مدل پنج عاملی شخصیت چیست؟
مدل پنج عاملی شخصیت یا همان مدل پنج عاملی شخصیت فرایندی است که برای شناخت و تحلیل شخصیت افراد استفاده می شود. این مدل بر اساس پنج عامل اساسی شخصیت ساخته شده است که شامل آموزش پذیری، همکاری، وجدان، استمرار و انطباق است. هرکدام از این پنج عامل اساسی به یکی از خصوصیات اساسی شخصیتی ارتباط دارد که شامل بازتابگری، روحیه، شخصیت، توجه و تلاش است. با استفاده از این مدل، می توان به بهترین شکل ممکن برای توسعه شخصیت، بهبود روابط اجتماعی و بهره وری بیشتر در کار به دست آورد. این مدل به عنوان یک ابزار مفید برای شناخت و تحلیل شخصیت در بسیاری از زمینه های اجتماعی و روانشناختی مورد استفاده قرار می گیرد.
همه چیز درباره مدل پنج عامل بزرگ شخصیت، Big-5 یا Five Factor Model
+ سه پرسشنامه برای سنجش میزان دلبستگی شغلی
مقدمه ای بر ﻣﺪل ﭘﻨﺞ ﻋﺎﻣﻠﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ
ﻣﺪل ﭘﻨﺞ ﻋﺎﻣﻠﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ بیشتر افراد درگیر سوال هایی در مورد شخصیت هستند: آدم ها میتوانند تغییر کنند؟ آدمی که مدام از کوره در میره میتونه پرخاشگری خودش رو کم کنه، یا آدمی که سر به زیر و خجالتی هست میتونه بالاخره با اعتماد به نفس حرف بزنه؟ چه تفاوتی بین رفتار بیمارگونه (Pathological) و نرمال هست؟ نگاه آدم های دیگه به ما مثل نگاه ما به خودمون هست؟ علم روانشناسی پیشرفت هایی برای رسیدن به پاسخ این سوالات داشته است. حتی یک شاخه از این رشته، که به عنوان روانشناسی شخصیت (Personality Psychology) شناخته میشود، مختص یافتن پاسخ این گونه سوالات است.
شخصیت شما بر همه چیز از جمله دوستانی که انتخاب میکنید تا نامزد انتخاباتی که به آن رای میدهید تاثیر میگذارد، با این وجود افراد محدودی هستند که درمورد شخصیت خود فکر میکنند و به بررسی آن می پردازند. با درک شخصیتی که دارید نسبت به نقاط قوت و ضعف تان آگاه میشوید. همچنین بهتر و دقیق تر می توانید حدس بزنید که دیگران چه نگاهی به شما دارند.
شخصیت چیست؟
بیشتر افراد مفهوم شخصیت را به سادگی درک میکنند. آن چیزی است که باعث میشود شما «شما» باشید. شامل همه صفات (traits)، ویژگی ها (characteristics)، عادت ها و خصوصیات عجیب و غریبی که شما را از هر شخص دیگری جدا میکند.
اما از منظر روانشناسی، شخصیت کمی پیچیده تر از این حرف هاست. تعریف آن میتواند دشوار باشد و شکلی که شخصیت تعریف میشود بر نحوه فهم و اندازه گیری آن میتواند تاثیر بگذارد.
پژوهشگران پروژه شخصیت (Personality Project)، آن را اینگونه تعریف میکنند:
«الگوی منسجمی از عاطفه (affect)، شناخت (cognition) و تمایلات (desires) و یا اهدافی هست که موجب رفتار میشود.»
به بیان انجمن روانشناسی امریکا (APA)، شخصیت به معنای:
«تفاوت های فردی در شکل الگوهای فکری، احساسی و رفتاری است.»
البته واضح است که از هر منظر و زاویه ای که به آن نگاه کنیم، شخصیت تاثیر بسزایی در زندگی ما دارد. امروزه بیشتر روانشناسان توافق دارند که پنج تیپ بزرگ شخصیت (Five Major Personality Types) وجود دارند و هر فردی هر یک از آن ها را تا حدودی دارا می باشد.
شما چه شخصیتی دارید؟
مدل پنج عاملی شخصیت (Five-Factor Model or FFM) درباره این سوال است:
«چه کسی هستی؟»
سوال ساده ای است، ولی پاسخ به آن میتواند دشوار باشد.
برخی با اسم، فامیل، شغل، نژاد، کشور، نقش خانوادگی، سرگرمی و تفریحات، محل زندگی و یا توصیف باورها و ارزش هایشان سعی میکنند به این سوال پاسخ دهند.
هر فردی به شکل خاصی به این سوال پاسخ میدهد و هر شخصی درباره اینکه چه کسی هست، داستان متفاوتی دارد. درحالی که ما مشترکات بسیاری از جمله نژاد، دین، گرایش جنسی، مهارت و رنگ چشم با یکدیگر داریم، ولی یک مورد هست که ما را منحصر به فرد می کند: شخصیت.
شما میتوانید با صدها، هزاران و یا حتی دهها هزار نفر ملاقات کنید، اما هیچ کدام از آنها دقیقا شبیه به هم نخواهند بود.
پیدایش مدل پنج عاملی شخصیت
این مدل و همچنین دیگر مدل های صفات شخصیتی (Personality Traits Models) ، برگرفته از فرضیه لغوی (Lexical Hypothesis) نابغه پر آوازه انگلیسی Francis Galton می باشد. این فرضیه بیان میکند که هر زبان طبیعی، برای افرادی که به آن زبان صحبت می کنند، همه توصیفات مرتبط و مهم شخصیتی را شامل میشود.
در سال ۱۹۳۶، روانشناس پیشگام Gordon Allport و همکارش Henry Odbert این فرضیه را به حیطه آزمایش گذاشتند. آنها با بررسی دیکشنری انگلیسی، لیستی از ۱۸ هزار کلمه مرتبط با تفاوت های فردی ایجاد کردند.
تقریبا ۴،۵۰۰ لغت مربوط به صفات شخصیتی بودند. این تعداد از صفات روانشناسان شخصیت را به فرضیه لغوی علاقه مند کرد، ولی در مرحله اول آنها باید این حجم از صفات را دسته بندی می کردند تا بتواند برای مطالعات از این صفات شخصیتی بهره ببرند.
در نهایت، در سال ۱۹۴۰، Raymond Cattell و همکارانش با استفاده از روش های آماری این لیست از لغات را به ۱۶ دسته از صفات طبقه بندی کردند که به اسم مدل شخصیت ۱۶ عاملی کتل (Cattell’s 16 Personality Factors) مشهور است. چندین پژوهشگر به صورت جداگانه به بررسی مدل کتل پرداختند و به شکل عجیبی همه آنها به یک نتیجه رسیدند: شخصیت را میتوان تنها با پنج دسته از عوامل (یا ویژگی های کلی) توصیف کرد.
اگرچه حدود سه دهه به طول انجامید تا مدل پنج گانه شخصیت مورد توجه روانشناسان قرار بگیرد، اما امروزه این مدل مشهورترین و معتبرترین مدل شخصیت است و بیشتر روانشناسان اتفاق نظر دارند که میتوان همه صفات شخصیت را به پنج دسته از عوامل تقسیم کرد. بر طبق این مدل عامل (factor) یک طبقه بزرگی است که همه صفات مشابه شخصیتی را در بر میگیرد. به عنوان مثال عامل توافق پذیری، در سمت مثبت، شامل صفاتی از جمله بخشندگی، خوش مشربی و مهربانی است و در سمت منفی شامل صفاتی از جمله پرخاشگری و خلق تند است. همه این صفات و ویژگی ها عامل کلی تر توافق پذیری را شامل میشوند.
پنج عامل شخصیت
پذیرا بودن نسبت به تجربیات (Openness to experience):
افرادی که نسبت به تجربه کردن پذیرایی بالایی دارند، تمایل زیادی برای انجام کارهای جدید و یادگیری چیزهای جدید از خود نشان میدهند. همچنین دایره علایق آنها گسترده است. درباره جهان و افراد دیگر کنجکاو هستند و نسبت به فرهنگ ها و سنت های ناآشنا روی خوش نشان میدهند.
افرادی که سطح پایین تری از پذیرا بودن دارند (یعنی نسبت به تجربه کردن بسته هستند)، با ناشناخته ها و عدم قطعیت نگران میشوند و نسبت به باورها و ایده هایی که وضعیت موجود را به چالش میکشند بدبین هستند. افرادی که پذیرا هستند معمولا اهل ماجراجویی و خلاقیت هستند. افرادی که کمتر پذیرا هستند، معمولا سنتی هستند و با مفاهیم انتزاعی مشکل دارند.
وظیفه شناسی (Conscientiousness):
افرادی که وظیفه شناسی بالایی دارند، با ملاحظه هستند، میتوانند خودشان را کنترل کنند و رفتارهایشان معمولا هدف مند است. منظم، دقیق و اهل برنامه ریزی هستند و نتیجه رفتارهای خودشان بر دیگران را مدنظر قرار میدهند.
افرادی که وظیفه شناسی پایینی دارند، معمولا خیلی به وقت شناسی و نظم اهمیت نمی دهند، بدون فکر رفتار میکنند; بدون اینکه به عواقب تصمیم خود فکر کنند.
برون گرایی (Extraversion):
برون گراها معمولا پرهیجان، پرحرف، اجتماعی و قاطع هستند و هیجانات خود را به راحتی ابراز میکنند. این افراد از محیط های اجتماعی و با بودن در جمع انرژی میگیرند.
ولی افرادی که درونگرا هستند در محیط های اجتماعی انرژی صرف می کنند و از این رو پس از مدتی باید به خلوت خود بروند تا دوباره شارژ شوند. به طور کلی افراد درونگرا برخلاف برونگراها، دوست دارند که تنها باشند و یا با دوستان محدودی باشند; اغلب کم حرف و جدی هستند و احساسات و افکارشان را بروز نمی دهند، برای استقلال خود ارزش قائل هستند و محیط های آرام را ترجیح می دهند.
البته باید به این نکته توجه داشت که به طور کلی افراد برونگرا مزیتی نسبت به درونگرا ها ندارند و تنها افرادی که بین این دو قطب قرار دارند میتوانند از مزیت های هر دو این ویژگی ها بهره ببرند و افراد برونگرا مثلا باید یاد بگیرند که بتوانند از خلوت خود نیز لذت ببرند تا بتوانند بر معایب برونگرایی غلبه کنند. افراد درون گرا نیز باید سعی کنند در جمع افراد نا آشنا احساس بهتری داشته باشند.
توافق پذیری (Agreeableness):
افرادی که توافق پذیری بالایی دارند، کمک کننده، مهربان، دست و دلباز و دلسوز هستند، همچنین فرض را بر این میگذارند که دیگران نیت خوبی دارند.
ولی افرادی که توافق پذیری پایینی دارند، معمولا شکاک (skeptic) و ستیزه جو هستند و بیش از این که اهل همکاری کردن باشند، رقابت طلب اند.
نوروتیک (Neuroticism):
افراد نوروتیک از لحاظ هیجانی حساس هستند; براحتی ناراحت و مضطرب میشوند. اما افرادی که کمتر نوروتیک هستند حتی تحت شرایط دشوار و پرتنش نیز آرام و مطمئن هستند و هیجانات منفی کمی را تجربه میکنند.
دو نکته مهم!
- باید مد نظر قرار دهیم که هر یک از این عوامل یک محوری از ویژگی های شخصیتی را نشان میدهند. به عنوان مثال افراد معمولا بین دو قطب درون گرا و برون گرا قرار میگیرند و در این مدل لزومی نیست که حتما فرد درونگرا یا برونگرا باشد. بیشتر افراد جایی بین این دو قطب قرار میگیرند (برخلاف آزمون MBTI).
- همچنین باید در نظر داشت که این ۵ عامل شخصیتی در طول زندگی به نسبت ثابت هستند، البته مطالعات نشان داده اند که برخی از این عوامل کمی تغییر می کنند. به عنوان مثال، وظیفه شناس بودن از جوانی تا میانسالی افزایش پیدا میکند، همانطور که ما به مرور بهتر میتوانیم روابط شخصی و شغلی خود را مدیریت کنیم.توافق پذیری نیز با افزایش سن، بیشتر میشود و از ۵۰ تا ۷۰ سالگی به اوج خود میرسد. ولی عصبی بودن و برون گرایی با افزایش سن کمی کاهش پیدا میکنند.
دلایل علمی برای اعتبار این مدل
- در پژوهش های مختلف که در زبان هایی از جمله انگلیسی، چینی و آلمانی انجام شده است، همین ۵ عامل شخصیتی به دست آمده است.
- با مطالعات انجام شده بر روی دوقلو ها و افرادی که به فرزندخواندگی گرفته شده اند، نشان داده شد که این ۵ عامل پایه ژنتیکی دارند.
- میتوان با استفاده از این مدل به پیش بینی پرداخت. به عنوان مثال میتوان با استفاده از آن میزان موفقیت شغلی افراد را پیش بینی کرد.
معمولا هر رویکردی که به بررسی شخصیت میپردازد، مدل یا تئوریای را برای توضیح مفهوم شخصیت، تدوین میکند که این مدلها غالبا اساس طراحی آزمونهای شخصیت قرار میگیرند. تا کنون مدلهای مختلفی برای شخصیت ارائه شده است و یکی از این مدلها، مدل پنج عاملی است که اعتبار بیشتری نسبت به سایر مدلها در بین جامعه آکادمیک دارید. از این روی میخواهیم این مدل را به صورت کامل توضیح دهیم.
این مدل که تحت عنوان مدل پنج عاملی (Five-Factor Model) یا پنج عامل بزرگ شخصیت (Big Five personality traits) شناخته میشود بر اساس نگاه صفت محور به شخصیت ایجاد شده شده است. بر اساس این مدل، آزمونهای بسیاری طراحی شده است که آزمون NEO، یکی از آنهاست. البته این آزمون خود، نسخههای مختلفی دارد.
مدل پنج عاملی، حاصل تحقیق محققان بسیاری به شمار میرود اما گوردون آلپورت (Gordon Allport)، ریموندکتل (Raymond Cattell) و لوئیس گلدبرگ (Lewis Goldberg) را میتوان از افراد اصلی این گروه بزرگ دانست.
توسعه این مدل بر پایه کارهای آلپورت آغاز شد. وی ابتدا از لیستی با ۱۸,۰۰۰ صفت آغاز کرد که شامل تمام صفات موجود در لغتنامه بود که به نحوی به توصیف یک فرد میپرداخت. سپس خود، آن لیست را به ۴,۵۰۰ صفت کاهش داد. پس از آن، کتل، این لیست را به فهرستی ۱۶ صفتی تبدیل و بر اساس آن، آزمون ۱۶PF را تدوین کرد. نهایتا گلدبرگ این لیست ۱۶ صفتی را به پنج صفت رساند. در طی تمام این مراحل، از روش تحلیل عاملی برای غربال کردن صفات استفاده شد.
این مدل، شخصیت را بر اساس ۵ عامل شخصیتی بررسی میکند که هر یک از این عوامل، مجموعهای از ۶ صفت هستند. کتاب آزمونهای روانشناختی، این عوامل و خردهمقیاسها و ویژگیهای هر یک را اینطور توضیح میدهد:
عامل گشودگی به تجربهها (Openness to experience)
افرادی که در این عامل نمرات بالایی کسب میکنند، در جستوجوی کسب تجربهها جدید و ماجراجویانه و ارضای کنجکاوی خود نسبت به دنیای پیرامونشان هستند. این افراد معمولا خودآگاهی بالاتری دارند، احساسات مثبت و منفی بسیاری را تجربه میکنند و مستعد عقاید و تجارب عجیب و غیرمعمول هستند که گاها میتواند دردسرساز باشد. برای مثال ممکن است دست به کارهای پرهیجان و خطرناک بزنند یا به سمت مکتبها و فرقههای عجیب و ناهنجار کشیده شوند. نمره بالا در این شاخص، معمولا نشانگر هوش بالاتر و موفقیتهای تحصیلی بیشتر است.
افرادی که در این عامل نمرات پایینی کسب میکنند، موفقیت را در پشتکار و ثابت قدم بودن میدانند. این افراد را معمولا تحت عنوان عملگرایان میشناسیم. آنها متعارف و محافظهکار به نظر میرسند، به موضوعاتِ رایج تمایل بیشتری دارند تا موضوعات نادر و هیجانات و پاسخهای عاطفیشان معمولا آرام یا غیرقابل رویت است.
تخیل (Imagination)
تصورات روشن و زندگی تخیلی فعال از ویژگیهای این خرده مقیاس است. در این بخش، تخیل راهی برای فرار از واقعیت نیست بلکه ابزاری برای ایجاد یک دنیای درونی جذاب است.
زیبایی شناسی یا زیبایی پسندی (Aesthetics)
افراد در این زیرمجموعه، درک عمیقتری از هنر و زیبایی دارند و به آن جذب شده و توسط آن هیجانزده میشوند البته خود لزوما هنرمند نیستند.
احساسات یا عواطف (Feeling)
درک بهتر و عمیقتر موقعیتهای هیجانی، شدت و برجستگی بالای احساسات منفی و مثبت، اهمیت بسیاری برای هیجانات قائل شدن و توانایی درک درست عواطف و هیجانات خود، از ویژگیهای مربوط به این خرده مقیاس است.
اعمال یا کنشها (Actions)
تمایل به تجربه فعالیتهای مختلف، رفتن به جاهای جدید و خوردن غذاهای غیرمعمول، ترجیح دادن تازگی و تنوع بر امور معمول و روزمره و انعطاف نسبت به تغییرات را میتوان از صفات اصلی این زیرمجموعه دانست.
عقاید یا دیدگاهها (Ideas)
این افراد، کنجکاویهایی روشنفکرانه دارند، مایلند ذهنیتی باز داشته و نظرات جدید یا غیرمعمول را درک کنند و از بررسی دیدگاههای فلسفی و چالش با مباحث انتزاعی لذت میبرند.
ارزشها (Values)
آمادگی برای بازبینی و تجدیدنظر درمورد ارزشهای سیاسی، مذهبی و اجتماعی ویژگی اساسی این خرده مقیاس است.
عامل وجدان و مسئولیتپذیری (Conscientiousness)
افراد با وجدان و مسئولیتپذیری بالا، معمولا سختکوش، دقیق، وسواسی و متمرکز هستند و اعمال خود را بر اساس برنامهریزی پیش میبرند. آنان به عنوان افرادی وظیفهشناس شناخته میشوند که برای خود هدفهایی معین دارند و برای آن مصرانه تلاش میکنند و کارآیی بالایی از خود نشان میدهند. این عامل گاهی تمایل به موفقیت نامیده میشود.
سطح پایین وجدان، معمولا در افراد خودانگیخته و منعطف دیده میشود. افرادی که چندان چهارچوبمدار و قانونمند نیستند و کارشان را بر اساس انگیزههای خودجوش پیش میبرند نه اهداف معین. این افراد در انجام کارها دقت کافی ندارند و برای رسیدن به اهداف خود خیلی مصر و پیگیر نیستند.
کفایت یا شایستگی (Competence)
این خرده مقیاس ارتباط بالایی با عزت نفس و اتکا بر خود دارد. افردی که در این زیرمجموعه نمره بالایی کسب میکنند، قضاوت مثبتی از توانایی، عقل و تدبیر خود دارند.
نظم و ترتیب (Order)
این افراد معمولا تمیز و آراسته و دارای سازماندهی رفتاری مناسبی هستند، برنامهریزیهای کوتاه و بلند مدت دارند و میتوانند خود را به خوبی مدیریت کنند.
وظیفهشناسی (Dutifulness)
پایبندی به اصول اخلاقی، انجام دقیق تعهدات اخلاقی، مسئولیتپذیری، اخلاقمداری و نظارت وجدان بر کنشهای فردی از ویژگیهای این زیرمجموعه به شمار میرود.
تلاش برای موفقیت (Achievement-striving)
این افراد از خودت توقع بسیاری دارند و برای تحقق آن، تلاش بسیاری میکنند. گاها این این دسته از افراد را معتاد به کار مینامند، کسانی که اهدافی مشخص داشته و برای رسیدن به آن، به شکلی سالم تلاش میکنند.
خویشتنداری و نظم درونی (Self-discipline)
آغاز یک کار و انجام کامل آن، با وجود تمام سختیها و چالشها به معنای نظم شخصی و درونی است. این افراد میتوانند به خود برای شروع کردن، ادامه دادن و به پایان رساندن یک کار، انگیزه بدهند و با هر محرکی، گیج و سردرگم نمیشوند.
محتاط در تصمیمگیری (Deliberation)
تامل بالا و احتیاط در کار، تمایل به داشتن تفکری سنجیده و دقیق قبل از عمل و انعطافپذیری پایین برنامهها، از ویژگیهای مهم این زیرمجموعه است. این افراد ممکن است در مواقع لزوم، نتوانند به سرعت تصمیم بگیرند.
عامل برونگرایی (Extroversion)
افراد با نمره بالای برونگرایی، عموما فعالیتها و روابط گسترده و متعدد (ولی نه چندان عمیقی) دارند. البته این بدان معنا نیست که برونگراها افرادی سطحی هستند، بلکه صرفا روابط آنها معمولا عمیق نیست و در عوض متعدد و گسترده است. این افراد، انرژی روانی خود را از محیط و از تعاملات و فعالیتهای بیرونی دریافت میکنند، معمولا مهارت بالایی در صحبت کردن داشته و بیشتر به رهبری جمع متمایلند. افراد با نمره بالای برونگرایی معمولا پرانرژی، فعال، قاطع، امیدوار به موفقیت در آینده و پذیرا تلقی میشوند.
افراد با نمره برونگرایی پایین، بخش زیادی از انرژی روانی خود را از محیطی شخصی که برای خود ساختهاند و از درونشان کسب میکنند. این افراد معمولا روابط کمتر ولی عمیقتری دارند، محافظهکار، محتاط و مستقلند، کنجکاوند و علاقه زیادی به پژوهش دارند. آنها نیازمند زمانهایی هستند که به تنهایی بگذرانند و فعالیتهای فردی را به فعالیتهای گروهی ترجیح میدهند. البته این، به معنای تنبل، کند، دوست نداشتنی یا خجالتی بودن این افراد نیست.
نکته قابل توجه این است که مدل پنج عاملی بر خلاف برخی مدلها و آزمونهای شخصیتی دیگر، به دو قطب متضاد درونگرایی و برونگرایی معتقد نبود. چراکه باور داشت این جبههسازی، افراد را در گروههایی محدود دستهبندی میکنند و دقت و اعتبار سنجش را کاهش میدهند. این در حالی است که چیزی به نام درونگرایی وجود ندارد و آنچه هست، کم بودن میزان برونگراییست؛ همانطور که چیزی به نام تاریکی وجود ندارد و آنچه ما آن را تاریکی مینامیم، درواقع کم بودن نور است. اگر از یک طیف، از برونگرایی شدید به برونگرایی خفیف حرکت کنیم، میتوانیم درجات بیشمار و دقیقی را برای بررسی شخصیت افراد به کار ببندیم.
گرم بودن (Warmth)
ارتباطی دوستانه با دیگران و علاقهای صادقانه به آنها و برقراری آسان روابط گرم و دوستانه از ویژگی این افراد به شمار میرود. سر دیگر این طیف، افرادی لزوما کینهتوز یا با رفتاری دشمنانه وجود ندارند؛ بلکه در روابط خود با دیگران، محافظهکارند و تمایل دارند فاصله نسبی با آنها را رعایت کنند.
معاشرتی بودن (Gregariousness)
این افراد از بودن در جمع لذت میبرند، در میان دیگران احساس شادمانی داشته و از همکاری اجتماعی لذت میبرند.
ابراز وجود و جراتمندی (Assertiveness)
جرات و قدرت ابراز وجود و صراحت بالا، توانایی رهبری و پیشگام بودن در یک گروه و تمایل به قرار گرفتن در مرکز کار و نه حاشیه، از ویژگیهای مربوط به این خرده مقیاس به شمار میرود.
فعال بودن (Activity)
این افراد معمولا پرانرژی بوده و دائما در حال فعالیت هستند. زندگی پرتحرکی دارند و ریتم کارهایشان تند و سریع است. افرادی که در این خرده مقیاس نمره پایینی کسب میکنند، لزوما تنبل نیستند بلکه ترجیح میدهند با آهنگی آرامتر و فراغت بیشتری به انجام کارهایشان بپردازند.
هیجانخواهی (Excitement seeking)
تمایل بسیار به تجربه هیجانات بیشتر و شدیدتر، محیطهای شلوغ و رنگهای روشن از ویژگیهای افرادی ست که در این زیرمجموعه نمره بالایی به دست میآورند.
هیجان مثبت (Positive emotions)
تمایل به تجربه عواطف مثبت مثل شادی، لذت، عشق و علاقه، خندهرو بودن و به راحتی خندیدن، روحیهی شاد و خوشبینی از ویژگیهای اساسی خرده مقیاس هیجان مثبت است. افرادی که در این زیرمجموعه نمره پایینی کسب میکنند، لزوما غمگین یا ناشاد نیستند بلکه صرفا شادی را کمتر نشان میدهند و ظاهری آرامتر دارند.
عامل سازگاری و توافق (Agreeableness)
افراد با سازگاری بالا، معمولا مهربان، همدل، نوعدوست، متواضع و سخاوتمند هستند و خود را در برابر دیگران مسئول میدانند. این افراد توانایی رهبری بالایی داشته و عموما از محبوبیت بالایی برخورداند. نگاهی مثبت و امیدوارانه به انسان دارند و به منافع دیگران اهمیت میدهند.
افرادی که در این عامل نمره پایینی کسب میکنند، معمولا خود را برتر از دیگران دانسته و از جمعها کنارهگیری میکنند. آنها اعتماد چندانی به دیگران و انگیزهها و اهدافشان ندارند. خودمحورند و بیشتر مایل به رقابت هستند تا همکاری. در مورد دیدگاههای اجتماعی خود، سرسختی بالایی نشان میدهند. این افراد نگاهی همدلانه به دیگران ندارند و گاها ممکن است از آنها برای رسیدن به مقاصد خود، سواستفاده کنند.
اعتماد (Trust)
این افراد به حسن نیت دیگران و قابل اعتماد و درستکار بودن آنان باور دارند.
رکگویی و سادگی (Straightforwardness)
رک، بیریا، صاف و ساده هستند. آنها بر خلاف کسانی که نمره پایینی در این خرده مقیاس میگیرند، از نظر اجتماعی ناپخته به نظر میرسند و نه زیرک. این افراد ممکن است با مقاومت کمتری تحت کنترل دربیایند. دیگران معمولا میتوانند به راحتی آنها را دست بیندازند.
نوعدوستی (Altruism)
توجه به دیگران، اهمیت دادن به منافع آنها، و تمایل به کمک کردن به افراد نیازمند، از خصوصیات بارز این زیرمجموعه به شمار میرود.
همراهی (Compliance)
افرادی که در این خرده مقیاس نمره بالایی کسب میکنند، قادرند در تعارضات بین فردی، به خوبی خشم خود را کنترل کرده، تواضع به خرج داده، دیگران را ببخشند و خطای آنها را فراموش کنند.
تواضع (Modesty)
فروتنی، توانایی نادیده گرفتن منافع خود، گرایش به دیگران و نیازهایشان از ویژگیهای مهم این زیرمجموعه است. این افراد لزوما اعتماد به نفس پایینی ندارند و همچنین تمایلی به صحبت کردن در مورد دستاوردهایشان نشان نمیدهند.
درک دیگران و همدلی با آنها (Tender-mindedness): این خرده مقیاس به توانایی همدلی اشاره دارد. اینکه فرد تا چه اندازه میتواند احساسات دیگران و دلیل رفتار آنها را درک کرده، بهشان احترام گذاشته و رفتار خود را بر اساس وضعیت روانی دیگری، تنظیم کند.
روانرنجوری یا نوروتیک بودن (Neuroticism)
افراد با نمره بالای روانرنجوری، معمولا در درک شرایط، اغراقآمیز عمل میکنند؛ برای مثال یک شکست کوچک و جزئی را پایانی برای فعالیت خود در نظر میگیرند. این افراد عموما خلق منفی و پایینی دارند، احساسات منفی را به شکلی مزمن و فراگیر تجربه میکنند و بیشتر از دیگران مستعد اضطراب بالا و آزاردهنده هستند. برای این گروه کنترل و تنظیم درست هیجانات بسیار دشوار است و بیشتر از دیگران مستعد اختلالات و مشکلات روانی هستند.
در سمت دیگر طیف، افرادی هستند که روانرنجوری پایینی دارند به این معنا که به سرعت ناراحت نمیشوند و به هم نمیریزند و سازگاری بالایی دارند. این افراد غالبا هیجانات با ثباتتری دارند و کمتر احساسات منفی مانند خشم، افسردگی یا اضطراب در سطوح شدید و مدتی طولانی را تجربه میکنند. آنها میتوانند بدون آشفتگی شدید و چشمگیر، با شرایط استرسزا روبهرو شده و آن را کنترل کنند.
*نکته: به خاطر داشته باشید که مانند سایر عوامل این مدل، نمره پایین در این شاخص لزوما به معنای سلامت روان یا نمره بالا در آن به معنای اختلال روانشناختی نیست.
اضطراب (Anxiety)
این افراد معمولا در موقعیتهای متعددی، احساس نگرانی، تنش، عصبیت، ترس و وحشتزدگی را تجربه میکنند.
خصومت (Hostility)
مربوط به گرایش فرد به تجربه خشم، ناکامی و درماندگی است. این افراد معمولا زود از کوره در میروند و احساس خشم، هیجانی غالب و پررنگ در زندگی آنهاست.
افسردگی (Depression)
افرادی که در این خرده مقیاس نمره بالایی کسب میکنند، عموما به شکلی مزمن (در اکثر روزها و ساعتها اما با شدت کم)، احساسات منفی را تجربه میکنند یا در برابرشان بسیار تحریکپذیر هستند و در آنها خیلی زودتر از دیگران این عواطف منفی فعال میشود. عواطفی مانند احساس گناه، غم، ناامیدی، تنهایی، سرخوردگی، بیارزشی و پشیمانی. نمره پایین در این بخش، لزوما به معنای شاد و سرزنده بودن فرد نیست.
خودآگاهی (Self-consciousness)
شرم، خجالت و دستپاچگی از ارکان اصلی این زیرمجموعه است. افرادی که در این بخش نمره بالایی کسب کرده باشند، مدام در حال نظارت بر رفتارها و واکنشهای خود بوده و اهمیت بسیاری به نظرات و تفکر دیگران در مورد خودش میدهند. آنها در موقعیتهای بین فردی احساس معذب بودن و حقارت میکنند. این نظارت افراطی میتواند نهایتا در فرد احساس فرسودگی ایجاد کند؛ حتی اگر روابطی به ظاهر سالم و موفق داشته باشد.
تکانشگری (Impulsiveness)
تکانه به معنای کشش و هوسهایی است که هر از گاهی به سرمان میزند. این شاخص، به ناتوانی در برابر این تکانهها مربوط میشود. در این زیرمجموعه، افراد معمولا سختتر میتوانند با توجه به شرایط خود و محدودیتهایی که دارند یا هنجارهای محیط و جامعه، تکانههای خود را کنترل کرده، آنها را سرکوب یا در مسیری منطقی و قابل قبول هدایت کنند.
آسیبپذیری (Vulnerability)
این خرده مقیاس، به احساس ناتوانی در سازش با استرسهای روزمره اشاره دارد. این افراد موقعیتهای استرسزای معمولی، دچار پریشانی و ناامیدی بسیاری شده و به سختی میتوانند خودشان را مدیریت کنند؛ بنابراین معمولا یا به ناچار به دیگران متوسل شده یا تسلیم میشوند.
ویژگیهای متمایز کننده مدل پنج عاملی از سایر مدلها
از ویژگیهای مثبت و متمایزکننده این مدل میتوان به اینها اشاره کرد:
- این مدل در زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی به خوبی قابل استفاده است و دانشی عملی و کاربردی به مخاطب خود ارائه میدهد.
- این مدل، اعتبار آکادمیک قابل قبولی دارد و نشریات معتبر روانشناسی به آن استناد میکنند.
- مدل پنج عاملی، صفات انسان را روی یک طیف پیوسته مورد بررسی قرار میدهد و دیدگاه صفر و یکی و تیپبندی ندارد.
- در کارنامه آن، زمینههایی برای بهبود رفتار را به افراد معرفی میکند.
انتقاداتی که به مدل پنج عاملی وارد شده است
اگرچه مدل پنج عاملی شخصیت یکی از مدلهای معتبر و مورد قبول جامعه آکادمیک است، اما به آن انتقاداتی موشکافانه وارد شده که بخش بزرگی از آنها توسط جیکوب بلاک (Jacob Block)، استاد روانشناسی دانشگاه برکلی، مطرح شدهاند.
فقدان مبنای نظری
این انتقاد، به این موضوع اشاره میکند که مدل پنج عاملی شخصیت، مبنای نظری ندارد و صرفا بر اساس یافتههای تجربی از طریق تحلیل عاملی اطلاعات مطرح شده است. البته این نقد، به این منظور نیست که این پنج عامل وجود ندارد، بلکه میگوید خاستگاه این عوامل، ناشناخته است.
ساختاری ثابت در بسترهای متفاوت
نتایج بررسی شخصیت توسط این مدل، در طیف وسیعی از شرکتکنندگان از سنین و فرهنگهای مختلف، تقریبا یکسان است و تفاوت معناداری را نشان نمیدهد. اگرچه برخی از ویژگیهای شخصیتی که مبنای کاملا ژنتیکی دارند ممکن است در بسترهای مختلف، نمودی یکسان داشته باشند، اما ویژگیهایی که از ترکیب ژنتیک و محیط ایجاد میشوند، وابستگی بسیاری به جامعه و فرهنگ دارند و این ثبات میتواند بحثبرانگیز باشد.
عدم جامعیت
روانشناسان بسیاری معتقدند که این مدل، تمامی وجوه شخصیت انسانی را پوشش نمیدهد و از ابعادی بسیاری مانند صداقت، مردانگی و زنانگی، شوخطبعی و دینداری غافل است. نظر این منتقدان، آن است که مدل پنج عاملی شخصیت، فقط ابعادی از شخصیت را مورد بررسی قرار میدهد که تا حدود زیادی عینی و واضح هستند و به ابعاد پنهانتر و عمیقتر نمیپردازد.
سوگیریهای فرضیه واژگانی
همانطور که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره کردیم، اساس مدل پنج عاملی شخصیت، فرضیهای واژگانی است که آلپورت آن را بنیان گذاشت. این درحالی است که منتقدان باور دارند زبان سوگیریهایی دارد که میتواند اعتبار آن برای چنین کارکردی را زیر سوال ببرد. برای مثال، در مدل پنج عاملی، عامل روانرنجوری و برونگرایی از عوامل اصلی و برجسته هستند.
این دسته از منتقدین عقیده دارند که این برجستگی، ناشی از سوگیریهای زبانی است نه اهمیت واقعی این دو عامل.
زبان، ابزاریست که در جهت برقراری ارتباط و در خدمت تعاملات و ادراک اجتماعی زندگی انسان ایجاد شده است. بنابراین طبیعی است که کلماتی که ابعاد اجتماعی رفتار را توصیف میکنند، از کلمات مربوط به بعد روانی یا فیزیکی آن رفتار بیشتر است.
از طرفی، در زبان، تعداد لغاتی که به احساسات منفی اشاره میکنند، زیاد است و این درحالیست که برای توصیف احساسات مثبت، چنین گستردگی و تنوعی در واژگان وجود ندارد.
بنابراین برجستگی دو عامل برونگرایی (وابسته به ارتباطات و تعاملات اجتماعی) و روانرجوری (وابسته به احساسات منفی)، ممکن است صرفا به علت سوگیریهای واژگانی و زبانی باشد، نه اهمیت واقعی آنها در ساختار شخصیت انسان.
مشکلات روش شناختی
روش اصلی این مدل، تحلیل عاملی است. روش تحلیل عاملی، عملکردی خطی دارد؛ درحالیکه روابط بین سیستمهای اصلیای که بنیان تفاوتهای فردی هستند، غیرخطی، تصادفی و بازخوردی است. بنابراین تحلیل عاملی نمیتواند روشی مناسب برای ثبت این روابط باشد.
احتمال وجود ۶ بعد شخصیتی
مطالعات جدید و میانزبانی (Cross-language)، نشان میدهند شخصیت به جای ۵ بعد، از ۶ بعد اصلی ساخته شده است. مدل شخصیتی هگزاکو (the HEXACO model of personality)، بر اساس این پیشفرض طراحی شد و بعد صداقت و تواضع (Honesty-Humility) را به ابعاد پنجگانه اضافه کرد.
از سایر انتقادات بلاک، میتوان به «روش سنجش مبهم این عوامل»، «عدم تناسب مدل پنج عاملی برای بررسی سالهای اولیه کودکی» و «استفاده از روش تحلیل عاملی به عنوان تنها روش مفهومیسازی شخصیت» اشاره کرد.
جمعبندی
در پایان با وجود تمام توضیحاتی که درمورد تاریخچه این مدل، جزئیات هر خرده مقیاس و انتقادات و نظرات موافق مطرح شد، اینطور به نظر میرسد که انتخاب کردن یا نکردن این مدل برای بررسی ابعاد شخصیت، تصمیمی نسبی است. از طرفی باید به خاطر داشته باشید که این مدل با وجود اعتباری که در جامعه آکادمیک دارد، ممکن است طی مطالعات بیشتر، تکذیب یا تکمیل شود و تایید فعلی آن به معنای صحت قطعی این مدل نیست. بنابراین انتخاب کردن یا نکردن این مدل میتواند تا حدود زیادی بستگی به این داشته باشد که هدف شما از بررسی شخصیت چیست و مایل هستید چه اطلاعاتی کسب کنید و آیا این هدف و اطلاعات توسط مدل پنج عاملی قابل دسترسی هستند یا خیر.