ازدواج ایده آل:
ازدواج ایده آل برای هر فردی متفاوت است و به ویژگیها و ارزشهای هر فرد بستگی دارد. اما با وجود این تفاوتها، برخی ویژگیها و عوامل مشترکی وجود دارند که در ازدواج ایده آل مهم هستند.
یکی از این ویژگیها، ارتباط نزدیک و صمیمی بین دو شریک است. هر دو باید بتوانند به یکدیگر راستگویانه صحبت کنند و احساس امنیت و اعتماد به یکدیگر داشته باشند. همچنین، توانایی درک و تامل در نقاط ضعف و قوت همدیگر نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
دیگر عواملی که در ازدواج ایده آل موثر هستند، قابلیت سازگاری و هماهنگی بین دو شریک است. هر دو باید بتوانند با یکدیگر هماهنگی و تعامل خوبی داشته باشند و در مواقع سخت نیز با یکدیگر همراه باشند.
همچنین، ازدواج ایده آل به معنای وجود هدفهای مشترک نیز است. هر دو باید بتوانند به همراه یکدیگر به سمت هدفهایی که برای زندگی خود تعیین کردهاند، حرکت کنند و از همدیگر حمایت کنند.
در نهایت، ازدواج ایده آل نیاز به احترام و توجه به همدیگر دارد. هر دو باید بتوانند به هم پایبند باشند و از همدیگر مراقبت کنند. همچنین، توانایی قبول تفاوتهای همدیگر و احترام به آنها نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
به طور کلی، ازدواج ایده آل نیاز به ارتباط نزدیک و صمیمی، سازگاری و هماهنگی، هدفهای مشترک و احترام به همدیگر دارد. با این حال، هر فرد باید با توجه به ویژگیها و ارزشهای خود، ایده آل خود را برای ازدواج تعیین کند و با دقت و شفافیت شرایط را برای یافتن شریک مناسب مطرح کند.
کمک به رشد همسر یا ایجاد اختلاف و ناامیدی – چگونه ازدواجی موفق داشته باشیم؟
داشتن دیدگاه ایده آل گرایانه نسبت به ازدواج میتواند باعث بروز تضاد و اختلافاتی بین زوجین شود. در وهله اول ما انتظار داریم همسرمان دوستمان داشته باشد و برایمان ارزش قائل شود. اما از طرف دیگر و در یک ازدواج ایده آل این انتظار را هم داریم که همسر / شوهرمان به ما کمک کند تا شخصیت ایده آل خود را کشف کرده، رشد دهیم و به حقیقت برسانیم. اغلب از همسرمان انتظار داشته و میخواهیم ما را به گونهای هدایت و همراهی کند که به آن چیزی که همیشه آرزویش را داشتم، تبدیل شویم.
مشکل ازدواج ایده آل چیست؟
مشکل ازدواج ایده آل اینست که آنچه در دستیابی به اهداف زندگی شخصی به ما کمک میکند، اغلب با چیزی که ما را به خواستههای دیگرمان میرساند در تضاد است. یعنی برای اینکه احساس دوست داشته شدن و ارزشمندی کنیم، همسرمان باید قدردان شخصیت کنونی ما باشد. در عین حال برای کمک به رشد و تعالی ما، باید ما را آگاه کند و با سختگیری و انتقاد از اشتباهاتمان، تفاوت بین شخصیت کنونی ما و شخصی که به صورت ایده آل میتوانیم باشیم را متذکر شده و اصلاح کند.
آمریکاییها همیشه هم این قدر از همسرشان متوقع نبودند. تا اواسط قرن ۱۹، معیار موفقیت یک ازدواج بیشتر در مسائل کاری خلاصه میشد: «اداره امور منزل به طوری که شکم ساکنین سیر بوده و سرپناهی برای امنیت داشته باشند». در آن دوره، این تعریف یک زندگی موفق بود و عشق یک چیز لوکس محسوب میشد! در اواخر قرن ۱۹، هنگامی که مدل زندگی شهرنشینی، آزادی بیشتری در تصمیمگیری برای زندگی به جوانان داد، به تدریج عشق جزوی از تعریف و اساس ازدواج موفق شد. امروزه ما انتظار داریم که همسر ما نه تنها به ما عشق بورزد بلکه به نوعی مربی دائمالعمر زندگیمان باشد.
آیا ازدواج ایده آل امکانپذیر است؟
پاسخ این است: بستگی دارد. خبر خوب این که در برخی از ازدواجها، داشتن همه این موراد به صورت همزمان امکانپذیر است. من و همکارانم متوجه شدیم که داشتن همسری دلسوز میتوانند نقش تعیین کنندهای در موفقیت و رسیدن طرف مقابل به اهدافش داشته باشد. خبر بد این است که دریافت چنین حمایتی میتواند ظالمانه هم باشد! همانطور که روانشناسان نیکولا کلی و جیمز مک نالایت نشان دادهاند، استفاده افراد از روشهای مقابله و حتی تهاجمی برای تشویق کردن همسر به تعقیب اهدافش، میتواند باعث افزایش تلاش و موفقیت همسرشان در طولانی مدت شود، اما قطعا چنین روشهایی موجب دلخوری و ناراحتی همسرشان در کوتاه مدت خواهد شد.
باید پذیرفت که دستیابی به تعالی و رشد شخصی، یک روند سخت و حتی طاقت فرساست. فردی که در زندگی به دنبال به دست آوردن خود ایده آل است، مجبور به مصالحه بین شکمسیری و رضایت در مقابل گرسنگی و اشتیاق خواهد بود. مسیری که خود واقعی را به خود ایده آل میرساند، همیشه از گذرگاه اضطراب، ناامیدی و تحقیر عبور میکند. اینکه همسرمان در این مسیر به ما کمک میکند یا نه، ماهیت آن مسیر را عوض نمیکند.
یک زوج متاهل به نام کاتینکا هوسزو و شانه توسوپ را در نظر بگیرید. خانم هوسزو یک شناگر ماهر مجارستانی است که در المپیک ۲۰۱۲ با عملکردی کمتر از حد انتظار ظاهر شد. او مجبور شد از مسابقات با دست خالی به خانه بازگردد. پس از برگشتن، آقای توسوپ که آن زمان دوستش بود فورا مربی او شد. او بسیار خشن و سازشناپذیر بود. تا جایی که شاید بشود گفت رفتارش نامناسب هم بود. او کاتینکا را به خاطر عملکرد ضعیفش جلوی چشم دیگران سرزش و بیاحترامی میکرد. حتی گاهی اوقات با پرتاب کردن وسایل به این طرف و آن طرف و لگد زدن به دیوار، ناامیدیاش را نشان میداد. کاتینکا در المپیک ۲۰۱۶، سه مدال طلا و یک نقره به دست آورد! او برای موفقیتی که کسب کرده بود تا حد زیادی مدیون تاکتیکهای سختگیرانه و طاقتفرسای همسرش بود.
مورد خانم هوسزو و آقای توسوپ یک مورد بسیار خاص است. اما برخورد آنها با همدیگر به یک نکته کلی اشاره دارد: لازمه یاری معشوقتان برای رسیدن به اهدافش، انتقاد است و این انتقاد، جایگزین گرمی رابطه میشود و آسایش، جایش را به محدودیت و تحت فشار بودن میدهد. شما در تعامل با همسرتان مجبورید بازخوردی به او دهید که احساس رضایتمندی او از شرایط فعلیاش خرد شود و از بین برود. در عین حال باید کاری کنید که معشوقتان کماکان احساس ارزشمندی، احترام، عشق و جذابیت کند. قطعا انجام همزمان این دو کار، با دشواری و سختی بسیاری همراه خواهد بود.
در مواجهه با این حقیقت که ازدواجهای ایده آل مدرن، نه تنها زیادهخواهی ما را برمیانگیزند، که بسیار طاقتفرسا هم هستند؛ در این ماجرا ما دو گزینه پیش رو داریم: گزینه اول این است که از همسرمان بخواهیم ما را به خاطر همین کسی که الان هستیم دوست داشته باشد و ارج بنهد. در این صورت آسایش را بر سختی تغییر و تعالی ترجیح دادهایم. گزینه دوم اینکه به ما انگیزه رشد دهد تا به فردی که پتانسیلآش را داریم تبدیل شویم (خود ایدهآل). در این صورت باید مراقب باشیم تا از سختگیریها و نکتهسنجیها و انتقادهای همسرمان نرنجیم.
ازدواج عاقلانه و تفکیک نقش همسر از مربی
شاید پس از بررسی و تجزیه و تحلیل شرایط، به این نتیجه برسیم که دلمان میخواهد به جای یک زندگی جاهطلبانه، زندگی آسودهای داشته باشیم. یا برعکس، بتوانیم برای کمک به رسیدن به آن زندگی دلخواهمان به کمکهای بیدریغ همسرمان – هر چند ناخوشایند و آزارنده – چشم امید داشته باشیم. یا احتمالا تصمیم بگیریم که همزمان هم زندگی راحت داشته باشیم و هم اهداف بلندپروازانهمان را دنبال کنیم. با این حال به نظر میرسد برای رسیدن به هر یک از اهدافمان باید به یاری فردی غیر از خودمان امیدوار باشیم. شاید بهتر باشد همسرمان به ما احساس عشق و امنیت بدهد و در عوض برای رسیدن به خود ایده آل خویش، روی کمکهای رفیق صمیمیمان حساب باز کنیم. در این صورت علاوه بر اینکه از محبت همسرمان بهرمند هستیم، میتوانیم مطمئن باشیم که هرگز آنقدر آسوده نخواهیم شد که دست از تلاش برداریم. چون رفیقمان چهارچشمی مراقب نحوه پیشرفت ما است! توزیع مسئولیت به این روش، معقول به نظر میرسد؛ زیرا مجموعه مهارتهایی که باعث میشود فردی در پرستاری و مراقبت عملکرد خوبی داشته باشد، اغلب متفاوت از مجموعه مهارتهایی است که باعث میشود کسی بتواند به ما انگیزه دهد.
ازدواج ایده آل یا همسر همه-کاره: معشوق و مربی
گزینه دوم این است که همه چیز را در مدل همسر همه-کاره خلاصه کنیم. اما به خاطر داشته باشید که این کار را باید با چشم باز انجام دهیم. این گزینه مستلزم آن است که زوجین به طور مداوم رفتارهای خود را بررسی کرده و از نو تنظیم کنند و بر حسب موقعیت، دلسوزی اختیاری و یا سختگیری عاشقانه از خود نشان دهند. چنین پشتیبانی حساسی نه تنها به سازگاری قدرتمند و پذیرش زیادی نیاز دارد، بلکه توجه و حساسیت قابلتوجهی نیز میطلبد. در عین حال نباید فراموش کرد که در این روش وقتی اهداف و انتظارات خیلی بالایی دارید، خطر ناامیدی بسیار زیاد است.
مشخصا، گزینه دوم برای افرادی که عزم ضعیفی دارند گزینه مناسبی نیست. در واقع، مدل ازدواج ایده آل همسر همه-کاره مسلما یکی از دلایلی است که میانگین رضایت ازدواج در دهه اخیر رو به افول نهاده است. چیزی که در گذشته نه چندان دور لااقل به این شکل و شدت رایج نبود. اما هر چه باشد، برای زوجهایی که بتوانند این مدل را در زندگی مشترک خود اجرا کنند، دستاوردهای آینده میتواند بسیار فوقالعاده باشد. در همین راستا مقاله «کلید شانس و خوشبختی در عشق: چگونه ازدواج موفقیت آمیزی داشته باشیم؟» را مطالعه کنید.
همسر ایده آل
تصویر از همسر / شوهر ایده آل:
معمولا همه ما در ذهن خود تصویری آرمانی از شخصی که قرار است با او ازدواج کنیم، میسازیم. وقتی چنین فردی که را که با معیارهای اولیه ما تطابق ظاهری دارد، و آن شخص با تلاشهای مشتاقانه سعی میکند هر چه بیشتر خود را در دل ما جا کند و بنابراین در اوایل کار به دلیل پارهای از تظاهرهای موقتی، تصویر ذهنی ما را محکمتر هم میکند.
همه ما دوست داریم که همیشه همسرمان را در بهترین شکل ممکن ببینیم. مثلا در ذهن خود او به گونهای متصور میشویم که گویا قرار نیست هرگز عصبانی یا چاق و بیحوصله شود. ما در خیالات خود دنبال فردی هستیم که همیشه قابل تحسین و فاقد هر گونه اشتباهی باشد. چنین توهماتی که ناشی از شیدایی اولیه عشق است باعث میشود، نامزد خود را اصیلتر، جذابتر، باهوشتر، و با استعدادتر از آن چه که واقعا هست، متصور شویم که البته این مرحله خیلی پایدار نیست.
حقیقت تلخ این است که این مرحله به سرعت سپری خواهد شد. برخی متخصصان معتقدند که عمر عشق رمانتیک چیزی در حدود سه ماه است. به محض اینکه به اواسط ماه دوم میرسید، احساسات عاشقانه شما نیز روند کاهشی پیدا کرده و رفته رفته از شدت عشق و هیجان اولیه فاصله میگیرد. البته برخی محققان نیز بر این باورند که عشق رمانتیک، نهایتا دو تا سه سال داوم دارد و به تدریج جایش را به نوع دیگری از دوستی و محبت معتدلتر میدهد. فارغ از اینکه کدام یکی از این نظریات درست باشند، میتوان چنین نتیجه گیری کرد که نهایتات جادوی عشق رمانتیک، یک عمر محدود دارد.
نکته مهم این است که اغلب ما در اثر تاثیر شیدایی عشق، ابتدا با تصویری ذهنی و دستکاری شده از همسرمان، ازدواج میکنیم و بعد از فروکش کردن سطح هورمونهای اولیه، کم کم شخصیت واقعی همسرمان را کشف خواهیم کرد.
توهم پیدا کردن و ازدواج با همسر ایده آل را دور بیاندازید: شوهر شما یک انسان معمولی است
این حقیقت را بپذیرید که شما با یک انسان ازدواج کردهاید و خیال خود را راحت کنید. اگر در دادگاههای خانوده قدم بگذارید و پرس و جوی مختصری از وکلای طلاق کنید، حتما به این نکته پی خواهید برد که بسیاری از طلاقها به این دلیل اتفاق میافتند که زوجین نمیتوانند این واقعیت را بپذیرند که با یک انسان معمولی ازدواج کردهاند.
فازغ از اینکه زوجین چه معیارهایی برای ازدواج دارند، باید به دور از تصورات خیالی و انتظارات نادرست از وجود همسر ایده آل، این نکته را بپذیرند که همسرشان یک انسان کامل که در رویاهای خود ساخته بودند نیست و از این پس هم نمیتواند باشد. اگر زوجین نتوانند با واقعیتها کنار بیایند از یکیدیگر دل شکسته و از ازدوجا ناامید خواهند شد.
بپذیرید که عشق رمانتیک قرار نیست تا آخر عمرتان دوام داشته باشد و با این دیدگاه قدر روزهای اولیه عاشق را بیشتر بدانید، چرا که لحظات بسیار خاصی از زندگی محسوب میشوند. اما رهایی از تصویر خیالی از همسر ایده آل باعث میشود که زوجین برای صمیمیت واقعی تلاش کنند و مفهوم واقعی ازدواج را در ورای تصورات باطل از یک انسان کامل و بیعیب جستجو کنند.