درمان اضطراب اجتماعی (بخش اول)
درمان اضطراب اجتماعی – روش اصلاح و غلبه بر کمرویی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان و بزرگسالان بجز کاربرد موقت دارو در اکثر مواقع با تمرین و مواجه با شرایط اضطرابی قابل درمان است. در درسهای مختلف سایت شیک اندیش، بطور مفصل به معرفی اضطراب اجتماعی و کمرویی پرداخته ایم و دیگر می خواهیم به روش های کاربردی درمان اضطراب اجتماعی بپردازیم.
همانطور که قبلاً ذکر شد اگر چه کمرویی و خجالت ممکن است به مرور زمان و با تغییراتی مرتفع شود، ولی برای درمان اضطراب اجتماعی باید دست بکار شد و بدون اقدام مناسب خودبخود برطرف نمیشود. با بکارگیری توصیههای زیر میتوان در بیش از 80 تا 90 درصد موارد به درمان اضطراب اجتماعی پرداخت.
همچنان که ملاحظه نمودید کمرویی و اضطراب اجتماعی دارای چهار جنبه یا بُعد است:
- افکار، باورها و تفکرات غلط (در مورد خود، دیگران، موقعیت و رابطه)
- حرمت نفس صدمه دیده و اعتماد به نفس پایین
- احساس اضطراب و علایم فیزیکی
- رفتارهای واکنشی یا جبرانی (توجه بیش از حد به خود و دوری گزینی)
بنابراین، در درمان اضطراب اجتماعی بایستی در هز چهار زمینه بطور جدی کار کرد. قبل از پرداختن به موضوع، تذکر این نکته لازم است که:
هرگز نگویید نمیتوانم، بلکه بگویید تلاش میکنم بتوانم.
درمان اضطراب اجتماعی
یادتان باشد که با غلبه بر کمرویی و درمان اضطراب اجتماعی باعث اتفاقات خوب زیر می شود:
- روابط بین فردی و اجتماعی فرد متحول شده و بهبود مییابد
- حس تنهایی از بین میرود
- در شغل و تحصیل موفقیت بیشتری حاصل میشود
- حق خواهی و حق طلبی و ابراز وجود در فرد شکوفا میشود
- احتمال اعتیاد بسیار کاهش مییابد و در صورت وجود اعتیاد امکان ترک آن بیشتر و آسانتر خواهد شد
- اکثر بیماریها یا اختلالات روانی همراه کمرویی و اضطراب اجتماعی خوبخود برطرف میشوند و یا به درمان سریعتر و بهتر پاسخ میدهند
- ظرف چند ماه فرد شاهد تحول چشمگیر و مثبتی در زندگی خود خواهد شد
برای رسیدن به این مزایا و نتایج، فرد خجالتی یا دچار اضطراب اجتماعی، بایستی تغییراتی در خود بوجود آورد و اگرچه هر تغییری مشکل و گاهی طاقت فرسا است ولی ارزش چنین نتایجی را دارد و با کمی پشتکار و امید دست یافتنی خواهد بود.
اصلاح تفکرات و باورهای غلط و منفی
اولین و مهمترین اقدمات برای درمان اضطراب اجتماعی اصلاح افکار خودکار منفی و اضطرابآور است.
افکار خودکار منفی و اضطرابآور
احساسات و عواطف ما غالباً تابع افکار و باورهای ما هستند. برای مثال اگر بعد از یک خوراک خوشمزه متوجه شویم که در موقع پخت آن موش یا سوسکی وارد آن شده بوده باشد، بسیاری از ما دچار تهوع و حال بهم خوردگی خواهیم شد. در روابط اجتماعی نیز این مسئله صادق است. برای مثال اگر تصور فرد از میهمانی تجدید دیدارها، آشنایی و گفتگو با افراد جدید و زمانی برای خوش گذرانی باشد،او دچار هیجان و شعف رفتن به آن میهمانی خواهد شد. اما برای فرد دیگری که تصور می کند چنین میهمانی هایی فقط وقت تلف کردن است، احساس و تمایلی برای رفتن به میهمانی نخواهد داشت.
در مقابل اگر فرد دیگری برداشت و تلقی اش از میهمانی خودنمایی، انتقاد، سرزنش است و دائم به فکر این باشد که چه بپوشد؟ چگونه برخورد کند؟ چه بگوید؟ (و دیگر مشغله های ذهنی نظیر آن)، بدون شک حتی فکر رفتن به میهمانی برای او اضطراب آور و ناراحت کننده خواهد بود تا چه برسد به اینکه در آن موقعیت قرار بگیرد.
علاوه بر رابطه فوق، عواطف و باور های ما به نوبه ی خود بر روی درک،شناخت،استنباط وقضاوت ما اثرات عمیق و شدیدی دارد (مگر در انسانهای بسیار خود ساخته و متعالی). برای مثال افرادی همچون هیتلر و نازیها که باور داشتند آنها نژاد برتر هستند، نه تنها با بی تفاوتی و بی رحمی جان میلیونها انسان را گرفتند بلکه به آن نیز می بالیدند و تصور می کردند که بدین طریق خدمت بزرگی به جامعه بشری انجام داده اند.
در سطح زندگی روزمره چنین واقعیتی زیاد به چشم می خورد. برای مثال،زیبایی یک لباس با دو قیمت یا برچسب و آرم متفاوت در دید اکثر افراد، متفاوت به نظر می رسد. یا در دید اکثر افراد زشتی یک کاری که از طرف یک فرد غیر خودی و ناآشنا شده است به مراتب بیش از زشتی همان کار از طرف یک دوست، خودی یا آشنا برداشت می شود. “مرغ همسایه غاز است، ضرب المثل خوبی برای این مورد است”.
حال در اینجا یک سوال اساسی پیش می آید: چرا افراد کمرو یا دچار اضطراب اجتماعی بر اساس افکار و باورهای غلط یا منفی خود عمل می کنند؟ (با وجود عدم تمایل شان) و چرا حتی پس از آگاهی و واقف شدن بر غیر واقعی یا نادرست بودن افکارشان، مشکلاتشان به راحتی برطرف نمی شود؟برای پاسخ دادن به این سوال بایستی نگاهی به نحوه ی شکل گیری شخصیت، عملکرد مغز (ضمیر، ذهن یا روان)، مفهموم افکار خودکار و ضمیر ناخودآگاه داشت.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.