تعریف رواشناسی تعصب و قضاوت چیست؟
رواشناسی تعصب و قضاوت، به مطالعه رفتارها، نگرشها، باورها و عقایدی که در افراد تعصب و قضاوت ایجاد میکنند، میپردازد. تعصب به معنای داشتن نگرش و باورهای یکطرفه و غیرعادلانه در قبال یک شخص، گروه، فرهنگ یا ایدئولوژی است. در واقع، تعصب باعث میشود که فرد نسبت به دیگران بیتوجهی کند و با مسائل اطراف خود به صورت یکطرفه برخورد کند، بدون اینکه فرصت ارزیابی و دیدگاه دیگران را در نظر بگیرد.
قضاوت نیز به معنای داشتن نظرات و ارزیابیهایی است که فرد درباره یک شخص، گروه یا موضوع ایجاد میکند. با این حال، قضاوت ممکن است بر اساس اطلاعات واقعی و منطقی باشد ولی همچنین ممکن است بر اساس نگرشهای تعصبآمیزی باشد که فرد با آن روبروست.
در نتیجه، رواشناسی تعصب و قضاوت به مطالعه علل و اثرات این دو رفتار بر فرد و جامعه میپردازد و تلاش میکند تا راهکارهایی برای کاهش آنها پیدا کند.
چرا پیشداروی میکنیم؟ چگونه تعصب نداشته باشیم؟
داشتن توانایی تکلم، باعث میشود انسان قادر به انجام کارهای دیوانهکننده زیادی باشد. اگر شما هم جزو افرادی هستید که گمان میکنید تعصب و پیشداوری امری غیر اخلاقی و بیهوده است این مقاله ممکن است دیدگاه تازهای در این مورد به شما بدهد.
سنجاب در حالیکه دانه جنگلی را میجوید، به همه چیزهایی که در زندگیاش به آنها دست نیافته بود میاندیشید. او دچار بحران میانسالی شده بود، به این فکر میکرد که نکند جایی به بیراهه رفته باشد، یا نکند زمانی خودش را بیش از حد مشغول چیزهای اشتباه کرده بوده که او را از دیدن نوشتههای دیوار روبرویش محروم کرده باشد (ناتوانی از دیدن حقایق آشکار). او در شرایطی قرار گرفته است که در مورد تمام فرصتها و تجربیاتی که از آنها استفاده نکرده، همه دوستان و عشقهای از دست رفتهاش، تمام سوءبرداشتهایش، اندیشه میکند. آیا او بیش از حد پذیرا و شنونده بوده؟ یا برعکس بیش از سرسخت و انعطافناپذیر بوده است؟ او بسیار نگران آیندهاش بود و با خود فکر میکرد که آیا بلاخره زمانی فرا خواهد رسید که بتواند کارهایش را درست و به موقع به انجام برساند؟ او حتی در مورد مرگی که بلاخره به سراغ همگان خواهد آمد هم نگران بود. او تمام مخاطرات واقعی و خیالی را از نظر میگذراند، نه تنها حیوانات شکارچی که در طی روز از دستشان فرار میکرد، بلکه حتی دیوهایی که کابوسهای شبانهاش را پر کرده بودند هم او را نگران میکردند. او یک سنجاب بسیار مضطرب بود.
دلایل تعصب و قضاوت از دیدگاه روانشناسی
چنین داستانی بعید به نظر میآید، نیست؟ اما دلیل آن چیست؟ بیشک دلیل آن این است که سنجابها توانایی تکلم ندارند و به همین علت امکان اینکه همچون انسانها در انتخابهایی در انتخابهای پیش روی زندگیشان دچار سردرگمی بشوند، وجود ندارد.
علت اساسی تعصب: پیدایش زبان انسانی
بسیاری از حیوانات در طول زندگیشان با مخاطرات بیشتری نسبت به ما انسانها مواجه میشوند و لحظات بسیار تشویشزایی را تجربه میکنند. با این حال، اضطراب برای ما در سطحی متفاوت اتفاق میافتد. برای ما کاربران زبان انسانی، جهان تبدیل به غوغایی از حقیقت و خیال، گذشته، حال و نشانههای مهمی از آینده احتمالی میشود که ارزش توجه کردن را دارد. بهخصوص انسانهای امروزی که با انواع اطلاعات مختلف اشباع میشوند، همان نشانههایی که ما را به واکنش وا میدارند. با این حال، ریشههای این مشکل به گذشته و جایی که ریشههای زبان انسانی در آن نهفته است، برمیگردد. انسانهای اولیه نیز در سطح پایه تکلم میتوانستند کلمات را به صورت دنبالهای بیپایان و تفسیرپذیر با هم ترکیب کنند و مطابقت دهند. احتمالا شما هم چیزهایی در مورد اعتقادات نخستینها در مورد قلمرو فراطبیعی شنیده باشید.
کسب قابلیت تکلم برای انسانها همانند انتقال از سلول انفرادی به بزرگترین مرکز خرید جهان بود. این توانمندی گزینههای بسیار زیادی در پیش روی انسان قرار داد. قابلیت تکلم ما را به یک گونه عجیبالخلقه مبدل کرده است! موضوعات مختلف به صورت دائمی در تلاش برای کسب اولویت توجه ما هستند. اما از سوی دیگر همین توانایی تکلم، ما را با مشکلاتی مواجه میکند که هیچ ارگانیسم دیگری با این دست مشکلات دست و پنجه نرم نمیکند. این باعث می شود زندگی انسان بطور خاصی استرسزا باشد.
ارتباط توانایی تکلم با تعصب
زبان برای ما راهی برای مقابله با اضطراب مفرط فراهم میکند. این کار عمدتا از طریق زبان نیش و کنایه و گاهی اهانتآمیز انجام میپذیرد که ریشه همه تعصبات است. همه ما در ذهن خود جملات جایگزین هممفهوم با این جملات سراغ داریم: «این یک مورد بیاهمیت است. مجبور نیستم در مورد آن فکر کنم. مجبور نیستم به این افراد اهمیت بدهم.» حتی کسانی که از فضیلت روشنفکری برخوردار هستند هم این کار را میکنند: «مردم کوته فکر، اغلب مردم متعصبی هستند. من برایشان ارزشی قائل نیستم.» و همچنین افرادی که عشق را فضیلت مطلق بر میشمارند نیز از این قائده مستثنی نیستند: «افراد بیاحساس شرور هستند. از نظر من آنها بیارزشند.»
ما یک گونه بسیار کنجکاو هستیم. اما در عین حال گونهای کوتهبین هم هستیم که به صورت مداوم از دیدن چشمانداز پیرامون غافل میشویم و خودمان را برای دفاع از خطرات احتمالی مدام آماده نگه میداریم. گویا محاصره شدهایم. به همین دلیل حصاری از کلمات اهانتآمیز درست میکنیم تا از سقوط قلعهمان جلوگیری کنیم. حملههایی که توسط اتهامات برای ضربه زدن به دیوار استحکامات ما صورت میگیرد و ما در مقابل باید تلاش کنیم که حصارها غیرقابلنفوذ باقی بمانند.
در میان یک جمعیت – مهمانی یا جلسه – قرار میگیرید. کمی احساس اضطراب میکنید. افراد بسیار زیادی آنجا هستند که برخی از آنها از نظر شان اجتماعی از شما بالاتر هستند، برخی دیگر نظراتی دارند که میتواند نظرات شما را به چالش بکشد یا تضعیف کند. همه با پرسش سوال به ظاهر ساده «در فلان مورد چه چیزی برای گفتن داری؟» عملا مخاطب را به شکلی بیسر و صدا تهدید میکنند. در مقابل شما نیز بدون هیچگونه سوءنیت، شروع به جستجوی راههایی برای تنگ کردن عرصه برای دیگران میکنید. «مطمئنا، اگر آنها این حرف را بخواهند بزنند، من آن حرف را دارم که میتواند آنها را متهم کند.»
علت تعصب و قضاوت: ترس از نادیده گرفته شدن
شما نمیخواهید انتقادگر باشید؛ منتهی چون جهان پیرامونتان شرایط طاقت فرسایی دارد، در حقیقت به نوعی مجبور به انتقاد میشوید. شما از طرفی دچار FOMO – ترس از نادیده گرفته شدن – و از طرف دیگر دچار FOO، ترس از دستپاچگی میشوید. ذهن شما سدی با یک سوراخ است و باید راهی برای کاهش جریان پیدا کنید.
سوال این است که از کجا باید شروع کرد؟ پاسخ: از ناخودآگاه، جایی که ذهن چالشها را به زانو در میآورد. به طور طبیعی، برای ادامه تمرکز برای بیل زدن ردیفی که انتخاب کردهاید، باید از قبل تصمیم خود را نهایی کرده باشید. شما نمیتوانید هر چند دقیقه یک بار از ردیف خود بیرون بیایید و بگویید «به نظرم باید ردیف دیگری را شخم میزدم». ترس از دستپاچگی (FOO) استرسزا است، اما ترس جایگزین آن، «هرگز دیده نشدن» بدتر است.
تعصب چیست؟ تعریف روانشناسی غرضورزی
در تحقیقات اولیه روانشناسی یک اصطلاح برای موضوع پیشداوری وجود دارد که کمتر شناخته شده است: «غرضورزی» اصطلاحی است که توسط دانشجوی فروید، دکتر اوتو رنک پیشنهاد شد. غرضورزی، تظاهری برای بزرگ جلوه دادن امتیاز کوچک شما به گونهای است که گویا تمام چیزی که اهمیت دارد همین است و هرچه غیر آن است کاملا بیاهمیت است! یعنی با نادیده گرفتن، مختومه کردن، کمبها جلوه دادن و گریختن از هر خطری که به تمامیت آن امتیاز کوچک شما خدشه وارد کند، خود را در جایگاه بالاتر نسبت به دیگران و عقایدشان قرار دهید. در واقع در یک رفتار غرضورزانه شما با تکیه و تاکید بر نقطه قوت خود و به هزار طریق، نقاط قوت دیگران را بیاهمیت جلوه میدهید. دکتر رنک توضیح میدهد که غرضورزی یک نیاز طبیعی و ضروری در تمام انسانهاست. برای ما کاربران زبان انسانی، جهان بسیار گسترده است. ما باید آن را محدود کنیم، به همین دلیل است که تعصب میورزیم.
غرضورزی به همین میزان که مهم است، میتواند مشکلآفرین هم باشد. چرا که قابلیت تکلم باعث ایجاد علوم مهندسی، تسهیل حمل و نقل و افزایش نرخ رشد جمعیت شده که به همزیستی اجباری قبایل منتهی میشود. ما انسانهای مدرن، محکوم به پذیرفتن تهدید هستیم؛ چون گرفتار نوعی از زندگی شدهایم که باید با افرادی که با ما مخالف هستند در یک محدوده جغرافیایی بسیار نزدیک به هم زندگی کنیم؛ افرادی که تعصبهای مختلفی دارند، افرادی که فکر میکنند ما بیارزش هستیم، در حالیکه متقابلا ما نیز فکر میکنیم آنها بیارزش هستند!
تعریف روانشناسی پیشداوری
با توجه به تعریفی که برای غرضورزی ذکر شد، آنچه که معمولا پیشداوری نامیده می شود، غرضورزی بیدلیل است. افراد، اغلب با یک نشانه ساده مثل نژاد، رنگ پوست و نوع آرایش، کلیه افراد جامعه را مردود میدادند. این یک روش راحت و خام برای غرضورزی محسوب میشود. مشخصا همه ما باید از غرضورزی بیجهت دوری کنیم، اما روش عاقلانه برای انجام این کار آن است که به دنبال نشانههای دقیقتری برای غرضورزی باشیم.
تعصب به معنای واقعی کلمه به معنی پیشداوری است. همه ما پیشداوری میکنیم. اگر این کار را نکنیم تبدیل به یک دیوانه خطرناک میشویم. شما به خوبی آموختهاید که قبل از عبور از مکانهای خطرناک، به گوشهای از خیابان بروید و هر دو طرف را نگاه کنید. این در حالیست که شاید هیچ چیز خطرناکی هم وجود نداشته باشد؛ اما این پیشداوری به امنیت شما کمک میکند.
چگونه تعصب نداشته باشیم؟
سوالی که برای انسان مدرن پیش میآید این است که چگونه میتوان تعصبات عاقلانهتری داشت؟ چگونه تصمیم بگیریم که چیزی را به گونهای رد کنیم که امنیت و اعتدالمان خدشهدار نشود؟ همچنین چگونه نسبت به چیزی که واقعا اهمیت دارد هوشیار باشیم، هر چند که خطرناک و چالشبرانگیز باشد؟
به هر حال، این چالشی دائمی است که از ابتدای زندگی وجود داشته است، زیرا همه ارگانیسمها باید به اندازه کافی چیزهای بیاهمیت را نادیده بگیرند تا بتوانند جان سالم بدر ببرند. این داستان صرفا برای ما کاربران زبان سختتر است. جهان پرهیاهوی ما بسیار سخت و طاقتفرساست. باید با هر روش که میتوانیم از میزان غوغاهای درونمان بکاهیم و این کار با تمرین ذهنآگاهی میسر میشود.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.