خجالتی بودن و کم رویی روز به روز شما را تنها تر می کند.
خجالتی بودن و کم رویی به معنای احساس ناراحتی، ناامیدی و ترس در مواجهه با افراد دیگر است. این احساسات ممکن است در برخی افراد به شدت شدید باشد و باعث شود که آنها از ارتباط برقرار کردن با دیگران بپرهیزند و در جوامع اجتماعی کمتر شرکت کنند. این مسئله می تواند موجب ایجاد احساس تنهایی و انزوا در شخص شود و در برخی موارد به عواقب نامطلوبی در زندگی شخصی و اجتماعی منجر شود.
یکی از علل خجالتی بودن و کم رویی، تجربه تلفیقی از احساسات ناامیدی، ترس و ناخوشایندی است که ممکن است به دلایل مختلفی مانند تجربه یک رویداد ناگوار در گذشته، فردیت، مشکلات خانوادگی، محیط کاری و یا محیط اجتماعی به وجود آید. این احساسات می تواند باعث شود که شخص از ارتباط با دیگران اجتناب کند و به تدریج از جامعه جدا شود.
اگرچه خجالتی بودن و کم رویی می تواند برای برخی افراد معضلی جدی باشد، اما راه حل هایی برای مقابله با این مسئله وجود دارد. مهمترین راه حل برای مقابله با خجالتی بودن و کم رویی، تلاش برای پذیرش و ارتباط با دیگران است. به عنوان یک شخص خجالتی، می توانید با شرکت در فعالیت های گروهی و اجتماعی، ارتباط با دیگران را برقرار کنید و با تجربه ارتباط با افراد دیگر، اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.
در این راه حل، مهمترین قدم، پذیرش خود و تلاش برای بهبود ارتباط با دیگران است. برای این منظور، می توانید با شرکت در دوره های آموزشی، مشارکت در فعالیت های اجتماعی و حضور در جمع های گروهی، مهارت های ارتباطی خود را بهبود دهید و با تجربه ارتباط با دیگران، بهبود اعتماد به نفس خود را تجربه کنید.
در نتیجه، خجالتی بودن و کم رویی می تواند باعث ایجاد احساس تنهایی و انزوا در شخص شود، اما با تلاش برای پذیرش خود و تلاش برای بهبود ارتباط با دیگران، می توانید اعتماد به نفس خود را افزایش داده و به زندگی شادتری دست یابید.
خجالتی بودن زندگی انسان را تباه می کند شک نکنید!! شاید برای شما موقعیت های زیر که ناشی از خجالتی بودن و کم رویی است، آشنا باشد:
- بخاطر خجالتی بودن فرصت های زیادی از زندگی را دست دست داده اید.
- بخاطر خجالتی بودن همیشه سعی کردید در حاشیه باشید و شانس موفقیت را به دیگران داده اید.
- بخاطر خجالتی بودن روی تان نمی شود به درخواست دوست خود که از شما مبلغی پول می خواهد، جواب رد بدهید.
- بخاطر خجالتی بودن نمی توانید از کسی که دوستش دارید خواستگاری کنید.
- بخاطر خجالتی بودن توی رودربایستی گیر می کنید و نمی توانید جنس بد مغازه دار را پس بدهید.
- بخاطر خجالتی بودن از اینکه مرکز توجه باشید وحشت دارید.
- بخاطر خجالتی بودن نمی توانید در جمع یا کلاس حرف بزنید و بدتر از آن سخنرانی کنید. حتی جرات پرسیدن یک سوال ساده را هم ندارید.
این لیست می تواند آنقدر ادامه پیدا کند تا به علت خجالتی بودن احساس افسردگی و تنهایی به شما دست دهد. همه ما به نوعی در زندگی خود احساس خجالتی بودن و کم رویی را تجربه کرده ایم. شاید این جمله را شنیده باشید که: دنیا برای بچه پررو هاست!! البته نقطه مقابل کم رویی و خجالتی بودن، پررویی یا گستاخی نیست، بلکه اعتماد به نفس است. نداشتن اعتماد به نفس فرصت های شما را مثل دانه های شن که از لابلای انگشتان می ریزد، از جلوی چشمانتان ناپدید می کند و حسرت موقعیت های طلایی را بر دل شما می گذارد.
شما می دانید که مثلا لایق تر از همکار خود هستید ولی چون او جسارتش از شما بیشتر است و بهتر صحبت می کند، همیشه از شما جلوتر است. این رنج بسیار دردناک و مخوف است.
این که در ذهن شما یک دنیا حرف است ولی به هنگام بازگویی چیزی برای گفتن ندارید و خیس عرق می شوید و از شدت خجالتی بودن سرخ و ضربان قلب شما به هزار می رسد، دردی آشناست که افراد خجالتی را درمانده می کند. آنها همیشه منتظر هستند تا کسی آنها را کشف کند، دریغ از اینکه دنیا معطل هیچ کس نیست و برای کسی توقف نمی کند. این شما هستید که باید به فکر نجات خود باشید. اگر منتظر معجزه ای هستید تا خجالت شما محو شود، سخت در اشتباهید.
مگر نه اینست که هر کاری نیاز به تمرین دارد؟ مگر نه اینست که کسی جز خود شما _ بله فقط و فقط خود شما_ دلسوز شما نیست.
خجالتی بودن دردی نیست که با صبر و گذر زمان حل شود. باید دست به کار شوید. از همین امروز و از همین لحظه.
سوالی که مرتب پرسیده می شود این است که چطور اقدام کنیم؟ می ترسم. خجالت می کشم. جرات ندارم. اگر جواب رد داد چه؟ اگر فلان اتفاق افتاد چه؟ و… افراد کم رو بخاطر خجالتی بودن دائما نگران قضاوت شدن هستند.
همیشه فکر می کنند باید همه را از خودشان راضی نگه دارند. همین می شود که یک عمر از ترس حرف این و آن، زندگی خود را نابود می کنند.
دوستی به نام امیر به ما می گفت که به خاطر خجالتی بودن این قدر این دست و آن دست کرده که فرصت ازدواج را برای همیشه از دست داده است.
یا دختر خانمی به نام مریم نقل می کرد که هزارن کار عقب افتاده دارد ولی به محض اینکه دوستش تقاضای کمک می کند نمی تواند “نه” بگوید و با چندتا مِنّ و مِن بالاخره قبول می کند تا برود و شب خسته و کوفته باید به کارهای خودش برسد. و این یعنی فاجعه! یعنی این که ما برای خودمان هیچ ارزشی قایل نیستیم و همیشه از قضاوت دیگران می ترسیم. ترسی که شاید یک عمر ما را فلج کند.
شما وارد جمعی می شوید و بخاطر خجالتی بودن حاضر نیستید با کسی گرم بگیرید و ترجیح می دهید دیگران سراغ شما بیایند. افراد دیگر را می بینید که در حال گفتگوی گرم هستند و به اصطلاح خوش می گذرانند و شما به گوشه تنهایی خود خزیده اید و احساس می کنید به آن جمع هیچ تعلقی ندارید. با خود می گویید خوش به حال آن فردی که نقل مجلس شده و چقدر راحت با دیگران ارتباط برقرار می کند! کاش من هم جرات و جسارت او را داشتم. کاش و ای کاش …
این داستان غم انگیز افراد کم رو و خجولی است که هر روز احساس می کنند از دنیا و جمع های دوستی فاصله می گیرند و روز به روز در تنهایی بیشتری فرو می روند. هر وقت خواسته اند ارتباطی شکل دهند از اضطراب به قدری وحشت زده اند که دهانشان خشک می شود و مثل لبو سرخ می شوند.
آیا واقعا راه نجاتی هست؟ آیا واقعا امکان تحول در زندگی فردی هست که یک عمر با تنهایی خود خاطره دارد و بخاطر خجالتی بودن از جمع دوری کرده؟ آیا واقعا برای فردی که فکر می کند به لحاظ ژنتیکی کم رو و خجالتی است، راه درمانی وجود دارد؟! آیا می شود از این زندان خسته کننده که عمری ما را بخاطر خجالتی بودن، اسیر خود کرده است آزاد شویم؟!
جواب همه سوالات فوق یک کلمه است: بله ۱۰۰% می شود!!
به شرطی که واقعا و از صمیم قلب بخواهید و اقدام عملی برای آن انجام دهید.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.