باسلام..
من مدتی است با پسرعموام عقد کردم و یکی از ملاکایه مهم انتخابم این بود که افکارش حداقل مثل خودمونه…ما قبل عقد زیاد رابطه خانوادگی نداشتیم ولی شناخت کلی داشتم و بنظرپسرخوبی میرسید الانم خوبه ولی….محرم و نامحرم براش معنایی نداره چون خانواده مادریش اینجورین و اون چون خیلی باهاشون در ارتباط بوده فکر میکنه ارزش ها و فکر هایه اونا درستن..من هرچی بهش میگم در مورد محرم نامحرم باز حرف خودشو میزنه….و دختر دایی هاشو با موتور میبره بیرون و من ابراز ناراحتی کردم ولی اون باز کار خودشو میکنه….میگه افکارم مثه شما نیس من دوست دارم به زنم و خودم ازادی بدم….ولی درسته من همیشه ارزو داشتم ک همسرم اینجور باشه ولی مطمعنم با ازاد بودن همه چی برای من و اون به انحراف میکشیم…اون دوس داره مثه خانواده مادریش باشم که محرم نامحرم ندارن و دختر پسر شوخی انچنانی دارن که با فرهنگ خانوادگی من و حتی اون نمیخوره…. حالا بنظرتون من چجوری نظرشو عوض کنم که مثه خانواده مادریش فکر نکنه؟یا اینکه مثه اونا رفتار کنم چون شوهرم میخواد ؟ولی اصلا دوس ندارم مثلشون باشم
2 نظرات
Or use one of these social networks