جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ریشه های اصلی احساسات منفی

ریشه های اصلی احساسات منفی

 

 پنج عامل اصلی باعث می شود که مردم دچار احساسات منفی شده و نتوانند از آنها خلاص شوند. این عوامل، زشت ترین قورباغه هایی هستند که در عمق تاریکترین آب های باتلاق ذهن شما شنا می کنند. این پنج عامل عبارتند از: توجیه، شناسایی، حساسیت بیش از حد، قضاوت و دلیل تراشی.

 

برای رهایی از احساسات منفی، ابتدا باید تشخیص دهید که آنها از کجا آمده اند. در این صورت می توانید از دست آنها خلاص شوید یا حداقل از گسترش آنها جلوگیری کنید.

 

توجیه

شما با توجیه، از نگرش های منفی خود دفاع می کنید و به خود حق می دهید که عصبانی شوید. در چنین حالتی، غالباً هنگام رانندگی با خودتان حرف می زنید و با افرادی که اصلاً آنجا حضور ندارند و فقط در ذهنتان هستند، در مورد آن موضوع، شدیداً مرافعه و بحث می کنید. توجیه کردن، شب ها هم به سراغتان می آید و باعث می شود که در طول شب، بیدار بمانید و نتوانید بخوابید. هرچه بیشتر خودتان را توجیه و متقاعد کنید که گناه آن اتّفاق به گردن دیگری است و شما به دلیل پاک و بی تقصیر بودن، حق داشتید آن گونه رفتار کنید، بیشتر مضطرب و آشفته خواهید شد.

 هرچند ممکن است آنچه که برایتان اتّفاق افتاده، موجب رنجش یا عصبانیت شما شده باشد؛ یا به ناحق به شما صدمه زده و باعث ناراحتی تان شده باشد، امّا تنها شخصی که می تواند به احساس منفی اش در رابطه با آن تجربه ادامه دهد، خود شما هستید! شما می توانید خود را درگیر احساس منفی کنید یا از آن خلاص شوید. انتخاب با شماست.

 

شناسایی

دوّمین کلید احساسات منفی، شناسایی است. شناسایی یعنی شما از شرایط، برداشتی شخصی داشته باشید. اگر برداشتی شخصی از شرایط منفی نداشته باشید، به سختی می توانید در مورد آن، احساس مثبت یا منفی را تجربه کنید. مثلاً اگر در روزنامه ای بخوانید که سیلابی در شمال چین، هزاران نفر را غرق کرد، احساس تأسّف می کنید و سپس برای خواندن موضوع بعدی، صفحات را ورق می زنید.

 از آنجا که شما هیچ کدام از آن افراد را نمی شناسید، پس هیچ گونه احساس مثبت یا منفی را در مورد آن تجربه نمی کنید. این موضوع به این معنا نیست که شما نمی توانید احساس دلسوزی  و ترحّم داشته باشید، بلکه به این معناست که شما احساسات خود را درگیر موضوع نمی کنید. به عنوان مثال اگر یک همکار به علّت برخی مسائل شخصی نتوانست به کار خود ادامه دهد، شما ممکن است به خاطر او ناراحت شوید امّا این موضوع، شما را موظّف نمی کند که مسئولیّت هایش را تحت هر شرایطی به عهده بگیرید. شما نباید بیش از حد احساساتی شوید. داشتن هیجانات طبیعی، به ویژه در محیط کار، موضوعی بسیار مهم است.

 

حساسیت بیش از حد

سوّمین علّت احساسات منفی، حساسیت بیش از حد به افکار، اعتقادات یا نگرش های دیگران نسبت به خودتان است. همان طور که قبلاً نیز توضیح دادیم، افرادی که با انتقادهای مخرّب و کمبود محبّت بزرگ می شوند، ممکن است دچار احساسات عمیق حقارت و بی لیاقتی شوند.

 پیتر اُسپِنسکی در کتاب خود به نام «در جستجوی معجزه» این مطلب را «نگرش درونی» یا حساسیت بسیار شدید می نامد و توضیح می دهد این مسئله باعث می شود تا شما حساسیت شدیدی  به طرز فکر دیگران نسبت به خودتان پیدا کنید، و حتی اگر تصور کنید که دیگران در مورد شما «بد» فکر می کنند، احساس ناراحتی و اضطرابی عمیق، وجودتان را پر می کند. در این حالت، یک عبارت مثبت یا نظر مساعد دیگران می تواند شما را خوشحال کند و یک نگاه منفی، ممکن است شما را از پای درآورد.

 در حقیقت، افراد بسیار حساس، موضوعات بسیار ناچیز و ناراحتی هایی را می بینند که در آنها هیچ مزیتی وجود ندارد. در موارد حادتر، این افراد به جایی می رسند که بدون تأیید دیگران، حتی نمی توانند در مورد کوچک ترین موضوعات هم تصمیم گیری کنند.

 

قضاوت

چهارمین علّت احساسات منفی، قضاوت است؛ یعنی تمایل افراد به ارزیابی های منفی در مورد دیگران. وقتی روی دیگران، قضاوتی نامطبوع داشته باشید، آنها را در مورد هر اتّفاقی مقصر می دانید. در انجیل آمده است: «قضاوت نکنید تا مورد قضاوت قرار نگیرید.» هر اندازه در مورد دیگران قضاوت کنید، به همان اندازه نیز مورد قضاوت آنها قرار می گیرید. همچنین وقتی در مورد دیگران قضاوت می کنید، خود را «مافوق» آنها قرار می دهید و آنها را پائین تر از خود می بینید. همین نوع نگرش، اغلب باعث واکنشی تند و منفی از سوی دیگران می شود.

 

از طرف دیگر هنگامی که در مورد دیگران قضاوت می کنید، در واقع به نگرش های منفی و احساس رنجش در وجود خود، پر و بال می دهید. اما وقتی در مورد فردی قضاوت نکنید، نمی توانید از آن شخص ناراحت شوید. شما فقط زمانی می توانید عصبانی شوید که برای خودتان این داستان را بسازید که شخصی، کاری کرده یا چیزی گفته یا در انجام کاری قصور کرده که موجب رنجش شما شده است. پس برای حذف قضاوت گرایی از زندگی خود، از همین حالا تصمیم بگیرید که دیگران را به خاطر هر کاری مورد قضاوت قرار ندهید. این کار، به خصوص در آغاز بسیار دشوار است اما با تمرین و ممارست می توانید عملکرد بهتری در این زمینه داشته باشید. کافی است به خاطر بسپارید که دیگران حق دارند آنطور که دلشان می خواهد فکر و زندگی کنند.

 

دلیل تراشی

دلیل تراشی یعنی انجام کاری که مورد قبول اجتماع و جامعه نیست، امّا شما سعی می کنید با هزار و یک دلیل و بهانه، آن را موجّه جلوه دهید. جان اساراف این فرآیند را «دروغ های منطقی» می نامد. بیشتر مردم به دلیل اعتماد به نفس پائین و ضعف شخصیتی، نمی توانند بپذیرند کاری را که انجام داده اند یا حرفی که زده اند، غیرمنطقی و غلط بوده است. از همه بدتر اینکه آنها احساس می کنند بی تقصیرند و صرفاً خود را قربانی یک فرد، اتّفاق یا فاجعه می دانند.

 

در جای دیگری پیتر اسپنسکی توضیح می دهد که تقریباً ریشه ی تمام ناراحتی ها، «بیان احساسات منفی» است. صحبت بی وقفه در مورد یک موقعیّت منفی و تکرار آن، احساسات منفی را زنده نگه می دارد و باعث پرورش و رشد آنها می شود. به عبارتی می توان احساسات منفی را به آتشی در علفزار تشبیه کرد که با یک جرقّه ی کوچک شروع می شود، امّا چنان به سرعت گسترش می یابد که از کنترل خارج می گردد. اما اگر جرقّه، روی علفزار خشک بیفتد و شما بلافاصله آن را خاموش کنید، نه آتش سوزی رخ می دهد و نه گسترش می یابد. به همین ترتیب، اگر شما احساس منفی را در همان لحظه ای که به وجود می آید سرکوب کنید، بلافاصله مانند آتشی کوچک از بین می رود و هیچ آسیبی به شما نمی رساند.

 

برگرفته از کتاب قورباغه ات را ببوس – برایان تریسی

 

Picture of شیک اندیش
شیک اندیش

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “ریشه های اصلی احساسات منفی” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قابل فهم بودن
ساده گویی
بار علمی
مفید بودن
کاربردی بودن

پیمایش به بالا