خیانت همسرم راه حل چیست

با سلام.من الان ۴ ساله که ازدواج کردم و یه پسر ۲۰ ماهه دارم، و ۱۰ سال اختلاف سنی داریم شوهرم وکیله و خیلی آبروش براش مهمه. من به خواست خانواده ام ازواج کردم و شوهرم هم بعد از اینکه به خواستگاری من آمد و جواب رد دادم مجدداً بعد از یک سال شخصاً دوباره من و از خانواده ام خواستگاری کرد. من در ماه های اول ازدواجم با یکی از هم کلاسی های پسر دوران دانشگاه تا حدودی صحبت میکردیم نه چیزی بیشتر تا اینکه شوهرم متوجه شد و من را مجبور کرد ۵۰۰سکه مهریه ام را صلح کنم و میخواست طلاقم دهد تا مهرم را صلح کردم دیگه اسمی از طلاق نیاورد و گفت بهت یه فرصت میدم و منم که دیگه کم کم به شوهرم علاقه مند شده بودم دیگه با کسی صحبت نکردم تا اینکه شماره هایی روی گوشیش میدیدم که خودش میگفت موکلا و بعد فهمیدم دوست دوران مجردیش دوباره بهش زنگ میزنه بعد از یک سال از ازدواجمون تصمیم گرفتیم با رژیم غذایی بچه دار بشیم و حتی شوهرم با من رژیم گرفت بعد از مدتی که پسرم به دنیا اومد و ۱۴ ماهش بود توی ماشینش اونم اتفاقی یه گوشی پیدا کردم و شماره کسی رو توش دیدم که گاهی اوقات به گوشیش زنگ میزد و ازش میپرسیدم کیه قسم جلاله میخورد که من اصلا باهاش حرف نمیزنم و اس ام اس های عاشقانه بینشون رد و بدل شده بود و اون خانم راه کار هایی به شوهر من پیشنهاد کرده بود که مثلاً کتکش بزن یا باهاش سکس نداشته باش که زود تر طلاق بخواد ازت،و اون خانم هم با من تماس گرفت و میگفت ما سه سال قبل از ازدواج شما با هم دوست بودیم تا اینکه شوهر من باهاش رابطه اش رو قطع کرده و بعد از ازدواج من مجدداً رفته سراغش و از اینکه با من ازدواج کرده اضهار پشیمانی کرده ازش خواسته که دوباره باهاش حرف بزنه ازش که پرسیدم این چیه خودش همه چیو حاشا میکنه و میگه من اگه اونو میخواستم قبل از تو میرفتم خواستگاری اون، بعد از اینکه مهریه رو بخشیدی طلاقت میدادم، یا اگه نمیخواستمت ازت بچه نمیخواستم. و پیش خودم فکر میکنم چون آدم خیلی مغروریه و از آبروش میترسه شاید اون خانم تهدیدش کرده که اگه باهام حرف نزنی تو کانون وکلا یا پیش مردم آبروت و میبرم اونم از ترسش حرف زده تا خود دختره خسته بشه چون به هیچ کدوم از حرف های دختره گوش نداده بود و رابطه ما با هم خیلی خوب بود و دست رو قرآن گذاشت و ارواح مادرش رو قسم خورد که غیر از تو هیچ زنی تو زندگیم نسیت ،با این وجود ترس از اینکه دوباره با اون زنه حرف بزنه داره دیوانه ام میکنه، من الان باید چیکار کنم؟ بهش اعتماد کنم یا به نظر شما هنوز با اون خانم در ارتباطه؟

شغل… نظرتون رو بگید …خواهشن

سلام به همه خواهشن همه به سوالم جواب بدن

من خیلی از دو شغل (((نیروی انتظامی____خلبانی))) خوشم میاد خوبی و بدی هرکدوم رو هم حساب کردم ولی بازم به نتیجه ای نرسیدم لطفا شما هم کمکم کنین با توجه به شرایط(خلاصه البته) که پایین ذکر کردم

نیروی انتظامی
۱٫اگه ثبت نام کنم حتما قبول میشم
۲٫ یک سال زودتر حقوق میگیرم
۳٫ پیش خانوادم بیشتر میتونم باشم

خلبانی
۱٫ قبول شدنم ۵۰&50
۲٫اگه واسه خلبانی شرکت کنم و قبول نشم یک سال از زندگی عقب می افتم
۳٫ کمتر خوانده رو می بینم…… وخلاصه
۴٫ و چون رویام از کودکی بوده نمی تونم بدون هیچ تلاشی بیخیالش بشم.. ریسک کنم یا نه وایسم واسه خلبانی و یه سال عمر رو بیخیال بشم ( اگه قبول نشدم) یا مستقیم برم تو نظام ممنون نظرتون رو بگید خواهشن

پدر دختری که دوسش دارم مخالفت میکند

سلام من ۲۶ سالمه دختری را دوست دارم برای ازدواج ولی پدر ایشون مخالف هستن و اجازه نمیدن.
واقعا خیلی ناراحت و نگران هستم استرس و نگرانی تمام وجودمو گرفته اون دختر میگه دوستم داره منم واقعا دوستش دارم ولی میترسم برای این بگه دوستم داره که نخواد دلمو بشکنه.
حتی تماس هاش و اس های که میده بهم خیلی کم شده.خیلی ها هستن همو دوست دارن هرجور شده با هم تماس برقرار میکنن حتی شده تو بدترین شرایط ولی این خانوم هروقت که بقول خودش بتونه اینکارو میکنه
در صورتی که سر کار میره و خیلی راها براش وجود داره با من در ارتباط باشه که اینقدر داغون نباشم .خیلی راها وجود داره که پدرشون را راضی کنه.
واقعا موندم چیکار کنم.خودش میگه دوستم داره اگه داره چرا دیر به دیر ازش خبری میشه؟چرا کارش مهم تر از منه؟؟ کار همیشه هست ولی من شاید نباشم و شاید زنده نباشم.واقعا نمیدونم چی بگم.
ولی نمیدونم چرا این اتفاق نمیفته.اگه دوستم داره چرا این کارها را میکنه اگه نداره چرا بهم حقیقتو نمیگه.واقعا من در حد مرگ دوستش دارم و فکر نبودش منو داغون میکنه.چیکار کنم که بفهمم دوست داشتن واقعی یا نه منو برای ازدواج میخواد یا نه؟ یا چکونه بابای اون دخترو راضی کنم.ممنون میشم راهنمایی کنید.

ازدواج و قیافه خواستگار

من یه دختر ۲۰ ساله هستم خواستگاران زیادی دارم ولی خونوادم از هر کدوم ایراد میگیرند ومیگن هنوز وقت داری’بیشتر مشکلشون قیافه ی افراد هست چن تاشون واقعا ازنظر اخلاق و ایمان ووضع مالی عالی بودن اما متاسفانه خیلی جذاب نبودن واقعا قیافه چقدر مهمه?چرا همه تصورشون اینه پسرهای الان باید خوشگل وبدنساز باشن

طرز تفکرات همسرم..

باسلام..

من مدتی است با پسرعموام عقد کردم و یکی از ملاکایه مهم انتخابم این بود که افکارش حداقل مثل خودمونه…ما قبل عقد زیاد رابطه خانوادگی نداشتیم ولی شناخت کلی داشتم و بنظرپسرخوبی میرسید الانم خوبه ولی….محرم و نامحرم براش معنایی نداره چون خانواده مادریش اینجورین و اون چون خیلی باهاشون در ارتباط بوده فکر میکنه ارزش ها و فکر هایه اونا درستن..من هرچی بهش میگم در مورد محرم نامحرم باز حرف خودشو میزنه….و دختر دایی هاشو با موتور میبره بیرون و من ابراز ناراحتی کردم ولی اون باز کار خودشو میکنه….میگه افکارم مثه شما نیس من دوست دارم به زنم و خودم ازادی بدم….ولی درسته من همیشه ارزو داشتم ک همسرم اینجور باشه ولی مطمعنم با ازاد بودن همه چی برای من و اون به انحراف میکشیم…اون دوس داره مثه خانواده مادریش باشم که محرم نامحرم ندارن و دختر پسر شوخی انچنانی دارن که با فرهنگ خانوادگی من و حتی اون نمیخوره…. حالا بنظرتون من چجوری نظرشو عوض کنم که مثه خانواده مادریش فکر نکنه؟یا اینکه مثه اونا رفتار کنم چون شوهرم میخواد ؟ولی اصلا دوس ندارم مثلشون باشم

هرشب نزدیکی

سلام عرض ادب خدمت دکتر محترم
من جوان ۲۰ ساله تازه نامزد شدم و من به نامزدم گفتم من میل دارم هرشب بعد از عروسی رابطه یا دوخل داشته باشیم و نامزد من گفت اگر کدام ضرری به من یا شما نداشته باشد هیچ مشکلی نداره
و من میخواستم بدونم هرشب رابطه و یا دوخل کدام مشکلی داره تا چی حد رابطه زیاد مشکل ساز میشه…
ممنون از لطف تون

با پدرم مشکل دارم

بابام هر صبح که بلند میشیم وقتی می بین منو و مامانم داریم حرف میزنیم چی ها؟؟؟
بعد فوزولی میکنه و بحثمونو خراب میکنه الان دارم این حرفارو مینویسم اما حالم داره روبه تهوع میره.
میگم چرا هیچی تو خونه نداریم هیچ غذایی اینجا نیست میگه برو گدایی کن.
بابای من حتی منو میزنه
یه مرد نباید رویه دختر ۱۴ ساله دست بلند کنه.
بدم ازش میاد. دو روزه که اعتصاب غذا کردم و هیچی نخوردم
بد اخلاق
دیوونه
نمیدونم چرا اینطوریه؟؟؟
داداش کوچیکمو می گیره بغل نازش می کنه و باهاش می کنه امامن وقتی نگاشون می کنم میگه چیه نگاره داره؟؟؟
من میرم تو اتاقم و گریه میکنم
هیچ وقت نمیبخشمش و هیچ وقت دوسش ندارم
هر وقت گرسنه ایم میره بیرون و میگه در و دیوار خونه رو بخورید
بخدا دارم اینو با اشک مینویسم
کمکم کنید.