تحریف شناختی چیست
تحریف شناختی به معنای تغییر یا تحریف داده‌ها، اطلاعات و مفاهیمی است که برای افراد در جامعه اهمیت دارد. این امر ممکن است به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه انجام شود و در نتیجه می‌تواند به خلق افکار و باورهای نادرست و ناپایدار در جامعه منجر شود. تحریف شناختی در مواردی مانند تغییر تاریخچه، حذف و یا اضافه کردن اطلاعات، تغییر معانی و مفاهیم کلیدی، و تبدیل کردن حقایق به افسانه‌ها اتفاق می‌افتد. این تحریفات ممکن است به دلیل تفاوت در سیاست‌های حاکمیت، جنبش‌های فرهنگی، و یا مطالبات قدرت‌های سیاسی و اقتصادی انجام شوند. بنابراین، شناخت دقیق این مسئله و شناسایی تحریفات شناختی در جامعه، بسیار حیاتی است تا بتوان از ایجاد تبعیض و نسل‌کشی فرهنگی جلوگیری کرد.
برسی انواع تحریف های شناختی
تحریف شناختی به گونه ای است که اندیشه انسان ها را به سمتی می برد که در عالم واقعیت حقیقت ندارد و افراد را راضی به فکر کردن در مورد مسائلی می کند که منفی هستند و هیچ گونه حقیقتی ندارد، یا اگر معنای دیگر تحریف شناختی چیست را بگوییم در ذهن مان به چیز هایی فکر می کنیم که از نظر خودمان درست است ولی پس از مدتی باعث می شوند که فرد احساس خوبی نداشته باشد.
برای مثال: بعضی از افراد کار هایی انجام می دهند که در آن موفق نمی شوند و بعد از چند بار که این اتفاق برایشان می افتد به خود شان تلقین می کنند که همیشه در کار ها شکست می خورند و مدام این افکار را در ذهن شان تکرار می کنند، به این افکار، اندیشه های سیاه و سفید می گوییم.
*
در رابطه با موضوع تحریف شناختی چیست مسئله ای وجود دارد که باعث می شود افکار فرد به سمت یک چیز مطلق برود مثلأ اگر در کاری بد شانسی آورده است دیگر در همه کار ها بدشانسی می آورد، ولی درصورتی که بگوید همیشه در تمام کار ها شکست می خورم این نمونه ای از تعمیم دهی افراطی است به این معنا که در انجام یک کار مشخص موفق نمی شود و آن را به هویت خودش نسبت می دهد.
طبق گزارش گلسانه و دیگر اشخاص در رابطه با تحریف شناختی چیست بسیاری از متخصصان درمان شناسی شناختی رفتاری در این تلاش هستند که این افکار را از ذهن افراد خارج کنند و دچار تغییر بشوند.
برای اینکه این اندیشه های منفی را از ذهن تان پاک کنید باید هنگام فکر کردن به مسائل منفی به خود تان بگویید که این اشتباه است و وجود ندارد در واقع با این کار افکار منفی را از خودتان دور می کنید و به تدریج عادت می کنید که به این چیز ها اهمیت ندهید و از ذهن تان خارج کنید بعد از مدتی به طور کامل این مسائل را فراموش می کنید و به طور کاملأ منطقی فکر می کنید.
موضوع تحریف شناختی چیست انواع مختلفی دارد از جمله آن ها به صورت زیر می باشد؛
اولین شخصی که به مسائل تحریف شناختی پی برد آرون بک نام داشت و بعد ها شخص دیگری به نام دیوید برنز تمامی انواع تحریف شناختی را به صورت کتبی ارائه کرد.
عبور دادن از فیلتر:
برخی از افراد همیشه به جنبه منفی یک موضوع توجه می کنند یعنی جزییات مثبت آن را نادیده می گیرند و فقط به موضوعی فکر می کنند که خود شان قبول دارند البته واقعیت ندارد ولی آن قدر به جنبه منفی اهمیت می دهند که دیدگاه شان در رابطه با حقیقت عوض شود، به این مسائل فیلتر کردن می گوییم یعنی جنبه های مثبت را فیلتر می کنیم و از آن می گذریم.
طرز فکر سیاه و سفید:
این نوع طرز تفکر به گونه ای است که تمام مسائل یا سفید هستند یا سیاه و فرد نمی تواند بین این دو قرار بگیرد، یعنی یا باید خود را شکست خورده تعریف کند یا یک فرد ایده آل چرا که ذهن یا به سمت جنبه منفی موضوع می رود یا به سمت جنبه مثبت.
انسان ها موقعیت ها را طوری برای خود دسته بندی می کنند که فرد معمولی وجود نداشته باشد یعنی هنگامی که چند بار در یک کار شکست بخورد خود را بازنده می داند و به این فکر نمی کند که احتمال شکست همیشه در کار ها وجود دارد تنها کافی است که فرد اعتماد به نفس داشته باشد.
تعمیم دهی افراطی:
در رابطه با موضوع تحریف شناختی چیست افراد تنها با اتفاقی در یک کار خاص تصمیم نهایی خود را می گیرند، در صورتی که هنگام انجام دادن کاری یک اتفاق برای شان بیفتد انتظار دارند بعد ها این اتفاق دوباره تکرار شود و در ذهن خود بار ها و بار ها آن را ادامه می دهند.
سریع به نتیجه رسیدن:
گاهی اوقات برای همه ما پیش آمده است که بدون اینکه دیگران حرفی به ما زده باشند با رفتار شان متوجه احساسی که به ما دارند بشویم، در کل ما این توانایی را داریم که از احساس افراد با خبر شویم برای مثال؛ ممکن است شما به این فکر کنید که شخصی به شما واکنش منفی نشان داده است ولی بدون اینکه علت آن را بدانید خیلی سریع نتیجه گیری می کنید یا مثال دیگری در زمینه تحریف شناختی چیست این است که فرد قبل از اینکه کاری را انجام بدهد به خودش می گوید این کار نتیجه خوبی ندارد و به اتفاق ممکن است نتیجه بدی داشته باشد.
در انتظار فاجعه:
بعضی از اشخاص همیشه به فاجعه های کوچک و بزرگ فکر می کنند و درمورد مشکلاتی که پیش می آید از سؤال های خیلی زیادی استفاده می کنند مثلأ اگر این اتفاق برای من بیفتد.
شخصی سازی:
شخصی سازی یعنی این که فرد احساس می کند که هر کسی حرفی می زند یا واکنشی نشان می دهد ، به او می گویند، علاوه بر این خودش را در خیلی از موارد با دیگران مقایسه می کند مثلأ می گوید لباس کدام خوشگل تر است یا هوش کدام بیشتر است.
مغالطه های کنترل درونی و بیرونی:
بعضی از افراد مدام به این فکر می کنند که یک نیروی بیرونی آن ها را مدیریت می کند و این گونه باعث می شوند آینده خود را تباه کنند، در مغالطه کنترل درونی اگر اطرافیان تان مشکلی داشته باشند شما خود تان را سرزنش می کنید و فکر می کنید مقصر شما هستید.
انصاف داشتن:
بعضی اوقات در مورد مسائلی نگران می شویم که دیگران در مورد انصاف مثل ما فکر نمی کنند و همیشه و در همه حال می خواهند انصاف را رعایت کنند گاهی این موضوع دیگران را عصبانی می کند.
مقصر سازی:
گاهی افراد از واکنش دیگران احساس بدی به خود شان پیدا می کنند و دیگران را مقصر مشکلات شان می دانند.
مثلأ اگر کسی در مورد لباس آن ها حرفی بزند می گویند تو باعث شدی که من نسبت به لباسم احساس بدی داشته باشم.
بایدها و نباید ها:
همه افراد در زندگیشان باید ها و نباید هایی دارند و گاهی آن ها را به دیگران منتقل می کنند که در نتیجه باعث عصبانیت آن ها می شود.
درواقع در رابطه با تحریف شناختی چیست باید بگوییم که چون در زندگی ما باید ها و نباید هایی وجود دارد فکر می کنیم باید دیگران هم این قوانین ما را رعایت کنند.
بعضی از افراد همیشه این احساس را دارند که باید پیش بینی هایی که می کنند درست از آب در آید مثلأ خود را فردی تنبل می داند و همیشه احساس می کند در همه کار ها تنبل است.
تغییر دادن دیگران:
ما گاهی به این فکر می کنیم که برای تأمین نیاز های خودمان باید دیگران را تغییر بدهیم و به آن ها فشار بیاوریم.
برچسب زدن:
در موضوع تحریف شناختی چیست بعضی از افراد هستند که به خود تلقین می کنند که شکست خورده اند و اگر کسانی دیگر به او ثابت کنند که اشتباه می کند و باید خودش را تغییر بدهد به آن ها برچسب احمق بودن می زند، علاوه براین گاهی ممکن است اشتباهی به دیگران برچسب بزنیم برای مثال: او همیشه فرزندانش را به مدرسه می برد ولی با زدن برچسب اشتباهی می گوید او همیشه فرزندانش را به غریبه ها می سپارد و آن ها را ول می کند.
حق با ماست:
همه ما به این فکر می کنیم که برای اظهار نظر کردن مان در کاری باید آن را ثابت کنیم و به هیچ وجه نمی توانیم قبول کنیم که طرز فکر مان اشتباه است و برای اثبات آن هرکاری را انجام می دهیم، فقط باید به این گونه افراد حق بدهید که نظر شان درست است و دیگر به احساس طرف مقابل هیچ توجهی نمی کنند.
مغالطه پاداش:
بعضی ها به این فکر می کنند که در برخی امور اگر کوتاه بیایند یا به اصطلاح خود را قربانی کنند پاداشی به آن ها تعلق می گیرد، درحالی که اگر پاداش کار خوب شان را دریافت نکنند ناراحت می شوند.
هیچ نظری وجود ندارد
Or use one of these social networks