خود کم بینی و رابطه آن با کمرویی
خود کم بینی یکی از دلایل مهم کمرویی است! خود کم بینی ریشه های مختلفی دارد، اما یکی از مهمترین دلایل خود کم بینی (Inferiority Complex) که از آن عقده حقارت هم یاد می کنند، کمبود عزت نفس یا همان حرمت نفس است. اساس و جوهرۀ کمرویی و اضطراب اجتماعی، افکار و باورهای نادرستی است که خود کم بینی را بوجود می آورد.
(۱) زیر سوال بردن ارزشمندی و توانمندی خود یعنی عزت نفس (حرمت نفس) و در مواردی اعتماد به نفس.
(۲) برداشت و نظر دیگران در مورد خود
(۳) باورهای ترس آور که نکند مورد تحقیر یا تمسخر توسط دیگران قرار بگیرد که خودش عامل اضطراب و کمرویی می شود!
یکی از نیازهای اساسی آدمی احساس ارزشمندی، توانمندی، کفایت و دوست داشتنی بودن (و به عبارتی عزت نفس بالا) است و چنین حس و باور درونی زمانی قوی، عمیق و نافذ خواهد بود که نه تنها خود فرد به آن باور داشته باشد بلکه بایستی باور داشته باشد که دیگران نیز (خصوصاً افراد مهم و نزدیک) چنین حس و نظری در مورد او دارند تا احساس خود کم بینی بوجود نیاید.
اما اکثرا افراد خجالتی (یا دچار اضطراب اجتماعی) نه تنها تصور منفی از خود دارند بلکه دیگران را افرادی حساس، نکته بین، انتقادگر، سرزنش کننده و در کل غیرمهربان و آزار دهنده میپندارند.
خود کم بینی در باورهای دوران کودکی:
بسیاری از افراد خجالتی یا دچار اضطراب اجتماعی در دوران کودکی فقط زمانی مورد تأیید و تشویق و تحسین والدین، معلمین و اطرافیان قرار میگرفتند که کاری را به نحو احسن و کمال و تمام انجام میدادهاند و اگر اشتباهی و خطایی از آنها سر میزده است مورد سرزنش و یا تنبیه قرار میگرفتهاند. همین سابقه ذهنی، باعث تقویت خود کم بینی می شود. آموختههای دوران کودکی در ضمیر ناخودآگاه افراد کاشته و نهادینه میشود و این افراد در حالت عادی، بدون اینکه بر این باورها واقف باشند، مجموعهای از افکار و باورهای نادرست زیر در ذهن و ضمیر آنها در جریان است؛
- دوست داشته شدن توسط همه یک ضرورت است (در حالی که بندرت چنین افرادی پیدا میشوند). در غیر اینصورت دوست داشتنی نیستم.
- من بایستی تأیید همه را جلب کنم. در غیر این صورت فردی ناقص و یا بیلیاقت خواهم بود.
- همه بدنبال پیدا کردن عیب و نقصهایم هستند و در برابر آنها باید هیچ خطا و اشتباهی از من سر نزند.
- اگر کسی مرا طرد و رد کند، حتماً اشکالی در من وجود دارد.
- مردم بایستی همیشه گفتههای من را جالب و خوب بدانند.
- وقتی با دیگران صحبت میکنم، آنها نباید هیچ واکنش منفی از خود نشان دهند.
- دیگران نباید هرگز پشت سر من حرفی بزنند.
- وقتی در جمع قرار دارم باید همیشه کارم را بطور تکامل و صددرصد درست انجام دهم.
- برای انجام هر کاری در جمع فقط و فقط یک راه و روش درست وجود دارد (مثلاً فقط یک جور بایستی حال و احوالپرسی کرد و روشهای دیگر نادرست و غلط هستند و …)
- اگر اشتباهی از من سر بزند دیگران عصبانی خواهند شد.
- اگر بخواهم گزارشی را ارائه بدهم و سخنرانی کنم، حتماً خراب خواهم کرد و آبرویم میرود.
- دیگران میتوانند بفهمند که مضطرب هستم.
- دیگران افرادی قضاوتی، غیرقابل اعتماد و بدجنس هستند.
- من بایستی اضطراب و نگرانی خود را مخفی کنم.
- هر نوع اشتباهی در برابر جمع و دیگران یک فاجعه است.
- اضطراب و کمرویی نشانه ضعف است.
- همه چیز باید همیشه تحت کنترل و به میل من باشد (افراد خجالتی در چنین شرایطی دچار اضطراب و ترس نخواهند شد ولی چنین موقعیت وشرایط تقریبا نادر هستند.)
- اگر مضطرب و نگران باشم رشته افکارم به هم ریخته و دیگر نمی توانم صحبت کنم.
.
چنین فردی بخاطر خود کم بینی و کمرویی با چنین افکار و باورهای درونی دو راه در پیش می گیرد. یا از افراد و موقعیت ها اجتناب و دوری میکند (رفتار دوری گزینی) و یا اینکه در موقعیتهای بین فردی و اجتماعی دائم مواظب و مراقب خود است که مرتکب اشتباهی و خطایی نشود و حتی بخوبی بدرخشد. به همین دلیل این افراد کاملاً در خود غرق میشوند و به یک معنی دچار نوعی خودشیفتگی (نوع منفی) و در خود ماندگی میشوند. به طوری که قبل از مواجه شدن با دیگران دائم فکر میکنند که چه بپوشند؟ چه بگویند؟ چگونه حرف بزنند؟ چه حرکتی انجام دهند؟ و الی آخر. از طرف دیگر، در باره او چه فکر میکنند و نظری دارند. بدین ترتیب، این افراد قادر به برقراری یک رابطه دو طرفه و معتدل نیستند و توجهی به احساسات، نظر و تمایلات طرف مقابل ندارند. قضیه به همین جا ختم نمیشود بلکه بعد از مواجهه با آن موقعیت یا فرد، آنها تازه شروع به ارزیابی مجدد رفتار و گفتار خود و دیگران در مورد خود میکنند و معمولاً به نکات و جوانب منفی آنها دقت و توجه کرده و بدین ترتیب یک حلقه معیوب بوجود آمده و این تجربیات و احساسات منفی تکرار شده و شدت خجالت و اضطراب و خود کم بینی فرد تشدید مییابد.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.