روانشناسی مهاجرت:
مهاجرت یکی از مهمترین مسائل جهانی است که هر ساله باعث حرکت بیش از ۲۵۰ میلیون نفر میشود. این حرکت افراد به دلایل مختلفی مانند به دنبال کار و مشاغل بهتر، به تحصیل در دانشگاههای برتر، فرار از جنگ و تبعیض و همچنین به دنبال زندگی بهتر و آیندهای روشنتر، صورت میگیرد. با وجود فواید بسیاری که مهاجرت برای افراد دارد، این موضوع برای فرد و جامعه مبدا و مقصد چالشهایی را پدید میآورد که نیازمند رویکردهایی مانند روانشناسی مهاجرت هستند.
روانشناسی مهاجرت، بررسی عواقب روانی مهاجرت برای فرد و جامعه مبدا و مقصد است. این شاخه از روانشناسی، به بررسی تأثیرات مهاجرت بر هویت، رفتار، روابط، وضعیت اجتماعی و روانی، و به طور کلی زندگی فرد میپردازد. به عنوان مثال، مهاجرت برای فرد میتواند موجب تغییرات شدیدی در شخصیت، افکار و باورهای او شود. این تغییرات میتواند از نوع مثبت و منفی باشد و به طور کلی باعث تحولات مهم در زندگی او شود.
با وجود این که مهاجرت میتواند به زندگی افراد فرصتهای بیشتری را دست یابند، اما این موضوع نیز با چالشهایی همراه است. به عنوان مثال، در جامعه مقصد، فرد ممکن است با تبعیضهایی مواجه شود که به دلیل اصالت و فرهنگ متفاوت با جامعه مقصد است. در این موارد، مهاجرت ممکن است باعث ایجاد احساس تنهایی، دلسردی و افسردگی در فرد شود. روانشناسان مهاجرت به دنبال راهحلهایی برای مدیریت و کاهش این چالشها در زندگی افراد هستند.
در کنار این موضوع، روانشناسی مهاجرت به بررسی تأثیرات مهاجرت بر جامعه مبدا و مقصد نیز میپردازد. به عنوان مثال، مهاجرت میتواند باعث افزایش فرصتهای شغلی و تحصیلی، افزایش تنوع فرهنگی و افزایش نرخ رشد اقتصادی شود. اما به طور متقابل، مهاجرت میتواند باعث خروج نیروی انسانی و کاهش کیفیت زندگی در جامعه مبدا شود. بنابراین، روانشناسی مهاجرت برای بررسی عواقب مثبت و منفی مهاجرت برای جامعه مبدا و مقصد نیز بسیار حائز اهمیت است.
به طور خلاصه، مهاجرت یک موضوع پیچیده است که به دلایل مختلفی در جهان به وقوع میپیوندد. روانشناسی مهاجرت، به بررسی عواقب روانی مهاجرت برای فرد و جامعه مبدا و مقصد میپردازد و به دنبال راهحلهایی برای مدیریت و کاهش چالشهایی است که این موضوع برای افراد و جامعه میآورد. این شاخه از روانشناسی باعث افزایش دانش و آگاهی درباره مهاجرت و عواقب آن در جهان میشود و به عنوان یکی از مهمترین زمینههای تحقیقاتی در روانشناسی محسوب میشود.
مشکلات اصلی سلامت روان فرد مهاجر، مراقبت از خود و امیدواری
مشکلات سلامت روان مربوط به مهاجرت
غم غربت / دلتنگی
غم غربت یا دلتنگی معضل دیگری است که گریبان فرد مهاجر را میگیرد. اغلب افرادی که با امید پیشرفت و شادی اقدام به مهاجرت میکنند در برهههای مختلفی این احساس را تجربه خواهند کرد.
افراد با یادآوری خاطرات خانه و خانواده و حتی محله و شهر خود دچار دلتنگی میشوند و این مسئله میتواند تا چندین ماه پس از مهاجرت ادامه داشته باشد. اگر چه این احساس طبیعی بوده و ناشی از تغییر محیط و شرایط زندگی است، اما افرادی که به تنهایی مهاجرت میکنند و حلقه حمایتی عاطفی برای رفع دلتنگی نداشته باشند، تحت فشار بیشتری خواهند بود.
اگر چه اغلب افراد با گذشت زمان، تا حدود زیادی خود را با غم غربت سازگار میکنند، اما اگر فردی دچار مشکلات مالی، بیکاری، طلاق یا دیگر مسائل دشوار باشد، میتواند دچار مشکلات روانی از قبیل اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی میشوند.
شوک فرهنگی
هنگامی که مهاجر وارد یک کشور غریب میشود، موارد زیادی از جمله سبک زندگی، فرهنگ و رفتار افراد ناآشنا است. به روند شناخت، درک و سازگاری با این تغییرات، شوک فرهنگی گفته میشود. از آنجایی که فرد از کودکی تحت آموزش بوده و لحن افراد، زبان بدن و روشهای تعامل در وطن خود به اندازه کافی تمرین کرده است، شخص برای درک و تفسیر رفتارها و گفتههای هموطنان خود دچار مشکل نمیشود.
اما تفاوتهای فرهنگی باعث میشود که کوچکترین مسائل از نحوه تشکر تا درخواست کمک در کشور غریب به یک چالش جدید برای فرد مهاجر تبدیل شود.
در مورد مهاجران ایرانی که به کشورهای اروپایی و آمریکا مهاجرت میکنند، شک فرهنگی ناشی تغییرات گسترده ساختارهای اجتماعی بخصوص در جامعه آمریکا که بر پایه سرمایهداری است، قابل توجه بوده و در صورت نداشتن انعطافپذیری بالا، فرد مهاجر دچار مشکل عدم انطباق با محیط جدید میشود.
مشکلات مالی: شغلهای دست پایین و بحران هویت
از دیگر مشکلات رایج این است که بسیاری از افراد متخصص ایرانی پس از مهاجرت مجبور به فعالیت در زمینههای کاری دست پایینتر و حتی به عنوان کارگز میشوند که باعث خدشه دار شدن عزتنفس فرد مهاجر و بحران هویت او میشود.
شرایط اقلیمی از دیگر مواردی است که در صورت مهاجرت به کشورهای سردسیر اسکاندیناوی نمیتوان به راحتی از آن صرف نظر کرد، چرا که کاهش طول روز و احتمال پایین قرار گرفتن در معرض نور طبیعی میتواند در برخی افراد به اختلال افسردگی فصلی منجرب شود.
مشکلات کودکان مهاجر
فرد مهاجری که با کودک خود اقدام به مهاجرت کرده است مسلما علاوه بر مراقبت از سلامت روان خود باید از قبل در نظر داشته باشد که تغییر محیط میتواند آثار منفی زیادی بر روی فرزندان داشته باشد.
عمده مشکلات کودکان و نوجوانان مهاجر شامل موارد زیر است:
- دشواری در یادگیری زبان
- مشکل در برقراری ارتباط با همسالان و پیدا کردن دوست
- دلتنگی برای خانه و دوستان قدیمی
- انعطاف ناپذیری برای سازگاری با محیط جدید
- افت تحصیلی به دلیل تفاوت سیستم آموزشی
مشکلات زناشویی در مهاجرت
اغلب زوجین در ماهها و سالهای اول مهاجرت تمام تلاش خود را برای پیدا کردن محل مناسب برای زندگی، پیدا کردن شغل، حل و فصل مشکلات مالی میکنند. این مشکلات آنقدر زیاد هستند که گاها زن و شوهر را از پرداختن به نیازهای اساسی رابطه، غافل میکنند.
مهاجرت باعث کاهش رضایت از زندگی زناشویی برای اغلب افراد میشود و احتمالا باعث بروز مشکلات سلامت روان زیر میشود:
- خشم و عصبانیت
- استرس
- احساس تنهایی
- تشدید مشکلات زناشویی قبلی
- جدایی عاطفی یا طلاق
در ادامه مقاله به بررسی روانشناسی تجارت مهاجرت از زبان افراد جوان با پیشینه فرهنگی مختلف میپردازیم که موضوع یک پایان نامه دکتری معتبر است.
تجارب مهاجرت و احساسات ضد مهاجر چه تاثیری بر سلامت روان دارند؟
این پرسش، موضوع تحقیق پایاننامه دکتری من در دانشکده پرستاری دانشگاه بریتیش کلمبیا بود، جایی که کار من بر سلامت روان جوانان مهاجر و پناهنده در گرند ونکوور متمرکز شده است.
در طی این تحقیق، من با ۳۳ فرد جوان در رنج سنی ۱۵ تا ۲۲ سال که از کشورهای مختلف و با سرگذشتی متفاوت مهاجرت کرده بودند، در مورد تجربیات روزمره مرتبط با سطح سلامت روانشان مصاحبه کردم.
در تحلیل دادههای به دست آمده از این مصاحبهها به سه روایت اصلی از علت مهاجرت رسیدیم:
۱. جستجوی زندگی بهتر، ۲. فشار برای دستیابی به زندگی رویای مهاجرت و ۳. شروع دوباره از زیر صفر.
همچنین این مصاحبهها نشانگر وجود احساس تبعیض و سقف شیشهای در یافتن کار و فرصتهای شغلی برای مهاجران است. یکی از داوطلبان دلیل اصلی ناامیدی خود را احساس بیگانه بودن ابدی عنوان کرد. این احساس بیگانگی همراه با احساس تعلقخاطر کم و رضایت پایین از زندگی و احساس افسردگی است.
مهمترین دلیل مهاجرت: در جستجوی زندگی بهتر
اولین موضوعی که در مصاحبهها روشن شد، جستجوی زندگی بهتر است که مرتبط با موضوعات امنیت، آسایش و فرصتهای رشد و شکوفایی است. افراد مهاجر و به خصوص پناهندگان به رغم تجربه جدایی و آسیبهای روحی، همچنان در درون خود احساس امیدواری قدرتمندی داشتند. برای اغلب این افراد امید به دستیابی به زندگی بهتر، انگیزه مهاجرتشان بود.
برای بسیاری از افراد جوان که قصد مهاجرت دارند، کانادا در مقایسه با کشورهای دیگر، گزینه مناسبتر و کشوری بهتر است.
لوک ۱۹ ساله میگوید:
«داشتن پاسپورت کشور آفریقای جنوبی به این معنی است که به هیچ جایی نمیتوانی سفر کنی. اما شهروند کانادا بودن به منزله برنده شدن بلیط بختآزمایی است.»
چنین دیدگاههایی برآمده از طبقهبندی سیستمهای جهانی و همچنین تقویت دیدگاه برتری کشورهای آمریکای شمالی نسبت به سایر کشورها است.
در عین حال چنین به نظر میرسد که امیدواری به دستیابی به امنیت، آسایش و فرصتهای رشد و شکوفایی بر سلامت روان افراد جوان مهاجر تاثیر مثبتی میگذارد. برخی از داوطلبان در مورد تجارب زندگی در وطن جنگزده خود صحبت کردند. مهاجران اگرچه در مورد اعضای خانوادهای که هنوز در وطن ماندهاند، نگران بودند، اما آنها در کانادا احساس امنیت و امید بیشتری میکردند.
مهمترین مشکل مهاجرت چیست؟ استرس، مشکلات مالی و افکار خودکشی
دومین روایت پرتکرار از زندگی رویایی مهاجران، بر استرس، مشکلات مالی و فشارهای مضاعف برای موفقیت در درس و دانشگاه تمرکز داشت.
برای هارون ۱۸ ساله اهل بوسنی، فشار شدید روحی مبنی بر به پایان رساندن دوران مدرسه، او را به سمت افکار خودکشی چندین ساله سوق داده بود:
«من میدانم که به والدینم مدیونم و در قبال آنها و فداکاریهایی که برای رسیدن من به این نقطه از جهان کردهاند، احساس بدهکار بودن میکنم. بنابراین وقتی عملکرد ضعیفی دارم، به شدت تحت فشار روحی روانی قرار میگیرم و تمامی افکار منفی به ذهنم هجوم میآورند… در چنین مواقعی فقط دلم میخواهد که این چرخه باطل به پایان برسد و تنها راهی که برای به پایان رساندن این درد به ذهنم خطور میکند این است که…»
در این بخش، پیغامی که پشت چنین داستانهایی وجود دارد، تاکید بر برجسته بودن ناکامیهای فردی در مقایسه با نقش سیستمها و نهادهایی است که وظیفه حمایت از جوانان مهاجر و پناهنده را بر عهده دارند.
مهاجرت، تبعیض و آسیبپذیری
روایت سوم، مربوط به شروع دوباره از زیر صفر بود. در اینجا، تمرکز اغلب گفتههای داوطبان بر تجارب تبعیضآمیزی است که از طریق دیدگاه عموم مردم و نهادهای جامعه بر آنها تحمیل میشود.
نبان، پناهندهای از افغانستان میگوید:
«دوستان من همگی افرادی هستند که از کشورهایی مثل افغانستان، عراق و غزه و جاهایی از این قبیل به کانادا آمدهاند و افراد در مواجهه با ما این سوال را میپرسند که: چرا شماها در کشور خود صلح برقرار نمیکنید؟ مشکلتان چیست؟ و من هم همواره این جواب را میدهم که: سیاستهای کلی یک کشور یا سیستم تابع تصمیمات یک یا چند نفر نیست.»
معضل کاهش اعتبار بینالمللی نیز چندین بار در مصاحبهها بیان شد. برای مثال هنری ۲۲ ساله از چین این گونه گفت:
«پیدا کردن شغل به خصوص برای افراد آسیاییتبار واقعا کار دشواری است. چرا که استخدامکنندگان اغلب به دنبال کارجویان سفیدپوست هستند. گناه من چیست که محل زادگاه والدینم جایی در چین است و مهر اینجا در شناسنامهام نخورده است؟»
همچنین شرکتکنندگان از تجربیات خود در مورد تبعیض در سیستمهایی مانند مدارس حرف زدند. جوی ۱۶ ساله از چین گفت:
«نمیدانم گفتن این موضوع صحیح است یا نه، اما به صورت کلی معلم ما در برخورد با دخترها و افراد غیر آسیایی برخورد بهتری دارد. منظور من افراد غیر چینی است. من این مورد را از زبان دانشجویان دیگر نیز شنیدهام. و این معلم تنها فردی نیست که رفتاری تبعیضآمیز با مهاجران آسیایی دارد.»
تجربه تبعیض و نژادپرستی بر سلامت روان افراد مهاجر و این که از چه ارگانها و اشخاصی تقاضای حمایت بکنند، تاثیر میگذارد. هیدایت ۲۰ ساله اهل بنگلادش تجربه خود را اینگونه توصیف کرد:
«مهاجران و افراد رنگینپوست احساسات خاصی دارند که تقابل با آنها واقعا دشوار است. عواطفی از قبیل خشم و درد و دیگر مواردی که شما اجازه ندارید آنها را ابراز کنید.»
بسیاری از این جوانان مهاجر اجازه ابراز پریشانی و اندوه را ندارند، چرا که در این شرایط فرد احساس میکند که از شهروندان درجهدو در جامعه کانادا است.
مراقبت از سلامت روان در طی مهاجرت
تحقیقات فروانی تاثیرات منفی تبعیض بر سلامت روان را اثبات کردهاند. همچنین تبعیض میتواند بر دسترسی افراد به کمکهای حوزه بهداشت و سلامت روان تاثیر منفی بگذارد.
یافتههای مطالعه من حاکی از آن است که دیدگاههای اجتماعی میتواند درخواست و جستجوی کمک برای بهبود سلامت روان را برای جوانان مهاجر مبدل به چالشی دشوار کند.
اما برخی از مهاجران در جستجوی حمایت روحی برآمده و از طریق مشاوران مدرسه یا انجمن جوانان حمایتهایی را دریافت میکنند. برخی از این افراد بر اهمیت نقشی که همکاران جوان و مقیمشان در سازگاری هر چه بهتر با جامعه کانادا و کنار آمدن با تجارب دشوار خود داشتهاند، تاکید میکنند. برخی دیگر نیز به همسر، مادر، خواهر یا هر فردی که به او اعتماد داشته و میتوانستند حرف دلشان را بزنند مراجعه میکردند.
تحقیقات من در مورد جوانان مهاجر و پناهنده نشان میدهد که دسترسی به خدمات و صحبت در مورد سلامت روان از اهمیت بالایی برخوردار است.
به قول هدایت بنگلادشی: «جستجوی چنین کمکهایی باید مبدل به امری پذیرفتهشده شود و در این مورد باید آگاهی بخشی جمعی صورت بپذیرد.»
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.