ازدواج وکالتی یا ازدواج از راه دور
ازدواج یکی از مهمترین مراسمهای فرهنگی و قانونی در بسیاری از جوامع است. با این حال، در مواردی ممکن است برخی از شرایط ازدواج را ناممکن یا مشکل کننده کند. ازدواج وکالتی و ازدواج از راه دور دو راه حل برای این مشکلات هستند که در این مقاله به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
ازدواج وکالتی به معنای ازدواجی است که در آن هیچ یک از دو نفر عروس و داماد در مراسم حضور نمیدهند و به جای آن، دو نفر دیگر به عنوان نمایندگان آنها در مراسم حضور مییابند. در این نوع ازدواج، عروس و داماد باید قبل از مراسم، مدارک لازم را در اختیار نمایندگان خود قرار دهند تا برای آنها ازدواج رسمی صورت گیرد.
ازدواج وکالتی در بسیاری از کشورها مجاز است و حتی در برخی از آنها به عنوان راهی برای دستیابی به حقوق ازدواج برای زوجهایی که به دلایلی نمیتوانند در مراسم حضور داشته باشند، تشویق میشود. با این حال، در برخی دیگر از کشورها، این نوع ازدواج به دلیل مسائل قانونی و فرهنگی ممنوع است و ازدواج حضوری باید انجام شود.
ازدواج از راه دور به معنای ازدواجی است که در آن عروس و داماد در دو منطقه مختلف یا حتی در کشورهای مختلف در مراسم حضور نمیدهند و به جای آن، مراسم ازدواج به صورت تلفنی یا اینترنتی برگزار میشود. در این نوع ازدواج، عروس و داماد باید قبل از مراسم، مدارک لازم را به صورت الکترونیکی در اختیار داشته باشند تا برای آنها ازدواج رسمی صورت گیرد.
ازدواج از راه دور نیز به مانند ازدواج وکالتی در بسیاری از کشورها مجاز است و در برخی موارد به دلیل مشکلات جغرافیایی و یا سایر موارد، به عنوان راهی برای دستیابی به حقوق ازدواج برای زوجهایی که نمیتوانند در مراسم حضور داشته باشند، تشویق میشود. با این حال، در برخی دیگر از کشورها، این نوع ازدواج به دلیل مسائل قانونی و فرهنگی ممنوع است و ازدواج حضوری باید انجام شود.
در نهایت، باید توجه داشت که علاوه بر این دو نوع ازدواج، راههای دیگری نیز برای دستیابی به حقوق ازدواج در برخی موارد وجود دارد. به طور کلی، برای ازدواج وکالتی و یا ازدواج از راه دور، باید به قوانین و مقررات مربوطه در کشور خود و کشور مورد نظر توجه و رعایت کنید.
در سالهای اخیر در کشورمان ازدواجهایی صورت گرفته که قبلاً چندان سابقۀ تاریخی نداشته است. یکی از آنها ازدواج وکالتی یا ازدواج از راه دور است. موضوع از این قرار است که آقاپسر در خارج از کشور مقیم است، چون وکالتی به برادر یا پدرش میدهد تا در غیاب او اسناد و مدارک دفتر عقد و ازدواج را امضا کند!
پس از ارسال این وکالت نامه، مادر و خواهر آقا داماد به تکاپو میافتند تا دختری برای او خواستگاری کنند. این مرحله هم به میمنت سپری میشود؛ یعنی ازدواج دو نفر غریبه و بیگانه! یا ندیده و نشناخته! سپس عروس خانم نیز به مبارکی، راهی دیار فرنگ میشود! بدون این که از خصوصیات اخلاقی و رفتار شوهر اطلاعی داشته باشد!
آنان که در این مورد کمی باتجربهترند، قبل از عزیمت عروس خانم مبادرت به ارسال عکس و یا رد و بدل کردن چند نامه مینمایند. ولی آیا به نظر شما اینها کافی است تا ثابت شود که در سایر زمینهها هم زن و مرد با یکدیگر دارای توافق میباشند؟ آیا ازدواج از راه دور صحیح است؟! پروندههای این قبیل وصلتها یا بهتر است بگوییم جداییها را زیاد داشتهام؛ جالبتر این که در مواردی از آنها، حتی زفاف هم نداشتهاند و ناچار به طلاق شدهاند!!
ازدواج وکالتی
داستان ثریا
ثریا، میگفت: وقتی به آنجا رسیدم، دیدم گرچه شوهرم در فرودگاه به استقبالم آمده، ولی حتی یک شاخه گل هم به دست ندارد! وقتی به خانه رفتیم، همهجا را کثیف و آشفته دیدم. روی میز آشپزخانه، زیرسیگاری، پُر از ته سیگارهایی بود که روی چند تای آنها اثر روژلب زنانه دیده میشد! ناچار به روی خود نیاوردم؛ ولی هیچ خوشحالی و حرارتی هم در رفتار شوهرم ندیدم! چند روزی گذشت، تا این که روزی از او پرسیدم، اگر تمایل به ازدواج نداشتی چرا مرا به عقد خودت درآوردی؟ با کمال بیتفاوتی، در جوابم گفت: «من اخیراً دوست دخترم را کنار گذاشتهام و از این بابت ناراحتم؛ تو باید به من فرصت بدهی تا بتوانم او را فراموش کنم و به تو علاقهمند شوم!»
ثریا میگفت: «گرچه از این حرف او به شدت آزرده خاطر شدم، ولی دیدم کار از کار گذشته و چارهای جز صبوری ندارم. بنابراین سعی کردم تا به خانه سروسامان بدهم، برای او غذاهای ایرانی درست کنم و با موسیقی ایرانی سرش را گرم کنم. گرچه دو سه روز با این ترفند مشغول بود، ولی دایم احساس کلافگی میکرد؛ خیلی زود از کوره درمیرفت؛ سیگار میکشید و آبجو میخورد و به من هم تعارف میکرد! من که از بوی آبجو حالم به هم میخورد، فقط به گفتن کلمۀ «نمیخواهم» اکتفا میکردم؛ زیرا انتظار داشتم که این دورۀ سخت و طاقتفرسا تمام شود، ولی متأسفانه تلفنهای آن دختر و پرچانگیهای شوهرم با او بیشتر مرا کلافه میکرد.
از طرفی چون زبان انگلیسی را خوب نمیدانستم و نمیفهمیدم که بین آن دو، چه مطالبی رد و بدل میشود، بیشتر حرص میخوردم. تا این که یک شب با او مفصل صحبت کردم و کار را به اتمام حجت رساندم! او آن شب گرچه قول داد، ولی یکی دو روز بیشتر به قولش وفادار نماند؛ زیرا این بار به جای تلفن زدن و پرچانگی، تا دیروقت به خانه نمیآمد. وقتی دیدم زورم به او نمیرسد و او هم تمایلی به ماندن من ندارد، بلیط برگشت را گرفتم و به ایران بازگشتم!»
مطالب بالا، مختصری از درد دل ثریا بود که تازه حالا مجبور بود که به پدر و مادرشوهرش التماس کند، تا او را طلاق بدهند! خوشبختانه زن جوان چون هنوز دختر مانده بود و زفاف نداشت، امیدوار بود که بتواند همسر دیگری انتخاب کند.
حالا قبل از آنکه به نمونۀ دیگری اشاره کنم، یاد بیت حکیمانهای از «سعدی» افتادم که برای تمام نوعروسان وکالتی عازم آن سر دنیا، بیمناسبت نمیبینم:
«تو بر اوج فلک، چه دانی چیست که ندانی که در سرایت کیست؟!»
ازدواج از راه دور
داستان مستوره
اما داستان مستوره از داستان ثریا، غمانگیزتر است. مستوره میگفت: «گرچه قبلاً و در سالهای پیش، شوهرم را در ایران دیده بودم، ولی چند سالی بود که او در خارج از کشور زندگی میکرد. پس از اینکه به علت آشنایی با پدر و مادر جمشید با او به صورت وکالتی ازدواج کردم، به خارج از کشور رفتم. وقتی جمشید را دیدم اصلاً او را نشناختم! او ظرف چند سال بسیار تغییر کرده بود! مردی شده بود تنومند، فربه و شکم گنده، با موهای ریخته و قیافهای کریه؛ اصلاً شباهتی به جمشید سالهای پیش که در کوچۀ ما زندگی میکردند نداشت.
پدر و مادر جمشید، یکی از عکسهای قدیمی او را قاب کرده و سر سفرۀ عقد گذاشته بودند! ولی جمشید امروزی که بعداً در خارج دیدم، با این عکس کاملاً متفاوت بود. حالا از قیافه و هیکل او میتوانستم بگذرم، که گذشتم؛ اما وقتی که فهمیدم برای اخذ اجازۀ اقامت دایم در آن کشور، مجبور شده است با یک زن خارجی ازدواج کند و حالا هم گرچه همسرش را طلاق داده ولی دو فرزند از او دارد، تازه متوجه شدم که در چه غرقابی گرفتار شدهام!
گذشتۀ از همۀ اینها، گراس، حشیش و انواع مواد دیگر، جزء تفریحات جمشیدخان شده بود! میگفت: «فوق لیسانس دارم»، ولی کارش ادارۀ یک مغازۀ خوار و بار فروشی بود که تازه بعضی از اوقات تا ساعت ۱۲ شب در آنجا میماند. کارم شده بود گریه و غصه و تحمل؛ همهچیز را به پدر و مادرم نمیتوانستم تلفنی بگویم. هر وقت هم شکایتی داشتم، انها میگفتند: «برای حفظ آبروی ما هم که شده، تحمل کن! جمشید، خوب خواهد شد»! چند ماهی در این کابوس وحشتناک ماندم؛ ولی بالاخره طاقتم طاق شد و به ایران مراجعت کردم».
از او پرسیدم: «در مورد مهریهات اقدامی کردهای؟» در جوابم گفتم «جمشید به نام خودش در ایران، چیزی ندارد که من بخواهم اقدامی بکنم، و حالا ماندهام تا او حاضر شود وکالت طلاق را برایم بفرستد. گرچه از شر او نجات پیدا میکنم، ولی با این ازدواج غلط ، شانس خودم را برای ازدواج مجدد، تقریباً از دست دادهام»!
ازدواج وکالتی
داستان زهرا
حالا از سرگذشت «زهرا خانم» بشنوید که خود را «زری» معرفی میکرد! او میگفت: »من وکالتی ازدواج نکردم، ولی دورۀ آشنایی ما تا ازدواج، فقط ۱۵ روز طول کشید؛ زیرا شوهرم فقط برای ازدواج به ایران آمده بود و بیش از یک ماه در ایران نماند. در ۱۵ روز اول ورودش، چند دختر را دیده بود، تا اینکه مرا دید و از من خواستگاری کرد. متأسفانه در این فرصت کم، من نتوانستم از کم و کیف شخصیت او چیزی بفهمم.
در آن ۱۵ روز، همهچیز عالی بود؛ هرروز با دسته گلی زیبا، یا هدیهای گرانبها به سراغم میآمد و با حرفهای قشنگش، مرا غرق در رؤیاهای طلایی زندگی آینده میکرد! حتی عروسی بسیار مجللی هم برایم گرفت؛ ولی افسوس که روزهای خوب و قشنگ، فقط همان چند روز بود! وقتی به آمریکا رفتیم، متوجه شدم که یک ساندویچ فروشی را اداره میکند و تقریباً تمام اوقاتش در آنجا سپری میشود. او صبحها ساعت ۶ از خانه خارج میشد، و شبها ساعت ۱۱ با چهرهای خسته، کوفته و خوابآلوده برمیگشت. حتی روزهای تعطیل هم ساندویچفروشی او دایر بود. گرچه دو سه نفر کارگر داشت، ولی میگفت کارگرها در اینجا دلسوز نیستند و باید خودم همیشه سرار حاضر باشم.
ما مانده بودم و یک خانۀ تنها که حتی نمیتوانستم جواب تلفنهایی را که به آنجا میشد بدهم. نه از تلویزیون میتوانستم استفاده کنم، نه به خرید بروم و نه با همسایهها رابطه برقرار کنم؛ تازه متوجه شدم که معنای رؤیاهای طلایی و زندگی در آمریکا یعنی چه؟! مگر من نیاز به شام و ناهار داشتم که از این سر دنیا به آن سر دنیا بروم؟ من که توی خانۀ پدریم همهچیز داشتم، شوهری میخواستم که برای زندگی مشترک با او باشم، نه یک جنازهای که روزها اصلاً خانه نبود و شبها هم قدرت حرف زدن نداشت! خلاصه، عطایش را به لقایش بخشیدم و برگشتم به ایران! من اگر میدانستم زندگی در آمریکا یعنی این، هرگز دست به چنین خطری نمیزدم و به اصطلاح، چنین ریسکی نمیکردم!»
خُب! اینها نمونههای کوچک و تازه کم خطر، از موارد زیادی است که شخصاً شاهد ماجراهای آنها در دفتر کارم بودهام
ازدواج از راه دور
دختر خانمهایی که مایلند با پسرانی که در خارج از کشور بسر می برند ازدواج کنند ( ازدواج وکالتی )، حتماً باید نکات پراهمیت زیر را رعایت بنمایند تا احتمال خطر کمتری باشد:
۱- قبل از مرحلۀ خواستگاری سعی کنید حتی المقدور با اطلاع والدینتان و برای شناخت بیشتر، حتماً چند ماهی با همسر آیندهتان مکاتبه داشته باشید.
۲- حتماً از او عکس بخواهید؛ عکسی که تازه و جدید بوده و مخصوصاً پاسبورتی نباشد؛ بلکه عکسهای ایستاده، نشسته و یا در مکانها و حالتهای مختلف، به گونهای که تشخیص دهید متعلق به همان ماههای آشنایی و خواستگاری است.
۳- از او بخواید که برای ازدواج رسمی، حتماً به ایران بیاید تا امکان ملاقات حضوری قبل از خواستگاری برایتان فراهم شود. شوهرانی که به بهانۀ کار داشتن، وقت نداشتن و امثال آن، تن به آمدن به ایران نمیدهند، ممکن است مردان مناسبی نباشند.
۴- وقتی به ایران آمد حتماً مدرک تحصیلی او را ببینید مخصوصاً رودربایستی نکنید. کسی که تحصیل کرده است، از این خواستۀ شما استقبال میکند. فقط آن کسی که فاقد تحصیلات است واکنش بدی نشان خواهد داد و از این کار طفره میرود؛ اتفاقاً همین عمل او نشانهای برای تصمیمگیری بهتر شماست.
۵- پس از آمدن به ایران، در ازدواج با او عجله به خرج ندهید. اول سعی کنید تا به حد کافی او را بشناسید، بعد رسماً با او ازدواج کنید.
۶- صراحتاً از او بخواهید که به شما بگوید آیا قبلاً ازدواج کرده است یا نه؟ و اگر قبلاً ازدواج کرده، فرزندی دارد یا خیر؟ دانستن این حقایق گرچه ممکن است کمی تلخ باشد ولی شما را با حقیقت قضیه آشنا میکند؛ به طوری که تصمیم گرفتن برایتان آسانتر میشود. اگر شما گذشتۀ او را بدانید و سپس با او ازدواج کنید بهتر استه که بعداً به آنها پی ببرید و دچار احساس ندامت شوید.
بسیار خُب! تا اینجا معایب ازدواج وکالتی یا ازدواج از راه دور را برشمردم تا شما چشم و گوش بسته، تسلیم ازدواجی ناخواسته نشوید؛ ولی این را هم بدانید که همیشه چنین ازدواجهایی نافرجام نخواهند بود. بسیاری از آنها اگر توأم با کمی دقت و حتی وسواسی هوشیارانه باشد، میتواند اساسِ یک زندگی سالمی را فراهمن سازد.
در سالهایی که برای ادامۀ تحصیلات در خارج از کشور بسر میبردم، خواه ناخواه با جوانانی که حداقل ۲۰ سال از من کوچکتر بودند سروکار داشتمن و با هم در یک دانشگاه ولی در مقاطع تحصیلی مختلف بودیم. اکثر آنها از ایران همسر اختیار کرده بودند و زندگی خوبی داشتند و چون با آنان معاشرت خانوادگی داشتم مشکل چندان زیادی در کارشان مشاهده نکردم.
بنابراین ازدواج وکالتی یا ازدواج از راه دور، فینفسه غلط نیست، بلکه در بعضی موارد، خیلی هم خوب از کار درمیآیند، ولی این در صورتی است که دختر و خانوادۀ او، آگاهانه و با شناخت کامل، با پسری که مدتی در خارج از کشور زندگی کرده است وصلت نمایند. مسأله از جایی عیب پیدا میکند که انگیزۀ دختر از ازدواج، بیشتر رفتن به خارج از کشور، و لمس کردن رؤیاهای طلایی زندگی درخارج – که از دهان این و آن شنیده اما گاهی کم از جهنم نیست – باشد.
سادهانگاری است که اگر کسی فکر کند «تنها» رفتن به خارج از کشور و ازدواج با یک جوان ایرانی همۀ سعادتها را به ارمغان میآورد. سعادت، زمانی در انتظار شماست که اولاً خواستگار خود را از هر جهت شناخته باشید، ثانیاً خود را با زندگی خارج از کشور- که معمولاً چند ماه اول آن بسیار سخت است – آماده ساخته باشید
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.