۷ راهکار برای پایان دادن به دعوای بچه ها
روشهای مختلفی برای پایان دادن به دعواهای بچهها وجود دارد. دعوا بین بچهها امری طبیعی است، اما برخی بچهها ممکن است به دلایلی مانند خودکامگی، تعصب و یا نارضایتیهای شخصی، از حد معمول خارج شوند و دعواهای بیشتری را به وجود آورند. در این مقاله، چند راهکار برای پایان دادن به دعواهای بچهها بررسی میشود.
۱. تشویق به صحبت کردن: بچهها باید به این امر تشویق شوند که هرگز نباید دوستیشان را از دست بدهند و به جای آن، مشکلاتشان را با هم صحبت کنند. به بچهها باید یاد داده شود که همیشه به خواستههای دیگران توجه کنند و به همدیگر احترام بگذارند.
۲. مدیریت احساسات: برخی بچهها برای تفریح از دعواهای پر فراز و نشیب استفاده میکنند. در این صورت، باید آنها را تشویق کنید که به جای این کار، بازیهایی را که همه با هم میتوانند انجام دهند، پیشنهاد دهید. این کار میتواند برای کنترل احساسات بچهها موثر باشد.
۳. نقشآفرینی: اگر دعوا بین دو بچه اتفاق افتاده است، میتوانید نقشآفرینی کنید و به آنها بگویید که برای پایان دادن به دعوا، میتوانند نقشهایی مثل داور، مربی و یا بازیکن را برای خود انتخاب کنند. این کار میتواند به شدت اعتماد به نفس بچهها را بالا ببرد و به پایان دعوا کمک کند.
۴. استفاده از داستانهای کودکانه: داستانهای کودکانه میتوانند برای کنترل بچهها و پایان دادن به دعواهای آنها مفید باشند. برخی داستانها مثل «دوستی و روحیهی همدلی»، به بچهها یاد میدهند که چگونه باید با دیگران رفتار کرد.
۵. توجه به رفتار بچهها: بیشتر بچهها به دنبال توجه هستند و به دعواها پرداختن میکنند تا توجه شما را به خود جلب کنند. بنابراین، اگر بچههایی دعوا میکنند، بهتر است به رفتار آنها توجه کنید و به آنها نشان دهید که با توجه به رفتار صحیح، میتوانند بهترین نتیجه را برای خودشان به دست بیاورند.
در کل، برای پایان دادن به دعواهای بچهها، مهم است که به آنها نشان داده شود که چگونه با هم بهترین رفتار را انتخاب کنند و با همکاری و همدلی، مشکلاتشان را حل کنند. با استفاده از روشهایی که در این مقاله بیان شده، میتوانید به بچههای خود کمک کنید تا بهترین رفتار را در برابر دعواها انتخاب کنند.
دنیای گرم و صمیمی خانواده زمانی بیشتر رنگ زندگی به خود می گیرد که صدای بازی و شادی بچه ها در آن طنین انداز باشد. دعوای بچه ها بخشی از زندگی خانوادگی آنهاست. دعوای فرزندان برای خانواده های چند فرزندی چیز عجیب و غریبی نیست. هیچ پدر و مادری نمی توانند ادعا کند که فرزندانشان هیچ وقت با هم دعوا نکرده اند. این مشکل اجتناب ناپذیر است. جر و بحث و دعوای بچه ها می تواند شرایطی را برای تمرین و یادگیری بسیاری از اصول زندگی اجتماعی در یک موقعیت کوچک تر فراهم کند.
در این دعواها بچه ها می توانند روش حل اختلاف را یاد بگیرند و به نظرات دیگران احترام بگذارند؛ اما گاهی دعواهای ساده کودکانه در روحیه آن ها چنان تاثیری می گذارد که تا پایان عمر در خاطر آن ها باقی می ماند. به خاطر اینکه برخی والدین نمی دانند با این مشکل چطور برخورد کنند. گاهی سر هر دو داد می زنند «بس کنید!»، گاهی طرف فرزند بزرگ تر را می گیرند و گاهی او را محکوم می کنند و از فرزند کوچکتر دفاع می کنند. اما نمی دانند با این کارشان در فضاهای بزرگ تری مثل مدرسه و جامعه چه اتفاقی برای او خواهد افتاد.
خیلی وقت ها دعوای بچه ها تبدیل به یک مشکل اساسی می شود و بدون اینکه والدین متوجه باشند، خود عامل ادامه دعوا بین فرزندان می شوند.
خانواده مثل هر مجموعه دیگری نیاز به مدیریت صحیح دارد.
مدیریت صحیح نه تنها به اعضای خانواده احساس امنیت می دهد بلکه اعضای خانواده با انگیزه بیشتری فعالیت می کنند. با مدیریت صحیح خانواده قادر خواهید بود در هنگام بحران به بهترین نحو اوضاع را مدیریت و همه چیز را هماهنگ کنید.
علت دعوای بچه ها
همه می دانند که آمدن فرزند دوم، مساویست با سقوط امپراطوری عظیم فرزند اول. سقوط یک امپراطوری هم ضایعاتی به دنبال دارد. مواظب باشید سقوط فرزند اول شما از همه کاره بودن در خانه، به صدمات روحی او نیانجامد. بیشتر خانواده ها در این مورد تدبیرهایی اندیشیده اند که اغلب موثر واقع شده است. اما آن دسته از والدین که در این مورد فکر نکرده اند، به تدریج با مشکلاتی روبه رو شده اند که اگرچه ظاهرشان ساده است، ولی بسیار با اهمیت اند. بعضی از والدین می گویند یکی از ابتکارات ما این است که سعی می کنیم بیشتر وظایف ساده و عملی را به عهده فرزند اولمان بگذاریم تا او در بزرگ شدن فرزند دوم احساس مشارکت کند، و بنابراین از به دنیا آمدنش احساس طردشدگی و نخواستنی بودن نکند.
البته این شیوه پسندیده ای است، ولی کافی نیست. خیلی از بچه های اول، از انجام چنین تکلیفی، سرباز می زنند و اصولاً حاضر نیستند که با پدر و مادر در مورد مراقبت از فرزند دوم همکاری کنند، اگر این وضع ادامه پیدا کند، باید منتظر عواقب ناخوشایندی باشیم که در سنین بالاتر به وقوع می پیوندد. بچه ها هرقدر از خردسالی فاصله می گیرند، میزان اختلافات و بگومگوهایشان بالاتر می رود. مرتب یکی از دیگری شکایت می کند. کسی که بیشتر شکایت می کند، معمولاً فرزند کوچک تر است و متأسفانه والدین هم همیشه جانب او را می گیرند و به فرزند بزرگ تر می گویند که: «او بچه است».
گاهی مشاهده شده بعضی از والدین بدون توجه به مورد دعوای فرزندان و بدون بازخواست از فرزند اول، بلافاصله فرزند بزرگ تر را تنبیه می کنند و می گویند که تو باید مواظب فرزند کوچک تر باشی. فرزند بزرگتر که احساس بی عدالتی و تبعیض می کند، باید به نوعی این فشار را تخلیه کند، و معمولاً در غیاب والدین تلافی آن را سر فرزند کوچک تر در می آورد.
مشاجرات و دعوای خواهر و برادر همیشگی بوده و این امری طبیعی است و اگر به خاطرات بچگی خودمان نگاهی بیاندازیم، می بینیم ما هم از این وضع مستثنی نبوده ایم. خواهر و برادرها اغلب می توانند با هم کنار بیایند. دشواری بیشتر مسأله از جایی آغاز می شود که دخالت های بی جای والدین شروع می شود. اگر فرزندی از میانجی گری خانواده ناراضی شود و احساس کند که جانب عدالت رعایت نشده و او مظلوم واقع گردیده، در واقع تخم کینه و حسادت را در او پرورش داده ایم. کسی که بعدها دچار حسادت و تنفر می شود، طرفی است که از دخالت های خانواده ناخشنود بوده است. بنابراین باید آنها را به حال خود رها کنیم و هرگز برای آشتی آنها پافشاری نکنیم، و به آنها اجازه دهیم تا خودشان مسایل خود را حل نمایند.
فرزندان در سنین نوجوانی به قدری حساس و زودرنجند که از کوچکترین حرف ما ناراحت می شوند. مادری که در چند مورد به فرزند اول حق می دهد و فقط در یک مورد او را مقصر می داند، باید بداند که فرزند حساس او، آن چند موردی را که مادر حق به او داده فراموش می کند و فقط به تنها موردی که او را مقصر دانسته، می چسبد و احساس می کند که در مورد او بی عدالتی شده است؛ پس بهتر که والدین سعی کنند کمترین دخالت را بنمایند تا کمترین رنجش را به وجود آورند.
گاهی والدین در حفظ حقوق مساوی برای فرزندان، جانب عدالت را رعایت نمی کنند. مثلاً برای فرزندی که حرف شنوتر، مطیع تر، ساکت تر و محبوب تر است وسایل بهتری می خرند و همه جا او را به عنوان فرزندی باتربیت و معقول معرفی می کنند، در صورتیکه باید بدانند فرزند خیلی مطیع، لزوماً فرزند چندان باهوشی نیست. فرزند سرکش و یاغی، که کارهایش معمولاً با ابتکار و هوشمندی همراه است، دارای آتیه بهتر و مطمئن تری است. خانواده ها باید بدانند که نوجوانان همه یک جور نیستند. همان طور که نحوه زایش و پرورش آنها متفاوت بوده، همان طور هم نحوه واکنش های آنها نسبت به مسایل اطرافشان متفاوت است.
اما متاسفانه دخالت و تبعیض بین فرزندان دو اشتباه رایج و مخرب والدین است که باعث می شود برخی اختلافات و دعوای بچه ها فراموش نشود و احساس عصبانیت، حس برنده و بازنده، احساس من دوست داشتنی نیستم یا حس انتقام، ایجاد شود. برخورد نادرست والدین در دعوای کودکان ، آن ها را از هم دور می سازد و با تکرار این شرایط آنها نسبت به یکدیگر بی رغبت می شوند، به سختی می توانند با هم بازی کنند، کار مشترکی انجام دهند و در کنار هم قرار بگیرند. به این ترتیب رابطه بین فرزندان و همچنین رابطه آن ها با والدین هر روز تیره تر خواهد شد.
خوشبختانه راه حل این مشکل خیلی هم پیچیده نیست و تنها نیاز به صبر و حوصله ما دارد. ابتدا باید بپذیرید که اشتباه برخورد کرده اید و روشتان را تغییر دهید. آن وقت است که می توانید کنترل رفتار فرزندانتان را به دست بگیرید.
مادری پیش من شکایت می کرد که: «فرزندم، ارسلان، تازگی ها خوب درس نمی خواند. در منزل بی انضباطی می کند. جلوی پدرش می ایستد. با من گستاخی می کند. در اتاقش را به هم می کوبد. و مرتب با برادر کوچک ترش دعوا راه می اندازد. مدیر مدرسه چندی پیش مرا خواسته است و به من گفته که فرزندم، در مدرسه ناآرام است. دایماً با لباسش ور می رود و آن را لوله می کند. ناخن هایش را می جود و با بچه ها سازگاری ندارد.»
وقتی از اتفاقاتی که اخیراً در منزل پیش آمده بود مطلع شدم، معلوم شد که فرزند دوم این خانواده دندادن های نامرتبی داشته که او را به دکتر برده اند و دندانش را سیم پیچی (ارتودونسی) کرده اند و مبلغ بسیار زیادی در این راه خرج کرده اند. از اینجا متوجه شدم که فرزند اول قبلاً معترض بوده، بین او و برادرش تبعیض قایل شده است. ناچار شدم به مادرش بگویم که از این پس از او مراقبت های زیادی بکنید و اگر ممکن است فعلاً برایش کادویی هرچند کوچک بخرید تا ارامش نسبی خود را به دست آورد. آن وقت سر فرصت به او یادآور شوید که ما ناچار بودیم دندانهای برادرت را سیم پیچی کنیم، کمااینکه اگر تو هم چنین احتیاجی داشتی ما کوتاهی نمی کردیم.
اولین تأثیراتی که نوجوان دریافت می کند از خانواده است. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین خط مشی زندگی، اخلاق و رفتار نوجوان در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد.
راه حلهای مناسب جهت پایان دادن به دعوای فرزندان
۱- به دنبال کشف علت دعوای فرزندان خود باشید و موقعی که می خواهید میانه دعوا را بگیرید مراقب باشید هیچ یک از بچه ها را به سبب کوچکتر بودن مورد حمایت خاص قرار ندهید و همانند یک قاضی، بیطرفانه قضاوت کنید زیرا در برخورد با رفتارها و دعوای بچهها ، حفظ برابری دو طرف ضروری است. والدین نباید تلاش کنند بفهمند چه کسی دعوا را شروع کرده است، و کی چه گفته است و بعد چه چیز باعث بدتر شدن دعوا شده است. جانبگیری کردن از یک فرزند زمینه تخم کینه و حسادت را در دل فرزند دیگر به وجود می آورد. در اکثر موارد، باید مجازات بچه ها یکسان باشد. هدف باید این باشد که میل به برد و باخت را در دعوای بچه ها از بین ببرید و حتی الامکان بین آنان صلح و آشتی برقرار کنید.
۲- در موقع مشاجره و دعوای بچه ها نباید از کوره در رفت. اغلب بچه ها برای حل مشکلات خود به کمک والدین نیازمندند اگر والدین داد بزنند، دستپاچه شوند یا عصبانی شوند و از الفاظ زشت استفاده کنند، نتیجه این خواهد شد که آن رفتار آزاردهنده در دعواهای بچهها دوباره تکرار خواهد شد.
۳- سعی کنید موقعیتهای دعوا بین فرزندان را شناسایی و آنها را از بین برده یا به حداقل برسانید. دلایل دعوای بچه ها را پیدا کنید و تلاش کنید آن دلایل را از میان بردارید. اگر هر شب سر اینکه چه کسی روی چه صندلی بنشیند دعوا میکنند، سعی کنید برای آنها سر میز، جا مشخص کنید و بعد اگر لازم بود به صورت چرخشی جایشان را عوض کنید. آیا سر رنگ چیزهای مختلف دعوا میکنند؟ برای آنها رنگ های مشابه بخرید. باید بدانید که چه زمان فرزندانتان در بدترین حالت خود هستند، مثلاً کی خسته یا گرسنه هستند یا روز بدی را پشت سر گذاشتهاند، و تا جایی که ممکن است موقعیت دعوای آنها را از بین ببرید. بچه ها باید بدانند که آنها را به یک اندازه دوست دارید. گاهی اوقات یک آغوش و یک بوسه تنها چیزی است که فرزندتان به آن نیاز دارد.
۴- پدر و مادر عزیز الگوی خوبی باشید. وقتی خودتان مدام با هم دعوا می کنید، نمی توانید انتظار داشته باشید که بچههایتان اصلاً با هم دعوا نکرده و خوشرفتاری کنند. شما باید الگوی فرزندانتان در نحوه برخوردها و رفتار با هم باشید.
۵- وقتی بچه ها با هم کنار میآیند، آنها را تشویق کنید. تحسین و تشویق کمک بسیار زیادی به ایجاد رفتارهای مثبت در بچه ها می کند.
۶- والدین بهتر است عواقب جنگ و دعوا را برای فرزندان خود بازگو کنند و یادآوری کنند برای حل اختلافات و مشکلات با دیگران راه حلهای دیگری به غیر از دعوا وجود دارد.
۷- قوانینی برای رفتارهای غیرقابل قبول و تهاجمی بچه ها در خانه وضع کنید و به آنها بگویید شکستن این قوانین مجازات دارد. مثلا بگویید: «حق ندارید دعوا کنید، اجسام را به طرف هم پرتاب کنید، کتک کاری کنید و …» سعی کنید همیشه در اجرای این قوانین مصمم باشید و در صورت مشاهده نقض قوانین، برای آن ها جریمه ای مانند از دست دادن تماشای تلویزیون یا نخریدن یک وسیله مورد علاقهشان را در نظر بگیرید. البته لازم است زمانی که مشاهده می کنید فرزندانتان از قوانین و مقررات شما پیروی می کنند، آن ها را تشویق کنید تا تاثیرگذاری این رفتار بیشتر شود.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.