خشم پنهان آتشی زیر خاکستر: عوارض خشم سرکوب شده و فروخورده
عوارض خشم سرکوب شده و فروخورده، به مجموعهای از احساسات منفی و نارضایتی بسیار قوی اشاره دارد که افراد بر اثر سرکوب کردن خشم خود، آنها را درون خود نگه داشتهاند. این عوارض ممکن است شامل افزایش استرس، اضطراب، افسردگی، روابط نامناسب با دیگران، سلامت جسمی ضعیف، خستگی و سردرد باشد. این افراد ممکن است به دلیل سرکوب کردن خشم و نارضایتی خود، با فشارهای شدیدی روبرو شوند و در برخی موارد حتی مشکلات جدی روانی و روانشناختی را تجربه کنند. بنابراین، برای جلوگیری از عوارض خشم سرکوب شده و فروخورده، بهتر است افراد به مدیریت خشم خود بپردازند و آنها را به صورت سالم و مؤثر بیان کنند.
خشم یک هیجان طبیعی و هشداری از احساس آسیب یا دردی درونی است که ریشه در عوامل و شرایط متفاوتی دارد؛ همچنین نحوه ابراز (پنهان یا آشکار) و انواع آن به چند شکل مختلف است.
در بیشتر اوقات، وقتی با فردی آسیبدیده مواجه میشویم که دردی دارد، معمولا ما به او نمیگوییم درد نداشته باش یا او را به خاطر نحوه واکنشش به درد مورد سرزنش قرار نمیدهیم؛ بلکه به کمک و حمایت از او میرویم تا هر چه زودتر عامل درد شناسایی یا مداوا شود. اما چرا وقتی شاهد ابراز خشم فردی میشویم به او کمک نمیکنیم؟ و چرا اساسا خشمگین شدن را منفی و ناپسند میدانیم؟ چرا توصیه به سرکوب کردن و فرو خوردن خشم میکنیم؟
خشم سرکوب شده در جلسه مشاوره
درب اتاق مشاوره که باز شد، خانواده چهارنفری به ترتیب با گفتن تک کلمه سلام وارد شدند. آقا با سینه جلو داده و طلبکارانه روی مبل بالای اتاق لم داد. همسرش با سری پایین با چشمان رو به بالا یک نگاه به من یک نگاه به همسرش هم همانجا روی نزدیکترین مبل نشست. دختر بانمک و خندهرو هم که انگار به مانتو مادرش وصل شده، کنار مادر نشست. و اما آخرین نفر، پسر این خانواده بود که وقتی وارد شد با پرشی روی صندلی چوبی تکی بزرگ نشست؛ دو دستش را هم چپ و راست باز کرد، جوری که تشک صندلی را لمس میکرد.
بعد از احوالپرسی و آشنایی گفتم:«خب مشکل چیه؟»: آقا اشاره به پسر کرد گفت:«هیچی! این بدبختمون کرده. اومدیم ببینم مرضش چیه؟» پسر با نگاه عصبانی و کنترلشده سرشو پایین انداخت. مادر: «دکتر به خدا هیچی براش کم نذاشتیم. اما هر بار یه جوری ما و این بچه رو میچزونه که نمیدونیم چیکارش کنیم.»
گفتم: «لطفا چند تا از کارهایی که باعث ناراحتی شما شده را مثال بزنید ببینیم چی باعث شده پسر گلمون اون کار رو انجام بده.»
مادر: «وسایل خونه رو یواشکی خراب میکنه، بچه رو یه بار دادیم دستش گمش کرده بود، نمیگفت کجا برده. رفته برگههای دستهچک باباشو کنده قایم کرده، تو مدرسه دوستاشو به جون هم میندازه، خواهرش رو مسخره میکنه، شکلک در میاره و جیغ این بچه رو در میاره، یه بار یه بچهگربه رو زده کشته، تازگیا هم تو جیبش سیگار پیدا کردیم. و…»
از پسر پرسیدم این کارها را انجام دادی؟ درسته؟ با برقی در چشم و یک لبخند معنادار گفت: بله. پرسیدم بعد از انجام این کارا چه احساسی داری؟ گفت:«حقشونه! اذیتم کردن!» گفتم: «نه احساست رو بگو» گفت: «حس خوبیه! راحت میشم.»
پدر با عصبانیت بهطرف پدرام نیمخیز شد و با صدای بلند داد زد: «تو غلط میکنی راحت میشی! بزنم راحتت کنم؟» مادر بازوی همسرش را گرفت و ملتمسانه گفت: «حمید، تو رو خدا حرص نخور! نمیفهمه!» پرسیدم: این رفتارش از کی شروع شده؟ تا حالا دادوبیداد هم کرده؟ پرخاشگری رفتاری یا کلامی داره؟ مادر جواب داد: «تا ۸ سالگی خوب بود. الان کاش داد بزنه، اصلا مثل باباش کاش بزنه در و دیوار رو بیاره پایین. اولا داد میزد. البته باباش کتکش میزد و میگفت صداتو بالا نیار. از اون به بعد خوب شد.»
از پسر پرسیدم چیکار میکنند که عصبانی میشی؟ گفت: «اذیتم میکنند، بهم میگن مریم رو نگهدار، دوستش داشته باش. اینکار رو نکن و اونکار رو بکن. تو بدی، وحشیای، بیادبی! ناراحتم میکنن.»
گفتم: «وقتی ناراحت میشی دوست داری چی کار کنی تا آروم شی؟» بغضش ترکید گفت: «قبلا داد میزدم. الان نمیزنم فقط ناراحتم. گفتم چرا داد نمیزنی؟ آخه بابام هر وقت یکچیزی بگه داد میزنه! مامانمم همش میگه چشم، اشکال نداره، بابات عصبانی میشه. هیچی نگو. منم دیگه میترسم عصبانی بشم و داد بزنم بعد بابام منو کتک بزنه. یه چیزی هم بگم…»
یه چیزی مثلا چی؟ همونطور که داشت زیرچشمی با ترس باباشو نگاه میکرد با دستش هم چوبهای ریز دسته صندلی رو میکند گفت: «مثلا چرا مریم رو تخت من جیش کرده؟ چرا بابا نیومده مدرسه برای جلسه؟ چرا وقتی التماسشون میکنم یه چیزی برام بخرن گوش نمیدن. یه بارم دوستم تو خیابون منو مسخره کرد و با دسته چترش زد تو سرم؛ بابام هم اونجا بود ولی بهم خندید. منم داد زدم، بابام منو جلوی همه کتک زد. از اون موقع میترسم داد بزنم»
مادر:«آره! بچه خیلی کتک الکی خورده» پدر با غضب و ابروهای گره شده کجکی به خانمش نگاه کرد. گفت:«میشه نطق نکنی؟! باز چشمت افتاد به یکی؟ خانم دکتر اصلا این مادرش هم مشکل داره. همش مریضه و بیخود گریه میکنه. حواسش به تربیت بچهها نیست. مدام داد منو درمیارن!»
خانم گفت: «چه ربطی داره؟» مرد دوباره با عصبانیت گفت: «پررو شدی جواب میدی؟ یکریز میگن داد میزنه عصبانیه! آره هستم! وقتیکه روزی با صد تا آدم نفهم سر کار برخورد دارم، وقتی رئیسم قدر منو نمیدونه، وقتی به این زن میگم پول کمتر خرج کن، وقتی بچههام درست رفتار نمیکنن، وقتی زنت هم طرفت نیست عصبانی نباشم؟»
گفتم: همین که برای مشاوره اومدید میتونه خیلی به خانوادهتون کمککنه و امیدوارکننده باشه. باید سعی کنیم باهم یکییکی مشکلات رو حل کنیم، اگر صبور باشید و همکاری کنید حل میشه.
تحلیل روانشناسی خشم فروخورده در خانواده
پدر و مادر رفتارهای ناپسند نوجوانشان را میبینند و منتقدانه صرفا او را محکوم میکنند. درصورتیکه سهم بیشتر این مشکلات، رفتارها و برخوردهای ناآگاهانه خودشان است. مشکل این خانواده خشم چه از نوع آشکار و چه از نوع سرکوب شده است. خشم پدر از نوع پرخاشگرانه و خشم مادر از نوع خشم منفعلانه ناشی از سندرم زن خوب بودن و بالاخره خشم پدرام از نوع خشم فروخورده، خشمی که نوعی ترس از عامل بیرونی، خلقوخوی ضعیف کودک برای اطاعت، اعتراض به بیعدالتیها، دیده نشدن خواستهها و حرفهای نگفته است.
مشاور میپرسد بعدش چه احساسی داری؟ میگوید حقشان است و احساس راحتی میکند. یعنی همان ابراز خشم یا پاسخی برای رهایی از فشار خشم است.
خشم ابرازشده یک شکل از رفتاری است که توسط سایر افراد هم قابلمشاهده است و به دو دسته تقسیم میشود:
خشم کلامی: توهین کردن، فریاد زدن، بدعنقی، دمدمیمزاجی.
خشم غیرکلامی: شکستن اشیاء (اشیاء منزل یا اموال مدرسه)، صدمه زدن به فرد (خود، معلم، همکلاسی)، قربانی بیدفاع (حیوانات).
خشم پنهان چیست؟
خشم درونی / فروخورده زمانی است که پرخاشگری بیرونی در اثر خشم، به صورت مشخص دیده نمیشود؛ ولیکن همانطور که ابراز خشم خطرات و پیامدهایی در پی دارد.
عوارض سرکوب کردن خشم
خشم سرکوب شده به تحقیر، تنفر و خصومت تبدیل میشود، که هم میتواند بر سلامت فردی اثرات بدی بگذارد و هم روابط درست فرد را از بین ببرد.
به گفته دکتر گاتمن: خشم میتواند شاخصی مفید باشد که نشان دهد بعضی موقعیتها و تعاملها نیاز به توجه دارند.
درحالیکه والدین مسئول آموزش و آگاهی دادن به فرزندانشان برای مدیریت رفتار و مهارتهای زندگی هستند، گاهی در مواجهه با خشم فرزندشان، واکنشهایی نابجا در جهت تقویت خشم دارند.
وقتی نحوه غلط ابراز خشم را در کودکمان میبینیم، باید به این نکته توجه کنیم که رفتار او میتواند الگو گرفته از سبک پرخاشگری و رفتار خودمان باشد.
پدرام در کودکی مورد آزار دوستش قرار گرفت ولی باوجود حضور پدر در آن موقعیت، حمایت نشد و درحالیکه واکنش او که پاسخی غریزی به احساس خطر و ناامنی بوده، توسط پدرش نیز تنبیه و تحقیر شد.
درمان خشم سرکوب شده
بنابراین قدم اول در مواجهه با پرخاشگری فرزندمان این است که بگوییم ما متوجه هستیم او عصبانی و ناراحت است و به حمایت از او و حل مشکل بپردازیم و فضای امنی برای او فراهم آوریم تا بتواند احساس ناراحتیش را ابراز کند. به فرزندمان کمک کنیم خشمش را مشاهده کند و بپذیرد.
خشم یک هیجان ناشی از غریزه طبیعی است که باید به شکل رفتار بروز کند؛ اما این بروز رفتاری باید به شکل رفتار مناسب و سازگارانه باشد. مانند زمانی که گرسنه هستیم و بهصورت غریزی به دنبال برطرف کردن احساس گرسنگی میرویم؛ اما رفتار و زمان و نوع غذا در کنترل و انتخاب ما است. به همین ترتیب رفتار ابراز خشم هم میتواند انتخابی و در کنترل ما باشد. در غیر این صورت این خشم است که فرد را تغییر میدهد و بهصورت رفتارهای پرخاشگرانه یا بدرفتاری و آسیبزدن و تهاجم، بروز میکند.
«خشم» گاهی بغض فروخوردهای از یک فریاد در گلو مانده است که برای التیام یافتن، نیاز به شنیده شدن، درک شدن و نوازش دارد. قدم بعد آموزش درست ابراز خشم است.
ابراز خشم میتواند در یک بازه افراط مثل پرخاشگری تا تفریط و رفتارهای برخاسته از خشم پنهان صورت بگیرد. ابراز صحیح و معمول خشم باید چیزی در میانه این دو حالت باشد که شامل یک رفتار جراتمندانه است که باید توسط والدین بهصورت اصولی آموزش داده شود.
در این خانوده مثالی، ابراز خشم پدر بهصورت تکانشی و پرتکرار و بدون مدیریت صورت میگرفت و سبک پرخاشگری وی ناشی از شناخت و برداشتهای ناسازگارانهاش بود. افکار و باورهایی که این فرد داشت، خشم را در او ایجاد میکرد؛ مثل زمانی که از بیان واقعیتها و ابراز احساسات پدرام خشمگین میشود یا زمانی که شکایتهایی دارد که نشاندهنده توقعات خودخواهانه اوست. مثل این انتظار که همیشه و در هر شرایطی همسرش باید از او طرفداری کند. یعنی یک انتظار اشتباه که وی که آن را حق خود میداند و چون خلافش را میبیند، ناکام و عصبانی میشود. شناسایی افکاری که باعث شکل دادن احساسات منجر به خشم در شما میشود، گام اساسی و مهمی در کنترل خشم است. همواره این سوال را از خود بپرسید «چه چیزی موجب عصبانیت من شد؟»؛ آیا فکر و توقعی که دارم منطقی است؟ «تا چه حد عصبانی هستم؟»
مشکلات زنان در فرو خوردن خشم در جامعه مردسالار
در انتها، سبک بروز خشم سرکوبشده مادری را بررسی میکنیم که در کتاب «رقص خشم» نوشته هریت لرنر به نام سندرم «زن خوب» شناخته میشود؛ زنانی که از ترس محکوم یا سرزنش شدن یا برچسب خوردن بهعنوان زن غرغرو، بیحیا، عفریته و مردستیز خشمشان را سرکوب میکنند و آن را ابراز نمیکنند. وقتی کاسه صبرشان لبریز شده و خشم و رنجش تمام وجودشان را فرا میگیرد، غالبا ساکت مانده و به انتقاد از خود میپردازند و ملغمهای از احساسات دیگر مثل احساس گناه و افسردگی را تجربه میکنند. عقایدی که در اغلب فرهنگها وجود دارد.
متاسفانه زنانی که خشم و رنجشهایشان را با جرات به مردان ابراز میکنند، به شدت مورد انتقاد و بیمهری قرار میگیرند. علاوه بر این معتقدند که بیان خشم، بهخصوص در مورد مردان، جاذبه زنانگی و مادری آنها را کاهش میدهد. آنهایی که به گروه «زن خوب» تعلق دارند، غالبا حمایت از دیگری و سازگاری روابط خود با دیگران را وظیفه اصلی یک زن میدانند و از بیان افکار و احساسات خود اجتناب میکنند.