طلاق عاطفی چیست؟
طلاق عاطفی به معنای جدایی دوفرد از هم به دلیل عدم توانایی در پاسخگویی به نیازهای عاطفی یکدیگر است. این نوع طلاق بر اساس مشکلات روابط عاطفی و روانی از قبیل عدم توجه به نیازهای دیگری، عدم احترام به همدیگر، فاصلهگرفتن عاطفی و فرار از مسئولیتهای خانوادگی رخ میدهد. طلاق عاطفی ممکن است به دنبال سالها صمیمیت، تلاش برای رفع مشکلات بینتیجه و ناامیدی از روابط عاطفی باشد. در این مورد، هر دو طرف ممکن است به این نتیجه برسند که جدایی از هم یا طلاق بهترین راه حل است. به عنوان یک مسئله پیچیده، طلاق عاطفی ممکن است برای فردی که آن را تجربه می کند، باعث افزایش دردهای روانی و اضطراب شود.
با ۱۵ نشانه طلاق عاطفی در رابطه زناشویی آشنا شوید
اگر در رابطه زناشویی خود احساس عدم پیوند و تنهایی میکنید، ممکن است در حال تجربه جدایی احساسی و یا همان طلاق عاطفی در رابطه باشید. خواسته و آرزوی قلبی شما برای صمیمیت و نزدیکی بیشتر در چنین مواردی نادیده گرفته میشود و گاهی بهنظر میرسد که همراهتان شما را با نگاهی سرد و بیتفاوت میبیند.
چه اتفاقی در حال افتادن است؟ چرا شریکتان از شما دوری میکند؟ و چرا شما تنها کسی هستید که برای زنده نگه داشتن عشق و ادامه رابطه زناشویی تلاش میکنید؟ درک اتفاقی که با آن درگیر هستید، میتواند در تصمیمگیری برای بهبود اوضاع و حل مشکل موثر باشد.
طلاق عاطفی چیست؟
زمانی که شریکتان شروع به کنارهگیری از شما میکند یا متوجه میشوید که هرگز به شما نزدیک نبوده است، قطعا حال بسیار بدی را تجربه خواهید کرد. با خود فکر میکنید که انجام چه کار اشتباهی از جانب شما موجب شده است تا همسرتان از شما فاصله بگیرد.
از این که شریکتان دست از دوست داشتن شما بکشد یا رابطه خود را تمام کند، ممکن است دچار نگرانی و هراس شوید. حتی احتمال دارد فکر بودن با زن یا مردی دیگر یا هر نوع خیانت همسر شما به ذهنتان خطور کند.
با همه این توضیحات، طلاق عاطفی چه معنایی دارد و واقعا چیست؟
طلاق عاطفی میتواند نوعی اختلال روحی باشد که در چنین مواردی فرد ارتباط احساسی خود را با آدمها و مسائل پیرامون از دست میدهد. این گونه جدایی احساسی معمولا بر اثر حادثهای تکاندهنده در انسان انگیخته میشود.
فردی که دچار جدایی احساس میشود، معمولا بهطور نیمههشیارانه و در راستای حفاظت از خود، احساساتش را مخفی نگاه میدارد و عدم وجود احساسات به شکلهایی گوناگون نمود بیرونی پیدا میکند.
فرد جدامانده از موقعیتهایی که در آنها احساس اضطراب یا عدم آسایش دارد، دوری میکند. حتی ممکن است در موقعیتهای احساسی خود را از نظر فیزیکی نیز جدا نگه دارد.
همچنین جدایی احساسی میتواند در هر رابطهای نیز بروز کنید. در چنین حالتی فرد بهصورت نیمههشیارانه یا عمدا در تلاش است تا احساسات خود را کنترل کند و جدایی را در رابطهاش بسط دهد.
یک رابطه صمیمی سالم نیازمند به سرمایهگذاری عاطفی از هر دو طرف است. هر دو سمت رابطه زناشویی باید برای تقویت پیوندهای عاطفی خود با کارهایی روزانه تلاش کنند، کارهایی از قبیل:
- – برقراری صمیمیت فیزیکی
- – برقراری مکالمههای مرتب
- – با دقت گوش دادن به دیگری
- – داشتن صمیمیت جنسی بهطور مرتب
- – رسیدگی سازنده به اختلافات
- – داشتن تجربههای لذتبخش و آرامشدهنده در کنار یکدیگر
- – پشتیبانی از یکدیگر در مواقع سخت زندگی
- – احترام به مرزها و محدودههای یکدیگر
- – رسیدگی به نیازهای عاطفی یکدیگر
- – ابراز عشق زبانی
- – پیشنهاد کمک به یکدیگر
اگر تعداد کم و کمتری از چنین رفتارهای مثبتی را از سمت شریکتان در رابطه زناشویی خود تجربه میکنید، پس به احتمال زیاد طرف مقابلتان از نظر احساسی در حال فاصلهگیری از شما است.
عوامل ایجاد طلاق عاطفی چیست؟
عوامل بسیار زیادی میتوانند در بهوجود آمدن طلاق عاطفی موثر باشند. مسلما خیانت همسر و داشتن رابطه دوم با فردی دیگر و تمایل به اتمام رابطه نیز در این دسته از عوامل جای میگیرند.
اما حالت دیگر آن است که شاید همراه شما تنها از نظر احساسی غیرقابل دسترس شده است و نمیتواند با دیگران بهشکلی عمیق رابطه برقرار کند. شاید شما برای مدت زیادی بدون آنکه بدانید، در انتظار بمانید؛ اما در نهایت متوجه میشوید که چنین رفتاری در فرد مقابلتان قابلیت تغییر ندارد و شما هرگز نمیتوانید آن صمیمیتی را که آرزو دارید، با همسر خود تجربه کنید.
ممکن است شریک عشقی شما دردی را از گذشته با خود دارد که با کرختی احساسی میکوشد تا بر آن غلبه کند. شاید او در حال پیکار با شوکی عاطفی است که موجب اضطراب و اندوه میشود و در نتیجه بدون دارایی احساسی برای شما، نمیتواند از نظر عاطفی حمایتتان کند.
یا شاید او از صمیمیت عاطفی هراس دارد و میترسد با گشودن قلب خود برای شما و آشکار کردن دنیای درونی و احساسات عمیقش، خود را از دست بدهد. هر دلیلی که پشت چنین وضعیتی باشد، شما باید از اوضاع درک درستی باشید و با شناسایی نشانههای جدایی احساسی، بتوانید تصمیمی درست برای قدمهای بعدی خود بگیرید.
۱۵ نشانه طلاق عاطفی یا جدایی احساسی در رابطه زناشویی
۱. شریک شما مشکلات و نگرانیهایش را با شما در میان نمیگذارد
شاید پیشتر شما اولین کسی بود که همسرتان برای درمیان گذاشتن نگرانیها و غصههایش، سراغ او میرفت؛ اما دیگر اینطور نیست. هنگامی که شما حس میکنید چیز بدی رخ داده است و از شریکتان میپرسید، او با جملاتی کوتاه و خلاصه جواب شما را میدهد. بهعبارتی دیگر شما دیگر در دنیای درونی او استقبال نمیشوید. هرچند به نظر میرسد که گویی شریکتان نمیخواهد در مقابلتان آسیبپذیر بهنظر برسد؛ اما با رفتار مودبانه و کمحرفی او، بیشتر احساس میکنید یک غریبه هستید تا شریک عشقی.
۲. هنگام صحبتهای شما، شریکتان بهنظر بیعلاقه میآید
شاید شما با تمام احساس خود در حال تعریف تجربههایی که در طول روز داشتهاید، باشید؛ اما شریکتان کسل یا حتی کمحوصله به شما گوش میدهد. بهجای برقراری مکالمهای دو طرفه، این گفتوگو به رابطهای یکطرفه تبدیل میشود که در آن تنها شما میکوشید تا صمیمیت را بسازید و به اشتراک بگذارید و طرف مقابلتان هیچ تلاشی برای آن نمیکند.
۳. شریکتان با احساسات شدید و قوی شما برانگیخته نمیشود
با تلاشی مایوسانه، گاهی میکوشید توجه همسرتان را با عصبانی شدن یا احساسات شدید برانگیزید. درد و احساسات حاصل از طردشدگی مانند فنری در شما آزاد میشوند و بهصورت اشک یا فریاد بیرون میریزند. اما شریک شما همچنان از احساسات شدیدتان متاثر نمیشود. بهنظر میرسد که او در مقابل احساسات شما سنگ شده است و در برابر رنج شما و نیازتان به عشق و محبت، خونسرد و بیتفاوت میماند.
۴. در اختلافات، شریکتان بهنظر فاقد احساسات میآید
گاهی شما میخواهید تا روی اختلافات و عدم توافقهایتان کار کنید تا با پشت سرگذاشتن آنها، پیوندهای خود را ترمیم ببخشید. اما شریک شما بهنظر تمایلی به کار روی چنین چیزهایی ندارد. او عصبانی یا مستاصل نیست، تنها بیتفاوت است. برای او فرقی ندارد که چنین مشکلاتی حل بشوند یا دستنخورده باقی بمانند. حتی زمانی که میکوشید تا او را به هر وسیلهای تهییج کنید تا در بحث شرکت کند، تنها چیزی که نصیبتان خواهد حرکت چشم، آهی خشمگین و بیرون رفتن از اتاق است.
۵. شریکتان از شما فاصله میگیرد و علاقهای به وقتگذرانی با شما ندارد
شما از صمیم قلب میخواهید تا با همسرتان به بهترین شکل وقت بگذارنید و از صحبت و همراهی با یکدیگر لذت ببرید. اما هر وقت پیشنهاد میکنید تا با یکدیگر باشید، شریکتان بهانهای برای رفتن به جایی دیگر را پیش میکشد. اگر به اتاقی که شریکتان در آن نشسته است، بروید و سعی کنید با او مشغول شوید، او بلند میشود، به اتاقی دیگر میرود و وانمود میکند که درگیر کار است.
۶. به نظر میرسد که شریکتان به برقراری رابطه جنسی علاقهای ندارد
در چنین حالتی زندگی جنسی شما با همسرتان مرتب با ناکامی مواجه میشود و هر زمانی که تلاش میکنید تا او را بربیانگیزید، او عصبی یا بیتفاوت برخورد میکند. حتی زمانی که سعی دارید تا خودتان آغازگر رابطه جنسی باشید، او به طریقی شما را پس میزند. گاهی او سعی میکند تا توپ را در زمین شما بیاندازد و شما را عامل مشکل و دلیل عدم علاقهاش به رابطه جنسی معرفی کند.
۷. همسرتان سعی نمیکند برای شادیتان گامی بردارد
پیش از این شریکتان عادت داشت شما را خوشحال کند و بهخوبی میدانست چه چیزهایی شما را شاد یا احساس دوست داشته شدن را منتقل میکرد. او برای شما شعر مینوشت یا برایتان گل میخرید. شما را ماساژ میداد یا شام مورد علاقهتان را میپخت. اما تمام کارهای او در این زمینه متوقف شدهاند. در این رابطه او تلاشی بسیار ناچیز میکند یا در برخی مواقع هیچ کاری را برای بخشیدن احساس شادی و خوشی به شما و نشان دادن علاقه و محبتش انجام نمیدهد.
۸. شریک شما نیازهای خود را پیوسته در اولویت بالاتری از نیازهای شما قرار میدهد
نه تنها شریکتان از داشتن رفتاری مهربانانه با شما غفلت میکند؛ بلکه همیشه نیازهای خود را مقدم بر شما میداند. مهم نیست که شما در حال یخ زدن هستید، دمای خانه باید با ایدهآل او تنظیم باشد. چه اهمیتی دارد که شما تب دارد، شریکتان خانه را ترک میکند تا با دوستاناش وقت بگذراند. در چنین مواقعی بهنظر میرسد همسرتان هنگام گرفتن تصمیمهایش و انجام کارهای خود، احساسات و نیازهای شما در نظر نمیگیرد و نگرانی بابت تاثیر کارهایش روی شما و رابطه زناشویی تان ندارد.
۹. شریکتان بیش از این جمله «دوستت دارم» را بیان نمیکند
این دو کلمه اهمیت و ارزش زیادی دارد، بهخصوص زمانی که از خزانه لغات شریکتان حذف شده باشند. اگر شریک شما عادت داشت علاقه خود را با این جمله بهطور مرتب بیان کند، نگفتن آن یکی از مهمترین نشانههای طلاق عاطفی در رابطه زناشویی است. یا اگر زمانی به شریکتان «دوستت دارم» را گفتید؛ اما او با لبخندی بیروح و بدون تکرار آن، پاسخ شما را داد، میبایست حواس خود را بیشتر جمع کنید. چیزی درون شریک شما مانع ابراز احساسات او شده یا او را در بروز آنها دچار ناتوانی کرده است.
۱۰. شریکتان بهندرت مهربان بهنظر میرسد
هربار که به پیادهروی میرفتید، شریکتان به دنبال دست شما بود تا آن را در دستش بگیرد. همیشه در رختخواب عادت داشت تا شما را در آغوش داشته باشد. اما حالا دست از نزدیکی و مهربانی کشیده است. زمانی که میکوشید او را ببوسید یا بغل کنید، همسرتان خود را عقب میکشد. گویی تماس فیزیکی برای او آزاردهنده است.
۱۱. برخوردهای همسرتان توام با سکوت است
شریکتان احساس بهتری دارد که در سکوت کنار شما وقت بگذارد، آن هم نه از نوع صمیمانه. در مقابل تلاشهای شما برای شروع گفتگو، شریکتان با پاسخهای یک کلمهای واکنش نشان میدهد. نه تنها او هیچ کمکی به شما در شکلگیری گفتگو نمیکند، بلکه تلاشی نیز برای واکنش نشان دادن به آن ندارد. در چنین مواقعی احساس میکنید که همسرتان عمدا از مکالمه با شما سرباز میزند.
۱۲. زمانی که میکوشید روی بهبود رابطهتان کار کنید، شریکتان خاموش میشود
کاملا مشخص است که اوضاع بین شما و همسرتان بهخوبی پیش نمیرود و شما سعی دارید برای بهبود و پیشرفت آن کاری کنید. اما زمانی که دست بهکار میشوید و تلاش میکنید در این باره با او بحث کنید، او هیچ واکنشی نشان نمیدهد. او وانمود میکند که همهچیز خوب و عالی است و با اجتناب از بحث، کار شما را متوقف میکند. از طرف دیگر شما بهخوبی میدانید که قوت رابطه زناشویی دیگر برای شریکتان اهمیتی ندارد.
۱۳. هنگام نزدیک شدن به او، شریکتان عصبانی میشود
علاوه بر بهانهتراشی و متوقف کردن شما، هنگامی که سعی میکنید تا به او نزدیک شوید، شریکتان با عصبانی شدن در تلاش است تا شما را بترساند. او از عصبانیت بهعنوان سپری برای جلوگیری شما از کشف حقیقتی که پشت رفتارش نهفته است، استفاده میکند. عصبانیت، شما را در فاصلهای دور از حقیقت درونی او نگه میدارد و مانع از آن میشود تا از دیوارهای دفاعیاش عبور کنید و به درک بهتری از درون او و حقیقت رفتارش برسید.
۱۴. همسرتان دست به کارهایی میزند تا با آنها به رابطهتان صدمه وارد کند
در چنین مواقعی شریکتان میکوشد تا با ایجاد بحث یا ناراحت و عصبانی کردن شما، فاصلهای را که به آن نیاز دارد، حفظ کند. اگر شما عصبانی باشید، او گامی در راستای بهبود حال شما برنخواهد داشت؛ زیرا «شما کسی هستید که مشکل دارید.» شریکتان با وارد کردن لطمه به رابطه زناشویی، میکوشد تا دیواری را بین شما و خود درست کند و در عین حال بهانه موجهتری برای جدایی احساسی داشته باشد.
۱۵. شریکتان علاقهای به صحبت درباره آینده مشترکتان ندارد
زمانی که درباره نقشهها و آرزوهایی که برای خود و شریکتان دارید، صحبت میکنید، نگاه او بینور و سرد میشود. در بهترین حالت ممکن است پاسخی دوپهلو بشنوید یا حتی در کمال صراحت، با اجتناب او از صحبت درباره آینده مواجه شوید. واکنشهای غیرمتعهدانه او شما را به این نتیجه میرساند که همسرتان تمایلی به سرمایهگذاری روی آینده مشترک ندارد.
اگر شما تنها تعدادی از نشانههای طلاق عاطفی را در رابطهتان از طرف شریک خود دریافت کنید، دچار تنهایی و آشفتگی خواهید شد و بدون دانستن دلیل این فاصلهگیریها، نخواهید توانست کار مناسبی در مقابل آن انجام دهید.
شاید با افزایش تلاش خود، سعی کنید تا توجه و مهربانی شریکتان را به خود جلب و دوباره صمیمیت و نزدیکی آن را از آن خود کنید. اما گاهی چنین تلاشهایی میتواند وخامت اوضاع را بیشتر کند و او دچار احساساتی مانند شرم، سراسیمگی یا گیجی شود.
بهترین راهکار در چنین مواقعی، ملاقات با مشاورههای زوجدرمانی است، جایی که شما بهراحتی و در امنیت بتوانید از نگرانیهای خود در مورد جدایی احساسی شریکتان بگویید و او نیز بتواند دلایل اصلی رفتار خود خود کشف کند.
حتی اگر طلاق عاطفی شریکتان بهمعنای اتمام رابطه زناشویی باشد، بهتر است بهجای رنج کشیدنهای روزانه از طردشدگی احساسی، آن را شفاف مطرح کنید.
شما شایسته رابطهای صمیمی و نزدیک هستید که نیازهای عاطفی شما را برآورده کند. اجازه ندهید که جدایی احساسی شریکتان روی باور ارزشمندی شما تاثیری بگذارد و خود را دست کم بگیرید. مشکل را شناسایی کنید و صادقانه و مستقیم با آن رویارو شوید.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.