روانشناسی فال و فالگیری چه چیزی درباره ما می گوید
من یک فالگیر معتبر پیدا کرده ام که همه چیزی را درباره گذشته و آینده من می داند. آیا فال و پیشگویی او درست است. به او اعتماد کنم؟
سوال مهمتر از اینکه آیا باید به او اعتماد کنم یا نه این است که آیا من دچار نوعی اختلال روان هستم یا خیر که پیش فالگیر می روم؟
چه کسانی پیش فالگیر می روند:
این افراد دوست دارند درمورد خودشان اطلاعات مفیدی را به دست آورند، مثلا هرجا کتاب هایی یا تست هایی درباره خودشناسی و زندگی آینده وجود دارد کنجکاو و علاقه مند می شوند که ببینند چه چیزی می توان در آن یافت یا اگر در یک مهمانی با یک روان شناس برخورد کنند خیلی علاقه مند می شوند که درباره خودشان با او صحبت کنند و نظر او را بدانند و در حالت افراطی نیز به فالگیر و امثال این ها مراجعه می کنند تا از آینده خبر دار شوند. اما چه حالتی در این میان بیماری است؟
اختلال های اضطرابی Anxiety Disorders:
اولین اختلالی که در اینگونه افراد می توان مشاهده کرد وجود یکی از اختلال های اضطرابی است و فرد به نوعی ترس از آینده دارد و درباره آینده خود مظطرب و نگران است و احساس می کند کنترلی روی آن ندارد.
اینگونه افراد تمایل دارند اینطور تصور کنند که می توانند آینده را کنترل کنند و اتفاقات را به میل خود جلو ببرند و این نشان دهنده آن است که توانایی کنترل اکنون یا حال خود را ندارند به همین دلیل به نوعی نگران هستند که نکند آینده چنین باشد. اینگونه افراد ترجیح می دهند در یک دنیای خیالی زندگی کنند تا با واقعیت روبرو نشوند و جال تعجب نیست که قسمت قابل توجهی از مال خود را (بدیلی مراجعه زیاد به فالگیرها) در این میان از دست می دهند.
خطاهای شناختی Cognitive Errors:
مساله خطاهای شناختی بسیار مهم است چرا که من به واسطه این خطاهای شناختی واقعیت را طور دیگری از آنچه که هست تفسیر و قضاوت می کنم.
در ذهن آدم ها یک خطاهایی وجود دارد و یکی از این خطاها «پیشگویی» است، یعنی آدم ها از قبل و پیش از آن که اتفاقی برای شان بیفتد بدون هیچ دلیلی چیزهایی را درباره اتفاقات آینده می گویند. نمونه این خطاها همان قضاوت کردن درباره دیگران است. نباید در این خطاها غرق شد، استفاده از راه های چون فال قهوه وطالع بینی و. . . هم می تواند نمونه هایی از این خطاها باشد.
فالگیرها مخصوصا فالگیر های قهوه دچار پاریدولیا هستند:
بیا قبلش ببینیم پاریدولیا چیست؟
احتمالا تا به حال جملاتی مانند دیدن عکس خمینی در ماه، یا شیطان در لا به لای موهای ملکه انگلستان یا دیدن تصاویر معنا دار در شکل ابرها، دیدن تصویر مریم مقدس در ماکرونی یا عیسی در نان تست و… شنیده ای یا خودت نیز دیده ای.
بارها پیش آمده که در سنگ، گل یا سایر اشیا تصویر آشنایی ببینیم، تصویر انسان یا حیوان یا هر تصویر دیگری که به چشم ما آشنا میآید. این پدیده پاریدولیا نام دارد، شاید این واژه برای بسیاری از ما آشنا نباشد، اما بیشک همه ما بارها آن را تجربه کردهایم. وقتی یک تصویر آشنا را در اجسام، گیاهان و سایر اشیا می بینیم یا پیامهای ناشناخته ای را هنگام گوش کردن به موزیک یا صدای ضبط شده ای که برعکس پخش میشود، میشنویم، در واقع با این پدیده مواجهیم. به طور دقیق تر، پاریدولیا یک پدیده روانشناختی است که سبب می شود محرک های مبهم، اغلب تصویر و صدا، با برداشت نادرست، معنی دار و قابل توجه به نظر برسند.
زمانی که فالگیر ها مانند فالگیرهای قهوه تصاویر مبهمی را در فنجان می بینند برای اینکه مفهومی را از دل یک ماجرای بی مفهوم خلق کنند باید دچار پاریدولیا شوند تا بتوانند تفسیر کنند. حال نکته تامل برانگیز تر این است که چرا فردی باید آینده خود را دست چنین افرادی بسپرد؟
اگر من پیش فالگیر می روم حتما می ترسم:
یکی از دلایلی که افراد به پیشگو مراجعه می کنند این است که می خواهند تلاش کنند تا زندگی آینده شان را به میل خودشان بسازند چون نگران هستند و از آینده می ترسند، این گونه افراد باید از خود بپرسند،نگران چه هستند تا شاید بتوانند ریشه ترس های خود را پیدا کنند. مسلما وقتی فردی به دنبال فال و پیشگویی و… می رود، معمولا آن آرامش حقیقی را در دنیای درونی خود تجربه نمی کند.
چنین افرادی روحی ناآرام دارند و برای تسکین خود سراغ چنین روش هایی می روند اما متاسفانه با این روش ها هم آرام نمی شوند و حتی بیشتر آسیب می بینند اما چون کسانی که آرامش دارند و زندگی را با همه اتفاقات خوب و بدآن قبول کرده اند، آنقدر خود را توانمند می بینند که درصورت وقوع اتفاقات مختلف در زمان مناسب واکنش نشان دهند و سراغ پیشگو، فال و… نمی روند.
من توانایی قبول مسئولیت را ندارم:
قضیه فال و فالگیری در زمان تصمیم گیری ها خیلی مطرح می شود؛ آدم ها در این موقعیت برای این که خودشان مسئولیت به عهده نگیرند، تصمیم گیری را برعهده فرد دیگری می گذارند.
فردی را می شناختم که شخص بسیار توانمندی و شایسته ای بود، فالگیری به او گفته بود، در آینده به جایی می رسد که خوب نمی تواند انتخاب کند و یک آدم پیر در اقوام به او کمک خواهد کرد. این فرد هر جای زندگی به مشکلی برمی خورد با خود می اندیشید این همان مشکلی است که نمی تواند حل کند و در نتیجه تمام زندگی اش را سپرده بود به خانواده که همین باعث شده بود، خانواده در زندگی اش مداخله کنند.
رفتن پیش فالگیر نه تنها کار عقلانی نیست بلکه قطعا می تواند زندگی یک فرد را مختل کند و به نگرانی ها و اضطراب ها او بیافزاید.
اگر دائما نگران آینده هستی و مشتاق هستی درباره آن بدانی بهتر است بدانی تو کنترل لحظه حال را از دست داده ای. اینکه من نخواهم تغییر کنم یا خودم را اصلاح کنم و تصمیمات عقلانی تری بگیرم صرفا باعث می شود من نگران آینده باشم چون دوست ندارم آینده مانند الان باشد.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.