سریع حرف جدایی رو پیش میکشه

سریع حرف جدایی رو پیش میکشه
سلام

من حدودا 1 ساله که عقد کرده ام مشکلم اینه که وقتی با شوهرم حرفمون میشه سریع حرف جدایی رو پیش میکشه البته  بعدش پشیمون میشه و میگه فقط مرگ بینمون جدایی میندازه البته چند بار هم گفته به اصرار مادرش با من عقد کرده و بلافاصله هم گفته که خودش منو می خواسته  می ترسم بعد عروسی هم از این حرفا بزنه خواهش میکنم راهنماییم کنید

جواب : 
سلام 
شما می گید حرفای متناقض می زنه و می گه جدا بشیم اما بعدش میگه نه یا می گه نمی خواستمت مادرم اصرار کرد ولی بعدش می گه خودم خواستم 
چنین حرفهایی رو در اول ازدواج اگه یه فرد سالم که مشکل روحی روانی نداره و شوخی هم نمی کنه بگه معلومه که از چیزی ناراضاییه  چون کسی که تازه عقد کرده قاعدتا باید هرچه می گذره جذبه و کشش و وابستگی او به همسرش بیشتر بشه و اگه یه طوریه که ولو در بعض حالات اظهار می کنه که این زندگی رو نمی خواد معلومه که الان به علتی از وضع فعلی ناراضیه 
ممکنه بگید : علتش اینه که زنش رو از اول نمی خواسته چون خودش گفته که به اصرار مادرم تو رو گرفتم 
در جواب عرض می کنم حتی اگه بگیم واقعا این طور بوده و اولش مردد بوده و با اصرار مادرش قیول کرده ولی بالاخره که خودش خواسته البته خواستنی ضعیف ولی باید عرض کنم این چندان مهم و مشکل ساز نیست چون علاقه کم یا حتی تردید در انتخاب با روابط بعدی زن و شوهر کاملا قابل جبرانه یعنی در طی دوران عقد و ادامه زندگی این قدر جذابیت هست که می تونه حتی اگه علاقه ای نباشه اونو ایجاد کنه تا چه رسد به اینکه علاقه ای هرچند کم  وجود داشته باشه که کاملا می تونه تقویت بشه 
علتش هم اینه که عشق به همسر فقط عشق به ظاهر و صورت و حرفهای قشنگ نیست بلکه عشق به همسر برای هر کدومشون  در طول زندگی از زیبایی ها و جذابیتهایی که در افکار و رفتارها و گفتارهای او در شرایط مختلف زندگی می بینه حاصل می شه پس علاقه اصلی بعد ازدواج ایجاد می شه نه قبلش البته قبل از ازدواج زدگی از همسر نباید باشه که مشکل سازه 
شاید بگید حالا که علت نارضایتی فعلی شوهر ضعف علاقه اولیه نیست پس علتش چیه عرض می کنم به نظر من مهم ترین علت به نوع رابطه بین زن و شوهر برمی گرده که اگه در اون نقصی وجود داشته باشه و اصلاح نشه این دیگه جدا می تونه مشکل ساز بشه 
من به یه مساله مشکل ساز اشاره می کنم که شاید مورد شما هم ناشی از اون باشه 
در دوران عقد محدودیتهایی در زمینه رابطه بین زن و شوهر هست که  ممکنه باعث نارضایتی مرد بشه خصوصا اگه عقد از چند ماه بیشتر طول بکشه چون زن در دوران عقد با رابطه عاطفی می تونه راضی بشه اما مرد این طور نیست به دلیل اینکه جنبه جنسی او از عاطفیش جلو تره و وقتی نمی تونه در این دوران مثل بعد از عروسی رابطه کامل زناشویی با همسرش داشته باشه به همین خاطر یواش یواش روابط ناقص هم راضیش نمی کنه و یه نوع نارضایتی از وضع فعلی براش ایجاد می شه به طوری که در بعض اوقات دیده شده که رسما تقاضای جدایی می کنه اما همون ادم وقتی عروسی می کنه کاملا از زندگی اظهار رضایت می کنه چون به مقداری که می خواد می تونه بهره مندی جسمانی از رابطه با همسرش داشته باشه 
این مساله مهمیه که اگه بهش توجه نشه اختلافات دوران عقد تشدید می شه و بهترین راه در این صورت اینه که هرچه زودتر عروسی کنن و برن سر زندگیشون 
پس طبق اونی که عرض کردم به نظر من در زندگی بعد عقد شما مشکلی هست که همسرتون رو ناراضی می کنه و احتمال داره ناشی از  محدودیت روابط دوران عقد باشه که چاره اش هم عروسیه اما اگه علت نارضایتی همسر شما این نباشه باید با بزرگترا مشورت کنید و یا به مشاور رجوع کنید 
موفق باشید

 

بهش وابسته شدم اما اون انگار نه انگار


سلام 

الان 2ماهه که عقد کردم شوهرم دروغ های زیادی برای رسیدن به من گفته برام پول خرج نمی کنه و حتی می خواد چشمم رو که نیاز به عمل داره تا تو خونه بابام هستم عمل کنم به نظر من فقط پول بابامو می بینه و این موضوع منو آزار میده نمی دونم چرا بهم زنگ نمیزنه حتی بعد از گذشت چند روز هم اصلا حالی ازم نمیپرسه حالا من چیکار میتونم انجام بدم؟؟؟؟آخه ما آدما که از سنگ نیستیم!من بهش وابسته شدم اما اون انگار نه انگار !!! وسط راه گیر کردم موندم که جدا بشم یا نه منو راهنمایی کنید

ممنونم

جواب :
سلام
اگه قبل عقد بودید من یه جور دیگه می گفتم چون قبل عقد اخرش اینه که اگه به هم خورد کسی که دل بسته یه مدت ناراحتی می کشه و تموم می شه  اما بعد عقد بخاطر اینکه خسارت به هم خوردنش خصوصا برای دختر  و خونواده اش خیلی زیاده  پس لازمه تا جایی که می شه اشکالات رو اصلاح و زندگی رو درست کرد البته نه برای اینکه یه زندگی ایده ال و بی مشکل ایجاد بشه چون زندگی بی نقص اگه پیدا کردی سلام منو بهش برسون
پس اگه بخواید با این دید  وارد بشید باید بررسی کنید که با وجودی که هر دو نفر و خانواده هاشون هم رو پسندیدن چرا این مسائل اتفاق افتاده

در مورد دروغ گویی عرض من اینه که شایدش این بوده که پسر و خونواده اش می دیدن که دختر خوبه و خواستن به هر ترفندی حتی دروغ گفتن اونو بدست بیارن
شاید بگین که برای ثروت پدرم بوده من می گم چطور ممکنه یه پسر دختری رو نخواد و حاضر بشه بخاطر پول باباش یه عمر بدون علاقه با او سر کنه در حالی که این از هر عمل شاقه ای بدتره مگه پول چقدر ارزش داره که ادم خوشی یه عمر رو براش فدا کنه

در مورد اینکه گفتید می خواد تا منزل پدر هستید لیزیک کنید خب می شه گفت شاید به دلیل اینه که چون می دونه که بعد عروسی هزینه لیزر زدن به چشم شما رو نداره و روش هم نمی شه بگه که پول این کار رو ندارم پس این جوری عمل می کنه

در مورد این که می گید زنگ نمی زنه و اس ام اس نمی ده  هم عرض می کنم شاید کلا در ابراز علاقه سرد باشه و یا گرفتاری کاری داشته باشه که نتونه جواب بده نه این که علاقه نداشته باشه و یا شاید شما زیاد حساس هستید و توقعتون در این زمینه بالا است شایدم با دید منفی که این مدت ازش پیدا کردید مقداری رو هم که اظهار علاقه می کنه اصلا نمی بینید بلکه اصولا مردها فقط با کلامشون حرف نمی زنن بلکه با چشم و رفتارشون هم حرف می زنن و این زنها هستن که باید این نوع حرف زدن رو بفهمن
از اینا گذشته شاید همسرتون احساس نمی کنه که این مقدار ارتباط زنش رو راضی نمی کنه پس باید بهش تذکر داده بشه البته فقط از جانب شما اونم نه به صورت دستوری و تحکمی بلکه در یه محیط دلچسب زن و شوهری طوری که اون احساساتش جلب بشه و نیاز شما رو درک کنه
یه چیز دیگه هم در مورد دوران عقد هست که ارضای مرد با زن فرق داره ارضای زن در این دوران بیشتر روحیه و ارضای مرد جسمی و محدودیت رابطه در دوران عقد ممکنه مرد رو که نمی تونه اون طور که می خواد با زنش رابطه جسمی داشته باشه دچار زدگی از اون بکنه به این صورت که دیگه اون طوری که طرفش میومد و به نیازهای عاطفیش پاسخ می داد جواب نده
به هر حال همه اینا که گفتم احتمالاته که شاید درست باشه شایدم نه پس برای اینکه درستی و غلطیش رو بفهمید در قدم اول با توجه به حرفای من به فکرتون مراجعه کنید  البته با کنار گذاشتن دید منفی که الان دارید و علل مشکلات موجود رو بررسی کنید
در قدم بعد درباره مواردی که علت رو نفهمیدید یا فکر کردید کارش غلط بوده با شوهرتون صادقانه و صمیمانه و با دید اطمینان به حرفاش صحبت کنید و اگه علتهایی که می گه قابل قبول بود ادامه بدید و بپرسید از شما چه انتظاری داره و انتظارات خودتون رو بهش بگید خلاصه سعی کنید از نظر با هم قاطی بشید تا بهتر بتونید اونی که دیگری می خواد باشید
در مورد علاقه همسر به شما که از همه مواردی که گفتید مهم تره به یه نکته توجه کنید شاید شما ناخود اگاه شرایطی رو پیش اوردید که اون اظهار علاقه اش کم شده یعنی شاید بی تفاوتی او نسبت به شما عکس العمل شرایط محیطی خونه شما یا رفتارهای شما باشه این رو هم بررسی کنید

در نهایت عرض من اینه که تصمیم به جدایی رو وقتی بگیرید که دیگه هیچ راهی برای ادامه نمونده باشه
موفق باشید

پسر پایین تر از دختر

سلام

پسری به خواستگاری من اومده که از همه نظر مناسبه ولی تحصیلاتش از من کمتره تره و از نظر خونوادگی هم از ما پایین ترند به همین خاطر خونواده من مخالفن به نظر شما این ازدواج صلاحه و اگه صلاحه چطور  می شه خونواده رو راضی کرد؟

جواب :

سلام
در مورد سوال اول 
شما که آیا پایین تر بودن پسر از نظر مالی یا خانوادگی و همچنین تحصیلی برای ازدواج اشکال ایجاد می کنه یا نه عرض می کنم در متون دینی هم سطح بودن از نظر تحصیلی و مالی و خانوادگی از ملاکهای انتخاب همسر شمرده نشده و بلکه در بعض روایات اومده که هم شانی خانوادگی لازم نیست اون روایت اینه که فردی به رسول خدا ص عرض کرد ما کسی رو که نسبش از ما پایین تر باشه هم شان خودمون نمی دونیم و بهش زن نمی دیم فرمود  همین که  دختر و پسر با ایمان باشن هم شان هم هستن یعنی نیازی به هم شانی خانوادگی نیست

این از نظر دینی اما اینکه در شرایط فعلی لازمه یا نه عرض می کنم اگه به اشکالاتی که ممکنه هرکدوم از این موارد پیش بیاره توجه بشه و با چشم باز اقدام بشه انشا الله اشکالی پیش نمیاد
مثلا در مورد پایین تر بودن تحصیلات مشکلی که ممکنه بوجود بیاد اینه که زن تحمل نکنه و به خودش مغرور بشه و خودشو از مرد بالاتر بدونه و اون رو از نظر فکری پایین تر از خودش ببینه اما اگه به این توجه کنه که فهم بالا به تحصیل نیست بلکه هرچه کسی عالم تر باشه باید تواضعش بیشتر باشه وگرنه علمی که غرور بیاره در واقع جهله در این صورت مشکلی ایجاد نمی شه

همچنین در صورتی که پسر از نظر مالی و خانوادگی پایین تر باشه و دختر بخواد بهش فخر بفروشه که من پدرم چنین کرده و گربه فامیل من به تمام فامیل تو شرف داره و از این قبیل حرفها بزنه زندگی زود جهنم می شه اما اگه به این توجه کنه که این چیزها ارزش فخر کردن رو نداره چون به قول معروف به زیباییت نناز که به تبی بنده و به مالت نناز که به شبی بنده  یعنی توجه کنه که چیزهایی مثل زیبایی و مال موندنی نیست پس فخر کردن به اونا درست نیست و ملاک برتری به اینه که با وجود برتری بر دیگری تواضعش بیشتر باشه در این صورته که زندگیشون خیلی زیبا می شه

تازه در مورد تحصیل یه حرف دیگه هم هست اونم اینه که اصلا در شرایط خیلی پسرا که درس نخوندن نه بخاطر اینکه مثل دخترا کوشا نبودن بلکه موانعی که برای اونا هست برای دخترا نیست مثل اینکه باید سربازی برن و لازمه برای تشکیل زندگی اینده به کاری مشغول شن و در این مدت دختر خانمها با خیال راحت درسشون رو می خونن بعدشم می گن که شما تنبل بودید که مثل ما لیسانس نگرفتید در صورتی که این کمال بی انصافیه و اگه انصافش رو بخواید دیپلم یه پسر برابر لیسانس یه دختره چون سالها باید برای سربازی رفتن و پیدا کردن شغل و جا افتادن در اون شغل باید زحمت بکشه تا دختر خانم لطف کنه و به عنوان شوهر قبولش کنه

اما درباره سوال دومتون به اینکه اگه ازدواج اشکال نداره دختر چطور می  تونه خونواده اش رو راضی کنه عرض می کنم از دو جهت باید حرکتش رو برای کسب رضایت شروع کنه

اول از داخل خانه اونم به کسب رضایت پدر و مادر با صحبت خصوصی که دو حالت داره

اگه یکی از پدر یا مادر مخالفه باید سراغ موافق رفت و از طریق اون سعی کرد که موافقت دیگری جلب بشه

اما اگه هر دو مخالفن اول باید سراغ مادر رفت و چون روی پدر اثر گذاره

دوم از خارج خانه به اینکه ببینه کی روی پدر و مادرش اثر گذاره و حرفش رو می خونن و سراغ او بره و ازش برای راضی کردن اونا کمک بگیره

از طرف دیگه پسر هم نباید ول کنه و اگه دختر رو  می خواد باید این قدر باید اصرار کنه و واسطه بفرسته که قبول کنن و راضی بشن و حتی اگه به یه عبارتی موی دماغشون بشه هیچ مانع نداره

فکر می کنم تلاشهای هماهنگ و همزمان دختر و پسر سد مخالفت خونواده دختر رو خواهد شکست

موفق باشید  

چطور میشه اعتماد کرد؟

چطور میشه اعتماد کرد؟

سوال :

سلام

من یه دختر18ساله ام خواستگار دارم ولی خودم احساس میكنم حالا زوده همه بهم میگن سنم مهم نیست اگرموقعیت خوب باشه یواش یواش زندگی كردن یاد میگیری

با طرف مقابل صحبتی نكردم ولی نمیدونم چه جور سوالی باید بپرسم اگه راست نگه چی چه جوری میتونم با 1 ساعت 2 ساعت 3ساعت حرف زدن بهش برا یه عمر اعتماد كنم

ازطرفی هم می گم شاید به خاطر خود شخص من نیومدن بلکه به خاطر موقعیت خانوادگیمون می خوان بیان خلاصه خیلی دو دل شدم حالا قرار یه روز بیان ولی من نمیدونم چه جوری باید برخورد كنم یا چه جورسوالی بپرسم

جواب :
سلام
اینو بدونید خدایی که شرایط جسمی دختر رو اماده ازدواج می کنه حتما صلاحیت ازدواج رو هم به اون داده منتها در شرایط فعلی از یک طرف چون اموزشهای لازم برای ازدواج به دخترا داده نمی شه و از طرف دیگه هم سن ازدواج بالا رفته و دخترا می بینن که حتی دخترای بزرگتر از اونا هنوز مجردن به همین خاطر در دخترا این فکر پیدا می شه که سن 18 سالگی برای ازدواج زوده لذا مطمئن باشید سن شما برای ازدواج مناسبه و از این نظر تردید نکنید و بدونید اونا که گفتن سن مهم نیست و یواش یواش یاد می گیری درست گفتن
در مورد اینکه چه باید بپرسید که بتونید برای یه عمر زندگی به طرفتون اعتماد کنید عرض می کنم درسته باید اعتماد برای یک عمر زندگی پیدا بشه اما همه این اعتماد رو در گفتگوی دو نفره نمی شه بدست اورد چون گرچه سوال کردن مهمه اما برداشت برداشت کننده از جواب مهم تره یعنی یه ادم پخته از صحبتهای یک نفر ممکنه برداشتهایی رو بکنه یه ادم معمولی اصلا نتونه اون برداشتها رو بکنه
بنا بر این صحبت و سوال و جواب شما سر جای خودش اما برای ایجاد اعتماد کامل باید کارهای دیگه هم انجام بشه مثل تحقیق از محل زندگی و کار طرف مقابل و کسانی که اونو می شناسن در مورد افکار و خصوصیات اخلاقی و رفتاری اون همچنین صحبت اطرافیان شما با اون چون تحقیق و صحبت بزرگترها با اون خیلی چیزها رو می تونه معلوم کنه و به شما کمک کنه که تصمیم درست بگیرید
صحبت بزرگترها با طرف رو دست کم نگیرید این رو از من به عنوان فردی که سنی ازش گذشته قبول کنید که اونی که جوون تو اینه می بینه پیر تو خشت خام می بینه یه ادم پخته ممکنه چند کلمه حرف بیشتر نزنه و شاید اصلا هم حرف نزنه اما طرف رو بشناسه که چکاره است من کسی رو می شناختم که می گفت من هرکی رو یه مرتبه ببینم می شناسمش چه کاره است
پس شما نیاز به اعتماد دارید اما این اعتماد فقط از راه گفتگوی شما با طرف به دست نمیاد که نگران باشید
اما در مورد اینکه در زمان خواستگاری چه چیزهایی سوال کنید یا بهتره بگم چه چیزهایی رو مطرح کنید که هر دو طرف در باره اش صحبت کنید فکر کنم از مهم ترها شروع کنید یعنی انتظاراتی رو که در زمینه فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری از همسر آینده دارید بر دو قسم کنید
اول اونا که خیلی مهمه و نمی شه ازش گذشت مثل سیگاری نبودن
دوم اونا که اگه باشه یا نباشه بهتره مثل خر خر کردن در خواب
بعد ابتدا از نقاط کلیدی اول شروع کنید و از اونم بخواید اون چیزایی رو که براش مهمه و نمی تونه ازش بگذره بگه
می تونید برای اینکه هول نشید و همه چیز یادتون نره اونا رو بنویسید و با استفاده از نوشته مطالب رو مطرح کنید
در مورد نگرانیتون هم که اونا بخاطر خود شما اومدن یا موقعیت خونوادگیتون خدمتتون عرض می کنم شما در خلال صحبتها از پسر می تونید بپرسید که علتش چیه که می خوای با من ازدواج کنی خودم یا موقعیت خانوادگیم و ببینید دلیلش قانع کننده است یا نه تازه اگرم اونا بخاطر موقعیت خونوادگی شما اومده باشن در صورتی که هم رو بپسندید و ببینید به درد هم می خورید اشکالی ایجاد نمی شه چون در این صورت زندگی انشا الله خوبی خواهید داشت حالا انگیزه اولیه اونا هرچه که بوده باشه چه فرقی می کنه
موفق باشید

دختر اینترنتی به درد نمی خوره

سوال :

سلام

اگه توی اینترنت  با یه دختر آشنا بشی و بخوای با خانوادت در جریان بذاری چه کار باید کنی؟ البته هنوز معلوم نیستا…. راهمون هم خیلی دوره…من کرمان…. اون تهران…. آخه خانواده ما اگه بفهمن که از طریق اینترنت آشنا شدیم بدون هیچ منطقی می گن..نه به درد نمی خوره…. نظر شما چیه؟ لطفا به طور کامل جواب بدین…

 

جواب :

سلام

شاید بشه راهی پیشنهاد داد که بتونی اینترنتی بودن آشنایی رو مخفی کنی مثل اینکه بگی اون دوست خواهر یکی از دوستانمه که توی تهران دانشجوئه(البته اگه ضرورتش به حدی باشه که دروغ در این مورد حروم نباشه) ولی اگه این کار رو نکنی بهتره چون اگه بفهمن برات بد می شه و اگرم نفهمن همیشه در اضطراب فاش شدنش هستی

به نظر من هیچ چیز از صداقت بهتر نیست درسته که کارتو مشکل تر می کنه و باید برای راضی کردنشون خیلی زحمت بکشی اما برات بهتره چون اگه راضی بشن بخاطر ذهنیت منفی که دارن بیشتر دقت می کنن و واقعا هم دقت لازمه بخاطر اینکه در دو شهر دور از هم هستید و هم تحقیق مشکله و هم ممکنه از نظر فرهنگی به هم نخورید پس مساله مهم تر اینه که بررسی بشه شما تناسبهای فکری و اعتقادی اخلاقی خانوادگی رو دارید یا نه به همین خاطر من حتی پیشنهاد می کنم شما الان تصمیم قطعی برای ازدواج هم نداشته باش بلکه تصمیم نهایی رو برای بعد تحقیق و زمان خواستگاری بذار

پس اگه تصمیم گرفتی راستشو بگی بگو من با دختری توی اینترنت آشنا شدم و می خوام اگه شما صلاح بدونید باهاش ازدواج کنم اگه این طور بگی احتمال اینکه زودتر راضی بشن هست چون با این کار نشون می دی که نمی خوای نظرتو بهشون تحمیل کنی و به نظرشون احترام می ذاری

اگه گفتند: نه بگو من که حتمی نمی گم خوبه فقط می گم یه مورد قابل بررسی است و شاید خوب باشه و همین که شما قبول کنید بررسی کنیم برای من کافیه اگه خوب بود جلو می ریم اگه نبود منم حرفی ندارم صرف نظر کنیم

دخالتهای خانواده همسرم

دخالتهای خانواده همسرم

 

سلام

ما بیشتر از 15 سال است که ازدواج کردیم یک دختر 12 ساله داریم و12 همسرم با من در اروپا زندگی کرد و من به خاطر او حتی پاسورت اروپایم را پس دادم و برگشتم ایران حدود 3 سال ایران زندگی کردم و به علت دخالتهای بیخود خانواده زنم مجبور شدم خودم تنهایی و با تمام مشکلاتی که با زنم و خانوادهاش داشتم و مهریه اجرا گذاشته بود و حتی آپارتمانی را که از برادرش خریده بودم را به اسم خودش زده بود و اینقدر مرا اذیت کردند که ایران را ترک کردم و الان بیشتر از 2 ماه است که در اروپا هستم و دنبال گرفتن اقامت خودم و زن ودخترم آنها پاسپورت اروپایی دارند و هنوز در ایران هستند و من خرجی میفرستم ولی به آنها زنگ نمی زنم و حرف نمی زنیم. میترسم که دوباره دعوامون بشه و من زن و دخترم را دوست دارم و میخوام که آنها بیایند اینجا ولی خانواده خانمم دخالت میکنند و نمی زارند.آیا راهنمایی دارید که من چگونه با خانمم ارتباط بر قرار کنم و بدون دعوا بتوانم با هاش صحبت کنم؟آیا جملاتی دارید که بتوانم دل او را بدست بیاورم؟خانوادهاش خیلی رویش تاثیر دارند و در حالی که ما قبلا در اروپا هیچ مشکل خاصی نداشتیم.لطفا به دخترمم هم که شده برایم کاری بکنید.متشکرم

جواب:

سلام

اگر نوع دخالتهای خانواده خانمتون و خواسته های خانمتون و دلیلهایی كه به دخالتهای خانواده اش بها میده را میگفتید بهتر میشد راهنمایی كرد

اما با توجه به مطالبی كه گفتید اینطور میشه گفت كه:

یكی از راههایی كه میشه دو نفر را به هم نزدیك كرد یادآوری خاطرات و روزهای خوشی است كه در كنار هم بودند

بعد از اینكه اعتمادش رو جلب كردید كم كم به سمت خاطرات و روزهای خوشی كه داشتید ببرید

در مرحله بعد از مشكلاتی كه بوجود آمده و این روزهای خوش رو از بین برده براش بگید و نظرش رو بخواهید كه چگونه میشه این مشكلات را حل كرد و وضع را بصورت عادی درآورد

بهشون بگید كه وضعیت فعلی به نفع ما نیست. شاید این وضعیت مطلوب خانواده شما باشه و اهرمی باشه برای اینکه شما به خواسته هاشون تن بدید اما برای ما كه باهم كلی خاطرات داریم و سالهای زیادی زندگی خوبی را تجربه كردیم اصلا مناسب نیست و این ما هستیم که ضرر میکنیم نه آنها

از صحبتهاتون مشخصه كه شما انسان خانواده دوست و پایبند به خانواده هستید كه خب بدست آوردن و نگه داشتن خانواده تبعات و مشكلات و هزینه های خاص خودش را داره و باید باهاش كنار اومد و حلشون كرد.

در مورد جملات هم جملات محبت آمیز و بیان اینكه دوستش دارید بهترین چیزی است كه میشه دل انسانها بخصوص خانمها و بخصوص كسی كه باهاش چند سال زندگی كردید و آشنا به روحیات هم اخلاق همدیگه هستید را بدست آورد. اما قبلش باید به این نکته توجه داشته باشید که به خانواده اش احترام بذارید و از هرگونه بدگویی در مورد خانواده اش پرهیز کنید چرا که نتیجه عکس خواهد داد. هر بدی به شما کردند به روی خانمتون نیارید و به سمتی پیش برید که ایشون رو راضی به ترک ایران کنه

جملات را میشه اینجور شروع كرد:

1-     روز خوبی داشتی؟

وقتی ‌که از همسرتون در مورد چگونگی گذراندن روزش سوال می‌کنید برداشت او اینه که شما انسان بافکری هستید و مشتاقید بدونید روزش را چگونه گذرونده

این سؤال باعث میشه که همسرتون در مورد اتفاقاتی که براش افتاده صحبت کنه حتی اتفاقات کوچیک

 

2-     می‌خواهم همه‌ی عمرم را با تو بگذرونم

هنگامی‌که این جمله را میگید او را به تداوم تعهدتون مطمئن می‌کنید و در نتیجه همدلی همیشگی ایشون را احساس می‌کنید

 

3-     تو زندگی منو کامل می‌کنی

یعنی او تنها فرد مورد علاقه شماست

همه‌ی زن‌ها دوست‌دارند این جمله را از زبان شوهرشون بشنوند

این عبارت به مفهوم اینه که همسرتون رو بطور کامل پذیرفتید و مکملی همیشگی برای شماست

این جمله در همسرتون احساسی لذت‌بخش و پایدار به‌وجود میاره

این جمله تأکید می‌کنه که شما در زندگی به او نیاز دارید و نمی‌توانید بدون او به زندگی ادامه بدید

 

4-     در مورد (هرچیزی) چه احساسی داری (یا) نظرت چیه؟

پرسیدن این سؤال، به همسرتون نشون ‌می‌ده که شما خالصانه برای احساسات او اهمیت قائلید. زن‌ها عاشق بیان احساساتشون در مورد هر موضوع قابل تصوری هستند این سؤال بیان‌گر جنبه‌ مهربانی و دلسوزی شماست وقتی خانمتون می‌بینه که بهشون توجه می‌کنید ایشون هم در مقابل احساسات خودش رو با شدت بیش‌تری بیان می‌کنه

5-     تو بهترین دوست منی

به این معنیه که برای رابطه‌تان ارزش قائل هستید

همسرتون بعد از شنیدن این جمله وابستگی جدایی ناپذیری با شما پیدا می‌کنه این جملات شما را در نظر او به‌جای یک فرد عادی به انسانی جذاب تبدیل می‌کنه

 

6-     تو واقعاً زرنگ و باهوشی

با تصدیق نمودن هوش و ذکاوت او این مفهوم را می‌رسانید که علاوه بر محاسن ظاهری متوجه ذهن و فکر توانمندش هم هستید

همسر شما با شنیدن این جمله در مورد همه جوانب زندگیش احساس رضایت و خشنودی میكنه این سخن نشونه‌ احترام از طرف شما برای همسرتونه

زن‌ها عاشق مردان صمیمی و خوش‌قلب هستند و هیچ‌چیزی بهتر از بیان و تشخیص هوش و ذکاوت آنان، نمی‌تونه صفات عالی شما را آشکار کنه

 

7-     تو زیباترینی

این جمله به او می‌فهمونه که برای شما جذابه و باعث افزایش اعتماد به ‌نفسش می‌شه

شما به همسرتون اطمینان می‌دید که به او علاقه دارید این تحسین و تعریف بسیار مهمی در دنیای زنانه هست و امتیاز شما را پیش همسرتون بالا می‌بره

 

8-     دوستت دارم

این جمله‌ی دوکلمه‌ای معروف و کوتاه که همگی ما برایش اهمیت بسیار زیادی قائلیم، می‌تونه تأثیر شگرفی داشته باشد

گفتن این عبارت به ایشون باعث روشن ماندن شعله‌های آتشی که همیشه نیاز به روشن بودن دارند.

چرا با همچین پسری دوست شده؟!

چرا با همچین پسری دوست شده؟!

من به یکی از دخترهای فامیل علاقه دارم! مقداری پیگیری و پرس و جو کردم، اطلاعاتی بدست آوردم و فهمیدم متاسفانه این دختر ظاهرا با یکی از فامیلهای دورشون رابطه داره!! من با این موضوع مشکلی ندارم، اصلا دیگه دوست داشتن من مهم نیست!! مهم اینه که این پسر و خانواده ش فوق العاده نامناسب هستن!! مثلا پدرش قبلا قتل کرده!!!!!! یا مثلا داداشش معتاده!!! یا مثلا خودش سواد خوندن حروف انگلیسی رو هم نداره!! خانواده ش ضد دین و انقلاب و … هستن !! اصلا قابل توصیف نیست ! باور کنید هر دختری بود که با این پسر رابطه داشت من نگرانش میشدم !! باز هم میگم الان دیگه دوست داشتن من مهم نیست! مهم آینده ی این دختره!! نمیدونم علتش چیه؟ چرا خام شده ؟ !! حالا سوال من اینه که چه کار باید بکنم؟ آیا کاری از دست من بر میاد ؟ مثلا به خانواده ش اطلاع بدم؟؟ خوب یه جورایی نامردیه! اگه علاقه منده که دیگه نمیشه کاری کرد!! نمیدونم چیکار باید بکنم!! لطفا راهنمایی کنید. با تشکر

سلام

در مورد اینکه گفتین چرا خام شده باید بگم که دختر زود جذب محبت جنس مخالف میشه چون همونطور که می دونید جنبه عاطفی در جنس مونث قوی تره بر خلاف پسران که جنبه جنسی غلبه داره

من در مورد نیت این پسر حرفی نمی زنم که ایا ازدواجه یا فقط قصد سوء استفاده از این دختر برای رسیدن به لذاتش رو داره اما چون گفتین که ادم نامناسبیه هم خودش وهم خانواده اش ، چه قصدشون فقط دوستی باشه و چه ازدواج ادامه این رابطه به صلاح نیست چون اگه قصد دو طرف از این رابطه ازدواج باشه که به صلاح دختر نیست اما اگه قصد ازدواج نباشه ( لااقل از طرف پسر ) که باز به ضرر دختره و خب بحث گناهش هم که جای خودش رو داره

کاری که شما می تونید انجام بدید این هست از طریق دختری از فامیل مانند خواهرتون تبعات این رابطه رو بهش گوشزد کنید و ایشون رو از این کار منصرف کنید

اگه این خانواده رو میشناسه که از تبعات کارش و حتی ازدواجش براش بگید و اگه نمیشناسه خصوصیات این خانواده رو باید بهش بگید

البته ممکنه که علاقه ای که به اون پسر داره مانع از شنیدن حقیقت بشه ولی شما وظیفه تون در همین حده که راه و چاه رو بهش نشون بدین

در مورد گفتن به خانواده اش هم اول سعی کنید که از یک طریق دیگه ای متقاعدش کنید اگه نشد و فکر می کنید که به ضررش هست گفتن غیر مستقیم به خانواده هم اشکالی نداره البته اگه بدونید که در صورت اطلاع پدر خانواده و یا برادرش احتمال برخورد بسیارشدید و یا خطری برای دختر هست فقط خود دختر رو از این رابطه بترسونید

موفق باشید

مشاوره ازدواج: همسرم دیگه منو نمیخواد

مشاوره ازدواج: همسرم دیگه منو نمیخواد

 

سوال:

سلام

ما الان یک ساله عقد کردیم.همسرم پسر مغرور و در عین حال فوق العاده خجالتی و کمرو و حتی در ابراز محبت هم دریغ داره.در کل خوبه.ولی خانوادش مدام بهش میگن که زنت میخواد تو رو از ما جدا کنه مدام تو گوشش میخونن تو باید خودتو حفظ کنی و بهش پا ندی.همسرم حرف نگهدار من نیست.رازدار نیست.هر چی بهش میگم میره تو خونه میگه.اصلا بینمون یکدلی نیست.من خیلی دوسش دارم.دیوونشم. ولی اون در ابراز علاقه هم محتاطه. حتی در رابطه با من و بغل کردنم و اینکه بخواد به یک شکلی خودش رو به ارضا برسونه هم خویشتن داری میکنه.الان حدود سه ماهه سر یه مسله قهریم.اصلا نمیاد.من حتی داییش رو واسطه کردم اما بیشتر داره بهونه گیری میکنه و خودشو میگیره.چیکار کنم.گاهی اوقات فکر میکنم هیچ عشقی نداره. من وقتی اسم دخالت رو دلسوزی میذارم که رابطه من و همسرم بهتر شه اما وقتی رابطه ما به هم میریزه من اسمشو دخالت میدونم. همیشه دخالت خانواده همسرم باعث دلزدگی همسرم از من میشه .اون متنفر از من میشه. در این مدتی که در عقدیم.اونا حتی توی دخل و خرج همسرم هم دخالت دارن.اون با پول و حقوقش هم واسه من چیزی میخره اونا نمیذارن.میگن تو وضعیت مالی خوب نیست براش کمتر بخر.من دختر زیاده خواهی نیستم.برای اولین بار برای اینکه بتونم از این طریق پول همسرم رو جمع کنم بهش پیشنهاد دادم برای عیدیم النگو بخره و اون هم موافقت کرد و اما مادر و خواهرش سریع بهش زنگ زدن که براش تو فلان قیمت بخر.بیشتر نخری.حتی مامانش گفته بود که این زودتر رفته طلا خریده با پول شوهرش که نکنه اون بخواد به خانوادش کمک کنه.نمیدونم چرا همش چشم خانوادش به پول همسر منه.آخه الان اونا باید کمک این بکنن و دستشو بگیرن نه همسر من به اونا.خواهر من ازدواج ناموفقی داشته و الان بعد از یک سال براش خواستگار خوبی اومد و من و خانوادم این مسله رو به همسر من نگفتیم به علت اینکه پیش خودمون گفتیم تا همه چیز قطعی نشده به هیچکس نگیم.شب قبل از اینکه آزمایش بدن همسرم سرزده میاد پشت در خونه ما و میفهمه یک مهمونی خصوصی بوده که به اون اطلاع ندادیم.ناراحت برمیگرده.من بهش تا چند روز نگفتم.بعد هم که گفتم قسمش دادم به مامانش نگه تا موقع عقد.تو این مدت همش بهم میگفت باید منم دعوت میکردید.من داماد بزرگ هستم و از این حرفا.من اشتباهم رو پذیرفتم که باید بهش میگفتم خانوادم هم پذیرفتن.اما این کار ما بخاطر خواسته خواهرم بود که گفت تا چیزی قطعی نشده به کسی نگیم.خلاصه از اون طرف خانوادش حسابی پرش کردن که تو داماد بزرگ بودی و بیحرمت شدی و خودش هم از اون طرف.بالاخره روز عقد نیومد.الان حدود سه ماهه قهره.واسطه فرستادیم.اما این واسطه ها داره باعث میشه اون همش بیشتر جایگاهش رو ببره بالا و کوتاه نیاد. حتی با گل و هدیه سه بار رفتم خونشون و ادارش و عذرخواهی کردم اما فایده نداشت نمیدونم باید چیکار کرد؟کمکم کنید.

 

جواب:

سلام

طبق اونی که شما گفتید ظاهرا مشکل اصلی شما اینه که تمایل همسرتون به شما کمه و بلکه ممکنه قضیه خواستگاری خواهرتون فقط یه بهانه برای دور شدن او از شما بوده باشه وگرنه اگر عشقش به زنش زیاد باشه حتی اگرم قهر بکنه بعد مدتی که دلش تنگ شد طرفش میاد خصوصا که زنش عذر خواهی هم کرده باشه

بنا بر این این مساله به صورت کلی باید پیگیری بشه که علت دوری کردنش از شما چیه و اگر تمایلش کمه علتش چیه و این مساله است که مهمه و باید بررسی بشه نه اینکه چرا قهر کرده و ایا قهرش درست بوده یا نه لذا شما اصلا باهاش تماس نگیرید و طرفش نرید چون این کار شما بیشتر سبب می شه طاقچه بالا بذاره و از شما دور بشه پس بذارید یه مدت دیگه بگذره اگر بازم از شما خبری نگرفت مساله رو از طریق بزرگترها پی گیری کنید تا با کمک اونا مساله حل بشه

در مورد دخالتهای خونواده اش هم عرض می کنم : اگر این مساله حل بشه و اون تمایلش به شما زیادتر بشه و به طرف شما بیاد دخالت خانواده اش کمتر خواهد شد بخاطر اینکه شدت علاقه سبب می شه که نتونه ناراحتی شما رو ببینه و در نتیجه سعی کنه به دخالتهای بی جای اونا توجه نکنه

موفق باشید

مشاوره ازدواج : دختر بهتر برات پیدا می کنم

مشاوره ازدواج : دختر بهتر برات پیدا می کنم

 

سوال:

سلام

من 25 سالمه دختری رو می خوام که از من سه سال بزرگتره و خانواده اش اهل روستا هستند مادرم به همین علت مخالفه و به من می گه از این دختر صرف نظر کن دختر بهتری رو برات پیدا می کنم به من بگید چه طور راضیش کنم؟

 

جواب:

سلام

اگر علت مخالفت مادر شما فقط همینا است که گفتی اینا مواردی نیست که قابل حل نباشه مثلا بزرگتر بودن دختر در صورتی مشکل درست می کنه که درک و فهم طرفین متفاوت باشه و دختر به پسر فخر بفروشه و بخواد حرفش رو به کرسی بنشونه در این زمینه مطالب لینک زیر رو بخون

همچنین روستایی بودن اگر موجب اختلاف شدید فرهنگی نشه و خونواده ها همو بپذیرند مشکل ساز نیست

شما برای راضی کردن مادر از مطالب بالا استفاده کن همچنین اگر گفتند که دخترای بهتر از این هست بهشون بگو منم قبول دارم که اونا ممکنه شرایطشون بهتر باشه اما وقتی من این دختر رو دوست دارم و هرکاری می کنم نمی تونم ازش دل بکنم چه طور می تونم به کس دیگه فکر کنم بعد براشون مثال بزن و بگو چرا کاری رو که خودتون نمی کنید توقع دارید من انجام بدم ، خود شما وقتی می خواید چیزی بخرید ملاک شما قیمتش نیست بلکه اونی رو انتخاب می کنید که ازش خوشتون میاد یعنی ملاک انتخاب شما خوشامد دلتونه نه قیمتش در نتیجه اونی رو انتخاب می کنید که بهش علاقه دارید نه اونی که گرون تره، پس چه طور وقتی خود شما بر اساس خواست دل حرکت می کنید از من می خواید که خواست دلم رو کنار بذارم و اونی رو که دوست ندارم بر گزینم

اگر حرفای منطقی و استدلال ها فایده نداشت برای راضی کردن خانواده از اصرار محترمانه استفاده کن و از اهرم ترس و علاقه مادر نسبت به خودت بهره بگیر

مشاوره ازدواج : یه رابطه خیلی کوچیک جنسی

مشاوره ازدواج : یه رابطه خیلی کوچیک جنسی

 

سوال:

سلام

آقای کریمی ازتون بابت همه لطف های بی دریغتون ممنونم .من مشکلمو میگم ولی تو رو خدا جواب منطقی بدین من دختر 23 ساله هستم که با یکی از همکلاسای دوره   لیسانسم (که الان درسمون تموم شده البته ایشون فوق لیسانس می خوننن حدودا 5 ماه میشه آشنا شدیم اکثر اخلاقامون جوره ولی ایشون ازم یه درخواست کردن که تابستون  امسال با عرض معذرت یه رابطه خیلی کوچیک جنسی نه عمل اصلی ،مثلا حس بعضی اندام ها داشته باشیم ولی من کاملا مخالفه این کارام اما با هر بار مخالفتم ازم شدیدا دلخور میشه که تو اعتماد نداری وقتی علت رو سوال می کنم در مورد علتش میگه وابستگی مون بیشتر میشه ایشون قبلا با یکی از هم دانشکده ای هامون در ارتباط بودن ولی ازش جدا شدو میگه که اصلا باهاش راحت نبوده تو اینجور مسائل .و حتی اجازه ساده ترین حرفارم نداده من خودم اول اجازه نمیدادم ولی وقتی گفت که از اون دختر خانومه قبلی هم به این دلایل جداشده من دوسش دارم نمی خوام جدا شم اینم بگم که فعلا موقعیت ازدواج نه برا من نه واسه ایشون وجود نداره منم سایت شمارو معرفی کردم که کمکمون کنید این جواب رو من نخواهم خوند بلکه ایشون قراره قانع بشن پس لطفا کمکم کنید ازتون خواهش میکنم.مرسی چون واقعا تحت فشارم

 

جواب:

سلام

اگر منظورش از این رابطه کوچیک جنسی، لمس بعض اندامهای جنسی است این کار لذت اور هست اما وابستگی چندانی نمیاره ، اما اگر منظورش معاشقه است این کار وابستگی رو بیشتر می کنه اما این کار به شرطی خوبه که بعد ازدواج باشه بخاطر اینکه اولا: وابستگی بیشتر قبل ازدواج خوب نیست چون اگر به هر دلیل مثل مخالفت خونواده ها ازدواج به هم بخوره هرکی وابستگیش بیشتره باید رنج بیشتری رو برای فراموش کردن طرفش تحمل کنه و ثانیا: این کار از نظر شرعی حرامه و حتی اگر مذهبی هم نباشند در صورت ازدواج ممکنه خود رو بخاطر این کار ملامت کنند، اگر هم نتونن ازدواج کنند امکان داره دختر احساس کنه با این لمس بدنی پاکیش لطمه خورده و اگر به همسر اینده اش نگه بهش خیانت کرده (از بعض دخترها این مطلب رو شنیده ام) ثالثا: پسر ممکنه بعد این رابطه بدنی به پاکی دختر شک کنه و بگه او که این اجازه رو به من داد از کجا معلوم دختر پاکیه و قبلا با کس دیگه نبوده (اینکه عرض می کنم تصور نیست اتفاق افتاده) رابعا: ممکنه این رابطه به ارتباط جنسی کشیده بشه چون وقتی پسر تحریک می شه امکان داره از دختر بخواد که ادامه بده و دختر هم بخاطر عشقی که به پسر داره قبول کنه خامسا: خود این ارتباط – خصوصا اگر به ارتباط جنسی کشیده بشه – ممکنه سبب عقب نشینی پسر بشه بخاطر اینکه موارد زیادی دیده شده که وقتی دختر خودشو در اختیار پسر قرار داده پسر دل زده شده و عقب نشینی کرده

بنا بر این ارتباط بدنی ممکنه نه تنها به ازدواج شما کمک نکنه بلکه امکان داره سبب بشه پسر حال بدی بهش دست بده و در نتیجه از شما دور بشه و عقب نشینی کنه بلکه حتی اگر این کار رو با صیغه محرمیت هم انجام بدید بازم به نظر من نتیجه تفاوت چندانی نمی کنه چون گرچه در این صورت حرام نیست و وابستگی رو هم بیشتر می کنه اما بخاطر اینکه تضمینی برای رسیدن به ازدواج دائم درش نیست، درست نیست

شاید ایشون بگه چرا به من اعتماد نداری من سرم بره قولم نمی ره و حتما با تو ازدواج خواهم کرد جوابش اینه که شاید ایشون توجه نداره که موافقت دختر و پسر برای ازدواج کافی نیست بلکه عوامل زیاد دیگری مثل نظر خانواده ها و توافقات اونا در مهریه و مراسمات و مسکن زوجین و… هست که بخاطر هر کدوم ممکنه اصل ازدواج بهم بخوره چنانچه می بینیم عملا چنین چیزی اتفاق میفته پس خوبه شما و ایشون واقع بینانه عمل کنید و اول از همه به جای اینکه فکر رابطه بدنی باشید فکر این باشید که مناسب هم هستید یا نه و تناسبهای فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری خانوادگی رو دارید یا نه و بدونید که در این زمینه نظر خانواده هاتون هم لازمه و هم مفید، به همین خاطر عاقلانه ترین راه اینه که ایشون به خواستگاری شما بیاد تا با مشورت خانواده ببینید که ایا به درد هم می خورید یا نه که اگر مناسب هم نیستید یا خانواده ها مخالفند بی خودی عمرتون رو تلف نکنید

شاید بگید وقتی شرایط جور نیست چه طور به خواستگاری بیاد جوابش اینه که شما هم مثل خیلیای دیگه که شرایط رو ندارن عمل کنید اونا به خواستگاری میرن اما نه برای اینکه فورا ازدواج انجام بشه بلکه برای اینکه اصل ازدواج رو مسلم کنند لذا به خواستگاری می رن و اگر خانواده ها بر اصل ازدواج توافق کردند انجام مراسمات موکول به بعد می کنند

پس عمرتون رو با این نوع ارتباط در معرض تلف قرار ندید بلکه بنده می گم نه تنها حرف ارتباط بدنی رو نزنید بلکه حتی به این صورت ادامه ندید چون هرچه بگذره وابستگی -خصوصا شما- بیشتر می شه و در صورت جدایی به شدت ضربه خواهید خورد لذا اون پسر اگر شما رو دوست داره نباید راضی بشه که شما در معرض چنین درد و رنجی قرار بگیرید

موفق باشید

زنبیل خرید