جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خجالتی بودن چه دردسرهایی دارد؟

خجالتی بودن چه دردسرهایی دارد؟

 

خجالتی بودن در موقعیت های مختلف بصورت خاطرات آزار دهنده در حافظۀ افراد خجالتی ثبت شده است.

شاید موقعیت های زیر برای شما هم آشنا باشد. شرایطی که خجالتی بودن شما را تداعی می کند:

  • بچه‌های میزِ پشت سر الهام، در موقع تدریس معلم، پچ پچ می‌کنند و با وجود اینکه این مسئله باعث هواس پرتی و به هم خوردن تمرکز او می‌شود، بخاطر خجالتی بودنو از ترس اینکه مبادا آنها به تندی با او برخورد کنند یا او را مورد تمسخر قرار دهند، هیچگاه به آنها اعتراض نکرده و از آنها نخواسته است که آهسته‌تر صحبت کنند.
  • رامین هیچگاه بخاطر خجالتی بودندر یک رابطه رمانتیک نبوده است. با وجود اینکه برخی از دخترهای همکلاسی‌اش به او تمایل و علاقه نشان داده‌اند، ولی او هر بار بهانه‌های مختلفی برای نداشتن ارتباط با آنها تراشیده است و هیچگاه با آنها تماس تلفنی برقرار نکرده است. هر چند که شدیداً تمایل به برقراری رابطه سالم با جنس مخالف دارد، ولی هرگز به خود این جرأت را نداده است که پا پیش بگذارد و از صحبتهای معمول و آنهم فقط در دانشکده یک قدم فراتر برود.
  • رضا بر سر عدم تمایلش برای بودن با دوستان خانوادگی به کرات با نامزدش جر و بحث می‌کند. او ترجیح می‌دهد که بیشتر مواقع با هم تنها باشند و در مواقع کمی هم که با دوستان خانوادگی دور هم‌نشینی یا میهمانی دارند، مضطرب بوده و به جای هم‌صحبتی با دیگران خود را مشغول کارهای دیگری می‌کند و سرش دائم توی موبایل است!
  • مینا در یکی از شعبه‌های فروشگاه های زنجیره‌ای کار می‌کند و بدلیل سابقه کاری، دقت، نظم و تعهداتش پیشنهاد سرپرستی آن شعبه را دریافت کرده است اما چون بایستی جلسات هفتگی با سایر کارمندان داشته باشد و برای آنها صحبت کند، آن را رد کرد. او حتی خبر از خجالتی بودنخود هم ندارد!
  • آتنا در سال سوم دانشگاه ترک تحصیل کرد. در دوران فوق دیپلم بدلیل تعداد زیاد دانشجویان او مسئله‌ای نداشت و اکثراً در گوشه کلاس بوده و با کسی کاری نداشت (مگر در حد بسیار سطحی و جزیی). اما با ورود به دورۀ لیسانس از تعداد دانشجویان کاسته شد و از طرفی دیگر مجبور بود که در گروههای کاری کوچک مشارکت کند و هرازگاهی برای کلاس گزارش و سخنرانی داشته باشد. اما هر چه می‌گذشت اضطراب و نگرانی او شدیدتر می‌شد و بالاخره بدون اینکه بدنبال دریافت کمک باشد، ترک تحصیل کرد.
  • همکاران علی فکر می‌کنند که او آدمی مغرور و بسیار خشک است. او بسیار کم‌حرف بود و در پاسخ سؤالات همکاران سرش را پایین می‌انداخت و جوابهای بسیار کوتاه یک یا دو کلمه‌ای می‌داد. او از ترس اینکه مبادا همکارانش از او بخواهند که به آنها بپیوندد، به ندرت از وقت تنفس و استراحت موقع کار استفاده می‌کرد.
  • فرزانه از رفتن به فروشگاه در آخر هفته‌ها خودداری می‌کند. چون بسیار شلوغ است و دائم نگران و به فکر این است که دیگران او را تماشا می‌کنند. در واقع حتی رفتن به خیابان و پیاده‌روی که شلوغ باشد برای او بسیار سخت و مشکل است.

 

  • مرتضی موقع برگشت از خرید متوجه شد لباسی که خریده است دارای یک سوراخ است و با وجود اینکه بر چسب آن را نکنده و هنوز آن را نپوشیده است، اما بخاطر خجالتی بودن نمی تواند آن را پس ببرد و با خود می‌گوید: (عیبی نداره یه سوراخ کوچیکه و رفوش می‌کنم!)
  • برای کامران تلفنی صحبت کردن با افراد ناآشنا و غریبه بسیار سخت است و به همین دلیل برای بدست آوردن اطلاعاتی (یا سفارش چیزی) ترجیح می‌دهد تا حضوری و رو در رو صحبت کند تا از طریق تلفن.

 

بسیاری از کسانی که با افراد خجالتی یا دچار اضطراب اجتماعی رابطۀ نه چندان صمیمی دارند (نظیر همکاران، همکلاسی‌ها و …) آنها را آدمهایی از خود راضی و مغرور تصور می‌کنند. در حالیکه نمی‌دانند آنها بدلیل خجالتی بودن، اضطراب و نگرانی‌شان قادر به برقراری رابطه‌ای نزدیک، گرم و همدلانه نیستند و نه بدلیل غرور و تکبرشان.

نکته مهم در این است که باید افراد خجالتی را درک کنیم. از سویی دیگر، فرد خجالتی هم باید روی مهارت های ارتباطی خود کار کند تا بتواند رابطۀ موثری با دیگران برقرار کند تا دیگران سوء برداشتی نداشته باشند.

حالا سوالم از شما اینست که کدام یک از دردسرهای فوق را تجربه کرده اید؟ خجالتی بودن چه آسیبی به شما زده است؟ ممنون می شوم نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.

 

Picture of شیک اندیش
شیک اندیش

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “خجالتی بودن چه دردسرهایی دارد؟” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قابل فهم بودن
ساده گویی
بار علمی
مفید بودن
کاربردی بودن

پیمایش به بالا