عواقب دوست داشتن زیاد: باعث جدایی و آسیبهای روحی در رابطه عاشقانه می شود
چکیده مطلب
شاید فکر کنید دوست داشتن زیاد یک شخص میتواند بسیار عاشقانه باشد. چه چیزی بهتر از این؟ اما واقعیت چیز دیگری است. دوست داشتن بیش از حد میتواند آسیبهای زیادی به فرد وارد کند. این علاقه گاهی تا جایی پیش میرود که موجب فراری شدن فرد موردنظر میشود. در این مطلب میخواهیم به بررسی عواقب […]
شاید فکر کنید دوست داشتن زیاد یک شخص میتواند بسیار عاشقانه باشد. چه چیزی بهتر از این؟ اما واقعیت چیز دیگری است. دوست داشتن بیش از حد میتواند آسیبهای زیادی به فرد وارد کند. این علاقه گاهی تا جایی پیش میرود که موجب فراری شدن فرد موردنظر میشود. در این مطلب میخواهیم به بررسی عواقب دوست داشتن زیاد و آسیبهایی که یک علاقه ناسالم میتواند برای فرد داشته باشد، بپردازیم. با ادامه این مطلب همراه ما باشید.
دوست داشتن زیاد چشم را کور میکند
یکی از عواقب مهم دوست داشتن زیاد این است که این حس به شما اجازه نمیدهد واقعیتها را ببینید. با چنین حس افراطی قدرت استدلال شما مختل میشود. دیگر نمیتوانید تشخیص دهید چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. به عنوان مثال، ممکن است به نقطهای از رابطه برسید که هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ فیزیکی مورد آزار و خشونت قرار بگیرید، اما نتوانید شخص را رها کنید. علت این امر و پذیرش خشونت، علاقه شدید نسبت به فرد است.
حتی در چنین رابطهای فرد میتوان حضور شخصی سوم در رابطه را بپذیرد زیرا نمیتواند فرد موردعلاقهاش را رها کند. تنها چیزی که برای فرد مهم است، حضور شخص موردعلاقهاش در زندگی او است. به هر قیمتی حاضر است او را نگه دارد و نمیتواند تمامی این بدیها و خشونتها را ببیند. هر چه شود با خود میگوید که دوستش دارم و نمیتوانم بدون او بمانم. حال میخواهد این حضور با خشونت باشد یا محبت!
احساس نقص به دلیل دوست داشتن زیاد
دلیل دیگری که دوست داشتن زیاد میتواند عواقب بدی برایتان داشته باشد این است که ممکن است بعد از مدتی احساس کنید که بخشی از شما دارای خلأ است. این خلأ نیز تنها با حضور فرد پر میشود. یک رابطه از دو فرد کامل و جدا از هم تشکیل میشود. بیایید تمامی افکار قدیمی درباره نیمه گمشده را دور بریزیم. هیچ کس کامل نیست اما این به معنای آن نیست که قرار است با فردی دیگر کامل شویم. بلکه دو فرد در یک رابطه میتوانند موجب رشد شخصیتی یکدیگر شوند.
از طرفی هم میتوانند آن قدر فرد را پایین بکشند که دیگر چیزی از او باقی نماند جز بدنی پر از احساس کمبود و نقص. وقتی شما فردی را به خاطر پر کردن این خلأ دوست داشته باشید، با از دست دادن او به هر دلیلی ممکن است خود را ببازید. از طرفی هم آن شخص در معنای واقعی وسیلهای است برای این که نقصهای شما را پر کند.
آن فرد تمام دنیای شما میشود
شاید در نگاه اول با شنیدن این جمله که «تو تمام دنیای من هستی» دلتان غنج برود؛ اما باید بگوییم که حقیقت چیز دیگری است. این جمله شیرین که میتواند موجب برانگیختن حسادت بسیاری از افراد شود، یک تله برای تعالی شخصیتی فرد است. وقتی شخصی تمام دنیای شما شود، دیگر هویتی برایتان باقی نمیماند. در آخر نیز شما هیچ شناختی از خود نخواهید داشت زیرا تمام مدت در حال توجه به فردی دیگر هستید.
شما هم نیاز به توجه دارید. توجهی که از جانب خودتان نسبت به خودتان باشد. دوست داشتن زیاد موجب میشود شما از خواستهها و آرزوهای خود دست بکشید. ممکن است به نقطهای برسید که چشم باز میکنید و میبینید هیچ کسی دور و برتان نیست زیرا تمام وقت خود را تنها صرف یک شخص کردید. شاید شنیدن این که دو فرد تمام وقت خود را باهم میگذرانند شیرین باشد اما حقیقت است که فرد خود را در رابطه گم میکند تا شخصی بیرونی را در کنار خود حفظ کند.
از خود غافل شدن
ِکی دیگر از مضرات دوست داشتن زیاد، غافل شدن از خود است. گاهی انسان به حدی از دوست داشتن میرسد که تمام وقت و انرژی خود را صرف مراقبت از دیگری میکند و دیگر زمانی را برای خود نمیگذارد. همین امر موجب میشود تا فرد به جای فکر کردن و تلاش برای دستیابی به سعادت و رشد فردی، تنها به فکر برآوردن خواستههای معشوقش باشد. در همین حین عمر میگذرد و فرصتها از دست میروند.
توجه بیش از حد به معشوق موجب میشود تا به مرحلهای برسید که دیگر راهی برای ساختن زندگی وجود نداشته باشد. علاوه بر این، انرژی زیادی از شما گرفته میشود. خستگی ناشی از عشق ورزیدن زیاد بدترین چیزی است که میتواند در یک فرد شکل بگیرد. شاید روزی از خواب بیدار شوید و ببینید دیگر نمیتوانید به عشق ورزیدن ادامه دهید.
عدم وقتگذرانی با دوستان
این اتفاق زیاد از حد میافتد. افرادی که از دوست داشتن زیاد معشوق رنج میبرند، تمامی دوستان خود را کنار میگذارند. یادتان نرود که دوستان شما همان کسانی هستند که قبل از ورود معشوقتان به زندگی، با آنها وقت میگذراندید. در ایران ورود به ازدواج به ویژه برای زنان به معنای کنار گذاشتن روابط دوستانه است. اصولاً زنان با دوستان همسرشان رفت و آمد دارند اما به طور کلی دوستان خود را کنار میگذراند.
دوستان شما افرادی نیستند که تنها مختص به بازهای زمانی از زندگی شما باشند. رها کردن آنها پس از ورود به یک رابطه عاشقانه منطقی و انسانی نیست. ممکن است به نقطهای برسید که رابطه سمی شما پایان یابد. حال به چه کسی میخواهید پناه ببرید؟ به همان افرادی که روزی رهایشان کردید؟
کم شدن رفت و آمدهای خانوادگی
خانواده هم مانند دوستان هستند. دوست داشتن زیاد یک فرد نباید رابطه شما را با هیچ فردی خدشهدار کند. حال فکر کنید آن افراد اعضای خانواده شما باشند. کسانی که پیش از ورود معشوقتان به زندگی، شما را همراهی میکردند. اصولاً افرادی که علاقه شدیدی به یک فرد دارند، سابقه خانوادگی خوبی ندارند و اغلب بین اعضای خانواده جنگ و دعوا بوده است.
اگر جز این دسته از خانوادهها هستید، شاید دوری از این افراد برایتان مفید هم باشد؛ اما در صورتی که دوری از آنها شما را به سمت یک فرد دیگر بکشد، دلیل سالم و منطقی نخواهد بود. گویی شما برای فرار از عدهای به فردی دیگر پناه بردهاید. اگر خانواده خوبی دارید و چنین کاری انجام دادهاید، باید انسانیت و معرفت خود را مورد پرسش قرار دهید.
وابستگی ناسالم
وابستگی با عشق و علاقه تفاوتهای زیادی دارد. وابستگی میتواند فرد را پایین بکشد. آیا هنوز هم میتوانید خودتان به خرید بروید؟ آیا میتوانید خانه را ترک کنید و مانند قدیمها کمی قدم بزنید؟
برخی از افراد که درگیر دوست داشتن زیاد هستند، آن قدر وابسته میشوند که سادهترین کارها را نمیتوانند به تنهایی انجام دهند. شاید اتفاقی بیافتد و این رابطه آن گونه که میخواهید پیش نرود. آن وقت متوجه میشوید که حتی در قدم برداشتن هم وابسته به شخص بودید.
آویزان بودن
دوست داشتن زیاد یک نفر میتواند شما را تبدیل به آدمی آویزان کند! اصولاً افرادی که علاقه زیادی به معشوق خود دارند نمیتوانند حضور و وقت گذراندن او با دیگران را تحمل کنند. آنها میخواهند همیشه در کنار فرد باشند و تمام وقت را با او بگذرانند. حسادت نیز در چنین افرادی موج میزند. آنها به دوستان شریک خود، همکارانش و حتی والدین و خانواده او نیز حسادت میکنند. با چنین رفتارهایی ممکن است حتی معشوق فرد نیز فکر کند با فردی آویزان در ارتباط است.
نتیجه این اعمال چیزی نیست جز فراری دادن معشوقتان! افراد این چنینی حتی تا جایی پیش میروند که از شریکشان میخواهند ارتباط خود را با دوستان و خانواده کم کنند. یک فرد سالم علاوه بر ارتباط عاشقانه نیاز به روابط اجتماعی هم دارد. همین امر موجب میشود تا از چشم معشوق خود بیافتید.
زیادهخواه کردن همسر یا شریک زندگی
از دیگر مضرات دوست داشتن زیاد میتوان به سوءاستفاده شریک یا همسر از شما اشاره کرد. برخی از افراد وقتی میبینند فردی آنان را بسیار دوست دارد، دست به سوءاستفاده از احساسات فرد عاشق میزنند. آنها برای رسیدن به خواستههای خود مدام فرد عاشق را تهدید به طرد کردن میکنند.
هر زمان هم کار اشتباهی انجام دهند مطمئن هستند که فرد عاشق رفتار بدشان را خواهد بخشید. همچنین ممکن است از انجام مسئولیت شانه خالی کنند. این گونه تمام کارها را روی دوش شما میگذارند. از طرفی هم عشق چشمان شما را کور کرده است! به همین دلیل حاضر هستید هر کاری کنید تا او را خوشحال و راضی نگهدارید.
انتظارات بیجا
مورد دیگری که میتواند دوست داشتن زیاد را به ویژگی بدی تبدیل کند، انتظارات بیجای خود فرد از معشوقش است. او مدام عشقورزی میکند. در نتیجه فردی را میخواهد که پاسخ این عشق را بدهد. در صورتی که یک فرد نرمال و عادی میدانند هر چیزی حدی دارد. ممکن است فرد علاقه خود را معقولانه و منطقی ابراز کند اما به چشم عاشق تمام آن عشقورزیها کم است.
جمعبندی
در این مطلب «شیک اندیش» به بررسی عواقب و آسیبهای دوست داشتن زیاد پرداختیم. هر چیزی حدی دارد، حتی عشقورزی و علاقه به یک فرد. گاهی باید در گفتن جمله «دوستت دارم» هم افراط نکرد. عشقورزی زیاد انرژی زیادی از هر دو طرف میگیرد و به جای حفظ رابطه، آن را خراب میکند.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.