ترس از شکست
ترس از شکست یکی از شایعترین تجربههای انسانی است و برای بسیاری از ما یک عامل مهم در تصمیمگیریهایمان و رشد شخصیمان محسوب میشود. اما برخلاف باورهای رایج، ترس از شکست یک چیز بد نیست و ممکن است به ما کمک کند تا بهتر و موفقتر عمل کنیم.
ترس از شکست از چه میترسیم؟
ترس از شکست میتواند به دلایل مختلفی وجود داشته باشد. برای برخی افراد، ترس از شکست به دلیل تجربههای ناکامآور در گذشته به وجود میآید. برای دیگران، ترس از شکست به دلیل فرضیات غلط درباره خود و دیگران است. ممکن است فردی فکر کند که شکست یعنی ناموفق بودن و در نتیجه تحقیر شدن در نظر دیگران. در نتیجه، او ممکن است از رویایش صرف نظر کند و از انجام کاری که واقعا به آن علاقهمند است، اجتناب کند.
ترس از شکست میتواند همچنین به دلیل احتمالات واقعی وجود داشته باشد. برای مثال، یک کارآفرین ممکن است از آنجایی که یک پروژه جدید بسیار پرخطر است، از انجام آن صرف نظر کند. اما در اینجا باید توجه داشت که ترس از شکست نباید باعث انجام کاری نشود، بلکه باید به عنوان یک موتیواسیون برای بهتر و موفقتر عمل کردن در آینده استفاده شود.
آیا ترس از شکست شایع است؟
ترس از شکست یکی از شایعترین تجربههای انسانی است و بسیاری از افراد با آن مواجه هستند. در واقع، برخی روانشناسان معتقدند که ترس از شکست یک احساس طبیعی است که به ما کمک میکند از خطرات محتمل در آینده هشدار داده شویم. با این حال، ترس از شکست باید به عنوان یک موتیواسیون برای بهبود عملکرد در آینده استفاده شود، نه یک عامل محدودکننده.
چگونه با ترس از شکست برخورد کنیم؟
برای برخورد با ترس از شکست، میتوانیم از راهکارهای مختلفی استفاده کنیم. برای مثال:
– تغییر فرضیات: اگر ترس از شکست به دلیل فرضیات غلط درباره خود یا دیگران است، میتوانیم با تغییر این فرضیات و تمرکز بر روی قابلیتها و تواناییهای خود، این ترس را کاهش دهیم.
– مواجهه با ترس: برای کم کردن ترس از شکست، میتوانیم به آرامی با خطرات محتمل مواجه شویم و به آرامی آن را تجربه کنیم. این کار میتواند به کاهش ترس از شکست کمک کند و به ما اجازه میدهد که از شکستهایی که در آینده ممکن است رخ دهند، یاد بگیریم.
– انجام تحقیقات: برای برخورد با ترس از شکست، میتوانیم با انجام تحقیقات و بررسی احتمالات محتمل، خطرات را کاهش دهیم.
نتیجهگیری
ترس از شکست یکی از شایعترین تجربههای انسانی است که به دلیل فرصتهای از دست رفته و اندوههای ناشی از این تجربه، میتواند باعث محدودیتهایی در زندگی شود. اما برخلاف باورهای رایج، ترس از شکست میتواند به عنوان یک موتیواسیون برای بهبود عملکرد در آینده استفاده شود و به ما کمک کند تا بهتر و موفقتر عمل کنیم. برای برخورد با ترس از شکست، میتوانیم از راهکارهای مختلفی استفاده کنیم، از جمله تغییر فرضیات، مواجهه با ترس و انجام تحقیقات.
بسیاری از ما انسانها بخاطر ترس از شکست کاری نمیکنند.
اجازه بدهید اینجا مطلبی را برای شما خواننده عزیز باز کنم. احتمالا شما هم سمینارهای موفقیت و کتابهای انگیزشی را خوانده اید که همگی به رسیدن به رویاها و موفق شدن و رسیدن به اهداف در پشت ترسها اشاره میکنند.
واقعیت این است که خودمن خیلی به زندگی رویایی اعتقاد ندارم و سعی میکنم همیشه بر روی همین کره خاکی زندگی کنم نه حرفهای هیجانی و رویاطلبانه بزنم و نه صحبتی کنم یا کاری کنم کمتر از حد توان خودم ، اما میخواهم اینجا فرق بین مواجه شدن با یک ترس درست را با مواجه شدن با یک ترس متوهمانه و هیجانی توضیح دهم.
بخشی از نتیجه تلاش ما شاید شکست باشد.
وقتی حرف از روبروشدن با ترسهایمان مطرح میشود باید پذیرفت بخشی از نتیجه شاید شکست باشد اما شکستی که قابل کنترل و معین باشد نه اینکه بخاطر این شکست همه زندگی من بر باد برود و من اسم این را بگذارم شکست خوردن. وقتی صحبت از ترس از شکست میشود منظور ریسک حساب شده و کنترل شده نه بربادرفتن همه آرزوها و اهداف و سرخورده شدن. شکست انسان خودش را میخواهد شاید هرکسی ظرفیت شکست خوردن را نداشته باشد.
شما همین الان با یک کارآفرین مصاحبه کنید او بیشتر از اینکه از موفقیتهایش به شما بگوید احتمالا از شکستها و بدحالی بداز شکستهایش برای شما خاطره میاورد اما موضوع این است که این فرد تحمل شکست را دارد و شکست را جزی از هزینه مسیر کارآفرین شدن و کسب و کار میداند اماآیا من هم که میخوام کارآفرین شوم ظرفیت شکست را دارم.
ترس از شکست و اینکه آیا ما توان شکست خوردن را داریم ؟
پس نکته اول این است که درموضوع ترس از شکست ببینیم آیا ما آدم شکست خوردن هستیم یا بایک شکست میدان را خالی میکنیم و از صحنه خارج میشویم.
نکته دوم هم این است که شکست را در یک چهارچوب کنترل شده برای خودمان معین کنیم نه یک موضوع عجیب و غریب. قرار نیست این کتاب به شما راهنمایی برای اهدف عجیب و غریب بدهد. اگر ماشین من مثلا۳۰ میلیون قیمت دارد و من ماهی دو میلیون درآمدم است خب اینکه بگویم من میخواهم با ترسهایم روبروشوم پس میروم یک ماشین ۲۰۰ میلیونی برمیدارم پس بترس و اقدام کن.
خب نتیجه همچین کاری جز سرخوردگی چیزی نیست و دیگر اصلا من هدف و رویا را کلا فراموش میکنم.
خاطرم هست دوستی داشتم که وارد کار بورس شده بود و چندسالی کارکرده و قلقهای بورس را درآورده بود طی ملاقاتی که باهم داشتیم به من پیشنهاد داد که بیا وارد بورس بشو و فواید بورس و بازگشت سرمایه و شرایط وریسک سرمایه گذاری و همه چیز را کامل به من توضیح داد اما درنهایت یک جمله کلیدی به من گفت که اگر میخواهی وارد بورس شوی لطفا با پولی وارد شو که خیلی ازدست رفتنش برایت مهم نیست مثلا اگر الان درآمدت ماهیانه یک و نیم میلیون است و پس اندازی معادل ده میلیون داری لطفا با دو میلیون وارد بورس بشو و بپذیر که ممکن است این پول تو سوخت شود و ازبین برود اگر تجمل این شرایط و ریسک را داری بسم الله شروع کن.
صحبتهای او جالب است و شاید پیامی برای بسیاری از انسانها باشد ترس از شکست در همه ما ریشه دوانیده اما شکستی که برایمان قابل جبران باشد. اگر من با فردی آشنا میشوم که ازدواج با او ریسک بسیار بزرگی دارد خب اینکه بگویم بترس و اقدام کن اصلا حرکت منطقی نیست چون من واردیکی از مهمترین و حساس ترین تصمیمات زندگی خودم میشوم پس بهتر است که اینجا حساب شده عمل کنم. بنابراین این هم مهم است که در پی تصمیمات هیجانی این فرمولها را به کار نبریم وگرنه باعث سرخوردگی کودک درونمان میشود و دیگر اصلا به دنبال اهداف و آرزوهایمان نخواهیم رفت.
ترس از شکست ریشه در دوران کودکیمان دارد .
واقعیت این است که ما در زمان کودکی آزاد بودیم که تجربه کنیم تجربه هایی که ضرر و خطر جدی و سهمگینی برای ما در برنداشته باشد. اما برخی از ما به هردلیلی به خاطر والدینی که داشته ایم هر وقت خواستیم چیزی را تجربه نماییم از انجام آن منع شده ایم. به عنوان مثال خواستیم ظرفی یا بشقابی را برداریم تصورکنید یک مادر عظیم الجثه آمده و بشقاب را ازما برداشته است. خواسته ایم خاکبازی کنیم باز مادر و پدر و بزرگترها به بهانه کثیف بودن و میکروب ما را منع کرده اند.
خواسته ایم آب بازی کنیم به بهانه سرماخوردگی جلوی ما را گرفته اند وقتی زیاد فرصت تجربه کردن را ازبچه بگیریم بچه حس میکند که دیگر اصلا نباید کاری را انجام دهد اگر بخاطر داشته باشید در فرآِیند تغییر بحث شرطی زدایی را مطرح کردیم که ذهن ما به خاطر اتفاقات گذشته شرطی میشود.همین منع شدن ما در کودکی باعث میشود ما شرطی شویم.
وقتی ما دائم در کودکی از انجام کارهای جدید منع شویم در بزرگسالی هم هروفت میخواهیم کاری انجام دهیم که جدید است دست و پایمان میلرزد و کاری نمیکنیم اینگار که یک دست نامرئی ما را بازمیدارد. در بزرگسالی از انتقاد میترسیم چون انتقادزاییده یک فکر جدید و یک کار جدید است وقتی من کار جدید انجام ندهم خب منتقدی هم نخواهم داشت.
ترس از شکست به این دلیل ایجاد میشود که ما میخواهیم در بهترین حدکمال ظاهر شویم وو درواقع خود را دررقابت با دیگران احساس میکنیم یکی دیگر از پیامدهای این موضوع این است که درسییم فکری چنین افرادی همیشه فقط بها و ارزش انسانها با موفقیت تعریف میشود یعنی هر فردی که موفق است پس لیاقت دارد و ارزشمند است و اگر شکستی خورد پس بی ارزش است و چون من به دلیل اینکه از شکست خوردن میترسم از انجام کارها و ایده های جدید اجتناب میکنم که مبادا شکست بخورم و بی ارزش شوم پس هیچ کاری نمیکنم.
ضمن اینکه اینگونه افراد همیشه در زندگیشان توقع موفقیت دارند و نه شکست اصلا اینگار که شکست را بخشی زا زندگی نمیدانند و تابلوی ذهن اینها فقط پیروزی و موفقیت را ثبت کرده است خب در اینصورت با مواجه شدن با شکست به شدت حالت بدی را تجربه خواهند کرد.
وقتی دائما به موضوع شکست قلاب شویم و شکست را یک فاجعه برای خود قلمداد کنیم دیگر ذهن ما کارکرد خود را برای پرورش خلاقیت ما از دست خواهد داد.همچنین با این طرز فکر عملا تلاش کردن بیهوده خواهد بود. اگر همه بخواهند فقط به این فکر کنند که من به شرطی تلاش میکنم که موفق شوم وارد یک دنیای سیاه و سفید و صفر ویک میشویم و هیچ کاری نخواهیم کرد.
همه ورزشکارانی که پا به عرصه ورزش میگذارند کسانی هستند که خیلی به نتایج کارشان فکر نمیکنند و فقط تلاش خودر اانجام میدهند. من همیشه تجربه خودم چنین است که هروقت برای آزمونی دلهره و اضطراب و ترس نتیجه را داشتم که بتوانم جزنفرات اول باشم و بهترین نتیجه را بگیرم در بیشتر مواقع کار خراب شده است و هروقت هیچ فکری به انتهای مسیر نمیکردم و فقط تلاشم را جهت کارم انجام میدادم نتیحه مورد دلخواه و پسندم را میگرفتم.
منظور از شکست ، شکستهای بی حساب و کتاب نیست ؟
منظور از شکست این نیست که شکستهای احمقانه و کوته فکرانه بخوریم و بعد بگوییم خب شکست مقدمه ایی برای پیروزیست. این طرزفکر قطعا اشتباه است و مطمئنا ما را نابود خواهد کرد بلکه منظور این است که شکست را درجایی بپذیریم که همه امکانات و شرایط را سنجیده ایم اما بخاطر ترس از شکست اقدام نمیکنم اینجا گفته میشود با نیت مثبت اقدام کن شرایط را هم بسنج اما در نظر بگیر که ممکن است شکست بخوری.
راه حل مسئاله این است که سعی کنیم بیشتر از اینکه به نتیجه بها بدهیم به انجام کار درست در راه درست بها بدهیم اگر از انجام کار خودمان و تلاش درست خودمان راضی باشیم حتی اگر یکی دوبار هم شکست بخوریم و نیتجه نگیریم هرگز آن را به تمام زندگی تعمیم نمیدهیم.اگر اینگونه به زندگی نگاه کنیم شاید بسیاری از ترمزهای زندگی ما ازبین برود و زندگی را به عنوان مکانی میبینیم که همواره در حال تجربه کردن آن هستیم ورزشکاری در محیط مسابقه تلاش میکند فقط به تلاش خودش فکر میکند و نه به چیز دیگر نه درحین مسابقه درگیر مقایسه میشود و نه چیزهای دیگر بلکه فقط به این فکر میکند در این لحظه بهنترین کار خود را انجام دهد و نتیجه را واگذار کند به انتهای کار و اصلا چرا فکر میکنمی در این جهان همیشه باید ما برنده باشیم و همیشه باید همه چیز باب میل ما باشد. چرا اینگونه نگاه نمیکنیم که همیشه پستی و بلندی در هر مسیری وجود دارد در هربازی همیشه عده ایی پیروزند و عده ایی میبازند و این بخشی از قواعد زندگی است.
احتمالا شاید شما دوست عزیزی که این کتاب را مطالعه مینمایید کسب و کار دارید یا اینکه در یک کسب و کار درگیر هستید در کسب و کار هم بالا و پایین وجود دارد شما به میزانی که رشد میکنید واوج میگیرید به همان میزان شکستهایتان بیشتر میشود. در گسب وک ار هم روزهای پیش میاید که بدحالی و بی حوصلگی و چک پاس نکردن و ….. وجود دارد که اگر آماده این روزها نباشید از پا در خواهید آمد.
احساس حقارتی که بابت شکست به ما دست میدهد.
نمیدانم تا بحال برایتان پیش آمده شکست بدی بخورید یانه. وقتی شکست میخوریم و اصلا انتظار این شکست را ندارید بدجوری حالمان گرفته میشود و یک احساس شرم و حقارتی وجود مارا در بر میگیرد همه افرادی که از شکست هراسان هستند از این مرحله گریزانند اما جالب است که بدانید هر وقت در این احساس گرفتار شدید یک پوست اندازی دوباره برای شما صورت میگیرد. مانند کودکی که آبله میگیرد و چندروزی به این بیماری باید بسازد و درد بکشد اما بعدش برای همیشه در مقابل این بیماری واکسینه میشود. ما انسانها هم اگر در این چاه عمیق بیفیتم و تحمل این شرایط را داشته باشیم دیگر از یک مرحله سخت پوست اندازی گذار کرده ایم و با خیال راحت تر ادامه خواهیم داد.
مشخص کنید در کدام زمینه ها زندگی و کدام اهداف ترس از شکست دارید ؟
برای خودشناسی در این زمینه برای خودتان بنویسید که چه زمینه هایی در شما ترس از شکست ایجاد میکند و دلایل ترس خود را بررسی نمایید و بنویسید که چرا میترسید و اگر شکست بخورید چه اتفاقی برای شما رخ خواهد داد.