حرف کشیدن از آدم مشکوک
“حرف کشیدن از آدم مشکوک” به معنای این است که وقتی فردی بیش از حد حرف میزند و گفتارش به نظر شخص دیگری مشکوک و ناشی از ترس و نگرانی میآید، این شخص نمیتواند به آن فرد اعتماد کند و معمولاً فرداً را بیشتر بازداری میکند. به طور کلی، برای ایجاد اعتماد بین دو نفر، علاوه بر صحبت کردن، باید به گفتار و رفتار خود اهمیت داده و سعی کرد رفتارهای مشکوک و ناامن را کاهش داده و به محضر دیگران احترام بگذاریم تا برای همیشه به عنوان فردی قابل اعتماد در نظر گرفته شویم.
+ آموزش جامع متهم کردن به روش صحیح!
آموزش جامع حرف کشیدن از دیگران و تبدیل شدن به دستگاه دروغیاب!
خیلی وقتها برای ما پیش آمده که به کسی شک کردهایم اما نتوانستیم از او اعتراف بگیریم و یا حرف بکشیم. خیلی وقتها هم ملاحظه موقعیت خود و حفظ ارتباط با فرد مضنون را کردهایم و از خیر کشف حقیقت گذشتهایم. در اینگونه موارد تنها چیزی که دستمان را گرفته دلخوری و رنجش درونیمان بوده که بسیاری از مواقع موجب شده در آینده به کیفیت ارتباط با فردی که به او شک کردهاین لطمه بخورد. پس چرا از ابتدا نباید حرف کشیدن را یاد بگیریم و تکلیف موضوع را مشخص کنیم؟
به باور من اگر میخواهیم از منافع و عواطف خود محافظت کنیم پس باید از واقعیت سردربیاوریم. خیلی بیتعارف و بدون ترس از دست دادن چیزی که وجود ندارد یعنی ارتباط با همکار، پرسنل، شریک کاری یا تجاری فریبکار، میبایست سرنخهای فریب را با اطمینان در مکالمات روزمره مورد توجه قرار داده و دنبال کنیم. این مقاله ما را به مجموعهای از مانورهایی مسلح میکند که دو چیز را تضمین میکنند:
(الف) بفهمیم آیا به ما خیانت کردهاند؟
(ب) اگر فریبکار را نمیتوان آشکارا تشخیص داد، چگونه باید او را یافت؟
اگر مراحلی که در ادامه میآیند را به ترتیب اجرا کنیم، بهترین فرصت کشف حقیقت برایمان فراهم میشود. در فاز اول، مانورهایی را برای باز کردن سر صحبت آغاز میکنیم. سپس براساس واکنش مخاطب (متهم) یکی از تاکتیکهای فاز دوم را انتخاب میکنیم.
پیش از آنکه کسی را به چیزی متهم کنیم میبایست مهارت تشخیص دروغ و تشخیص آدم دروغگو را بلد باشیم. پس حتما این مقاله را مطالعه کنید.
صحنهچینی و آمادهسازی مضنون به لحاظ ذهنی
اگر ممکن است خطر تهمت زدن بیدلیل، آبروی خودتان را به خطر اندازد، هرگز آنچه میدانید یا به آن مشکوک هستید را بیمحابا بیان نکنید. بلکه ابتدا برای تطبیق اطلاعات خود با وقعیت، سوال بپرسید.
اینکه خود را چگونه نشان میدهید میتواند نگرش فرد دیگر را تحت تاثیر قرار دهد. میبایست نشان دهید در حال گفتگوی معمولی هستید و با هم تفاهم دارید.
سه تکنیک قدرتمند همانندسازی برای ایجاد تفاهم
- تطبیق حالت بدن و حرکات: اگر او یک دستش را در جیب خود فرو برده است، شما هم دست خود را در جیبتان فرو برید.
- تطبیق حالت سخن: سرعت کلام و بلندی و زیر و بم آن را با مخاطب تا حد امکان تطبیق دهید.
- کلمات کلیدی را با کلمات کلیدی مخاطب تطبیق دهید: اگر او از کلمات یا عبارات خاص استفاده میکند شما هم از آنها استفاده کنید.
شناسایی خط پایه رفتار
سوالی بپرسید که میدانید طرفتان چگونه به آن جواب میدهد. هدف این است که با شناسایی رفتار عمومی عادی بتوانیم تغییر ایجاد شده در زمان بیان اتهام را رصد کنیم. مثلا اگر مخاطب، اصولا بدون توجه به موضوع، هنگام صحبت کردن دستش را تکان میدهد، میبایست آن را بدانید تا خط پایه رفتاری مخاطب را بشناسید. در این صورت هنگام اجرای مانور بازجویی چنانچه ثابت و بیحرکت نشسته است میتوانید از تغییر رفتار مشهود او نتایجی حاصل کنید.
- با استفاده از یک وضعیت آرام و غیر تهدیدآمیز طوری که رو به یکدیگر باشید بنشینید.
- پرسش های باز-پاسخ بپرسید و هرگز کلام او را قطع نکنید. هنگامی که خودتان در حال حرف زدن هستید نمیتوانید اطلاعاتی به دست آورید.
فاز اول – سه مانور برای زمینهچینی حرف کشیدن از کسی که به او شک کردهاید:
مانور زیر پوست رفتن شماره ۱
هدف این مانور این است که از شخصی که به او مشکوک شدهایم سوالی بپرسیم که او را به چیزی متهم نکند اما احتمال رفتار ناشایست را دربرداشته باشد. کلید کار در این است که سوال شما کاملا برای فردِ بیگناه بیخطر به نظر رسد، اما برای گناهکار، آزاردهنده باشد. مثلا اگر شما احساس می کنید که فرزندتان شب را در خانه دوستش به مصرف مواد مخدر گذرانده است. میتوانید مانور خود به این شکل آغاز کنید:
نمونه سوال: “دیشب چه خبر بود؟ اتفاق جالبی نیفتاد؟”
یا مثلا شما فکر میکنید یک همکار به منشیتان گفته است که درباره خانمها نظر سوئی دارید. میتوانید مانور خود را به این شکل آغاز کنید:
سوال: “تازهگیها چیز جالبی شنیدی؟”
هر پاسخ غیر مستقیمی مانند “چرا میپرسی؟” یا “خبری شده؟” “از کجا شنیدهای؟” نگرانی شخص را نشان میدهد. اگر متهم احساس نکند که سوالتان قرار است به جایی ختم شود، نباید به دنبال انگیزه شما باشد. ضمنا نباید بخواهد بداند که چرا این سوال را پرسیدید، مگر اینکه فکر میکند شما ممکن است بدانید که او نمیخواهد از قضیه سردرآورید!
آموزش حرف کشیدن و یه دستی زدن را به این دلیل آموزش متهم کردن مینامیم که بسیاری از مواقع تا به چند نفر تهمت نزنید گناهکار اصلی را پیدا نمیکنید! این دقیقا مانند حالتی است که پلیس در برخورد با هر مضنونی در پیش میگیرد. هیچ فرصتی نباید از زیر دستمان در برود!
مانور زیرپوستی شماره ۲
هدف در اینجا این است که یک سناریو شبیه به آنچه شما مشکوک به آن هستید را با استفاده از جزئیات ترسیم کنید. در این مانور قصد ندارید طرف را متوجه کنید که میدانید شخص او متهم است. بلکه فقط میخواهید آثار اضطراب احتمالی را در او شناسایی کنید. مثلا ممکن است فکر کنید یکی از فروشندههایتان برای تحقق تارگت فروش به مشتریها دروغی میگوید که ممکن است در آینده دردسرساز شود.
نمونه سوال: “فلانی، میتونی در مورد چیزی بهم کمک کنی؟ به من اطلاع داده شده است که کسی مشتریان را گمراه کرده است. فکر میکنی چطور میتونیم این مشکل را حل کنیم؟”
نمونه دیگری از سوء ظن: سرپرست بیمارستان مظنون است که یک دکتر در هنگام انجام وظیفه نشئه بوده است!
سوال از متهم: “دکتر ، میخوام در مورد موضوعی نظرت و بدونم. یکی از همکارام تو یه بیمارستان دیگهای مشکلاتی با یکی از دکترهاشون داره. به نظر میرسه طرف معتاده و سر کار، نشئه بوده. شما باشید چه برخوردی با اون دکتر و پیشنهاد میکنی؟ » در این مثال امیدواریم فرد بیگناه پیشنهاد تست اعتیاد و اخراج را بدهد. فرد گناهکار هم احتمالا سعی میکند موضوع را پیشپا افتاده نشان دهد.
به طور کلی در اجرای این مانور اگر مظنونتان از اتهام مبرا است، دوست دارد نظر بدهد. اگر هم گناهکار است ناراحت شده و منظورتان را از طرح این موضوع میپرسد و یا به شما اطمینان میدهد که هرگز چنین کاری را انجام نمیدهد. در هر صورت، راه برای اخذ اطلاعات بیشتری باز میشود.
مانور اعتراف گرفتن شماره ۳
هدف در اینجا این است که یک سناریوی مشابه آنچه که به آم مشکوکاید، به صورت کلی بیان کنید. تفاوت آن با مانور قبلی در این است که به صورت غیرمستقیم به طرف حالی میکنید میدانید چه کرده است.
موضوع سوظن: شما فکر میکنید یک دانش آموز در امتحان خود تقلب کرده است.
نمونه سوال: «میگم جالب نیست که چطور کسی میتونه سرجلسه تقلب کنه و متوجه نشه که تمام وقت من پشت سرش ایستاده بودم؟»
موضوع سوء ظن: شما مشکوکید یکی از همکاران زیرآبتان را نزد رئیس زده است.
نمونه سوال: «این همه زیرآب زنی اینجا جالب نیست؟ اونی که زیرآب میزنه چطور با خودش فکر نمیکنه که بقیه هم پاتکی در آستین دارن!»
موضوع سوظن: فکر میکنید که شریکتان ممکن است شما را دور بزند.
نمونه سوال: «به نظرت جالب نیست که کسی که به بقیه نارو میزند انتظار داشته باشه دستش رو نشه». تغییر دادن موضوع به شدت نشان دهنده گناهکاری است. با این حال، اگر او سوال شما را جالب بداند، ممکن است درباره آن صحبت کند. در این حالت یا خلافی انجام نداده که از رو شدن آن بترسد و یا بسیار بیحیاست!
فاز دوم حرف کشیدن از خائن! – یازده تاکتیک متهم کردن!
تاکتیک حرف کشیدن شماره ۱: حمله مستقیم
اجرا در یک مرحله: خیلی خونسرد سوال خود را مستقیما بپرسید و اتهام را بیان کنید.
این تاکتیک را به دو شکل میتوان انجام داد. یکی آنکه بدون نیاز به مانورهای فاز اول هم میتوانید آن را اجرا کنید. جهت پیشگیری از ایجاد اضطراب در مخاطب به هیچ وجه پیش از بیان اتهام، در مورد موضوع فریبکاری و یا هر گونه احساس بیاعتمادی به مخاطب چیزی نگویید.
به غیر از آنکه میتوانید به صورت ناغافل طرف را با انگ زدن غافلگیر کنید روش دوم این است که ابتدا با رعایت شروط زمینهچینی و سوال پرسیدن و همانندسازی رفتاری، قدری موضوع را بررسی کنید و سپس دست به کار حمله شخصیتی شوید. اگر بیمقدمه کسی را به چیزی متهم کنید حتی افراد بیگناه هم ممکن است دچار سردرگمی شوند و واکنش اشتباهی در رفتارشان نشان دهند.
تاکتیک حرف کشیدن و بازجویی ۲: زجرکش کردن!
مراحل این تاکتیک را بدون توجه به آنچه طرف بر زبان میآورد اجرا کنید:
مرحله ۱. یک سوال هدایتکننده بپرسید. به عنوان مثال ، “جلسه دیروز بعدازظهر رو اومده بودی دیگه، نیومدی؟”
مرحله ۲. پس از جواب مخاطب بپرسید: «واقعا؟»
مرحله ۳. سرعت کلامتان را کاهش دهید: «الان وقت شوخی نیست، جدی بگو»
مرحله ۴. قلقلک ذهنی: «چیزی هست که با گفتنش احساس سبکی کنی؟»
مرحله ۳. شلیک نهایی: «اینطوری نمیشه! فکر کردم کسی هستی که میشه روی حرفش حساب کرد!»
تاکتیک حرف کشیدن از متهم ۳: شتر دیدی ندیدی
سناریو: مشکوک شدید چند کارمند در فروشگاهتان خرده دزدی میکنند.
مرحله ۱. تنظیم صحنه: صبر کنید مکالمه خودبهخود به موضوع سرقت کشیده شود. سپس نوبت کلام که به شما رسید بگویید: «هوه ، من از اولش میدانستم چه خبر است»
مرحله ۲. مشکلی نیست. «باید بدونی من از اولش میدونستم وگرنه فکر کردی چطوری میتونستی این همه وقت بدون گیر افتادن ادامه بدی؟»
مرحله ۳. ناراحت نشدم. «میدونم فقط از ترس بقیه باهاشون همراه شدی. میدونم خودت از این آدما نیستی»
راه نجات و حفظ کاریزمای خودتان:
چنانچه در میانه گفتگو احساس کردید طرف بیگناه است برای آنکه اقتدار خود را از دست ندهید بپرسید: «خوب اگر تو نبودی کی بوده؟» برخی بیگناهان با آدم فروشی خود را از زیر فشار نجات میدهند! برخی گناهکاران هم همدستانشان را لو میدهند. اگر چیزی هم دستگیرتان نشد به هیچ وجه کوتاه نیایید: «ماه پشت ابر نمیمونه، بالاخره همه چی و میفهمم!»
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.