روانشناسی رشد حوزهای میانرشتهای است که به آگاهی یافتن از ثبات و تغییر انسان در طول عمر میپردازد. پژوهش دربارهی رشد انسان توسط کنجکاوی علمی و فشارهای اجتماعی برای بهبود زندگی افراد برانگیخته شده است.
هر نظریهی رشد انسان، در مورد سه مبحث اساسی موضع میگیرد: ۱- آیا رشد فرایندی پیوسته است یا اینکه یک سری مراحل ناپیوسته را میگذراند؟ ۲- آیا یک دورهی رشد عمومی همهی افراد را توصیف میکند یا اینکه بسته به موقعیتهای مجزایی که کودکان و بزرگسالان در آن زندگی میکنند، چند دورهی احتمالی وجود دارد؟ ۳- آیا رشد عمدتاً توسط عوامل ژنتیکی یا محیطی (مجادلهی طبیعت – تربیت) تعیین شده است و آیا تفاوتهای فردی پایدار هستند یا با انعطافپذیری قابل ملاحظه مشخص میشود؟
دیدگاه عمر رویکردی متعادل است که رشد را به صورت سیستم پویا در نظر میگیرد. بر طبق این دیدگاه، رشد دائمی، چندبعدی (تحت تأثیر نیروهای زیستی، روانشناختی و اجتماعی قرار دارد)، چندجهتی (جلوهی مشترک رشد و افول) و انعطافپذیر است (پذیرای تغییر از طریق تجربیات تازه).
بر طبق دیدگاه عمر، دورهی زندگی تحت تأثیر چند نیروی تأثیرگذار بر یکدیگر قرار دارد که میتوانند در سه طبقه سازمان یابند: ۱- تأثیرات مرتبط با سن، که از نظر زمانبندی و مدت قابل پیشبینی هستند؛ ۲- تأثیرات مرتبط با تاریخ، که منحصر به دوره تاریخی خاصی است؛ ۳- تأثیرات غیرهنجاری که منحصر به یک یا چند نفر است.
نظریهی تکامل داروین بر نظریههای نوین مهم تأثیر گذاشت و الهامبخش بررسی علمی کودک بود. در اوایل قرن نوزدهم، هال و گزل رویکرد هنجاری را معرفی کردند که اطلاعات توصیفی زیادی را دربارهی رشد به بار آورد.
بینه و سیمون اولین آزمونهای هوش موفقیتآمیز را ساختند و جنبش هوشآزمایی را آغاز کردند که علاقه به تفاوتهای فردی را برانگیخته کرد و به مجادلهی داغی در مورد طبیعت در برابر تربیت انجامید.
در دههی ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، روانپزشکان و مددکاران اجتماعی برای کمک به درمان مشکلات هیجانی افراد، به دیدگاه روانکاوی روی آوردند. در نظریهی روانی – جنسی فروید، فرد پنج مرحله را پشت سر میگذارد. در این مراحل، سه قسمت شخصیت یعنی نهاد، خود و فراخود منسجم میشوند. نظریهی روانی – اجتماعی اریکسون با تأکید بر پرورش نگرشها و مهارتهای مربوط به فرهنگ و ماهیت دائمی رشد، نظریهی فروید را گسترش میدهد.
وقتی نظریهی روانکاوی به شهرت رسید، رفتارگرایی و نظریهی یادگیری اجتماعی نمایان شدند و بر مطالعهی رویدادهای قابل مشاهده و اصول شرطیسازی و سرمشقگیری تآکید کردند. این رویکردها به استفاده از تغییر رفتار برای برطرف کردن رفتارهای ناخوشایند و افزایش دادن پاسخهای خوشایند تأکید کردند.
برخلاف رفتارگرایی، نظریهی شناختی – رشدی پیاژه بر نقش فعال کودکان در ساختن دانش به هنگامی که آنها دنیای خود را دستکاری و کاوش میکنند، تأکید دارد. به عقیدهی پیاژه، کودکان چهار مرحله را طی میکنند که از الگوهای عمل حسی – حرکتی کودک تا توانایی نوجوان برای تفکر انتزاعی و منظم گسترش دارد. نظریهی پیاژه، پژوهشهای زیادی را دربارهی تفکر کودکان برانگیخت و برنامههای آموزشی را ترغیب کرد که بر یادگیری اکتشافی تأکید کنند.
پردازش اطلاعات، ذهن را به صورت سیستم پیچیده و دستکاریکنندهی نماد در نظر میگیرد که بیشباهت به کامیپیوتر نیست. چون این رویکرد گزارشهای دقیقی از نحوهای که کودکان و بزرگسالان به تکالیف شناختی میپردازند ارائه میدهد، یافتههای آن اشارات مهمی برای آموزش و پرورش دارند.
پژوهشگران در علوم اعصاب شناختی مربوط به رشد، رابطهی بین تغییرات در مغز و شکلگیری پردازش شناختی و الگوهای رفتار را بررسی میکنند. آنها در زمینهی مشخص کردن انواع تجربیاتی که مغز در سنین مختلف نسبت به آنها حساس است و در روشن کردن مبنای مغزی تعدادی از اختلالات یادگیری و رفتاری پیشرفت کردهاند.
سه دیدگاه امروزی بر موقعیتهای رشد تأکید دارند. کردارشناسی که بر منشأ تکاملی و ارزش سازگارانهی رفتار تأکید میکند، الهامبخش مفهوم دورهی حساس بود. پژوهشگران در روانشناسی رشد تکاملی که این تأکید را گسترش میدهد، میخواهند از سیستم فرد – محیط در طول عمر آگاه شوند.
نظریهی اجتماعی – فرهنگی ویگوتسکی که بر نحوهای که فرهنگ از طریق تعامل اجتماعی از یک نسل به نسل بعدی انتقال مییابد تمرکز میکند، رشد شناختی را به صورت فرایندی در نظر میگیرد که جامعه میانجی آن میشود. کودکان از طریق کفتوگوی یاریگرانه با اعضای ماهرتر جامعه، از زبان برای هدایت تفکر و اعمال خود استفاده میکنند و دانش و مهارت مرتبط با فرهنگ را فرامیگیرند.
نظریهی سیستمهای بومشناختی، فرد را به صورتی در نظر میگیرد که در سیستم پیچیدهی روابطی رشد میکند که تحت تأثیر لایههای متعدد محیط پیرامون قرار دارد – ریزسیستم، میانسیستم، برونسیستم و کلانسیستم. سیستم زمانی بیانگر ماهیت پویا و همواره در تغییر افراد و تجربیات آنهاست.
مشاهدات طبیعی که در محیطهای روزمره صورت میگیرند، به پژوهشگران امکان میدهند تا رفتارهای روزمرهای را که میخواهند توضیح دهند، مستقیماً مشاهده کنند. در مقابل، مشاهدات ساختدار در آزمایشگاهها صورت میگیرند، جایی که هر آزمودنی فرصت برابری برای نشان دادن رفتارهای مورد نظر دارد.
روشهای گزارش شخصی میتوانند انعطافپذیر و باز – پاسخ باشند، مثل مصاحبهی بالینی که به شرکتکنندگان امکان میدهد تا افکار خود را به شیوهی مشابه با تفکرشان در زندگی روزمره، بیان کنند. مصاحبههای ساختدار (از جمله آزمونها و پرسشنامهها) کارآمدتر هستند و به پژوهشگران امکان میدهند تا در مورد فعالیتها و رفتارهایی جویا شوند که آزمودنیها ممکن است در مصحبهی باز – پاسخ به آنها فکر نکرده باشند. پژوهشگران برای کسب آگاهی عمیق از یک فرد واحد، از روش بالینی یا موردپژوهی استفاده میکنند.
علاقهی روزافزون به تأثیر فرهنگ، پژوهشگران را ترغیب کرده است تا از روشهای مشاهده و گزارش شخصی برای مقایسهی فرهنگها استفاده کنند. پژوهشگران برای پی بردن به معنی فرهنگی رفتارهای کودکان و بزرگسالان، از روشی استفاده میکنند که از حوزهی انسانشناسی اقتباس شده و قومنگاری نامیده میشود.
طرح همبستگی، روابط بین متغیرها را همانگونه که روی میدهند، بدون تغییر دادن تجربیات افراد، بررسی میکند. معمولاً برای ارزیابی ارتباط بین متغیرها از ضریب همبستگی استفاده میشود. تحقیقات همبستگی امکان نتیجهگیری دربارهی علت و معلول را فراهم نمیآورند، ولی میتوانند روابطی را مشخص کنند که با راهبرد آزمایشی قویتر ارزش بررسی را دارند.
طرح آزمایشی، نتیجهگیری علت و معلولی را امکانپذیر میسازد. پژوهشگران با قرار دادن آزمودنیها در معرض دو یا تعداد بیشتری موقعیت آزمایشی، متغیر مستقل را دستکاری میکنند. بعداً آنها تعیین میکنند که این متغیر چه تأثیری بر متغیر وابسته داشته است. گمارش تصادفی، احتمال اینکه ویژگیهای آزمودنی بر دقت یافتههای آزمایشی تأثیر بگذارد را کاهش میدهد.
در طرح طولی، آزمودنیها به طور مکرر در طول زمان مورد بررسی قرار میگیرند که به پژوهشگران امکان میدهد تا الگوهای مشترک و تفاوتهای فردی در رشد و رابطه بین رویدادهای قبل و بعد و رفتارها را فراهم میآورد. پژوهش طولی چند مشکل را برای پژوهشگران ایجاد میکند که از جملهی آنها سودار بودن نمونهها، خارج شدن آزمودنیها از تحقیق، تأثیرات تمرین و تأثیرات همدوره هستند.
طرح مقطعی، روش کارآمدی برای بررسی رشد است، ولی به مقایسهی میانگین گروه سنی محدود میشود. یافتههای تحقیقات مقطعی نیز میتوانند توسط تأثیرات همدوره تحریف شوند، مخصوصاً زمانی که فاصلهی سنی زیادی را در بر داشته باشند.
پژوهشگران برای غلبه بر نقاط ضعف این طرحها، گاهی این دو رویکرد را ترکیب میکنند. طرح زنجیرهای که به موجب آن پژوهشگران چند تحقیق مشابه مقطعی و طولی را در زمانهای مختلف اجرا میکنند، به آنها امکان میدهد تا تأثیرات همدوره را آزمایش کنند و یافتههای مقطعی و طولی را مقایسه نمایند.
پژوهش، مسائل اخلاقی به بار میآورد، زیرا جستوجوی دانش علمی به صورت بالقوه از افراد بهرهکشی میکند. اصل اخلاقی رضایت آگاهانه، محافظت ویژه از کودکان و سالمندان را که از لحاظ شناختی ضعیف هستند یا در محیطهای مخصوص بیماران مزمن زندگی میکنند، ایجاب میکند. استفاده از فریب در پژوهش با کودکان بسیار مخاطرهآمیز است، زیرا امکان دارد اعتماد آنها را به صداقت بزرگسالان تضعیف کند.
روانشناسی رشد چیست؟ (کاربرد روانشناسی رشد)
شیک اندیش
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.