افکار منفی تکرار شونده چیست؟
افکار منفی تکرار شونده به مجموعه ای از افکار منفی گفته می شود که در ذهن فرد به صورت مداوم تکرار و تثبیت می شوند. این افکار ممکن است به دلیل تجربیات ناگوار گذشته، موانع و مشکلات فعلی یا نگرانی های آینده شکل گرفته باشند.
افکار منفی تکرار شونده می توانند تاثیرات بسیار شدیدی بر زندگی فرد داشته باشند. در واقع، این افکار می توانند باعث افزایش اضطراب، استرس، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس و تحلیل شخصی شوند. همچنین، این افکار ممکن است باعث شود که فرد از شرایط واقعی فعلی خود خبر نداشته باشد و به نتیجه ای غلط برسد.
برای مثال، یک فرد ممکن است به صورت مداوم به این فکر بیندیشد که دیگران او را نمی پذیرند یا او برای دیگران جذاب نیست. این تفکر منفی ممکن است باعث شود که فرد خود را از جامعه جدا کند و احساس تنهایی کند. همچنین، یک فرد ممکن است همیشه به این فکر بیندیشد که هیچ چیز در زندگی اش درست نیست و هیچ تلاشی نتیجه نمی دهد. این تفکر منفی ممکن است باعث شود که فرد انگیزه خود را از دست دهد و به هدف های خود نرسد.
با این حال، راه حل هایی برای مقابله با افکار منفی تکرار شونده وجود دارد. اولین گام برای مقابله با این افکار، استفاده از تکنیک های مثبت اندیشی است. به عنوان مثال، فرد می تواند به خود یادآوری کند که هیچ کس توانایی تغییر ندارد و این تغییرات به تدریج اتفاق می افتد. همچنین، فرد می تواند به خود یادآوری کند که همه اشتباه می کنند و هیچ کس کامل نیست.
دومین گام برای مقابله با افکار منفی تکرار شونده، تمرین مداوم و تمرکز بر روی افکار مثبت است. فرد می تواند به خود یادآوری کند که هر روز به خاطرات مثبت خود فکر کند و از تجربیات خوب خود لذت ببرد. همچنین، فرد می تواند به خود یادآوری کند که هرگز نباید به خودش توهین کند و همیشه خود را برای تلاش بیشتر تشویق کند.
در نهایت، افکار منفی تکرار شونده می توانند به فرد کمک کنند تا بهترین خود را بیابد و بهبودی روحی و روانی داشته باشد. با تمرین مداوم و استفاده از تکنیک های مثبت اندیشی، فرد می تواند از این افکار ناپسند خلاص شود و به زندگی خود روی بیاورد.
۶ روش رهایی از شر افکار منفی و مزاحم
چرا نمیتوانیم جلوی فکر کردن به مواردی که حالمان را بدتر میکند بگیریم؟ نشخوار افکار منفی تکرار شونده در حقیقت تلاشی برای بازنویسی مسائل ناخوشایند به صورت یک واقعیت جدید است. در این مقاله به راهکارهایی خواهیم پرداخت که با مداومت بر آنها میتوانید در لحظه کنونی، بدون اینکه مجبور باشید به عقب برگردید و موارد آزار دهنده و منفی را تغییر دهید و کاملا خوشحال باشید.
افکار منفی تکرار شونده در چند درصد مواقع اتفاق میافتند؟
آیا تا به حال متوجه شدهاید که چه مدت زمانی را صرف تفکر درباره موضوعات منفی و عذابآور و یا تکرار و یادآوری مسائل غیرقابلحل زندگیتان میکنید؟ باید بدانید این موضوع مختص شما نیست. طبق یافتههای علمی تایید شده، ۸۰ درصد از کل افکار ما منفی هستند و ما در ۹۵ درصد اوقات در حال نشخوار افکار پیشین خود هستیم. عجیب اینکه هر قدر یک تجربه منفیتر باشد، بیشتر بدان رجوع میکنیم؛ همچون کرکسهای بالای سر لاشه، ما نیز بیشتر به سمت جراحات و آسیبها کشیده میشویم. در نقل قولی حمکتآمیز بودا چنین میگوید: «ما در تمنای شادمانی هستیم و در مقابل رنجهایمان را دنبال میکنیم». اما چرا؟
ریشه اعتیاد ذهن برای رنج کشیدن از کجا آب میخورد؟ چرا به رنجهای خود چنین وفادار هستیم و چطور میتوان از بند این عادت مضر و نابخردانه رها شد؟
اساسا ما از آن جهت به رنجهای خود رجوع میکنیم تا در تلاشی مجدد، تجربههای منفی را به سوی دیگری جهتدهی کنیم. تکرار افکار منفی ذهن ما در حقیقت تلاشی برای بازنویسی مسائل ناخوشایند به صورت یک واقعیت جدید است. اگر ما رنج خود را به شکلی آشکارتر درک کنیم و زمان بیشتری با آن همدم شویم، از آن سر در خواهیم آورد و به عبارت دیگر میتوانیم از بند آن رهایی یابیم. اگر بتوانیم علتها را دریابیم، و متوجه شویم که مقصر کیست و چه کسی را باید سرزنش کرد و چه کاری باید برای آن انجام داد، حالمان خوب میشود.
این یک تناقض شدید است که ما با هدف تلاش برای رهایی از دست رنجها، خود گرفتار زنجیر آن میشویم.
درد یا هر گونه تجربه منفی به همراه خود لشکری از احساسات منفی را برمیانگیزند. ذهن ما در واکنش به احساساتی که نمیخواهیم تجربه کنیم، ما را به گونهای کنترل و جهتدهی میکند که مجددا سر از مسیری آشنا درمیآوریم. ذهن ما بارها و بارها در تلاش برای رویارویی مستقیم با درد، دست به تغییر ساختار و محتوای رنج میزند. عملکرد ذهنی همواره به گونهای است که اندیشه در مورد درد را، به تجربه مستقیم آن ترجیح میدهد.
علت یادآوری و مرور افکار منفی چیست؟
بنابر استدلالهای مطرح شده در سطرهای پیشین، ما برخلاف انتظار، در تقلاهایی که برای یافتن راهی برای مراقبت از خویشتن میکنیم، به دردهایمان وفادار میمانیم. یادآوری مداوم افکار منفی و یا آنچه باعث آزارمان شده، به ما کمک میکند تا حس کنیم که رنجهایی که متحمل شدهایم، بیاهمیت نبوده و بیخودی اتفاق نیافتاده و هرگز به دست فراموشی سپره نخواهد شد. تکرار افکار ما، به رنجهایمان اهمیت و ارزش عطا میکنند، که البته مشمول حال همه آن دردهایی که نیازمند این بها دهی هستند، نمیشود. اگر قبل از آنی که واقعا به رنجهای خود گوش فرا دهیم و از آنها مراقبت کنیم، سعی کنیم از دستشان رها شویم، مثل این است که در یک رابطه شخصی فردی آنها را ترک کرده باشیم.
ارتباط فلسفه رنج با هویت فردی
همچنین درد عمقیا با حس هویت ما در هم آمیخته است. یادآوری رنجهایی که داشتهایم، در واقع راهی برای زنده نگه داشتن روایت شخصی و داستان زندگی بوده و اینکه چه بر سر من و زندگیام گذشته است. ما عمیقا دلبسته داستانهای درد و رنج خود هستیم، شاید بتوان اینطور گفت که دردهایمان را دوست داریم؛ لذا تمایلی برای رها کردن آنها و توقف یادآوری مجدد آنها حتی در زمانی که مفید و کارا نیستند را نداریم. برای انجام این کار میبایست ارتباطمان را با کسی که اساسا میپنداریم هویت واقعیمان است – آن شخصیتی که ما را ما کرده است – قطع کنیم.
اگر ما به صورت مداوم داستانمان را به خویشتن یادآوری نکنیم، ممکن است در ذهن خود فراموش کنیم که چه کسی هستیم، اما در ادامه چه؟ اگر ارتباطمان را با هویت فعلی خودمان قطع کنیم زندگیمان چه شکلی خواهد داشت و چه کسی خواهیم بود؟
در سطحی عمیقتر، تکرار افکار منفی و یادآوردی رنجها، به ما اجازه تجربه آن حس «وجود داشتن» و «منیت کهن» را میدهد. هنگانی که در مورد مسئلهای اندیشه میکنیم، خویشتن را به عنوان فردی متمایز تجربه میکنیم. اینکه ذهن با مسئلهای درگیر باشد، مترادف این است که زنده و پویا است و از آنجایی که ما خودمان را با ذهنمان یکسان میپنداریم، در طی این فرآیند، دریافت ما از خویشتن نیز مترادف زنده و قوی بودن تعبیر میشود. در واقع طی فرآیند تفکر است که مفهوم خویشتن در ما شکل میگیرد، در حقیقت این تفکر در مورد «خویشتن» است که به ما موجودیت میبخشد.
تلاش برای رهایی از بند تکرار افکار منفی و مصائب، حس دیرینه در معرض خطر قرار گرفتن را در ما برمیانگیزد. اگر به مشغله ذهنیمان در رابطه با مصائب ادامه ندهیم، (همان فعالیتی که به ذهن امکان شناخت و حس خودش را میدهد)، از کجا میتوانیم مطمئن شویم که اینجا و اینگونه بودهایم و زیستهایم؟ اگر نباشد از طریق ذهنی که توسط آن خود را میشناسیم، چگونه قادر به شناخت خویشتن خواهیم بود و از کجا میتوانیم پی ببریم که هستیم؟ چه اتفاقی میافتد اگر دست از یادآوری و بازنشانی مداوم آنکه هستیم برداریم؟ بدون یک دستورالعمل مشخص برای رسیدگی به موارد ضروری زندگی، حقیقتا انسجام بخشهای مجزای زندگی خود را از دست میدهیم.
اعتیاد ما به رنج کشیدن تا حدی برآمده از اشتیاق ما برای رسیدن به حال خوب است. اما صرف از نظر از نیتی که داریم، نتیجه حاصله این است که در نهایت حس بدتری نسبت به خودمان پیدا میکنیم و بیشتر از آنکه لازم است رنج میکشیم. چه کاری برای شکستن این سیکل معیوب تکرار افکار منفی میتوان انجام داد؟
رهایی از افکار منفی: روشهای اصولی
۱. آگاه باشید
راهحل شکستن هر نوع عادت، هشیاری است. برای بازگرداندن تمرکز به سمت آنچه مشغولش بودید، به تدریج به لحظاتی که به صورت فعالانه رنجهای خود را مرور میکنید، توجه کنید. از تمایل خود برای گنجاندن ترکشهای کوچک درد در طی لحظات آرامش آگاه شوید. توجه داشته باشید که این خود شما هستید که این بلا را سر خود میآورید.
۲. اعتراف به گرفتاری
هنگامی که متوجه شدید گرفتار افکار منفی تکرار شونده شدهاید، لحظهای تامل کنید و اذعان کنید که آنجا گرفتار شدهاید. با صدای بلند بگوید: «وای، من واقعا گرفتار شدهام.» «واقعا این خود من هستم که دارم این بلا را سر خود میآورم.» یا هر جملهای که فکر میکنید مناسبتر باشد را به کار ببرید. برای لحظهای تامل کنید و هر جا که هستید، با مهربانی واقعا کنار خود باشید، به حس ناتوانی و گرفتاری ناشی از داستان رنج خود اذعان کنید.
۳. سوال بپرسید
از ذهن خود بپرسید (بدون قضاوت و پیشداوری) هدفش از اغوای تمرکز شما برای بازگشت به رنجهایتان چیست؟ آیا میخواهد مشکل شما را تشخیص دهد؟ میخواهد طور دیگری ماجرای دردناک را پیش ببرد؟ میخواهد باعث شود تا درد شما شنیده شود؟ آیا به این خاطر دردتان را در خاطر نگه میدارید که از تجربه مجدد آن جلوگیری کنید؟ آیا از اینکه حال خوبی داشته باشید، میترسید؟ آیا یادآوری مشکلات شما را زمینگیر میکند؟
در مورد اهداف ذهن خود کنجکاو باشید: آیا بازنگری و تکرار افکار منفی شما را به آرامش میرساند؟ آیا سبب میشود شما حس خوبی پیدا کنید؟ در نهایت، شما این موضوع را کشف خواهید کرد که تلاشی که برای بدست آوردن آرامش توسط ذهنتان انجام میدادید، عین این بوده است که بخواهید قفل در را با موز باز کنید؛ به طور ساده باید گفت که ابزارتان کاملا اشتباه بوده است. دفعه بعد که شما به صحنه درد خود باز میگردید، میتوانید به خودتان یادآوری کنید که تفکر بیشتر در این مورد کارا نیست و این مطلب را بر حسب تجربه و تحقیق قبلی میدانید. در اینجا شکست یک معلم بزرگ به حساب میآید.
۴. تغییر جهت تمرکز خود از تفکر در مورد مشکل به تجربه واقعی آن حس
به چگونگی تجربه روایت درد در بدنتان دقت کنید؛ این که در کدام نقطه بدن و چطور احساسش میکنید. میتوانید دستتان رو قلب خود بگذارید و به خود کلمات محبت آمیزی بگویید، حتی میتوانید برای شفای اندوه خود دست به دعا شوید. داستان رنجی که در سرتان میچرخانید را رها کنید و به احساسی که در بدنتان وجود دارد تمرکز کنید.
۵. با صدای بلند بگویید: «نه» – «بس کن»
همانگونه که وقتی کودکی میخواهد کاری خطرناک و مضری انجام دهد و ما به او میگوییم: نه! نکن! میتوانیم یاد بگیریم که به تمایلات ذهنی خود نیز «نه» بگوییم. گاهی اوقات بخش عاقلتر و پختهتر از شخصیت ما باید وارد عمل شود و جلوی رفتار خطرناک ذهن را بگیرد. طوری با صدای رسا بگویید «نه» یا «بس کن» که بتوانید از طریق گوشهای خود آن را بشنوید و نه صرفا یک صدای درونی دیگر درون مغز گرفتار در تکرار افکار منفی.
۶. از خودتان بپرسید: اگر درد خود را رها کنید، چه چیزی به خطر میافتد؟
بررسی کنید ببینید چه چیز خطرناکی در مورد زیستن بدون یادآوری آنچه بر سر شما گذشته و آنچه هنوز از مشکلات باقی است، وجود دارد؟ به صورت فعالانه انتخاب کنید که لحظه کنونی را با خاطرات گذشته پر نکنید. جسور باشید؛ هویتی جدید ایجاد کنید که از روایت داستان زندگی شما جدا نیست، اما همیشه نو است و بی وقفه در حال تغییر است.
در طی این فرآیند، کشف خواهید کرد که شما در لحظه کنونی بدون اینکه مجبور باشید به عقب برگردید و چیزهایی را تغییر دهید، میتوانید کاملا خوشحال باشید.
چگونه افکار منفی را دور بریزیم
یکی از گام های مهم برای رسیدن به خوشبختی، از بین بردن افکار منفی و تبدیل آن به افکاری مثبت است.
یکی از مشکلات بیشتر افراد این است که افکار منفی شان، تقریباً کنترل زندگی آن ها را به دست گرفته است و بر مبنای همین افکار زندگی به کام این افراد تلخ می شود؛ اما چگونه افکار منفی را دور بریزیم ؟
به این نکته توجه داشته باشید که اگر شما فردی مثبت اندیش باشید و همیشه نیمه ی پر لیوان را ببینید، نمی توانید از افکار منفی خلاص شوید؛ در این حالت مغزتان به حالت آماده باش در می آید و هجوم نگرانی ها در شما بیشتر خودنمایی می کند.
ما می خواهیم در این مقاله به بررسی پاک کردن افکار منفی در زندگی افراد بپردازیم، لطفاً تا پایان با ما همراه باشید.
برسی افکار منفی در زندگی
هجوم افکار منفی مساوی با پدید آمدن فاجعه
اگر کاری را به درستی انجام می دهید و افکار منفی شما را رها نمی کند، مدام فکر می کنید که ممکن است اتفاق ناگواری نیز بیفتد.
این مورد یکی از نشانه های غلبه ی افکار منفی بر انسان است که بدون هیچ دلیلی در افراد نگرانی و تشویش ایجاد می کند.
مغز انسان همیشه برای وقوع فاجعه ای آماده است، واقع بینی را کنار می گذارد و روی بدترین شرایط ممکن تمرکز می کند.
اما طبق تحقیقاتی که توسط باربارا فردریکسون برای درمان این معضل انجام شد، نتیجه ی آن به این گونه بود که در هنگام بروز چنین مشکلی فرد باید این نگرش خودش را فقط روشی محافظتی از مغز در برابر احتمال بروز مشکلات بداند.
در چنین حالتی بهتر است که فرد به خودش تلقین کند که هم اکنون وقت بروز نگرانی نیست و تلاش خودش را برای آرام کردن مغزش انجام دهد.
بعضی از افراد می پندارند که با صحبت کردن با دوستان شان می توانند این مشکل و نگرانی ها را حل کنند، اما بایستی بدانند که چنین کاری مشکلی را حل نمی کند.
بهتر است به خودتان اطمینان دهید که می توانید این موضوع را حل کنید، گاهی اوقات یک فکر ساده یا شعری می تواند مسیر افکارتان را به کل تغییر دهد؛ سعی کنید به این افکار بی اعتنا باشید.
شخصی کردن موضوع
اگر نگران این موضوع هستید که دیگران به چه دلیل از شما می رنجند و احتمالات دیگر را به طور کلی به کنار می گذارید، باید بدانید که افکار منفی بر شما هجوم آورده اند.
یکی از علائم بروز چنین مشکلی این است که مدام می خواهید برای دیگران موضوع را توجیه کنید و به آن ها توضیح دهید، به نوعی خود را مسئول تمام اتفاق های بدی می دانید که در اطراف شما در حال رخ دادن است.
سعی کنید هم اکنون دست به کار شوید و واقع بینی را پیشه ی خودتان کنید، واقع بینی به شما کمک می کند که افکار غلط از ذهنتان شما دور شود.
اگر خود را مقصر رفتار دیگران می دانید، این جملات را با خودتان تکرار کنید که این فکر برگرفته از نگرش منفی شما است و شما مسئول رفتار دیگران نیستید.
کمی جسورانه تر زندگی کنید و کارهایی را انجام دهید که شما را دچار یک موقعیت جدید می کند، موقعیت های جدید باعث به وجود آمدن سیگنال هایی در مغز می شود که شرایط قبلی به پایان رسیده است؛ وقت اتفاق افتادن تغییراتی جدید است.
بر اساس تحقیقات روانپزشک ربکا گلادینگ، افراد باید بپذیرند که می توانند در خلقیات دیگران تاثیرگذار باشند؛ شما فقط می توانید درباره مشکلات تان پرس و جو کنید و از دوستان خود واقعیت امر را بپرسید.
استدلال احساسی
گاهی اوقات بی برنامگی باعث بروز احساسات منفی در افراد می شود، مخصوصاً حس تنهایی یکی از دلایل به وجود آمدن افکار منفی در ذهن است.
اما چگونه افکار منفی را دور بریزیم ؟ برای این کار باید از احساسات خودتان فاصله بگیرید و دنیای واقعی را بهتر ببینید، به احساسات تان در حد زود گذر توجه کنید.
راس هریس به افراد توصیه می کند به جای به کار بردن جمله ی “من همیشه تنها هستم” از جمله ی “من هم اکنون تنها هستم” استفاده کنند.
با این کار تغییری نامحسوس در احساسات خودتان به وجود می آورید، بین خودتان و افکار منفی فاصله ای طویل ایجاد می کنید، برای آرام کردن ذهن خودتان می توانید از مدیتیشن و مراقبه نیز استفاده کنید.
افکار خودتان را زودگذر و موقتی تلقی کنید، اگر در حال حاضر احساس ناراحتی می کنید بدان معنا نیست که همیشه در همین حال می مانید.
مدیتیشن و مراقبه باعث بر قراری آرامش در شما می شود، می توانید یک دقیقه از نظر روحی بر روی احساسات کل بدنتان تمرکز کنید، خواهید دید که حال روحی شما تغییر می کند.
اغراق در افکار منفی ممنوع
نکات منفی رفتار خودتان را بزرگ نکنید و بیشتر بر روی نکات مثبت خود متمرکز شوید، قطعاً شما دارای چشمانی تیزبین هستید که با این کار سعی در بزرگ جلوه دادن نقطه ضعف های خودتان خواهد داشت.
آن قدر به این کار ادامه می دهید که نکات مثبت خودتان را نیز نمی بینید، برای دوری از این کار مغزتان را مجبور کنید که به چند نکته ی مثبت درباره ی خودتان فکر کند.
اگر افکار منفی دوباره به سراغ شما آمد به علامت بزرگ قرمز ایست فکر کنید، موقعیت خودتان را تغییر دهید و یا حتی فریاد بزنید.
این کار می تواند در تغییر مسیر افکارتان به شما کمک کند، یکی دیگر از راه های دور کردن افکار منفی نوشتن آن ها است.
هنگام نوشتن انرژی منفی خودتان را تخلیه می کنید، می توانید کاغذ را مچاله کنید و دور بیندازید؛ با این کار شما از لحاظ فیزیکی نیز افراد افکار منفی خودتان را نیز دور می اندازید؛ حتی می توان این گونه ادعا کرد که از لحاظ روحی نیز موفق شده اید.
پیش بینی کردن روند شکست
اگر در موقعیت خوبی قرار نگرفته اید و این موضوع باعث نتیجه گیری عجولانه ای در شما شده است، باید به دنبال راه حلی برای این مشکل تان باشید.
اما چگونه افکار منفی را دور بریزیم ؟ سعی در هدایت کردن افکار خودتان داشته باشید، در هنگام انجام کارهای روزمره مغز حالت هدایت گری به خود می گیرد.
در این موقع ذهن کارهایی که قبلاً طبق روال عادی انجام داده اید را تکرار می کند، با این قابلیت مغزی می توانید ذهنتان را به سمت فعالیتی دیگر، موقع هجوم همه ی افکار منفی هدایت کنید.
پیش بینی منفی را کنار بگذارید
چگونه افکار منفی خود را دور بریزیم ؟ اگر شما هم بدون وجود هیچ مشکلی ، عواقب بدی را برای کارهای خودتان پیش بینی می کنید بایستی بدانید که افکار منفی بر شما غلبه کرده اند.
به عقیده ی فردریکسون افکار منفی از اعماق روح انسان سرچشمه می گیرند، سعی کنید پاهای خود را به زمین بگذارید و فشار دهید و تمرکز خودتان را بر روی اطراف متمرکز کنید یک نکته مثبت را در نظر بگیرید و تمرکز خود را بر روی این نکته بگذارید.
با این کار انعطاف پذیری شما بیشتر می شود، فردریکسون اعتقاد دارد افراد انعطاف پذیر ترجیح می دهند که منتظر باشند تا پیشبینی منفی برای خودشان انجام دهند.
مدیتیشن برای کنار گذاشتن افکار منفی کمک شایانی به شما می تواند کند، با این کار بدبینی های غیرضروری خودتان را به کل فراموش می کنید.
افکار منفی به طور ناخودآگاه تاثیر قابل توجهی بر روی زندگی همه ی افراد دارند، اما چگونگی دور کردن این افکار مزاحم نیاز به مطالعه کردن و تحقیق دارد.
ما در این مقاله سعی کردیم بخشی از راهکارها برای دور کردن افکار منفی را در اختیار شما کاربران عزیز قرار دهیم، شما نیز می توانید برای تبادل نظرات و پیشنهادات خود زیر همین مطلب، برای ما کامنت بگذارید از شما سپاسگزاریم که تاپایان ما را همراهی کردید.