هیچ چیز عشق اول نمی شود، واقعیت یا توهم؟
باور داشتن در عشق اول، یکی از رایجترین اسطورههای عاشقانه است که بیشتر مردم به آن باور دارند. اما آیا عشق اول واقعیت است یا توهم؟ آیا واقعاً ممکن است که در یک بار نگاه، عاشق شخصی شوید و از همان لحظه به او تعلق داشته باشید؟
اگرچه برخی از افراد ممکن است در عشق اول باور داشته باشند، اما بسیاری از روانشناسان و محققان عاشقانه این ادعا را رد می کنند. بر اساس تحقیقات انجام شده، عشق اول معمولاً به عنوان یک حس بسیار قوی و شدید توصیف می شود، که ممکن است باعث شود فرد به طور ناخودآگاه به آن اعتقاد داشته باشد که این حس ناشی از آشنایی با شخص خاصی است.
بسیاری از افراد باور دارند که عشق اول به دلیل تجربه نوآوری و تحریکات شدید احساسی است که در آن لحظه برای اولین بار با شخص خاصی آشنا می شوند. با این حال، این بسیاری از احساسات واقعیت ندارد و بیشتر بر اساس تصورات و انتظارات فرد در زمینه عشق استوار است.
به عنوان مثال، محققان عشقانه معتقدند که بسیاری از افراد در برابر تحریکات شدید احساسی آسان تحریک می شوند و در نتیجه، ممکن است به طور ناخودآگاه به این باور برسند که عاشق شده اند. با این حال، این احساسات عموماً بسیار کوتاه مدت هستند و با گذر زمان کاهش می یابند.
همچنین، برخی از روانشناسان معتقدند که عشق اول ممکن است به دلیل نوستالژی و خاطرات خوش گذشته ناشی از آشنایی با شخص خاصی باشد. در این صورت، عشق اول ناشی از یادگیری مثبت و تجربه های خوبی است که با شخص مورد نظر داشته اید، و نه ناشی از حس شدید عشق.
در نهایت، باید گفت که عشق اول ممکن است برای بسیاری از افراد واقعیت باشد، اما برای بسیاری دیگر نیست. برخلاف باورهای رایج، عشق اول هیچگاه یک قاعده عمومی نیست و باید برای هر فرد به صورت جداگانه بررسی شود. در ضمن، عشق یک فرایند پیچیده و تکاملی است که با تجربه و زمان توسعه می یابد، بنابراین انتظار داشتن از عشق اول، ممکن است یک شرط برای شروع یک رابطه موفق نباشد.
“هیچ چیز عشق اول نمیشود” واقعا؟
این جمله آه و ناله کنانی است که صرفا توسط افرادی که عشق اول شان آن ها را رها کرده است گفته می شود.
و این در حالی است که خود آن عشق اولی ها (معشوقه ها) حتی قیافه این افراد را هم فراموش کرده اند.
پس دو احتمال بیشتر وجود ندارد:
- یا دسته اول ناتوان و بتا هستند که دائما غر میزنند.
- یا دسته دومی ها آلزایمر دارند.
بعید می دانم دسته دومی ها آلزایمر داشته باشند چون احتمالا همین الان با پارتنر شان نشسته اند و دارند عشق و حال می کنند و کلی خوش می گذرانند.
اما چرا پس دسته اولی ها همچنان این جمله گوهر بار که “هیچ چیز عشق اول نمی شود” را تکرار می کنند و داریوش گوش می دهند؟
دلیل واضح است چون دوست ندارند قبول کنند که به اندازه کافی خوب نبودند. چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ عاطفی و رفتاری.
از آنجا که ماهیتا اینگونه افراد بتا هستند و همیشه انگشت اتهام را سمت دیگران می گیرند هیچوقت تمایلی به جمع و جور کردند خودشان ندارند و بدبختی را سرنوشت عمیقی می دانند.
احتمالا الان هم در گوشی موبایل شان چند تایی عکس نوشته غمگین دارند که عکس یک قلب شکسته یا یک عکس سیاه سفید از یک دختر با موهای پریشان در باد است.
و یا پلی لیست گوشی شان پر از آهنگ های غمگین و ناله کنان و مازوخیسمی است که اگر به یک آدم سالم آن آهنگ ها را بدهی فردا صبحش به جای کره مربا، دوتا دوتا فلوکستین(قرص ضد افسردگی) بالا می اندازد.
مشکل اصلی این آدم ها این نیست که می خواهند همچنان به کسی که دیگر وجود ندارد وفادار بمانند بلکه مشکل اینکه بلد نیستند با آدم ها جدید آشنا شوند.
و گرنه که اگر بلد بودند الان به جای گفتن اینکه “هیچ چیز عشق اول نمیشه” می گفتند “هانی، عشق های قبل از تو که سو تفاهم بودند“.
البته یک حالت نادر دیگر هم وجود دارد و آن این است که طرف بعد از عشق اولش، با آدم های خیلی درب و داغونی رل زده باشد (رابطه برقرار کرده باشد).
که باز در این حالت هم خود فرد مقصر است چون ما عموما با آدم هایی وارد رابطه می شویم که اطراف مان هستند.
اگر اطراف من آنقدر داغون است که پر از این همه آدم درب و داغون است نشان می دهد که خود من هم درب و داغون هستم که همین حوالی می پلکم.
پس به جای اینکه بنشینی و با این جمله که “هیچ چیز عشق اول نمیشه” دیگران را هم مسموم کنی پاشو یک تکانی به خودت و وضعیت مالی و عاطفی ات بده. بسه بتا بودن.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.