کم کردن استرس در دوران ازدواج
دوران ازدواج برای بسیاری از افراد ممکن است با استرس های زیادی همراه باشد. این استرس ها ممکن است به دلیل مسئولیت های خانوادگی، تغییرات در روابط و حتی مشکلات مالی باشند. برای کاهش استرس در دوران ازدواج، می توان از روش های مختلفی استفاده کرد.
اولین قدم برای کم کردن استرس در دوران ازدواج، ارتباط برقرار کردن با همسر است. بحث کردن با همسر و به او گوش دادن می تواند به شما کمک کند تا استرس های خود را با او به اشتراک بگذارید و راه حل هایی برای حل مشکلات پیدا کنید.
یکی دیگر از روش های کاهش استرس در دوران ازدواج، پذیرش تغییرات است. در هر رابطه، تغییراتی رخ می دهد و باید آنها را پذیرفت. این تغییرات ممکن است شامل تغییرات در روابط، شغل و حتی اقتصاد باشد. با پذیرش این تغییرات، می توانید استرس خود را کاهش دهید و به راحتی با آنها سازگار شوید.
یکی دیگر از روش های کاهش استرس در دوران ازدواج، تمرین ورزش است. ورزش می تواند به شما کمک کند تا استرس خود را کاهش دهید و به عنوان یک فرد سالم و پرانرژی، به زندگی خود ادامه دهید. با ورزش، شما می توانید از ذهن خود فاصله بگیرید و به خودتان بپیوندید.
دیگر روش های کاهش استرس در دوران ازدواج، شامل مدیتیشن، تماشای فیلم های خنده دار و انجام فعالیت هایی مانند آشپزی و خیاطی است. این فعالیت ها می توانند به شما کمک کنند تا به آرامش برسید و استرس خود را کاهش دهید.
به طور خلاصه، کاهش استرس در دوران ازدواج مهم است و با استفاده از روش هایی مانند ارتباط برقرار کردن با همسر، پذیرش تغییرات، ورزش، مدیتیشن و انجام فعالیت های خلاق، می توانید از این استرس ها کاسته و به زندگی خود ادامه دهید.
استرس را در دوران ازدواج میتوان کاتالیزور نابودگر روابط ما انسان ها دانست. به همین دلیل ما یکی از مهارت های قبل ازدواج را مدیریت استرس، اضطراب و نگرانی میدانیم. تاثیرات استرس در ازدواج و روابط میتواند آرام، آرام روابط ما را تا مرز نابودی پیش ببرد و ما متوجه این موضوع نباشیم. این که ما استرس را بشناسیم و با آن آشنا باشیم میتواند کمک های زیادی به ما بکند.
استرس چیست؟
فاصله گرفتن های احساسی، از دست رفتن صمیمیت، عشقی نیمه جان، حواس پرتی، عدم میل جنسی، کم کم دارم احساس میکنم افسرده شدم اصلا نمیدونم چمه، ذهنم خیلی بهم ریخته خیلی وقتها فرمون زندگی از دستم خارج میشه. کارایی میکنم که قبلا انجام نمیدادم مثل پرخاش گری مثل از کوره در رفتن. کم طاقت شدم زود آمپر میچسبونم. دلم میخواد همش تنها باشم حوصله هیچکی هم ندارم…….
اینها شرح حال کسی بود که در رابطه ی ازدواجش دچار استرس های مزمن شده، اگر هرکدام از موارد بالا را درحال تجربه کردن هستید یا تجربه کرده اید این مقاله به شما کمک بسیار زیادی میکند با من در ادامه همراه باشید.
اگر بخواهیم استرس را تعریف کنیم میتوانیم دو تعریف داشته باشیم:
تعریف اول: استرس یعنی وقتی که از ما انتظاری وجود دارد (میتواند در کار، جامعه، رابطه، خانواده، یا حتی خودمان از خودمان و….باشد)که ما فکر مکنیم از توان و منابع در اختیارما خارج است. برای مثال ممکن موعد چک فرا رسیده باشد اما پولی در حساب نباشد. در این صورت فرارسیدن موعد چک یک انتظار بیرونی است و نبود پول در حساب و نداشتن شرایط مالی مساعد که پاسخ گوی این انتظار باشد نشان از کمبود منابع و توانمندی ما میدهد و ما را دچار استرس میکند.
تعریف دوم: ذهن نگران میشود (افکار احتمالی منفی: چه میشود اگر….) و ذهن این نگرانی را خطری در نظر میگیرد، در نتیجه به بدن دستور میدهد که ما نیاز به پاسخ جنگ و گریز داریم، در نتیجه ما اضطراب را در بدنمان تجربه میکنیم. اضطراب ما را دچار تنش میکند، این تنش های جمع شده و خالی نشده به مرور زمان به استرس تبدیل میشوند.
فردی را در نظر بگیرید که ازدواج کرده است و همسرش با ماشین به مسافرت رفته است. ذهنش مدام با خود میگوید “نکند احتیاط نکند و تصادف کند”….یا با خود میگوید “اگر همسرم به من خیانت کند چه؟” همه ی اینها الگوهای نگرانی هستند که در نهایت به استرس ختم میشوند.
منابع:
امروزه ما در دنیای زندگی میکنیم که پر از عدم قطعیت، پیچیدگی، ابهام و بی ثباتی است همین موضوع میتواند یکی از دلایل استرس باشد. ما خود را درگیر چیزی کرده ایم که کنترلی بر آن نداریم و غیر قابل پیش بینی است نکته اینجاست که ما انتظارِ کنترل، قطعیت، سادگی، شفافیت و ثبات را از این دنیا داریم همین موضوع طبق تعریف اول، یعنی ناتوانی در انجام کاری که انتظار میرود انجام دهیم، باعث استرس ما در زندگی میشود.
دلیل دیگری که میتواند وجود داشته باشد فشار های زندگی است که امروزه دامن بسیاری از زندگی ها را گرفته است. فشار هایی مثل فشار کاری که بسیار بسیار رایج است و استرس به نمایندگیِ فشارهای کاری به روابط ما رخنه کرده اند. این رخنه کردن فشارهای کاری و زندگی به روابط ما به قیمت نابودی و یا خراب شدن ازدواج و روابطمان تمام میشود. یکی دیگر از منابع استرس، خود رابطه ای که در آن قرار داریم محسوب میشود. در ادامه بیشتر درباره منابع صحبت میکنیم.
مدیریت کردن
اگر بخواهیم از ضررهای استرس بگوییم لیست بلند بالایی را میتوان ساخت. ۸۰ تا ۹۰ درصد بیماری ها میتواند ریشه در استرس داشته باشد(قلبی، دیابت، سرطان، سردرد های مزمن، معده درد، عصبانیت ها و…..) چون این مقاله در باره تاثیر استرس بر ازدواج است پس درباره ضررهای استرس بر ازدواج و روابطمان صحبت میکنیم.
ممکن است مدت ها ازدواج و رابطه ای خوب پیش رود اما آرام آرام به دلایلی نا معلوم رابطه شروع به فروپاشی کند طرفینِ درگیر ممکن است متوجه تغییرات باشند اما سرچشمه آن را نتوانند شناسایی کنند.
آنها ممکن است فکر کنند که مسئله های روابطی، شغلی و رفتاریِ یکی از طرفین یا هر چیزی دیگری باعث شده آنها از هم دور شوند. آنها همه چیز را در نظر میگریند جز اینکه استرس قاتلِ خاموش آن ها را هدف قرار داده است. ممکن است بگویید که کار من یا همسرم ریشه استرس است. اینکه بگوییم فشار کاری بالای کار من ریشه خراب شدن رابطه و ازدواج است چون خیلی از استرس ها از آن سرچشمه میگیرند بی ربط نیست.
اما باید بگویم این کارما یا حتی خود استرس نیست که باعث نابودی رابطه میشود درواقع این پاسخ ما به استرس است که این اتفاقات را رقم میزند. این عدم توانایی ما در مدیریت استرس است باعث ایجاد مسئله در ازدواج و رابطه عاطفیمان یا هر نوع رابطه ی دیگری میشود.
بدیهی است برای داشتن آرامش بیشتر و داشتن رابطه ای بهتر باید مدیریت استرس و روابطمان را یاد بگیریم. هرچند که این مهارت را میبایست قبل از ازدواج یاد میگرفتیم اما جایی به ما یاد ندادند. به هرحال نگران نباشید الان هم موقع خوبی است و ممکن است فردا دیرتر از امروز باشد.
اگر آماده هستید که واقعا بدانید چطور استرس خود را در ازدواج و رابطه تان مدیریت کنید با من به ادامه ی این مقاله بیایید ابتدا به ضررها و عوارض استرس بر رابطه مان نگاهی می اندازیم، سپس به سراغ منابع استرس در ازدواج و روابطمان میرویم و بعد از آن راه حل های کاملا عملی را آموزش میبینید:
ضررهایی که به ازدواج و روابطمان وارد میشود
- کم شدن میل جنسی
امروزه از اهمیت برقراری رابطه جنسی همه اطلاع دارند و وقتی میل جنسی شما پایین باشد به راحتی شما میتواند موجب دور شدن شما از فرد مقابلتان شود. ماهیت استرس به این شکل است که شما را درون خود فرو میبرد و حوصله کسی را ندارید. خود استرس هم بر هرمون های شما اثر میگذارد و میزان ترشح تستسترون در بدنتان را کم میکند و شما میل کمی به برقراری رابطه دارید.
در تحقیق که در یکی از دانشگاه های انگستان انجام شد ۲۵% زوج ها بعد از ازدواجشان به دلیل استرس جدا از هم میخوابند که این آمار وحشتناک است. یعنی میتوان گفت از هر ۴ زوج یک زوج به استرس شدید دچار است. وقتی شما به دلیل استرسی که دارید رابطه برقرار نمیکنید، انرژی های شما ذخیره میشود، این ذخیره انرژی تبدیل به نیروی خشم، عصبانیت و حساسیت های بی دلیل میشود در نتیجه خانه ی شما هم علاوه بر محیط کار (قوز بالا قوز) منبع استرس برای شما محسوب میشود. این چرخه تا وقتی که شما و رابطه تان را از پا در بیاورد ادامه دارد.
حال فکر کنید فردی که دچار استرس هست یک فرد درونگرا باشد چه اتفاقی می افتد؟ ماهیت و ذات درونگرا در خود فرو رفته است. همچنین طبق تحقیقاتی که پرفسور برایان لیتل در حوزه شخصیت شناسی انجام داده است متوجه تفاوت های میل جنسی درونگراها و برونگراها شده است که خروجی به این شکل است:
به طور میانگین: مردهای درونگرا ۳ بار درماه (هر ده روز یک بار)
زن های درونگرا ۱/۳ بار در ماه (هر نه روز یک بار)
مردهای برونگرا ۵/۵ بار در ماه (هر پنج یا شش روز یکبار)
زن های درونگرا ۵/۷ بار در ماه (هر چهار روز یک بار)
شخصیت شناسی مهارت ضروری قبل از ازدواج است، از اینجا شروع به یادگیری این مهارت ضروری کنید.
لطفا به این سناریو توجه کنید که مرد درونگرا عاشق همسر برونگرای خود است (که این موارد بسیار زیاد است) تا وقتی که استرس سرو کله اش پیدا نشده است همه چیز در باره رابطه جنسی میتواند خوب باشد (البته نه خیلی چون تفاوت ها را میبینید، نیاز است که هردو به سمت همدیگر حرکت کنند) وقتی که استرس به روابطشان وارد میشود اولین جایی که ضربه میخورد قطعا رابطه جنسی آنها است مرد درونگرا به شدت میل جنسی اش کاهش می یابد…
- عدم برقراری ارتباط با دیگران:
چه بخواهیم چه نخواهیم ما موجوداتی اجتماعی هستیم. ما وقتی ارتباط برقرار نمیکنیم ضررهای زیادی به مغز و روانمان وارد میکنیم در این میان استرس یکی از عواملی است که باعث میشود ما میل به عدم برقراری ارتباط داشته باشیم. استرس شما را گوشه گیر میکند. دوست دارید تنها باشید. حتی ممکن است به مرز افسردگی نزدیک شوید. همچنین باعث میشود شما فقط بر روی صفات و رفتارهای منفی فرد مقابلتان زوم کنید.
چه کسی میتواند به شخصی که مدام بر روی صفات منفی همه متمرکز شده و فقط مشکلات را میبیند نزدیک شود؟ این موضوع میتواند برای شما در رابطه عاطفیتان مسئله ساز شود و شما را از همدیگر دور میکند، عدم ارتباط میتواند به وجود استرس دامن بزند و دوباره استرس زیاد یعنی دور شدن از یکدیگر، یعنی شما وارد چرخه ای بی پایان شدید
کم کردن استرس به در رابطه زناشویی
شروع بی خوابی ها:
تا به حال برایتان پیش آمده که یک روز که کم خواب بوده اید همه چیز برایتان اعصاب خورد کن باشد؟ فکر کنید همه دنیا دست به دست هم داده اند تا شما را عصبی کنند؟ همه حرفهای بی ربط میزنند؟ باید بدانید وقتی بیخواب شوید مغز و ذهن شما شروع به فاجعه سازی همه اتفاقات میکند. یعنی هر اتفاق کوچکی را با بزرگ نمایی ۱۰ برار خواهید دید کوچکترین مسائل به چشمتان خیلی بزرگ می آیند و این روابط شما و ازدواجی که میتوانست یک ازدواج خوب باشد را تنش دار میکند.
کم شدن احساسات و عدم صمیمیت:
وقتی که استرس دارید سه هورمون اکسی تسین، دوپامین، سرتونین در خون شما کم میشود. پس طبیعی است که این کاهش سه گانه باعث تجربه ی کم شدن صمیمیت، شادابی و احساسات مثبت شود. ذهن شما شلوغ تر از حد معمول میشود و شما دیگر نمیتوانید خیلی احساسات خود را بروز دهید. همیشه به مشکل خود فکر میکنید. بروز احساسات امری حیاتی برای هر رابطه ای محسوب میشود، این نبود احساسات بر روی هر دوی شما تاثیر منفی خواهد گذاشت.
پرخاش گری:
صبوری کردن یکی از مهارت های قبل ازدواج است که باید آن را تمرین کرده و یاد بگیرید. این مهارتی بسیار ضروری در دوران ازدواج است. استرس باعث میشود ما به نقطه ی مقابل این صبوری نقل مکان کنید چرا که یکی از عوارض استرس کم طاقتی است. وقتی استرس در بدن فعال باشد قطعا نوسانات احساسی زیادی را تجربه خواهید کرد. زود تر از حد معمول آمپر میچسبانید و زود تر از حد معمول خشمگین میشوید در واقع صبوری کردن را که یکی از رکن های اصلی روابط است فراموش میکنید.
شما در مرز انفجار قرار دارید و همه ی حرفهای شریک زندگی خود را تهدیدی بر علیه خود میبینید. اگر کاری نکنید برای استرستان، شما مثل بمب ساعتی ای میماندی که در حال حرکت در خانه تان هستید. چون تحت فشار هستید خیلی وقتها رفتارهایی نشان میدهید، حرفهایی میزنید که باورتان نمیشود شما بوده اید. ممکن است بد و بیرا بگویید، ممکن است وسایل خانه را بشکنید و….
از بین رفتن آرامش:
وقتی از دیگران میپرسم در زندگی خود به دنبال چه هستید؟ خواسته های متفاوتی را میشنوم اما وقتی کمی عمیق تر برایشان این خواسته ها را کند کاو میکنم همه معمولا به کلمه ی آرامش میرسند. خوب این موضوع را تصور کنید که اگر آرامش برای شما مثل خون باشد، استرس، نگرانی و اضطراب خون آشام محسوب میشوند.
شما چه چیزی را بیش از آرامش در زندگی خود میجویید؟ چه چیزی را بیش از آرامش در این زندگی میخواهید؟ داشتن یک رابطه ای که به افراد آرامش بدهد قطعا میتواند یکی از اهداف داشتن یک رابطه عاطفی باشد.همیشه این جمله را به خاطر داشته باشید جواب ها برای ذهنیست که آرامست.
فراموشی ها و حواس پرتی ها:
تا به حال برایتان پیش آمده که موقع کار مدام حواستان پرت شود؟ مدام بخواهید کاری را انجام دهید اما وسط کار یادتان برود و باید فکر کنید که چه کاری میخواستید انجام دهید؟ این یکی از عوارض شایع استرس است. کسی که مدیریت استرس را فرا نگرفته باشد ذهنش فقط حول مشکلاتش میچرخد او هرکاری انجام میدهد حواسش اینجا نیست. این موضوع میتواند باعث فراموشی هم بشود. دلیلش این است که هیپوکامپ که مسئول کد گذاری خاطرات در مغز ما است نیمتواند کارش را درست انجام دهد.
حال فرض کنید طرف مقابل کسی که استرس مزمن را تجربه میکند جز تیپ شخصیتی ای باشد که حافظه ی دقیق دارد، یعنی جزئی از مشرب سنت گراها( SJ ) باشد. این دسته از تیپ های شخصیتی علاقه خاصی به گذشته و خاطراتشان دارند، یک فرد کاملا حواس پرت، و دیگری عاشق گذشته با حافظه ای دقیق، این موضوع میتواند بلای جان روابطشان شود.
و خیلی از اتفاقاتی که به طور غیر مستقیم به دلیل وجود استرس وارد روابط میشود. در یک جمله: استرس پتانیسل این را دارد که باعث مرگ یک رابطه شود فکر میکنم به اندازه کافی از اینکه چرا باید مدیریت استرس را فرا بگیرید گفتیم بهتر است برویم و منابع استرس را بررسی کنیم.
این قسمت را به دو قسمت درونی و بیرونی تقسیم میکنیم:
بیرونی: استرس هایی که از بیرون رابطه وارد میشوند یعنی رابطه ام مسئله آنچنانی ندارد اما اتفاقاتی خارج از رابطه (حتی کارهایی که خود من انجام میدهم) باعث بروز استرس میشود و این استرس به رابطه ام وارد میشود.
درونی: استرس هایی که از درون خود رابطه سرچشمه میگیرند (درونی) به این معنی که رابطه من با فرد مقابلم مسئله دارد و همین موضوع باعث استرس میشود این یعنی استرس ریشه در درون رابطه دارد. به هر حال ضربه ای که به روابط ما وارد میشود به یک شکل است. ابتدا به سراغ منابع بیرونی و سپس به سراغ منابع درونی استرس مرویم:
منابع بیرونی ایجاد کننده استرس:
یک بار دیگر به این تعریف دقت کنید: انتظاراتی از ما میرود، ما منابع و توانایی لازم برای انجام آن را نداریم یا حداقل فکر میکنیم که نداریم و از توانمان خارج است. در این صورت استرس را تجربه میکنیم.این مورد مهم را فرا بگیرید وقتی شما با چالشی مثل فرزند پروری، مثل مدیریت کسب و کار، مثل همسر داری و ….. روبه رو میشوید و مهارت های لازم را برای این کارها ندارید شما دچار استرس میشوید به همین سادگی! نبود مهارت مساوی است با خشم و استرس.
عوامل بیرونی میتواند شامل فشار کاری، چک های بانکی، فرزند، انتظارات کارفرما و مدیر، مسائل مالی و…باشد که همه شما آنها را قطعا میدانید اما چند عامل بیرونی دیگر هم وجود دارد که ممکن است شما از آنها آگاهی کافی نداشته باشید پس با من به ادامه ی این مقاله بیایید تا این مواردی که از چشم شما پنهان مانده را نمایان کنم:
کامل گرایی:
“من دست به هر کاری که میزنم باید عالی باشه”…. خدای من این جمله ته کامل گرایی و خودِ کارخانه استرس است. یکی از مهارت های قبل ازدواج که بسیار ضروری است، درمان کمال گرایست.شما باید در مسیر کامل شوید. رم یک شبه ساخته نشده است. راه صد ساله را یک شبه رفتن برای قصه هاست به بدترین حالت ممکن شروع کنید و در مسیر تکامل پیدا کنید اگر بخواهید از ابتدا کامل باشید فقط استرستان را زیاد میکنید. کمال طلبی همشه لباسی خوشگل به تن میکند و وارد زندگی شما میشود جوری که اصلا فکرش را هم نمیکنید و آرام آرام شما را از پا در می آورد.
عدم پذیرش خود:
بسیاری از افراد هستند چون فکر میکنند بدن مناسبی ندارند یا صورت زیبایی ندارند خودشان را نمیپذیرند. وقتی خودتان را نمیپذیرید همیشه میخواهید تغییر کنید و این تغییر باعث میشود شما از خودتان فرار کنید. کافی است کمی هم با مورد قبل یعنی کامل گرایی قاطی شود دیگر نور الا نور است (درست نوشتم؟؟) توجه کنید خود پذیری به معنی درجا زدن نیست.
انسان ها همیشه عاشق پیشرفت هستند. شما باید یاد بگیرید در عین پیشرفت شرایط کنونی خود را بپذیرید. در این صورت استرس کمتری را تجربه میکنید. خودتان را بپذیرید شما کامل نیستید اما کافی هستید. سعی کنید علاوه بر پذیرش خودتان با خودتان هم مهربان باشید. امروزه به جای عزت نفس چیزی به اسم خود شفقتی یا خود مهربانی کشف شده است که بسیار مهم است.
فرض کنید دوستتان روزی به پیش شما می آید و به شما میگوید مسئله ای با خودش پیدا کرده است(فکر میکند چاق است)، یا یک اشتباهی را مرتکب شده در زندگی (پولی را برباد داده است) شما چگونه با او برخورد میکنید؟ قطعا مثل یک دوست واقعی با او رفتار میکنید (چیزی نیست، درست میشه، نگران نباش، از پسش برمیای و…..) شما باید با خودتان هم همین گونه رفتار کنید.
تلویزیون و تبلیغات:
این مورد هم ریشه در مورد قبلی دارد. یکی از دلایلی که شما خود را نمیپذیرید مقایسه خودتان مدام با تبلیغاتی است که در تلویزیون میبینید. همه زیبا هستند جز من؟!!!! همه خوش اندامند جز من…..چه کار کنم؟…..در واقع تحت تاثیر رسانه های جمعی ارزش های زندگی خود را میسازید که این کار برایتان بسیار گران تمام میشود. حقیت این است که تلویزیون به شما احساس کم ارزش بودن را میدهد.
شما را چاق یا لاغر یا زشت نشان میدهد که از محصولاتشان خرید کنید و شما به راحتی در دام آنها می افتید، هیچ موقع از خودتان راضی نمیشوید و مدام استرس را تجربه میکنید. این مورد با موارد قبل رابطه تنگاتنگی دارد. خیلی وقتها باعث میشود که ما فکر کنیم چون زشت چاق لاغر و …..هستیم حق زندگی کردن را هم نداریم. این موارد به راحتی به روابط ما کشیده میشوند و فکر میکنید نتیجه چه خواهد بود؟
انتظار همیشه شاد بودن:
چه کسی گفته که شما همیشه باید شاد باشید؟ چه کسی گفته که همه شاد هستند جز شما؟ چه کسی گفته همیشه رابطه شما باید سیر صعودی داشته باشد؟ خیلی از افراد دیده شده که مدام رابطه خود را با دیگر رابطه ها مقایسه میکنند و با خود میگویند چرا همه شادند جز من؟ شادی مثل هر احساس دیگری زود گذر است. به میزانی که انتظار همیشه شاد بودن را در خود می پرورانید به همان اندازه هم احساساتی مثل استرس در خود رشد میدهید.
جمله ی “این نیز بگذرد” نه فقط برای احساس غم به کار رفته است بلکه برای همه ی احساسات و اتفاقات زندگی به کار رفته است. همه چیز میگذرد حتی احساسات خوب پس سعی نکنید آنها را مهار کنید. با انتظارات بی جا خودتان را در دام استرس نیاندازید. فکر نکنید که همیشه ازدواج و رابطه تان باید رو به رشد باشد وقتایی برای رشد سقوط نیاز است. مسیر زندگی بالاپایین دارد و دوران ازدواج شما هم جزئی از این مسیر کلی زندگی محسوب میشود.
عوامل بیرونی میتواند زیادتر باشد و هرکس با نگاه به زندگی خود میتواند این موضوع را بهتر درک کند. حال نوبت استرسور های درون رابطه است. یعنی از خود ارتباطم با شریک زندگی ام سرچشمه میگیرند.
منابع درونی (درون رابطه ای) ایجاد کننده استرس:
نداشتن مهارت لازم:
مغز ما ما انسان ها از سه قسمت کلی تشکیل شده است. این سه قسمت شامل مغز بیرونی، مغز میانی و مغز پسین میشود. مغز بیرونی کارهایی مثل فکر کردن، تصمیم گرفتن، هدف گذاری، تحلیل، ارتباط و…. را انجام میدهد. قسمت میانی مسئول احساسات و ترس است و قستم پائینی مسئول نیاز های ابتدای و بقای ماست.
هر بار که ما آموزش ندیده باشیم به جای استفاده از مغز بیرونی که مغز متمدن ما است. به سراغ مغز باپیئی میرویم. این مغز فقط سه کار را بلد: بجنگد (پرخاشگری) دربرود (قهر کند) فریز شود (هنگ کند) قتی شما برای ایجاد یک رابطه خوب و رضایت بخش آموزشی ندیده باشید قطعا دچار خشم و استرس میشوید (شما مدام از قسمت پائینی مغز استفاده میکنید).
در ابتدای مقاله گفتیم هرجا مهارت لازم برای اجرایی خواسته هایمان یا از انتظاری که از ما میرود را نداشته باشیم، مساوی است با خشم و استرس. ما کجا مهارت های لازم مخصوص زندگی را یاد گرفته ایم؟ کی و کجا مهارت های لازم درباره مدیریت روابط عاطفیمان را فرا گرفته ایم؟ نه در مدرسه و نه در دانشگاه و پس از آن، سر کارهم یادنگرفته ایم. پس طبیعی است که ما به دلیل نداشتن مهارت هرروز خشم و استرس را تجربه کنیم.
عدم شناخت:
چقدر فرد مقابلتان را میشناسید؟ ما وقتی کسی را نمیشناسیم راحت به او برچسب میزنیم. این برچسب ها که به علت عدم درک عمیق یکدیگر است ما را از هم دور میکند و باعث میشود که روابط ما دچار تنش شود و استرس را تجربه کنیم. وقتی از کسی میپرسم چقدر فرد مقابلتان را میشناسید معمولا این جمله را میگوید: “خوب میشناسم، خیلی خوب”. بعد که یکمی سؤالات عمیق میپرسم، گیج میشوند.
در واقع منظور من این که چه رنگی را دوست دارد کی بیشتر عصبی میشود یا چه چیزی را دوست دارد و ندارد نیست. شاید یکی از شما کلی نگر و دیگری جزئی نگر باشد و به جزئیات اهمیت بدهد (حسی یا شهودی) شاید یکی از شما درونگرا و دیگری برونگرا باشد (انرژی خود را چطور به دست می آورید و آن را در چه جهتی مصرف میکنید؟)
ممکن است یکی از شماها منطقی و دیگری کارکرد احساسی داشته باشد، که این خود تفاوت های بسیاری را میتواند باعث شود. همچنین ممکن است یکی اهل برنامه ریزی، زمان بندی و مرتب کردن خانه باشد و دیگری خیلی اهل زمان، برنامه ریزی و مرتب کردن خانه و محیط کار نباشد(قضاوتی یا ادراکی) شناخت درست و اصولی میتواند روابط شما را بهتر کند. شخصیت شناسی به روش MBTI دید بسیار عالی برای شناخت شما از یکدیگر میدهد.
غر غر کردن:
یکی از الگوهای استرس که در دوران ازدواج به طور معمول اتفاق می افتد و طرفین را دچار تنش میکند غرغر کردن است. فرض کنید یک اتفاقی افتاده است که شرایط کمی از کنترل خارج شده است. خیلی وقتها یکی از طرفین و خیلی وقتها هر دو طرف به جای متمرکز شدن روی راه حل شروع به غر زدن میکنند: چند بار بهت گفته بودم؟ چقدر گفتم نکن؟ چرا فلانی این کار رو انجام داده؟ غر زدن شما را به هیچ جایی به جز آغوش تنش و استرس نمیرساند.
آیا این جملات یا غر زدن ها باعث میشود شما رابطه بهتری را تجربه کنید؟ آیا به حل شدن مسئله کمکی میکند؟ قطعا فقط باعث تحریک، تنش و استرس فرد درگیر یا هر دو طرف میشود. بهتر است این عادت را کنار بگذارید و در چنین شرایطی به راه حل فکر کنید.
کافی است از همین الان به بعد به غر زدن هایتان را زیر نظر بگیرید با این کار این عادت را از خود دور میکنید یا میتوانید کشی را در دستان خود ببندید وقتی که غر زدید و متوجه شدید کش را بکشید و رها کنید تا ناخودآگاه شما به مرور متوجه شود غر مساوی است با درد.
حق با من است:
معمولا در تعارض ها دلیل شماره یک کش دار شدن تعارض ها و استرس ها این است که طرفین میخواهند اثبات کنند حق با آنهاست. وقتی هر دو طرف به اثبات خودشان مشغول شوند بازی ای را شروع کرده اند که بی پایان است. اسم این بازی “من خوبم تو بدیست” معمولا در تعارض ها میبینید که هیچ یک از طرفین حاضر به کوتاه آمدن نیستند. هیچ کدام راضی به اینکه خودشان اشتباهی انجام داده اند نمیشوند. مدام میخواهند فرد مقابل را مقصر بدانند و حقانیت خود را اثبات کنند.
این مورد فقط بحث و تجربه ی استرس را بیشتر میکند. بهترین راه حل مسئولیت پذیری هر دو طرف است. هرکسی مسئولیت اشتباهش را بپذیرد. به جرات میتوان گفت وقتی هر طرف مسئولیت اشتباهش را میپذیرد و به حای متمرکز شدن روی اشتباه فرد مقابل روی اشتباه خودش متمرکز میشود از تنش وارده و استرس کاسته میشود.
عیب جویی و انتقاد:
فرض کنید مدام از ظاهر، رفتار، منش، طرز فکر، نگرش و…. فرد مقابلتان عیب جویی میکنید یا همسرتان را مدام مورد هدف انتقاد های بی مورد خود قرار میدهید. چه اتفاقی می افتد؟ شما در یک رابطه هستید و تنش دار شدن فرد مقابل قطعا به ضرر شما هم خواهد بود.
این موضوع چرخه ای را ایجاد میکند که دامن خود شما را در نهایت خواهد گرفت. انتقاد کردن یک اصول دارد که اگر آموزشش را ندیده اید بهتر است از انجام این کار منصرف شوید چون هیچ نتیجه ای جز دور شدن شما از یکدیگر ندارد.
کنترل گری یکدیگر:
وقتی همدیگر را سفت و سخت کنترل میکنید به جای نزدیک شدن به یکدیگر از هم دور میشوید. دکتر ویلیام گلسر در کتاب تئوری انتخاب دلیل نا خشنودی زوج ها را در این میبیند که آنها یکدیگر را مجبور به کاری میکنند که علاقه به انجام آن را ندارند. وقتی من همسرم را یا او من را به زور به انجام کاری که مایل به انجام آن نیستم وادار میکند، کنترل گری محسوب میشود. کنترل گری میتواند استرس زیادی را در ما بوجود آورد.
ندانستن دنیای مطلوب یکدیگر:
هر یک از ما انسان ها درون ذهن خود چیزی را داریم به اسم دنیای مطلوب که از روز اولی که پا به این دنیا گذاشته ایم در حال ساخت آن هستیم. علایق، اهداف، افرادی که دوستشان داریم، سرگرمی های مورد علاقه رنگ های مورد علاقه و ….. در این دنیای مطلوب ما قرار دارند. هر شخص یک دنیای مطلوب خاص خود را دارد و دنیای مطلوب هیچ دو نفری یکسان نیست.
هر کسی که به این دنیای مطلوب ما (علایق، خانواده ما، سرگرمی هایمان، اهدافمان و….) احترام بگذارد او هم در دنیای مطلوب ما جا خواهد گرفت. اگر کسی چیزهایی که در دنیای مطلوب ما قرار دارد را مورد احترام قرار ندهد آرام آرام او را به در خروجی دنیای مطلوبمان دعوت میکنیم و روابطمان با او دچار تنش میشود.
تنش در روابط هم میتواند به سرعت باعث استرس ما شود. ممکن است همسر من در دنیای مطلوبم باشد اما پس از مدتی که شروع به ایراد گرفتن از بقیه دنیای مطلوب من میکند (پدر، مادر، خواهر، اهداف، وسایلم و ….) من با او دچار تنش میشوم و آرام آرام او را خط میزنم.
مقایسه کردن:
مقایسه کردن میتواند در دو جبهه انجام شود. مقایسه ی آشکار و مقایسه ی پنهان. در هر دو نوع تنش های شما به مرور زمان بالاتر میروند و استرس مزمن را تجربه خواهید کرد. اگر پنهان و در ذهنتان باشد این موضوع به صورتی نامرئی رابطه شما را تا مرز نابودی میکشاند شما همیشه فکر میکنید بقیه بهتر از همسر شما هستند یا در جایی همسری مناسب شما با تمام شرایط ایده آل شما منتظرتان است. یا ممکن است وقتایی فکر کنید که همسر شما بهتر است. اما به دلیل ماهیت مغز ما انسان ها مقایسه در یک قاب کلی نتیجه منفی به ما میدهد و باعث استرس ما میشود
نوع دیگری که از مقایسه پنهان نام برد مقایسه رابطه خودتان با رابطه دیگران است، مغز ما انسان ها جوری است که از ابهام بدش می آید. او یک تصویر کوچک را میبیند و سریع حدس هایی میزند تا ابهامات را کنار بگذارد. شما دو نفر را در خیابان میبینید که خوشحالند و فکر میکنید تمام زندگیشان شاد اند و فقط شما هستید که مسئله دارید. این موضوع به راحتی میتواند باعث تنش، استرس و نابودی رابطه شما شود.
یا اگر مقایسه از نوع آشکار باشد که تنش های شما به راحتی بالاتر میروند و هرروز بیشتر و بیشتر میشوند. فرض کنید فرد مقابلتان هرروز شما را مقایسه کند چه حالی به شما دست میدهد؟ کسی هرروز به شما میگوید شما خوب نیستید و این موضوع خوراک ذهن برای استرس و نگرانی است. همین موضوع در مورد فرد مقابلتان هم صادق است
فکر میکنید کدام یک از عوامل بالا میتواند درون رابطه شما باعث ایجاد استرس شده باشد؟ دتا اینجا استرس را شناختیم، از عوارض آن در روابط عاطفی باخبر شدیم، منابع استرس را تا حدودی شناسایی کردیم و در این قسمت فصد داریم به سراغ راه حل هایی برای مدیریت بهتر استرس برویم. با من به ادامه مقاله بیایید
راه حل های برای بهتر مدیریت کردن:
مدیریت کلید حل معماست.
دقت کنید که از کلمه مدیریت به جای حذف یا کم کردن استرس استفاده کردم به دلیل این که هر موقع ما قصد کم کردن استرس را میکنیم چون در این امر ناتوان هستیم، خود میتواند استرس را بیشتر کند. انتظار ورد خوانی و حرکتی جادویی برای از بین بردن استرس را به صورت ناگهانی نداشته باشید این موضوع میتواند شما را مضطرب تر کند.
تعریف استرس را به یاد دارید؟ وقتی انتظاری از ما میرود ولی توانایی انجام یا منابع لازم را در اختیار نداریم. ما توانایی کاهش ۱۰۰درصد استرس خود را نداریم و هربار که اقدام به برطرف کردن کامل و حذف استرس میکنیم نتیجه عکس میگیریم. چون متوجه میشویم توان این کار از دست ما خارج است و این خود استرسی دیگر میشود ( خدای من چرا نمتیوانم استرسم را کم کنم؟) و استرس قبلی را تشدید میکند. انتظار حذف استرس یا کم کردنش یک انتظار نا به جا است.
شناسنایی منابع استرس:
ابتدا مشخص کنید استرس، عوامل بیرون از رابطه را شامل میشود یا از درون خود رابطه سرچشمه میگیرد؟ بعضی وقتها این موضوع کمی گیج کننده است اما میتوانید با کمی وقت گذاشتن به راحتی ریشه استرس را پیدا کنید. وقتی ریشه استرس خود را پیدا کردید میتوانید خودتان به همراه شریک زندگی تان با هم برای این منبع استرس برنامه ریزی کنید در این صورت قطعا حال و روز شما بهتر خواهد شد.
احتمالا مغز شما دوست ندارد کار جدیدی مثل نشستن و برنامه ریزی کردن با همسرتان را انجام دهد و میگوید : برو بابا، ول کن، بی خیال…… . چه بخواهید چه نخواهید مغز شما بسیار تنبل است. مغز شما از انجام کارهای تازه و جدید ترس دارد چون میداند باید انرژی مصرف کند در صورتی که مغز ما مثل بابابرقی به کم مصرفی معروف است پس طبیعی است که دچار مقاوتم شوید.ب هش گوش ندید و فرمان زندگیتان را خودتان در دستانتان بگیرید
چه عامل خارج از رابطه باشد چه از درون رابطه سرچشمه بگیرد شما با همسرتان بنشینید و با او صحبت و برنامه ریزی کنید. حتی اگر همسرتان اطلاعات خاصی هم ندارد این کار را انجام دهید. وقتی بلند بلند فکر میکنید و برای کس دیگری توضیح میدهید مغزتان بهتر کار میکند.
به یکدیگر گوش دهید:
گوش دادن مؤثر یکی از آرامش بخش های استرس در روابط است. مسکنی عالی و اثر گذار است. مسئله ما انسان ها این است که ما جایی گوش دادن مؤثر را یادنگرفته ایم. ما فقط میشنویم و این موضوع باعث شده است که ما از هم دور شویم. گوش دادن به طور مؤثر به یکدیگر فواید بسیاری دارد، نیازی نیست حرفی بزنید فقط گوش دهید بگذارید فرد مقابل صحبت کند سعی کنید راه حل ندهید و فقط گوش دهید. در این صورت شما در حال همدلی کردن هستید.
داشتن کسی که نه شما را قضاوت کند و نه راه حلی ارائه دهد نه سرکوفتی بزند نه غری بزند مزیتی بسیار بزرگ برای زندگی شما محسوب میشود. اگر فرد مقابلتان غر میزند، قضاوت میکند یا راه حل میدهد، تغییر را از خودتان شروع کنید
اگر شما استرس دارید میتوانید به فرد مقابلتان بگویید فقط گوش کن راه حلی نیاز ندارم و برایش درد دل کنید، یادتان باشد وقتی بلند بلند فکر میکنید یا با کسی درد و دل میکنید هم دردها تسکین پیدا میکنند هم راه حل ها سرو کله شان پیدا میشود. در قسمت های قبل از اهمیت داشتن ارتباط گفتیم، یادتان باشد ارتباط باعث میشود شما انسانی شادتر باشید و خود ارتباط باعث کاهش استرس در بدن شما میشود.
تفریحات، هوای آزاد، ورزش:
هر کدام از این موارد واقعا اثر گذار هستند، باور کنید وقتی که استرس شما زیاد است و با فرد مقابلتان به تفریح میپردازید روحیه شما بالاتر میرود و این تغییر حال و هوا برای شما بسیار مفید است. در واقع تفریح کردن و تجربه ی خنده و شادی در شرایطی که ذهن تان به هم ریخته و شرایطتان پیچیده شده است به اصطلاح “تبر تیز کردن” است، تفریح، خنده و شادی های کوچکِ شما سرمایه گذاری روانشناختی محسوب میشوند.
قطعا شما بعد از انجام این فعالیت ها بهتر از پس مسائلتان بر می آیید. همچنین ورزش کردن در حدی که عرق کنید باعث میشود که هیپوکمپ شما (گیج نشید، قسمتی از مغز که مسئول مدیریت استرس است) کارش را بهتر انجام دهد پس هرگز ورزش کردن را فراموش نکنید. یک پیاده روی روزانه با همسرتان میتواند هم به صمیمیت شما و هم به میزان استرس شما کمک کند.
یک آغوش حداقل ۳۰ ثانیه ای:
هرروز بعد از کار یا حتی به موقع شروع کار میتوانید این کار را انجام دهید محققان متوجه شده اند یک آغوش حداقل ۳۰ ثانیه ای میتواند باعث شود استرس شما تا حد زیادی کم شود. وقتی این آغوش همراه با نوازش همراه شود نتایج خارق العاده خواهند بود. از این راهکار حتی میتوانید در مواردی که تعارضی بوجود آمده هم استفاده کنید.
نگویید حوصله ندارم، کی میره این همه راه رو، نگویید نمیتونم این شیوه مغز شماست که شما رو در منطقه همیشگی اش نگه دارد این عادت آغوش حداقل ۳۰ ثانیه ای را در خودتان ایجاد کنید و از فواید آن برای بهتر کردن رابطه عاطفی خود بهره ببرید.
ارتباط گرفتن:
استرس شما را در خود فرو رفته و گوشه گیر میکند. اینکه تسلیم نشوید و ارتباط برقرا کنید خود قدمی بزرگ در راه مدیریت استرس است. نه تنها ارتباط خود را قطع نکنید بلکه ارتباطات خود را گسترده تر هم بکنید. با دوستانتان کسانی که حس خوب به شما میدهند در دوران استرس در ارتباط باشید این موضوع از استرس شما کم میکند. حرف زدن باعث میشود مغز شما موتورش روشن شود و خیلی وقتها فرد مقابلتان سؤال هایی میپرسد که شما به جوابی که میخواستید میرسید.