عاشق یه دختر شدم و خیلی دیوانه وار

سلام ببخشید من عاشق یه دختر شدم و خیلی هم دیوانه وارحتی بعضی وقتا میخواستم خود کشی کنم که اون با من نیس و هر لحظه که میبینمش انگار که تمام بدنم میلرزه از ترس ولی نمیدونم که باید چی کار کنم . و من ۱۷ سالمه و اونم همسنمه خواهش میکنم کمکم کنید دارم دیونه میشم هی گریه میکنم

حس تنفر از پدرم

سلام از ۱۷سالگی حس تنفر از پدرم تو وجودم شکل گرفت.خیلی سعی کردم با پدرم کنار بیام ولی همیشه با تحقیر و توهیناش منو از درون داغون میکنه.بابام ادم دورویی و خیلی هم دروغ میگه همیشه هم حق به جانب ح میزنه.بعضی وقتا فکر میکنم که شاید تقصیر منه ولی باز دوباره بابام یه تنش ایجاد میکنه.مامانم دو سال پیش از بابام جدا شده و زندگی جدا داره ولی هنوز قانونی جدا نشدند مامانم خیلی اصرار کرد که با من و برادرم زندگی کنیم اما مساعل مالی اجازه نداد.حالا ۲۰سالمه و سال دومی که کنکور دادم برام دعا کنید مامانم و برادرم خیلی بهم امید دارند راستی بابام دارند ازدواج میکنند حالا راست یا دروغشو نمیدونم.من چه شکلی میتونم از این زندگی دور بشم

راهی برای پایان رابطه پیشنهاد کنید لطفا

با سلام خدمت دوستان عزیز
من حدود ده ماه پیش با یک دختری دوست شدم وبعد دوسه ماه دوستیمون خی جدی شد یعنی از حالت یه دوستی عادی در اومد و بهم احساس پیدا کردیم یعنی هم من مطمئنم دوسش دارم وهم اون میگه دوسم داره و میدونم الکی و برای دلخوشی من نمیگه،بدلیل یکسری مسائل احساس میکنم نمیتونم دوستی و باهاش ادامه بدم و میدونم اگه ادامه بدم حتما اون آسیب میبینه از نظر روحی،هرجوری و باهرروشی (البته غیر مستقیم)هم که شده امتحان کردم که از خودم دورش کنم نشده و نمیتونم کاری کنم که ازم دورشه نمیخوامم جوری از خودم دورش کنم ازم برنجه،تروخدا یه روشی بهم بکید

با ترس بیدار میشم

سلام دوستان من یه دختر۲۲ ساله هستم ۴ماهی بایکی ازهمکلاسیام دوست بودم اما به دلیلی رابطمون بهم خوردیعنی مقصرهم اون پسربودنه خیانت کردنه اذیتم کردرابطه به خوبی تموم شد اماتواین ۴ماه ماواقعادوستای خوبی برای هم بودیم هرشب باهم شوخی میکردیم وباشب بخیرهم خوابمون میبرد بعدازرفتنش شبادیرمیخابم به یادخاطرات گذشته ویک دفعه ای ساعت ۴ازخواب باترس بیدارمشم یاخوابهای وحشتناکی میبینم من بایدچ کارکنم؟؟

برای حفظ شوهرم چیکار کنم

سلام من یه زن ۳۰ساله و متاهل هستم شوهرم ۳۵سالشه و ۱۲ساله که ازدواج کردیم چند وقتیه که شوهرم خیلی دوست داره وارد فضاهای مجازی و چت بشه ولی چون تا حالا از این کارها نکرده میدونم که جنبش رو نداره وبه بیراهه کشیده میشه غیرمستقیم سعی کردم منصرفش کنم ولی اون خیلی مصره آخه دوستهاش خیلی تحریکش میکنن اگر هم بهش مستقیم بگم ازم پنهون میکنه خیلی حس بدی دارم میترسم نمیدونم برای حفظ شوهرم چیکار کنم

یکی از اقوام ازم خاستگاری کرده

سلام خسته نباشید.دختری ٢۵ساله هستم.تا حالا دوس نداشتم با هیچ پسری دوست بشم.به تازگی یکی از اقوام ازم خاستگاری کرده.خودشون قضیه را تموم شده میدونن.اما من هیچ حسی بهش ندارم.البته خونواده خیلی خوبی هستن.فقط از لحاظ اعتقادی به هم نزدیک هستیم.اما از هیچ چیز دیگش خوشم نمیاد.نمیدونم چطوری بهش بفهمونم که ناراحت نشه و رابطه فامیلی مون هم به هم نخوره.ممنون میشم راهنماییم کنید.با وجود اینکه ٢سال از من بزرگتره ولی احساس میکنم رفتاراش خیلی بچه گانه هست.

ی دختر رو دوست دارم چی کار کنم؟؟؟؟

سلام چند ماه پیش از ی دختر خوشم اومد و خیلی دوسش دارم اون دختره در همه چیز نمونه هست ادب اخلاق و………من خیلی به اون اعتماد دارم و همه چیزم رو بهش گفتم ولی اون کامل به من اعتماد نداره و همه چیز رو به من نگفته البته خودش هنوز کامل نمیدونه که من دوسش دارم چون گاهی اوقات میگه واقعا دوسم داری؟ میخواستم بدونم چطور میتونم اعتمادشو به دست بیارم و ثابت کنم که واقعا دوسش دارم ممنون میشم جواب بدید لطفا

لوندی کردن همسرم برای مردا

سلام دوستان از خانومای باتجربه میخام که با جواب دادن به من کمک کنن سوالم اینه که همسر من وقتی باهمیم توی خیابون و تاکسی و اصلا همه جا وقتی من رومو برمیگردونم برای مردا لوندی میکنه وچشمو ابرو میاد مشکل از وقتی شروع شد که همسرم یبار ۶ماه رفت خونه پدرش قهر وبعد از اون که باهزار مصیبت برشگردوندم از اون موقع به بعد هر جا باش میرفتم میدیدم مردا یجوری بش نگاه میکنن به اصطلاح بش امار میدن منم داعم سرش با اینو اون دعوا و کتک کاری میکردم ولی همش یه سوال تو ذهنم بود که چرا از یه وقتی به بعد چرا این جوری شده ینی بعد از قهر رفتنش انقد زیبا شده که همه حتی دوستای نزدیک وفامیل نزدیکم هم نسبت بهش نظر پیدا کردن تا اینکه یکبار که تو تاکسی بودیم متوجه شدم راننده از یه چیزی ناراحته وبا خودش داره کلنجار میره و هول شده اینا منم خودمو زدم به اون راهو زیر چشمی تو اینه رو نگاه کردم دیدم زنم داره لباشو که رژ براقی هم زده بود برای راننده تکون میده اون ۳بار نگاه کردم تا خوب مطمئن شم سه بارشم همون صحنه رو دیدم به روش نیاوردم یه پزخند زدمو سرمو تکون دادم زنم شک کرد هول شدو زود یه دستمال دراورد لبشو پاک کردو بعد وانمود کرد اتفاقی نیفتاده ولی بعد ها باز تا میدیدم مردا اونجوری نگاش میکنن دیگه بروی خودم نمی اوردم چون میدونستم اونا بیتقصیرن حالا میخام بدونم چرا این کارو میکنه ظمنا میدونم که اگه بروش بیارم یه دعوای بزرگ راه میندازه و میره خونه باباش میخام اول دلیلشو بدونم تا بتونم مشکلو حل کنم میدونمبا دعوا چیزی حل نمیشه ظمنا از هیچ لحاظ براش کم نذاشتم هم از لحاظ جنسی هم احساسی هم مالی نذاشتم هیچ کمبودی رو احساس کنه داعم بهش ابراز علاقه میکنم براش گل میگیرم هرچیم بخاد براش میخرم شما بگید پس دلیل این کاراش چیه لطفا خانوما که همجنس خودشونو خوب میشناسن کمک کنن زندگیمو نجات بدم مرسی.