خلاصه کتاب « تخت خوابت را مرتب کن »
این کتاب دربارهٔ راههای مختلفی است که میتوان به منظور بهبود کیفیت زندگی، تخت خواب را بهتر و مرتبتر کرد. اولین بخش از کتاب به معرفی عوامل مختلفی میپردازد که میتوانند باعث ایجاد درد و تنگی در موضع خواب شوند، از جمله کیفیت تخت خواب، وسایل خواب، روشهای خوابیدن و حتی فضای اطراف تخت خواب. در بخش بعدی، نحوه تنظیم تخت خواب و بهتر کردن کیفیت کلاه، روشهای مصرف داروها، درمانهای طبیعی و راهکارهای دیگر برای بهبود خواب بررسی میشود.
در این کتاب، نکات مهمی نیز به شما معرفی میشود که میتواند به شما در بهبود خواب و خستگی پیشگیری کمک کند، مثل استفاده از ماسک چشم، تمرینهای تنفس مثبت و بهترین زمان برای خوردن شام. همچنین در این کتاب، ایدههای مفید و کارآمد برای کمک به شما در ایجاد یک محیط آرام و سازنده خواب در خانه خودتان آورده میشود.
جلسات مرتبطتر و تکنیکهای رمزگشایی استرس قبل از خواب، در این کتاب به شما یاد داده خواهد شد. شما نیز خواهید یاد گرفت که به صورت صحیح خودتان را به خواب ببرید و به مشکلات قبل از خواب پایان دهید. در نهایت، در این کتاب ایدههای خلاقانهای برای کمک به شما در حل مشکلات خواب پریشانکننده آورده خواهد شد، مثل نوشتن و نقاشی کردن در قبل از خواب و استفاده از موسیقی ریلکسکننده.
اگر قصد دارید بهبود خوب خود را با بهبود خواب خود ترکیب کنید، این کتاب برای شما است. با استفاده از راهنمای جامع و کاربردی ما به شما بهبود خواب خود را و به همین ترتیب کیفیت خواب خود را بهبود خواهید داد. “تخت خوابت را مرتب کن” کتابی است که در شیوه زندگی شما تغییرات شگرفی برای بهتر شدن خوابتان خواهد آورد.
۱-هر روز صبح،در دوره آموزشی پایه سیل) SEAL : یگان ویژهی نیروی دریایی ایالات متحدهی آمریکا( ، استادان من، که در آن زمان کهنهسربازان جنگ ویتنام بودند، به اتاقم در سربازخانه میآمدند و اولین چیزی که بررسی میکردند تخت خوابم بود.بررسی میکردند که آیا آن را د رست مرتب کردهام،گوشهها صاف هستند ،ملحفه کاملاً کشیده و صاف است،بالش درست وسط بالای تخت قرار دارد و پتوی اضافی مرتب پایین تخت تا شده است.کار سادهای بود، در بهترین حالت میتوان گفت خسته کننده بود.اما، هر روز صبح، وظیفه داشتیم تختمان را بی عیبونقص مرتب کنیم. آن زمان، مسخره به نظر میرسید،به خصوص، با در نظر گرفتن اینکه آرزو داشتیم جنگجویان واقعی شویم،نیروهای سیلی که جنگ، آنها را سرسخت و قوی کرده است؛ اما منطق این عمل ساده، بارها و بارها برایم اثبات شده است.اگر هر روز صبح تختت را مرتب کنی، یعنی اولین کار روزت را انجام دادهای.کمی حس غرور پیدا میکنی و تشویق میشوی که کارهای بعدی را یکبهیک انجام دهی.وقتی روزت تمام میشود، همین یک کار انجام شده به چندین کار کاملشده تبدیل شده است.مرتب کردن تخت این حقیقت را نیز تأیید میکند که امور کوچک در زندگی اهمیت دارند.اگر کارهای کوچک را نتوانید درست انجام دهید، هرگز نمیتوانید کارهای بزرگ را درست انجام دهید. و اگر، به طور اتفاقی، روز بسیار بدی را پشت سر گذاشتید، وقتی به خانه میآیید،با تخت مرتب مواجه میشوید،تختی که خودتان مرتب کردهاید و این شما را تشویق میکند و امید میدهد که فردا روز بهتری پیش رو خواهید داشت.اگر میخواهید دنیا را متحول کنید،اول از مرتب کردن تختتان شروع کنید.
۲-در دورهی آموزشی سیل،سربازان به گروههای قایق رانی تقسیم میشوند.هر گروه از هفت سرباز تشکیل شده است؛ سه سرباز در هر طرق قایق لاستیکی کوچکی مینشینند و یک رهبر،قایق بادی را هدایت میکند.هر روز،گروق قایق،در ساحل،تشکیل میشود و به این گروه دستور داده میشود که وارد آب شوند و چندین کیلومتر در امتداد ساحل پارو بزنند.زمستانها،عمق آب،در قسمت قایقرانی،به ۳-۲ متر میرسد و پارو زدن در میان امواج بسیار سخت است،مگر اینکه همه محکمتر پارو بزنند.باید هماهنگ با شمارش رهبر پارو بزنند.همه باید به یک اندازه تلاش کنند،وگرنه قایق بر خلاف جهت موج میچرخد و ناگهان دوباره به ساحل میرسد.برای اینکه قایق به مقصدش برسد،همه باید پارو بزنند .به تنهایی نمیتوانید دنیا را متوحل کنید؛به کمک نیاز دارید؛ و برای آنکه واقعاً از نقطه شروع به مقصد برسید،به دوستان،همکاران،حسن نیت غریبهها و رهبری قدرتمند که آن ها را هدایت کند نیاز دارید.اگر میخواهید دنیا را متحول کنید،کسی را پیدا کنید که در دریا کنارتان پارو بزند.
۳-چند بار در هفته، استادان، کلاس را به صف میکردند تا اونیفورمشان را بازرسی کنند.این کار با نهایت دقت ممکن انجام میشد.اما به نظر میرسید هرقدر هم تلاش میکردیم که کلاه را آهار بزنیم،اونیفورم را اتو کنیم و شگک کمربند را برق بیاندازیم،بازهم کافی نبود.استادان باز هم «ایرادی» پیدا میکردند.مجازات مردود شدن در بازرسی اونیفورم این بود که با لباس کامل نظامی وارد آب اقیانوس شویم و بعد، وقتی از سر تا پا خیس شدیم،روی ساحل غلت بزنیم، تا زمانی که همهی بدنمان از شن پوشیده شود.اسم این مجازات «بیسکویت شکری» بود.باید،تا آخر روز،سرما و خیس و شنی بودن را تحمل میکردیم.بسیاری از سربازان نمیتوانستند این را بپذیرند که تمام تلاششان بیهوده بوده است،اینکه هر قدر هم سعی کنند اونیفورمشان بیعیب و نقص باشد،بازهم سزاوار تحسین نیستند.این سربازان نتوانستند آموزش را تا انتها طی کنند.آن ها هدف این آموزش را نفهمیدند.هدف این نبود که به موفقیت برسیم.قرار نبود اونیفورممان بی عیب و نقص باشد .گاهی هر قدر هم آمادگی داشته باشی، هر قدر هم عملکردت خوب باشد،باز هم آخرش بیسکویت شکری میشوی.گاهی زندگی این طور است.اگر میخواهید دنیا را متحول کنید،مجازات بیسکویت شکری را فراموش کنید و پیش بروید.
۴-در دورهی آموزشی،هر روز،با چندین رویداد فیزیکی،به چالش کشیده میشدیم.دوهای طولانی،شنا،میدان های موانع و ساعتها تمرین ورزشهای سوئدی.هدف از اینها سنجیدن استقامت ما بود.هر رویدادی استانداردهای خود را داشت : مهلتهایی که باید رعایت میشد.اگر نمیتوانستی به حد استاندارد برسی،نامت در لیستی یادداشت میشد و در پایان روز،افراد لیست به سیرک دعوت میشدند.سیرک دو ساعت تمرین اضافی ورزشهای سوئدی بود،با این هدف که کاملاً خسته شوی،روحیهات را ببازی و مجبور به تسلیم و ترک آموزش شوی.هیچکس نمیخواست به سیرک برود.سیرک به این معنا بود که آن روز معیارهای لازم را برآورده نکرده-ای.سیرک به معنای خستگی بیشتر بود و خستگی بیشتر به این معنی بود که روز بعد سختتر است و احتمالاً باید در سیرکهای بیشتری شرکت کنی.اما همه،بدون استثنا،سیرک را تجربه کردند.اتفاق جالبی برای افرادی افتاد که همیشه در لیست بودند.با گذشت زمان،سربازان آموزشی که دو ساعت بیشتر تمرین ورزشهای سوئدی انجام میدادند،قویتر و قویتر میشدند.درد سیرک،باعث بالا رفتن استقامت درونی و قدرت جسمانی شد.زندگی سیرکهای زیادی دارد.گاهی شکست میخورید.احتمالاً زیاد شکست میخورید.عذاب
میکشید.امیدتان از دست میرود.گاهی تمام وجودتان به چالش کشیده میشود.اگر میخواهید دنیا را متحول کنید،از سیرک نترسید.
۵-در بخش آموزش جنگی زمینی،سربازان را با هواپیما به جزیرهی سن کلمنت میبرند که آن سوی ساحل سن-دیگو واقع شده است.آبهای سن کلمنت پر از کوسهی سفید است.برای گذراندن دورهی آموزشی سیل،چند شنای طولانی باید با موفقیت انجام شود.یکی از این شناها،شنای شبانه است.قبل از شنا،استادان با خوشحالی دربارهی همهی گونههای کوسه که در آبهای سن کلمنت زندگی میکنند به سربازان آموزشی اطلاع میدهند.اما به آنها اطمینان میدهند که تا به حال کوسهها هیچ سربازی را نخوردهان،حداقل اخیراً چنین اتفاقی نیافتاده است.اما این را هم آموزش میدهند که اگر کوسهای شروع به چرخیدن دور شما کرد،سر جایتان بمانید.فرار نکنید.نشان ندهید که ترسیدهاید.و اگر کوسهای گرسنه بود و میخواست شما را برای شام بخورد،تمام قدرتتان را جمع کنید و به پوزهاش مشت بزنید.به این ترتیب کوسه از شما دور میشود.کوسههای زیادی در این دنیا هست.اگر امیدوار هستید که شنا را تمام کنید،باید با آنها کنار بیایید.اگر میخواهید دنیا را متحول کنید،از کوسه ها فرار نکنید.
۶-یکی از مأموریتهایی که به نیروهای سیل محول میشود،حملات زیرآبی به کشتیهای دشمن است.در طول دورهی آموزشی،این تکنیک را زیاد تمرین کردیم.در مأموریت حمله به کشتی،دو غواص سیل، بیرون از لنگرگاه دشمن وارد آب میشوند و بیش از ۳ کیلومتر را فقط با عمق سنجی و قطبنمایی برای رسیدن به هدف،زیر آب شنا میکنند.دو طول شنا،حتی وقتی در عمق زیادی زیر آب هستید،نور کمی هست.اینکه میدانید بالای سرتان آب های آزاد هست،آرامش بخش است.اما وقتی به کشتی،که به لنگرگاه بسته شده است،نزدیک میشوید،نور کم میشود.بدنه فولادی کشتی جلوی نور ماه و نورهای اطراف در خیابان را میگیرد.جلوی کل نورهای پیرامون را میگیرد.برای اینکه مأموریت را با موفقیت به انجام برسانید،باید شنا کنید و زیر کشتی بروید و تیر ته کشتی را پیدا کنید که تیر وسط و عمیقترین قسمت کشتی است.هدف مأموریت این است.اما تیر ته کشتی تاریکترین قسمت کشتی است.آنجا،حتی دستانتان را مقابل صورتتان نمیبینید،صداهای دستگاههای کشتی کر کننده است و خیلی راحت ممکن است جهت را گم کنید و شکست بخورید.همه نیروهای سیل میدانند که زیر تیر ته کشتی،تاریکترین لحظه مأموریت،زمانی است که باید آرام باشید و کنترلتان را حفظ کنید.در این زمان است که باید تمام مهارتهای تاکتیکی،قدرت جسمانی و استقامتدرونتان را به کار بگیرید.اگر میخواهید دنیا را متحول کنید،باید در سختترین لحظات،بهترین خودتان باشید.
۷-اسم هفته نهم آموزش،هفته جهنمی است.شش روز بیخوابی،آزار و اذیت مداوم جسمی و روحی و یک روز ویژه در پهنههای گلی.پهنههای گلی محلی است بین سن دیگو و تیجوانا که در آن،آب عقب نشینی میکند و باتلاقهایی را ایجاد میکند که اگر در آن ها پا بگذارید کاملاً در گل فرو میروید.چهارشنبه هفتهی جهنمی روزی است که در آن پاروزنان به سمت پهنههای گلی میروید و سعی میکنید،پانزده ساعت،در میان گل بسیار سرد،زوزهی باد و فشار مداوم استادان برای تسلیم شدن،دوام بیاورید.چهارشنبه،هنگام غروب آفتاب،به کلاس آموزشی من، که مرتکب « خطای فاحشی » شده بود دستور داده شد وارد گل شوند.کل بدنمان در گل فرو رفته بود و فقط سرمان دیده میشد.استادان به ما گفتند که اگر فقط ۵ نفر کنارهگیری کنند،میتوانیم از گل بیرون بیاییم.فقط کافی بود ۵ نفر حاضر به ترک آموزش شوند تا از آن سرمای مهلک نجات پیدا کنیم.به دور و بر پهنههای گلی که نگاه کردم،دیدم بعضی از سربازان آمادگی تسلیم شدن را دارند.هنوز بیش از ۸ ساعت تا طلوع خورشید مانده بود ،۸ ساعت که باید در س رمایی که تا مغز استخوانمان میرسید میماندیم.صدای به هم خوردن دندانها و نالههای لرزان سربازان به قدری بلند بود که به سختی میشد،صدای دیگری شنید.و بعد،صدایی در دل شب طنین افکند،صدای آواز.آواز اصلاً موزون نبود،اما بسیار با اشتیاق بود.یک صدا شد دو صدا و بعد شد سه صدا و خیلی زود همه شروع کردند به آواز خواندن.میدانستیم که اگر یک نفر بتواند این بدبختی را تاب بیاورد،پس بقیه هم میتوانند.استادان تهدیدمان کردند که اگر به آواز خوانی ادامه دهیم،بیشتر باید در گل بمانیم،اما آواز ادامه یافت.و این باعث شد گل کمی گرمتر به نظر برسد و طلوع خورشید نزدیک-تر.اگر از تمام سفرهایی که به نقاط مختلف جهان داشتهام،یک درس آموخته باشم،این درس قدرت امید است.یک نفر،با امید دادن به دیگران،میتواند دنیا را متحول کند.اگر میخواهید دنیا را متحول کنید،وقتی تا گردن در گل فرو رفتهاید،شروع کنید به آواز خواندن.
۸-در آموزش سیل،یک زنگ برنجی هست که درست وسط محوطه قرار داده شده است و همهی سربازان
میتوانند آن را ببینند.تنها کاری که برای کنارهگیری از آموزش باید بکنید این است که این زنگ را بزنید.زنگ را بزنید تا دیگر مجبور نباشید ۵ صبح از خواب بیدار شوید.زنگ را بزنید تا دیگر مجبور نباشید در آب یخ شنا کنید.زنگ را بزنید تا دیگر مجبور نباشید دویدنهای طولانی،عبور از موانع،تمرین های ورزشی و تمام سختی های آموزش را تحمل کنید.فقط کافی است زنگ را بزنید.اگر میخواهید دنیا را متحول کنید،هرگز زنگ را نزنید
جمع بندی : هر روز را با به انجام رساندن کاری شروع کنید.کسی را پیدا کنید که در زندگی کمکتان کند. به همه احترام بگذارید.بدانید که زندگانی عادلانه نیست و زیاد شکست خواهید خورد،اما ریسک کنید،وقتی شرایط سخت میشود،بیشتر تلاش کنید و هرگز تسلیم نشوید
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.