چالشهای تربیت تک فرزند: پیشنهادهای ضروری برای پدر و مادر
تربیت تک فرزند یکی از چالشهای بزرگی است که برای پدر و مادرها ایجاد شده است. این چالش به دلیل تنهایی و بیحرکتی کودک در خانه، احتمال افزایش ناراحتی و اضطراب، عدم امکان تجربه از برخورد با اختلافات و دیگر تجارب اجتماعی شدید میشود. در این مقاله به بررسی چالشهای تربیت تک فرزند و پیشنهادهای ضروری برای پدر و مادر خواهیم پرداخت.
چالشهای تربیت تک فرزند
۱. تنهایی و احساس بیحرکتی: یکی از چالشهای بزرگی که برای تک فرزندان ایجاد میشود، تنهایی و عدم امکان تجربه از بازی با دیگر کودکان است. این موضوع باعث احساس بیحرکتی و کسلی در کودک میشود.
۲. عدم تجربه از برخورد با اختلافات: در خانوادههایی که تنها یک فرزند دارند، امکان برخورد با اختلافات و مشکلات کمتر است. این موضوع میتواند باعث عدم توانایی کودک در مواجهه با مشکلات و رسیدگی به آنها شود.
۳. اضطراب و ناراحتی: برای کودکان تک فرزند، احساس ناراحتی و اضطراب در مواجهه با والدین ناشی از عدم تجربه از برخورد با شخصیتهای دیگر و اختلافات در خانواده میتواند رخ دهد.
۴. فشار بر والدین: تک فرزندان ممکن است نسبت به برادران و خواهران دیگر فشار بیشتری بر والدین ایجاد کنند. این موضوع از آنجا ناشی میشود که والدین برای تأمین نیازهای فرزندان خود، باید بیشتر تلاش کنند.
پیشنهادهای ضروری برای پدر و مادر
۱. بازی با کودک: والدین باید تلاش کنند که با کودک خود بازی کنند و او را به بازی با دیگر کودکان دعوت کنند. این کار میتواند به افزایش روابط اجتماعی کودک کمک کند و از احساس تنهایی و بیحرکتی جلوگیری کند.
۲. دادن فرصت برای تجربه از برخورد با اختلافات: والدین باید به کودک فرصت دهند تا با اختلافات روبرو شود و آنها را حل کند. این کار میتواند به افزایش توانایی کودک در مواجهه با مشکلات کمک کند.
۳. دادن اطمینان و محبت: والدین باید به کودک خود اطمینان داده و به او نشان دهند که او مهم و عزیز است. این کار میتواند به کاهش احساس ناراحتی و اضطراب کودک کمک کند.
۴. کاهش فشار بر والدین: والدین باید به کودک خود اطمینان داده و به او نشان دهند که همه نیازهای او تأمین میشود. این کار میتواند به کاهش فشار بر والدین کمک کند.
نتیجهگیری
تربیت تک فرزند یکی از چالشهای بزرگی است که برای پدر و مادرها ایجاد شده است. تنهایی و بیحرکتی، عدم تجربه از برخورد با اختلافات، اضطراب و ناراحتی و فشار بر والدین، از مشکلاتی است که ممکن است برای کودکان تک فرزند رخ دهد. بازی با کودک، دادن فرصت برای تجربه از برخورد با اختلافات، دادن اطمینان و محبت و کاهش فشار بر والدین، از پیشنهادهای ضروری برای پدر و مادرهایی هستند که تربیت تک فرزند را بر عهده دارند.
امروزه بیش از هر زمان در گذشته، به دلیل ملاحظات اقتصادی، کمبود وقت و علل دیگر، تک فرزندی انتخاب بسیاری از پدر و مادرها است. مطمئنا، تک فرزند بودن شرایطی شبیه به زندگی در کنار خواهر یا برادر نیست و نوع خانوادهای که در آن رشد میکنیم، تاثیرات اساسی بر شخصیت ما دارد. اما علیرغم بسیاری از باورهای رایج، قرار گرفتن در مرکز یک دنیای کوچک، مزایا و معایب مخصوص به خود را داشته و تجربهای تماما خوب یا بد نیست.
داشتن خواهر و برادر الزاما باعث اجتماعیتر شدن نمیشود و نداشتن آن الزاما به معنای شکلگیری یک شخصیت خودخواه و خودمحور نیست. با این وجود میتوان گفت که برخی ویژگیها و تجربهها، در میان بسیاری از کودکان تک فرزند مشترک است.
به طور مثال، از آنجا که بخش قابلتوجهی از زمان کودکان تک فرزند در تعامل با افراد بالغ طی میشود، این موضوع میتواند باعث احساس راحتی بیشتر آنها با افراد بزرگسالتر از خود و رفتارهایی بالغانهتر از سن تقویمی آنها شود. یا در بعدی دیگر، کودکان تک فرزند ممکن است با چالشها و دشواریهای بیشتری در حین کار گروهی، مواجه شوند، چرا که در بسیاری از موقعیتهای زندگی، برنامهریزی و تصمیمگیری برای امور، به صورت فردی و بر محور ترجیحات خودشان بوده است.
آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان
تشویق تک فرزند به تعامل با دیگران
احساس تنهایی، علیرغم دریافت تمام توجه والدین، یکی از شکایات بسیاری از کودکان تک فرزند در ارتباط با زندگی خانوادگیشان است. برای مدیریت بهتر اینگونه احساسات و کمک به کودک برای سازگاری بهتر با شرایط تک-فرزندی، به والدین توصیه میشود که:
برای دور ماندن از احساس تنهایی، بسیاری از کودکان تک فرزند، دوستان خیالی یا دلبستگی به اشیاء موردعلاقه مانند عروسکها دارند. اگرچه ممکن است در جایگاه یک والد توجه و زمان زیادی را به او اختصاص دهید، اما این موضوع جایگزین نیاز آنها به همسالان نخواهد بود. برای تقویت مهارتهای اجتماعی، لازم است که برنامهریزی برای فعالیتهای اشتراکی و گروهی و تشویق تعامل با همسالان، برای این کودکان با تناوب بیشتری انجام شود.
کودکان تک فرزند، فراز و نشیبهای ارتباط با خواهر و برادرها را تجربه نمیکنند، این در حالیست که فضای رقابتی میان فرزندان یک خانواده، علیرغم تمامی دشواریها، میتواند باعث تقویت مهارت کودک در مدیریت روابط روزمره با همسالان شود. شکست در یک بازی، منتظرشدن برای نوبت و پیوستن به گروه، برای یک کودک تک فرزند دشوارتر از سایر همسالان تجربه میشود. برای کمک به کودک در سازگاری با این موقعیتهای اجتماعی، والدین باید:
- تجربیاتی مانند به شراکت، مصالحه (صرفنظر کردن از برخی خواستهها) و ملاحظه خواستهها و منافع دیگران را به فرزندشان بیاموزند.
- وقتی کودک مراعات دیگران را میکند او را مورد تشویق قرار دهند و در صورت نادیده گرفتن منافع دیگران، کودک را از عواقب چنین رفتاری آگاه کنند.
تشویق به خنده
متخصصان بر این باورند که کودکان تک فرزند، به دلایلی مانند تعامل بیشتر و انحصاریتر با والدین به عنوان دو فرد بالغ، تفکر منطقیتر، منش جدیتر و حس شوخطبعی کمتری دارند. اگرچه هیچ روش ویژهای برای آموزش دادن درک شوخی و شوخطبعی وجود ندارد، اما غنیتر کردن رابطه با کودک در ابعادی فراتر از ضوابط و قرارگیری والدین در جایگاه قدرت، استفاده از زبانی نزدیک به دنیای کودک برای شوخی، گفتن لطیفه و خندیدن آزادانه با او، میتواند جبرانکننده خلا ارتباطی کودک با همسالان باشد.
پرورش احساس استقلال در کودک
تقویت مسئولیت پذیری تک فرزند
تعامل با یک کودک تک فرزند و اختصاص یافتن تمامی هم و غم والدین به او، بسیاری از اوقات منجر به رابطهای درهمتنیده میان والدین و کودک، اتکای بیش از حد کودک به والدین در موضوعاتی مانند انجام تکالیف و سرگرمیها و تقویت ناخواسته این وابستگی از سوی والدین میشود. برای تقویت احساس استقلال در کودک میتوان از سپردن مسئولیتهایی در ارتباط با امور روزمره و در حد توان به او، آغاز کرد.
اجتناب از لوس بار آوردن بچههای تک فرزند
در همین راستا، ابراز محبت والدین در قالب جایزه و هدیه دادنهای مکرر، میتواند باعث انتقال این پیام به کودک شود که «همیشه هرچه میخواهم میتوانم داشته باشم». همچنین، برآورده کردن فوری تمام نیازهای کودک، او را از تجربه انتظار و شکلگیری توانایی تحمل تاخیر در ارضای نیازها که در خانوادههای چند فرزندی فرصت بیشتری برای آن فراهم است، محروم میکند.
برای جلوگیری از شکلگیری باور «هرچه میخواهم، دارم» در ذهن کودک، گفتگو با او درباره محدودیتها، پایبندی به قوانین خانواده و تقویت توانایی تحمل ناکامی در خود و کودک، موثر است. تغییر در این روند اگرچه ممکن است در ابتدا با اعتراض کودک همراه باشد اما در بلندمدت به رشد روانی و تطابق او با واقعیتهای زندگی کمک بیشتری خواهد کرد. این تغییر، زمانی میسر خواهد شد که والدین نیز به این باور برسند که آنچه در احساس امنیت و شادی کودک تاثیرگذار است، چیزی فراتر از هدایا و جوایز یعنی حضور واقعی در لحظه و گذراندن زمانهایی هرچند کوتاه است که در آن بازه زمانی تمام توجه پدر یا مادر به شکل انحصاری بر کودک باشد.
کودکان تک فرزند بسیاری از اوقات، خود را در جایگاه یک فرد بزرگسال در محیط خانواده احساس میکنند و باور دارند که آنها از حقی برابر با والدین، برای اظهارنظر و اعمال قدرت برخوردارند. اگرچه بسیاری از والدین، فضای ابراز عقیده را در تصمیمگیری و امور روزمره به فرزندان خود میدهند، اما باید دانست که در ارتباط با بسیاری از مسائل، تصمیمگیری نهایی و وضع چارچوب، باید توسط والدین و بدون تاثیرپذیری از ترجیحات کودک اتفاق بیفتد. همچنین تاکید متخصصان بر مراقبت از رابطه زناشویی و اختصاص دادن زمانهایی به رابطه دونفره میان والدین و بدون حضور کودک، در ارتباط با خانوادههای تک فرزند، جدیت بیشتری دارد.
اجتناب از ایدهآلگرایی در تربیت تک فرزند
بالاتر بودن استانداردها و انتظارات والدین کودکان تک فرزند و تجربه احساس فشار بیشتر در این کودکان برای آورده کردن آرزوهای والدین، در عمل و بسیاری از اوقات به این نقطه منتهی میشود که آنها رفتارهای همسالان خود را ناپخته و حتی نامعمول تجربه میکنند و برای راضی نگهداشتن دائمی والدین، تنها فرصت خود برای کودکی کردن را از دست میدهند.
همچنین از آنجا که رشد ویژگیها ایدهآلگرایانه در کودکان تک-فرزند با احتمال بیشتری اتفاق میافتد، مداخله دائمی والدین برای اصلاح، بازنگری و اطمینان از بینقص بودن کارهای کودک، منجر به تقویت این ویژگی و رنجهای روانشناختی ناشی از آن خواهد شد.
در این راستا، به والدین توصیه میشود که احساس افتخار و خشنودی خود را نسبت به کودک، به موفقیتها و دستاوردهای او محدود نکنند و به جای تحمیل آرزوهای دست نیافته خود به کودک، زمان و فضای موردنیاز برای کاوش آزادانه در علایق، کشف خود و حتی اشتباه و شکست در این مسیر را به کودک بدهند.
در این نوشته می خواهم از قول وینی کات در مورد کودکانی صحبت کنم که در خانواده هایی زندگی می کنند که دارای هیچ برادر یا خواهری نیستند؛ تک فرزند می باشند. سؤال این است؛ این موضوع که کودکی، فقط تک فرزند است ، واقعاً از چه راههایی مورد توجه قرار می گیرد؟
هنگامی که به اطراف نگاه می کنم و کودکان زیادی را می بینم، پی می برم که دلایل متعدد مثبتی برای داشتن فقط یک فرزند، وجود دارند. البته در بسیاری از موارد، والدین، کاری برای داشتن خانواده ای بزرگ انجام نمی دهند اغلب، یک نقشه آگاهانه برای بیش از یک فرزند نداشتن، وجود دارد. اگر سؤال شود که چرا دو نفری که با هم ازدواج می کنند، می خواهند فقط یک بچه داشته باشند، جواب منطقی ای که می شود به این سؤال داد، مسائل اقتصادی است. «ما استطاعت مالی برای بیش از یک بچه را نداریم».
من واقعاً فکر می کنم که اگر والدین قادر به حمایت از خانواده ای بزرگ هستند بدون اینکه زیاد آزادی شخصی خود را از دست بدهند، چرا نسبت به این کار شک دارند؟ بدیهی ترین مضرّات این کار، عدم وجود کودکان همبازی و وجود تجربه ای غنی است که می تواند در نتیجه انواع روابط کودک با افراد بزرگتر و برادران و خواهران جوان تر ایجاد شود. بازیهای کودکانه زیادی وجود دارند که افراد بزرگسال نمی توانند با آنها در تماس باشند؛ حتی اگر آنها را بشناسند، باز هم نمی توانند برای مدتی طولانی آن طور که کودک دوست دارد، وارد آنها شوند. در صورتی که کودک همبازی دیگری نداشته باشد، جلوی رشد و پیشرفت او گرفته شده و حالات لذت و سرخوشی که مربوط به نابسامانی، بی مسئولیتی و بلااختیاری می باشند، از بین خواهند رفت؛ تمایل دارد تنها فرزندی باشد که جلوتر از سن خود است، ترجیح می دهد با افراد بزرگسال صحبت کرده و به حرف های آنها گوش کند، در کارِ خانه به مادر خود کمک کرده یا اینکه از اسباب و ابزار پدر استفاده کند. بازی کردن برای او جنبه ای احمقانه پیدا می کند. کودکانی که با هم بازی می کنند، ظرفیت نامحدودی برای کشف جزئیات بازی دارند، همچنین برای مدت طولانی بدون اینکه خسته شوند، به بازی ادامه می دهند.
وینی کات به نکته ارزشمندی در ادمه کتاب خود اشاره می کند او بر این باور است که برای کودک تجربه کردن ورود برادر یا خواهر جدید در خانواده، ارزشمند است و می گوید من قادر نیستم تصور زیادی از این تجربه ارزشمند داشته باشم. در یک حاملگی، چیزی اساسی وجود دارد. کودک مشاهدۀ تغییر و تحولات را در مادر خود از دست می دهد، قادر به آرام گرفتن در آغوش او نمی باشد، این امر تدریجاً دلیلی می شود بر دستیابی به مدرکی واقعی از ظهور نوزادی جدید و بازگشت همزمان مادر به حالت طبیعی. هر کودکی که چنین تجربه ای را از دست داده است و کسی که هرگز مادری را ندیده که از سینه خود به فرزند شیر دهد، او را حمام کند یا علاقمند به نوزاد باشد، در واقع کمتر از کودکی که شاهد چنین چیزهایی بوده، ثروت دارد. شاید کودکان کمی باشند که بخواهند در بزرگسالی، نوزادان زیادی داشته باشند، اما نمی توانند. عروسکها فقط بخشی از سلامتی (امنیت خاطر) آنها را تأمین می کنند……
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.