماهه دوره شناخت زبان را با جملات کوتاه و واژگان محدود آغاز میکنند و کودکان ۶ساله این دوره را با توانایی درک و بحث درباره تقریبا همه چیز به پایان میبرند.
رسش و میلین دار شدن در نواحی خاصی از مغز و این واقعیت که زبان برای هرگونه تعامل اجتماعی مورد نیاز است٬ سالهای ۲ – ۶ سالگی را به مهمترین زمان برای یادگیری تبدیل میکند. برخی از دانشمندان زمانی فکر میکردند این سالها دوران بحرانی هستند٬ تنها زمانی که اولین زبان میتواند استقرار یابد و در نتیجه بهترین زمان برای یادگیری هر زبان دیگر است. برخی فکر میکردند اگر گرامر و تلفظ در اوایل کودکی آموخته نشود٬ نورون ها و سیناپسهای ضروری مغز نمیتوانند رشد کند و زبان نمیتواند ماهرانه یاد گرفته شود.
البته این فرضیات رد شده است. انسان میتواند بعد از اوایل کودکی بر زبان مسلط شود. میلیونها فرد یادگیری زبان دوم را بعد از ۶ سالگی یا حتی بعد از بلوغ شروع کرده اند. با وجود این. پژوهشهای اولیه کاملا اشتباه نمیکردند. اگرچه دوره بحرانی وجود ندارد به نظر میرسد اوایل کودکی دوره حساسی برای بسیاری از مهارتهای زبان است و آن زمانی است که واژگان دستور زبان و تلفظ به سرعت و آسانی آموخته میشوند. به کودک خردسال اسفنجهای زبانی گفته میشود زیرا تمام قطرات زبانی را که با آن سروکار دارند جذب میکنند.
دلایل رشد سریع یادگیری زبان در کودکی
یکی از دلایلی که اوایل کودکی دورهی حساسی برای زبانآموزی میباشد به رشد مغز باز میگردد. دنریتها و قسمتهای عصبشناختی برای یادگیری زبان به سرعت در طی این سالها رشد میکنند. محیط اجتماعی عامل بسیار مهمی است.
وقتی والدین از همان اوایل شروع به خواندن میکنند، کودک خردسال به شدت مشتاق میشوند که اجتماعی شوند. آنها میخواهند ارتباط برقرار کنند و از اشتباه کردن ناراحت نمیشوند.
به همین دلیل کودک خردسال با بزرگسالان٬ با هر فرد دیگر٬ با خودشان و با اسباببازی هایشان بسیار صحبت میکنند و تلفظ نادرست آنها٬ استفاده نادرست٬ لکنت زبان و سایر موانع سیالی گفتار٬ آنها را آشفته نمیکند. مگر این که فرد دیگری آنها را بخاطر این موضوع آزار دهد. به یک نکته تکاملی بسیار مهم در اینجا دقت کنید. کودک خردسال زبان را راحتتر فرا می گیرند زیرا برخلاف بیشتر کودکان بزرگتر و بزرگسالان آنها از ترس این که مبادا در استفاده از زبان جدید اشتباه کنند از صحبت کردن خودداری نکرده و زیاد تمرین میکنند.
برخلاف بیشتر کودکان بزرگتر و بزرگسالان آنها از ترس این که مبادا در استفاده از زبان جدید اشتباه کنند از صحبت کردن خودداری نکرده و زیاد تمرین میکنند.
یادگیری واژگان در کودک
در اوایل کودکی یادگیری لغات زبان جدید به سرعت گسترش میابد. به طور متوسط کودک در ۲سالگی حدود ۵۰۰ لغت و در ۶سالگی بیش از دههزار لغت میدانند. یک پژوهش نشان میدهد در ۲-۶ سالگی هر روز ۱۰ واژه آموخته میشود. در هر ۲ ساعت بیداری در سنین ۲-۲۰ سالگی یک لغت جدید افزوده میشود. در اوایل کودکی رشد ناگهانی عمومی که به معنای تسلط بر افعال٬ صفات٬ قیدها٬ حروف ربط و تعداد زیادی اسم میباشد.
به طور متوسط کودک در ۲سالگی حدود ۵۰۰ لغت و در ۶سالگی بیش از دههزار لغت میدانند.
برآورد دقیق واژگان جدید متفاوت است زیرا زمینههای یادگیری متفاوتند. برآوردهایی که در فوق اشاره شد ممکن است بالاتر از متوسط جهانی باشد. با این وجود٬ تمام پژوهشگران توافق دارند که واژگان در سن ۷ سالگی به سرعت ساخته میشوند و بسیاری از کودکان توانایی یادگیری زبانهای دیگری٬ علاوه بر زبانی که با آن صحبت میکنند را دارند.
زبان در اوایل کودکی
رشد ناگهانی واژهها چگونه رخ میدهد؟
بعد از یادگیری زجرآور زبان (هر لغت در هر بار) در ۱ سالگی٬ کودکان کلمات را در دستههای مرتبط با هم گروهبندی میکنند. یک نوع شبکه یا نقشهی ذهنی که امکان یادگیری سریع واژهها را فراهم میآورد. این فرایند طبقهبندی سریع نام دارد زیرا به جای اینکه کودک صبرکنند تا یک واژه را در موقعیتهای مختلف دیده و تعریف دقیقی از آنرا درک کنند٬ هر واژه را تنها یک بار میشنوند و آنرا در نقشه زبانی ذهن خود ثبت میکنند.
نقشه زبانی همواره دقیق نیست٬ میتوان گفت نقشه ذهنی مشابه تصور ذهنی است که اغلب مردم از جهان دارند. بر این اساس هنگامی که آنها سوال شود نپال کجاست؟ بیشتر افراد میتوانند به طور تقریبی محل آنرا مشخص کنند. اما تعداد کمی میتوانند مکان دقیق آنرا با ذکر مرزها به طور دقیق مشخص کنند. نپال در ذهن شما نقش بسته٬ ولی نه به صورت دقیق. به طور مشابه کودکان نامهای حیوانات جدید را سریع یاد میگیرند. زیرا این نامها در مغز آنها طوری طبقه بندی شده که بسیار شبیه به نام حیواناتی باشند که آنها در حال حاضر میشناسند.
بنابراین٬ حیوانات در ذهن کودکان یک گروه هستند. وقتی آنها شیر را بشناسند٬ به راحتی میتوانند پلنگ را در نقشه ذهنی خود جای دهند. بازدید از باغ وحش معمولا به گروهبندی سریع تعداد زیادی از لغات کمک میکند. مخصوصا اگر خود باغوحش با قرار دادن حیوانات مشابه کنار بکدیگر به طبقهبندی لغات کمک کند. مزیت دانستن حداقل یک واژه از هر مقوله این است که کمک می کند بقیه واژهها به سرعت در آن محدوده طبقهبندی شوند.
یادگیری گرامر یا دستور زبان در کودک
گرامر زبان شامل دستور زبان٬ اصول فنی زبان و قوانینی میباشد که به منظور ارتباط برقرار کردن به کار میبرند. تربیت لغات و تکرار آنها٬ پیشوندها و پسوندها٬ آهنگ و تاکیدات همگی بخشی از گرامر هستند.
غالبا بین زبان بیانی (این که شخصی چه میگوید) و زبان دریافتی (آن چیزی که شخص درک میکند) تفاوت وجود دارد. برای هرکس ربان دریافتی (معنایی) گستردهتر است٬ چرا که درک مجموعهای از کلمات٬ به دشواری بازگوکردن عقاید نیست. تفاوتهای موجود در گرامر گوش کردن خیلی کمتر از صحبت کردن اهمیت دارد.
کسی که جملات دو کلمهای را بیان میکند از گرامر استفاده کرده است. در ۳ سالگی گرامر تقریبا بر سخنان کودک تاثیرگذار است. کودک انگلیسیزبان نه تنها فاعل را قبل از فعل قرار میدهند بلکه فعل را قبل از مفعول و صفت را قبل از اسم به کار میبرند. آنها جمله من سیب را خوردم را به کار میبرند و ۲۳ ترکیب ممکن دیگر را به کار نمیگیرند. آنها میتوانند کلمات را جمع ببندند. گذشته٬ حال و آینده افعال را بسازند و حالت فاعلی و مفعولی و ملکی ضمایر را بیان کنند.
آموزشهای والدین و تشویقهای بزرگسالان به طور مستقیم باعث کاربرد سریع و اصولیتر زبان میشود. در مطالعه روی دوقلوها (آنهایی که بخاطر تجربیات کم مکالمات فردی غالبا در یادگیری گرامر تاخیر داشتند) پژوهشگران دریافتند که سرعت و عمق یادگیری زبان به میزان صحبت والدین با هرکدام از دوقلوها بستگی دارد.
عوامل ژنتیکی
عوامل ژنتیکی نیز بر چگونگی استفاده درست کودکان ۳-۵ ساله از گرامر زبان موثر است. هر بعد ویژه و اختصاصی از زبان عوامل مختلفی تاثیر میپذیرد زیرا بسیاری از عوامل ژنتیکی و محیطی (چه از طریق والدین و چه از طریق همسالان) اثرگذار است و مجموعهی عوامل ژنتیکی بر زبان بیانی بیش از زبان دربافتی است که به میزان زیادی به تجربه بستگی دارد.
مهم نیست که جزئیات چه باشند٬ طبیعت و تربیت در همهی ابعاد زبانآموزی با هم تعامل دارند و سالهای اولیهی کودکی فرصتی برای یادگیری سریع٬ بخشی از آن به دلیل رسش مغزی و بخشی به خاطر زمینههای اجتماعی است.
کودکان خردسال الگوهای گرامر زبان خود را یاد میگیرند و تمایل زیادی دارند که آنها را در جایی که لازم نیست هم به کار برند این تمایل تعمیم مفرط نامیده میشود که در مواقعی که زبان کودک شامل استثناهای زیادی باشد دردسرساز است.
یادگیری زبان دوم
در دنیای امروز فراگیری دو زبان ارزشمند و حتی ضروری است.
هنوز کودکان اقلیتها (که به زبانی صحبت میکنند که بین مردمشان رایج نیست) در اکثر مقایسههای انجام شده وضعیت نامساعدی دارند. آنها ممکن است در مدرسه بیشتر شکست بخورند،احساس شرمساری کرده و در بزرگسالی بیکار باشند.
یادگیری دو زبان مرجع برای پیشرفت آنها اساسی است. اما این یادگیری چگونه رخ می دهد؟
هدف از یادگیری زبان دوم چیست؟
قبل از تشخیص این که یادگیری زبان دوم چگونه باید باشد٬ بگذارید ابتدا اهدف را معین کنیم. این چیزی است که والدین٬ پژوهشگران و عموم مردم غالبا درباره آن با هم توافق ندارند. آیا کودک خردسال را باید به یادگیری دو زبان مجزا تشویق کنیم؟ برخی مخالف بوده و معتقدند که هر کودک باید حداقل دو زبان را یاد بگیرد و سالهای حساس اوایل کودکی بهترین زمان برای یادگیری است.
به نظر میرسد پژوهشها بیشتر از دیدگاه دوم حمایت میکنند. بلافاصله بعد از تثبیت واژگان کاملا مشهود است که کودکان خیلی خردسال نهتنها بر کلمات زیادی تسلط مییابند بلکه میتوانند بر دو دستور زبان متفاوت و استفاده درست از لغات٬ زبان و ویژگیهای مکث و توقف و عبارات غیر کلامی آن نیز تسلط یابند. دلیل بیشتر برای انتخاب سالهای اولیه به عنوان دورههای حساس برای زبانآموزی این است که این سالها بهتری زمان برای یادگیری تلفظ مادری (بدون لهجه) هستند.
بیان هجاها
نمیتوان گفت بیشتر ۶ ساله ها میتوانند زبان دیگر را مانند مادری صحبت کنند. درواقع٬ بیشتر ششهای تکزبانه در تلفظ آواها مشکل دارند. علاوه بر این٬ به تعبیر دیگر در اوایل کودکی دنریتها و نورونها با تلفظ کلماتی که کودک میشنود سازگار میشوند. تمایز بین زبان بیانی و دریافتی در اینجا تعیینکننده است. بسیاری از کودکان خردسال هنگامی که میخواهند به زبان خودشان مسالهای را بیان کنند٬ هجاها را معکوس میکنند٬ حروف صامت را حذف میکنند حروفی را که مشکل است به حروف دیگری تبدیل میکنند یا در تلفظ لغات اشتباه میکنند. اما حتی اگر تفاوتها را نتوانند بیان کنند میتوانند آنها را با شنیدن تشخیص دهند.
بسیاری از کودکان خردسال هنگامی که میخواهند به زبان خودشان مسالهای را بیان کنند٬ هجاها را معکوس میکنند.
این مورد همانطور که در مورد دو زبان صادق است در یک زبان نیز همینگونه است. کودکان تلفظها را گوش میکنند. اختلافات جزئی لهجهها را میشنوند و حتی هنگامی که آن را به درستی تکرار نمیکند بر آن تاکید میکنند. رسش هرساله موجب میشود تلفظها به صورت پیچیدهتری ساخته شود. تا حدی به این دلیل که کورتکس شنیداری با اصوات خاصی هماهنگ شده و دیگر اصوات را نادیده میگیرد
این واقعیت که این سالها فرصتی اساسی برای یادگیری زبان دیگر است به این معنا نیست که یادگیری زبان جدید بعد از شش سالگی محکوم به شکست است. در واقع٬ زبان جدید میتواند در هر سنی آموخته شود. به عنوان مثال٬ میلیونها نوجوان و بزرگسال مهاجر این کار را انجام دادهاند با این وجود٬ تسلط بر لهجهی زبان در بزرگسالی به طور قابل توجهی دشوار است.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.