چگونه با استفاده از NLP وزن کم کنیم؟
برای کاهش وزن با استفاده از NLP می توانید از روش های مختلفی استفاده کنید. اولین قدم برای کاهش وزن با استفاده از NLP، تعیین هدف و تعهد به آن است. برای این منظور می توانید از تکنیک های NLP مانند Visualisation و Affirmation استفاده کنید. در Visualisation، شما باید تصویری از خود در وضعیتی که می خواهید باشید را در ذهن خود تصور کنید و این تصور را به صورت مداوم تکرار کنید تا به هدف تعهد کنید. در Affirmation، شما باید جملاتی را به صورت مداوم تکرار کنید که به شما کمک می کند در مسیر کاهش وزن پیشرفت کنید.
در مرحله بعدی، با استفاده از تکنیک های NLP مانند Reframing و Anchoring، می توانید نگرش خود را نسبت به غذا و تمرین تغییر دهید. در Reframing، شما باید نگرش خود را به غذا و تمرین به صورت مثبت تغییر دهید و در Anchoring، شما باید یک حالت خاص را با یک عملیات خاص ارتباط دهید تا در زمانی که آن حالت را تجربه می کنید، به طور خودکار عملیات را انجام دهید.
در نهایت، با استفاده از تکنیک های NLP مانند Time Line Therapy و Hypnosis، می توانید باورهای ناخواسته خود را در مورد وزن کم کردن تغییر دهید. در Time Line Therapy، شما باید به گذشته خود بروید و باورهای ناخواسته خود را در مورد وزن کم کردن تغییر دهید و در Hypnosis، شما باید به وضعیتی از ذهنی خود که به کاهش وزن کمک می کند، وارد شوید.
یکی از زمینه هایی که NLP میتواند در آن موثر باشد، کمک به افراد برای کاهش وزن است. این مقوله فرصتها و حوزه وسیعی را برای کوچینگ و آموزش فراهم نموده است و بسیاری از فارغ التحصیلان دورههای آموزشی مربیگری NLP در این حوزه تخصصی کار میکنند.
دیروز در سمیناری با حضور درمانگران، مشاوران، رواندرمانگران و روانشناسان در مورد نحوه استفاده از NLP برای کمک به افراد برای کاهش وزن صحبت کردم. . به خودم گفتم اگر شما هم به آن علاقهمند باشید ، خیلی خوب میشه که آن را با شما در میان میگذارم.
در این مقاله به طور خاص درباره نحوه استفاده از NLP برای کاهش وزن و یا نحوه کمک به فرد دیگری با استفاده از NLP صحبت میکنم. من به شما نشان میدهم که چرا رژیمهای غذایی نتایج متناقضی را ایجاد میکنند که منجر به نوسان وزن و کاهش وزن میشود و به شما ابزارهایی را نشان میدهم که میتوانید از آنها استفاده کنید و به ایجاد تغییرات موثر و ثبات طولانیمدت در تلاش برای کاهش وزن و داشتن یک بدن سالم کمک خواهد کرد.
استفاده از NLP برای کاهش وزن
اول از همه باید یک نکته بسیار مهم را یادآوری کنم که NLP یعنی عمل کردن به همراه فرآیند نه عملی که به فرآیند منتج شود. بنابراین در این مقاله به شما نشان میدهم که چگونه کاهش وزن و تغییر را می توان به دست آورد. به خاطر داشته باشید که اگر به تغییر علاقهمند باشید ، تغییر تنها با میل و رغبت خودتان پیش خواهد آمد .بنابراین ما باید تمایل داشته باشیم که افراد را برای کاهش وزن به ذوق بیاندازیم. آنها نیاز دارند که وزن کم کنند و آماده شوند تا حالا زندگی بهتری داشته باشند.
میخواهم فرض کنید که ما با افرادی کار میکنیم که میخواهند تغییر کنند و میخواهند وزن کم کنند. حالا سوال اینجاست. چطور پیش از این وزن خود را کم نکردند؟ آنها چقدر اضافه وزن دارند ؟
شما چه اضافه وزن داشته باشید یا کم وزن باشید یا وزن متناسبی داشته باشید به دو چیز بستگی دارد، اینطور نیست ؟ اول اینکه ممکنه شرایط پزشکی خاصی داشته باشید که به بدنتان و مقدار انرژی که استفاده میکنید بستگی دارد. عوامل دیگری نیز وجود دارند که تاثیر کمتری دارند ، مثل استخوان ، اما نقش کوچکی بازی میکنند. بستگی به غذا و نوشیدنی دارد که شما مصرف میکنید و میزان حرکت که چه کارهایی انجام میدهید.
بنابراین، اگر فردی اضافه وزن داشته باشد، خیلی زیاد غذا میخورد، یا مقدار زیادی نوشیدنی میخورد یا ورزش کافی انجام میدهند.
اگر افراد چاق قصد کاهش وزن دارند، پس چرا کمتر نمیخورند و بیشتر ورزش نمیکنند ؟
خوب، مساله به این سادگی نیست، هست ؟ در این صورت ما به NLP نیاز نداشتیم و همه ما دقیقا همان وزن را داشتیم که میخواستیم داشته باشیم.
چیزی هست که ما را از ورزش کردن متوقف میکند، با این وجود میدانیم باید ورزش کنیم و زیاد میخوریم با اینکه میدانیم که نباید زیاد بخوریم ولی به دانسته هایمان عمل نمیکنیم. پس چه چیزی باعث میشود ما کاری را که نمیخواهیم انجام دهیم انجام میدهیم ؟
مغز ما انسانها طی میلیونها سال تکامل، از خزندگان، پستانداران اولیه به مغز بزرگ و عالی توسعهیافته است. مغز از سه عنصر اصلی تشکیل شدهاست. بخشهای اولیه مغز ، دستگاه لیمبیک و نئوکورتکس، مقدار کوچکی است که معمولا با مغز ارتباط داریم.
ما میتوانیم مغز خزنده و دستگاه لیمبیک را کنار هم قرار دهیم و آنها را بخش ناخودآگاه مغز بنامیم .در حالیکه نئوکورتکس بخش بخش خودآگاه است.
ما از بخش آگاهانه برای تفکر استفاده میکنیم. بخش ناخودآگاه از آگاهی ما خارج است. NLP در مورد ایجاد رابطه دوستانه بین بخشهای خودآگاه و ناخودآگاه مغز است. گاهی اوقات ما نیاز داریم که با ذهن ناخودآگاه ارتباط برقرار کنیم تا به کسی کمک کنیم که تغییر کند. این چیزی است که NLP به ما این امکان را میدهد که این کار را بکنیم.
با این شرایط وزن کاهش پیدا میکند. وقتی ما تصمیم میگیریم که وزن کم کنیم، این فکر آگاهانه است. ما از ذهن هشیار خود، نئوکورتکس برای تصمیمگیری در مورد این مساله استفاده میکنیم.. بعد از این تصمیمگیری دوست داریم با پرخوری خداحافظی کنیم. پس این میل و هوس خوردن از کجا نشات میگیره؟ ضمیر ناخودآگاه! به سمت یخچال حرکت میکنیم. ما آگاهانه میدانیم (این ذهن خودآگاه است) که نباید چیزی از یخچال برداریم. در دعوای خودآگاه و ناخودآگاه برای خوردن، ناخودآگاه بر خودآگاه غلبه میکند. ما به مواد غذایی خود زیادهروی میکنیم و افکار خود را از قصد قبلی خود منحرف میکنیم و بعد از آن احساس گناه میکنیم. احساس گناه ، ذهن هشیار ما است و میگوید نباید این کار را میکردم !
آیا NLP میتواند به کاهش وزن کمک کند؟
سعی میکنیم در حد یک صفحه یا کمتر به یک سوال متداول درمورد NLP پاسخ دهیم.
آیا NLP میتواند به کاهش وزن کمک کند ؟ تجربه شخصی میگوید: ” بله میتواند ! “
اجازه دهید داستان یکی از بهترین دوستانم که سالها پیش با استفاده از تکنیکهای NLP و Time Line Therapy کاهش وزن زیادی داشت را به شما بگویم. دن دوست خوب من بود.
ما لحظات خوشی را با هم داشتیم، که خیلی جالب بود . من و دن در سمینار “اسرار خلق آینده” در دالاس با هم آشنا شدیم. وقتی من او را ملاقات کردم، یک مرد چاق قدبلند و اهل تگزاس بود. شاد و خوشمشرب و شوخ طبع که همیشه جوک تعریف میکرد.
تقریبا یک سال بعد از آن سمینار، دوباره به دالاس مسافرت کردم، کاملا شوکه شده بودم. دن برای کمک به این سمینار آمده بود. اولش با دیدن ظاهر دن، او را نشناختم، از طریق صدایش او را شناختم و بابت کاهش وزن زیادش کاملاً شوکه شده بودم! او گفت که برای کنترل دیابت، نیاز شدیدی به کاهش وزن داشت، بنابراین سبک زندگی خود را تغییر داد و برخی از مکملها را نیز از یک سایت اینترنتی خریده است.
او ۹۰ پوند وزن کم کرده بود.
من گفتم: ” دن، دن، دن، چیکار کردی ؟ او گفت: “من رژیم غذایی گرفتم و ازتکنولوژی هایی که از سمینار اسرار خلق آینده آموخته بودم برای کاهش وزن استفاده کردم.
او فقط چهار کار انجام داده بود:
۱-از خوردن نشاسته و شکر اجتناب کرد.
۲- او تنها پروتئین، چربی و سبزیجات را میخورد ( همه انواع سبزیجات لازم برای بدنسازی )
۳- او هر هفته ۳ – ۴ بار نرمش میکرد.
۴- او برای آینده هدفگذاری کرد و شک خود را از بین برد (این کار فرآیند خاصی است که ما در Time Line Therapy آموزش میدهیم .
شرط میبندم باور نمیکنید.
تعدادی از مراجعانی داشتم که موفقیت قابلتوجهی را فقط با انتخاب رژیم غذایی و یک برنامه کاری و قرار دادن آن در آینده داشتند. کم کردن وزن ۹۰ پوندی دن بسیار زیاد بود ( اغلب مردم نمیتوانند مثل دن وزن خود را به راحتی کاهش دهند)، با این حال موفقیت او در رسیدن به هدفش غیر معمول نبود.
داستان کاهش وزن با NLP
بیشتر از ۸ ماه است که برای کاهش وزن از NLP استفاده میکنم.تا الان حدود ۶ کیلوگرم وزن کم کردم و هنوز هم این مسیر ادامه دارد.و بهترین قسمت آن,این است که بسیار راحت به نظر میرسد.
مثل تمام کسانی که دغدغه کاهش وزن دارند, من هم از راه و روشهای معمول کاهش وزن خسته شده بودم. رژیم سالاد کاهو, محاسبه کالری, نوشیدنیها و غذاهای کم کالری, حس محروم شدن از غذاهایی که دوست داشتم, سرزنش کردن خودم برای اینکه یک روز رژیمم را شکاندم. هر هفته هزینه میکردم و به دکتر تغذیه مراجعه میکردم ولی باید ارادهام را قوی میکردم تا به رژیم غذاییام پایبند بمانم.
کار به جایی رسیده بود که هر هفته هزینه میکردم تا روی “ترازو غم” بروم (که آن زمان خیلی از آن میترسیدم),تا وزنم اندازهگیری شود و کاملا هم میدانستم که باز هم قرار نیست در هفته پیش رو طبق رژیم عمل کنم؛ولی همین خرج کردنهای هفتگی و شکنجه شدنها برای روی ترازو رفتن با اینکه میدانستم نتیجه مورد انتظار نیست,به نوعی اینطور به نظر میرسید که دارم تلاش میکنم.از ترازو که پایین میآمدم, با خودم فکر میکردم که این هفته حتما عالی عمل خواهم کرد.
مدتی بعد حس میکردم که پولهایم را بیهوده خرج میکنم و آرام آرام از لاغر شدن میگذشتم. حس میکردم این همه زحمت میکشم ولی هر روز از هدفی که دارم دورتر میشوم. طی این سالها چندین بار عضو باشگاههای مختلف شدم. با همان منطق همیشگی؛ عضو میشدم, چند مرتبه میرفتم, یک عالمه بهانه پیدا میکردم که چرا دیگر نمیتوانم بروم, بعد منتظر میماندم تا مدت عضویتم به پایان برسد.
به هرحال, اساس کار را میدانستم؛ میدانستم چه چیزهایی بخورم و چه چیزهایی را نه, میدانستم باید بیشتر ورزش کنم و هیچ دلیل پزشکیای وجود نداشت که من را از انجام کارهایی که آگاهانه باید انجام میدادم بازدارد. انگار این خود من بودم که مدتی بر کاهش وزن تمرکز میکردم,سپس آن را رها میکردم و دیگر نمیتوانستم به خودم انگیزه کافی بدهم تا دوباره به مسیر برگردم.هیچکدام اینهایی که گفتم برایتان آشنا نیست؟اگر هست,به خواندن ادامه دهید.
بالاخره یک روزی رسید که وقتی در اتاقم در هتلی در لندن بودم,ناگهان بهطور اتفاقی چشمم به خودم در آینه قدی اتاق افتاد.همانطور به خودم نگاه میکردم.به سمت آینه رفتم و در چشمهای خودم نگاه کردم.به خودم گفتم این وضعیت حتما باید تغییر کند.نمیشود همینطور ادامه پیدا کند.من همیشه خستهام,انرژی لازم برای انجام کارهایی که میخواهم را ندارم,هیچ لباس زیبایی نمیتوانم بخرم و بپوشم,در کل بخاطر ظاهرم احساس افسردگی میکردم و از افکار منفیای که مدام در ذهن داشتم هم خسته شده بودم.
بله,بهانههای زیادی پشت اینکه چطور کارم به آنجا کشیده شده بود,وجود داشت.ولی آن روز در هتل ,با آن لباسهایی که بر تن داشتم,تصمیم گرفتم که اوضاع باید تغییر کند.گوشی موبایلم را بیرون آوردم و چند عکس از خودم گرفتم.
.
خوردن یک رفتار است و رفتار توسط ذهن ناخودآگاه ما کنترل میشود.
.
در نهایت فهمیدم که خوردن یک رفتار است و آموختم که این ذهن ناخودآگاه ماست که رفتارمان را کنترل میکند.به همین ترتیب فهمیدم اگر قرار بر این است که رفتارم که همان خوردن باشد را تغییر دهم,ابتدا باید طرز تفکرم را تغییر دهم؛و این یعنی کار کردن با ذهن ناخودآگاهم.
ناگهان به این نتیجه رسیدم که تمام راههای معمول کاهش وزن و رژیمهای لاغری به افراد کمک میکنند تا آگاهانه وزن کم کنند ولی یک نکته بنیادی را فراموش میکنند؛اینکه کاهش وزن کاملا به ذهن انسان مربوط است.
من انتخاب نکرده بودم که این اندازه باشم یا عاشق غذاهایی باشم که الان دوست دارم,حتما چیزهای بیشتری باید دخیل بوده باشند و جواب آن حتما در ذهن من باید باشد.
میدانستم که باید برای کلاسهای آموزش NLP اقدام کنم و ارتباط آن با کاهش وزن را بیاموزم.تصمیم گرفته بودم وزن خود را کم کنم و به سایر کسانی که دغدغه کاهش وزن دارند نیز کمک کنم همینکار را انجام دهند.میخواستم از NLP استفاده کنم تا زندگیها را تغییر دهم,هر بار یک زندگی و با تغییر زندگی خودم شروع کردم.
در دوره NLP مدرس شروع کرد درباره ارزشهایمان با ما صحبت کرد.به ما توضیح داد که ارزشهایمان چیزیست که به ما انگیزه میدهد و اینکه به صورت ناخودآگاه این اتفاق میافتد.همچنین توضیح داد که ما به عنوان انسان میتوانیم برای دور شدن از چیزهایی که نمیخواهیم,تلاش کنیم (که البته نتیجه عکس خواهد داد),یا برای به دست آوردن چیزهایی که میخواهیم.
تازه دو هزاریم افتاد. تمام این مدت, به موضوع کاهش وزن که میرسید, اشتباه به خود انگیزه میدادم. با گفتن “کاهش وزن” بر چیزی که نمیخواستم یعنی ‘وزن’ تمرکز میکردم.دوباره به آن فکر کردم.درواقع من همیشه میخواستم تناسب اندام داشته باشم و سالم باشم, میخواستم هیکل مشخصی داشته باشم و یک سایز لباس مشخص. به مرور متوجه شدم که موضوع اصلا وزن نبود. من از کلمه ‘وزن’ برای هدفگذاری استفاده کرده بودم چون معمولا واحد اندازهگیری موفقیت ما در این زمینه, استفاده از این کلمه است.
من باید با استفاده از تکنیکهای NLP, از نو هدفگذاری میکردم.مثل تکنیک “نتایج درست شکلگرفته شده” که در دوره NLP آموخته بودم.برای به وجود آوردن یک نتیجه درست شکلگرفته شده باید ذهن آگاه و ناخودآگاهم را روی محقق کردن هدفی که داشتم,متمرکز میکردم.به محض اینکه به یک نتیجه درست شکلگرفته شده میرسیدم, ارزشهایم را پشت آن به صف میکردم.همین روش,خیلی بیشتر از هر روش دیگری که میتوانستم تصور کنم,به هدف سلامت و تناسب اندام من قوت داد.
مدرسان NLP, میدانند که برای کار کردن روی ارزشهای مراجعهکنندگان, باید به قسمتهایی از زندگی آنها ورود کرده تا ارزشها را از هر یک استخراج کنند. قسمت هایی مثل خانواده, روابط, سلامت و تناسب اندام و… .یک چراغ دیگر بالای سرم روشن شد! ریشه مشکلی که افراد با وزن خود دارند, هیچگاه در قسمت مربوط به سلامت و تناسب اندام زندگی آنها نیست.ریشه مشکل من درواقع در قسمت مربوط به خانواده و روابطم دفن شده بود.تکههای پازل داشتند کنار هم چیده میشدند. به یاد دارم, در ابتدای روند دوره, تکهای کاغذ به من دادند و از من خواستند تا یک نمودار وزن بر حسب سن را به صورت تقریبی رسم کنم.نموداری که کشیده بودم, به من زل زده بود! دو نقطه مشخص در زندگیام وجود داشت که در آنها به طور ناگهانی دچار افزایش وزن شدید شدم.در دورههای NLP متوجه شدم که باری سنگین را همیشه با خود به دوش میکشیدم.به طرز عجیبی, ذهن ناخودآگاه من سعی داشت با ثابت نگه داشتن وزنم,از من محافظت کند.ابتدا برایم باورنکردنی بود ولی همینطور که بهتر میفهمیدم چه در ذهن میگذرد, برایم واضح و واضحتر میشد.
از وقتی که کودک بودم,ذهن من بهطور ناخودآگاه, رفتارم را طوری هدایت میکرد تا به مقصد برسم. مثلا حسی که بعد از زیاد غذا خوردن داشتم,برایم کاملا آشنا بود.عادت کرده بودم روزم را با خوردن شکلات به پایان برسانم.وقتی میخواستم خودم را سرحال کنم, خوراکی میخوردم.وقتی ناراحت بودم, باز به خوردن روی میآوردم.
ارتباط بین عادات رفتاری و افزایش وزنم کاملا واضح بود.و ناگهان به خودم آمدم!آرزو میکردم ای کاش سالها پیش این را کشف کرده بودم.
کاملا معتقدم که این NLP بود که زندگیام را دگرگون کرد و اگر من توانستم اینکار را انجام دهم, پس شما هم میتوانید.
من هیچ کار خاصی نکردم.فقط ذهنم را باز داشتم و بسیار کنجکاو بودم و همینطور شدیدا میخواستم که به اهدافم برسم.اگر شما هم به همین اندازه خودتان را به چالش بکشید, دیگر دلیلی وجود ندارد که نتوانید به اهدافتان دست پیدا کنید.
.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.