مشاوره ازدواج: همسرم دیگه منو نمیخواد

مشاوره ازدواج: همسرم دیگه منو نمیخواد

 

سوال:

سلام

ما الان یک ساله عقد کردیم.همسرم پسر مغرور و در عین حال فوق العاده خجالتی و کمرو و حتی در ابراز محبت هم دریغ داره.در کل خوبه.ولی خانوادش مدام بهش میگن که زنت میخواد تو رو از ما جدا کنه مدام تو گوشش میخونن تو باید خودتو حفظ کنی و بهش پا ندی.همسرم حرف نگهدار من نیست.رازدار نیست.هر چی بهش میگم میره تو خونه میگه.اصلا بینمون یکدلی نیست.من خیلی دوسش دارم.دیوونشم. ولی اون در ابراز علاقه هم محتاطه. حتی در رابطه با من و بغل کردنم و اینکه بخواد به یک شکلی خودش رو به ارضا برسونه هم خویشتن داری میکنه.الان حدود سه ماهه سر یه مسله قهریم.اصلا نمیاد.من حتی داییش رو واسطه کردم اما بیشتر داره بهونه گیری میکنه و خودشو میگیره.چیکار کنم.گاهی اوقات فکر میکنم هیچ عشقی نداره. من وقتی اسم دخالت رو دلسوزی میذارم که رابطه من و همسرم بهتر شه اما وقتی رابطه ما به هم میریزه من اسمشو دخالت میدونم. همیشه دخالت خانواده همسرم باعث دلزدگی همسرم از من میشه .اون متنفر از من میشه. در این مدتی که در عقدیم.اونا حتی توی دخل و خرج همسرم هم دخالت دارن.اون با پول و حقوقش هم واسه من چیزی میخره اونا نمیذارن.میگن تو وضعیت مالی خوب نیست براش کمتر بخر.من دختر زیاده خواهی نیستم.برای اولین بار برای اینکه بتونم از این طریق پول همسرم رو جمع کنم بهش پیشنهاد دادم برای عیدیم النگو بخره و اون هم موافقت کرد و اما مادر و خواهرش سریع بهش زنگ زدن که براش تو فلان قیمت بخر.بیشتر نخری.حتی مامانش گفته بود که این زودتر رفته طلا خریده با پول شوهرش که نکنه اون بخواد به خانوادش کمک کنه.نمیدونم چرا همش چشم خانوادش به پول همسر منه.آخه الان اونا باید کمک این بکنن و دستشو بگیرن نه همسر من به اونا.خواهر من ازدواج ناموفقی داشته و الان بعد از یک سال براش خواستگار خوبی اومد و من و خانوادم این مسله رو به همسر من نگفتیم به علت اینکه پیش خودمون گفتیم تا همه چیز قطعی نشده به هیچکس نگیم.شب قبل از اینکه آزمایش بدن همسرم سرزده میاد پشت در خونه ما و میفهمه یک مهمونی خصوصی بوده که به اون اطلاع ندادیم.ناراحت برمیگرده.من بهش تا چند روز نگفتم.بعد هم که گفتم قسمش دادم به مامانش نگه تا موقع عقد.تو این مدت همش بهم میگفت باید منم دعوت میکردید.من داماد بزرگ هستم و از این حرفا.من اشتباهم رو پذیرفتم که باید بهش میگفتم خانوادم هم پذیرفتن.اما این کار ما بخاطر خواسته خواهرم بود که گفت تا چیزی قطعی نشده به کسی نگیم.خلاصه از اون طرف خانوادش حسابی پرش کردن که تو داماد بزرگ بودی و بیحرمت شدی و خودش هم از اون طرف.بالاخره روز عقد نیومد.الان حدود سه ماهه قهره.واسطه فرستادیم.اما این واسطه ها داره باعث میشه اون همش بیشتر جایگاهش رو ببره بالا و کوتاه نیاد. حتی با گل و هدیه سه بار رفتم خونشون و ادارش و عذرخواهی کردم اما فایده نداشت نمیدونم باید چیکار کرد؟کمکم کنید.

 

جواب:

سلام

طبق اونی که شما گفتید ظاهرا مشکل اصلی شما اینه که تمایل همسرتون به شما کمه و بلکه ممکنه قضیه خواستگاری خواهرتون فقط یه بهانه برای دور شدن او از شما بوده باشه وگرنه اگر عشقش به زنش زیاد باشه حتی اگرم قهر بکنه بعد مدتی که دلش تنگ شد طرفش میاد خصوصا که زنش عذر خواهی هم کرده باشه

بنا بر این این مساله به صورت کلی باید پیگیری بشه که علت دوری کردنش از شما چیه و اگر تمایلش کمه علتش چیه و این مساله است که مهمه و باید بررسی بشه نه اینکه چرا قهر کرده و ایا قهرش درست بوده یا نه لذا شما اصلا باهاش تماس نگیرید و طرفش نرید چون این کار شما بیشتر سبب می شه طاقچه بالا بذاره و از شما دور بشه پس بذارید یه مدت دیگه بگذره اگر بازم از شما خبری نگرفت مساله رو از طریق بزرگترها پی گیری کنید تا با کمک اونا مساله حل بشه

در مورد دخالتهای خونواده اش هم عرض می کنم : اگر این مساله حل بشه و اون تمایلش به شما زیادتر بشه و به طرف شما بیاد دخالت خانواده اش کمتر خواهد شد بخاطر اینکه شدت علاقه سبب می شه که نتونه ناراحتی شما رو ببینه و در نتیجه سعی کنه به دخالتهای بی جای اونا توجه نکنه

موفق باشید

images.png

اولین جلسه مشاوره

 

قیمت اصلی جلسه مشاوره 249,000 تومان

قیمت اولین جلسه مشاوره 79,000 تومان

روز
ساعت
دقیقه
ثانیه
می توانید به صورت 24 ساعته از طریق تلگرام یا واتساپ با تیم روانشناسی شیک اندیش در ارتباط باشید

مقالات مرتبط

هیچ نظری وجود ندارد