مشاوره : عشق جان فرسا
سلام
امیڈوارم از طریق شما از این احساس جان فرساکه یک سال و نیم هست بیخیال من نمی شه رها بشم. وارﺩ ﺩانشکاه که شدیم از قبلش به خوﺩم مطمئن بوﺩ که آﺩمی نیستم که بایک نگاه عاشق بشم واسه ازﺩواجی که زمانشو بعﺩ از اتمام کارشناسی ارشﺩ گذاشته بوﺩم و ملاک های سختی هم واسه خوﺩم ﺩاشتم.ولی ﺩو ماه که از وروﺩم به ﺩانشگاه گذشت یه ﺩختر تمام معاﺩلات منو بهم زﺩ و من بی احساس منطقی که واسه هر کارش ﺩلیل می خواست.اسیر احساسی کرﺩ که فکر شبو و روز منو خراب کرﺩ.هرچنﺩ این احساس کاملا هم بی ﺩلیل نبوﺩ.به خوﺩم گفتم این احساس زوﺩ گذره ، صبر کن تمام میشه میگذره ولی نشﺩ.ترم اول تمام شﺩ ترمی که هر روز ایشون رو میﺩیﺩم وکلاس مشترک ﺩاشتیم.با شروع ترم ﺩوم هیچ کلاسی با هم نﺩاشتیم به خوﺩم گفتم ﺩیگه پیروزم و این احساس تمام هست ولی نشﺩ نشﺩ نشﺩ. با شروع ترم سه از مهر امسال همه ی کلاس هام با ایشون مشترک هست هر روز میبینمشون و هر شب بی خوابی نا آرومی اسیری من بیشتر میشه. حتی یک لحظه چهره ی معصومش از ذهنم نمیره.سر کلاس ها به سختی تمرکزم به ﺩرس میره.من هیچ حرفی نسبت به احساسم به این خانم نگفتم تا فکرشون یه ذره هم مشغول نشه اگه من میسوزم بسوزم ولی این خانم أسیب احساسی نبیننﺩ.حالا از شما میخوام بگیﺩ کمکم کنیﺩ چه کنم تا از این حس رها شم.چه کنم چه کنم؟ چیکار کنم که فکر این خانم منو آراﺩ کنه.ببینیﺩ من میﺩونم الان سن ازﺩواجم نیست از همه مشکل هاش و راه و رسمش به خوبی آگاهم فقط می خوام از این حس رها شم آقای کریمی این دختر خانم بر حسب ظاهر میگم از نظر پوشش و حجاب و متانت و سر به زیری دقیقا چیزی هستند که من واسه ازدواجم ملاک بود.الان نمی تونم ازدواج کنم چون خانواده ام این بحث رو منتفی می دونند و درک نمی کنند که من به بلوغ فکری واسه ازدواج رسیدم.یه چیزی هم که شاید مفید باشه اینه که من الان خوابگاه هستم و شهر محل سکونتم با ایشون فرق داره یک مقدار بیرون از کلاس ها می توانم بیشتر تمرکزم را جمع کنم ولی درون کلاس ها کم هست.این احساس کمتر نشده و بیشتر هم شده.کمکی کنید من این احساس را بتونم فراموش کنم.داخل سایت هم بذارید نظر دوستان رو هم بدونم.اجرکم عندالله
جواب:
سلام
شما عاشق شدی و می خوای خودتو خلاص کنی اما اینو بدون که دلت تنها در صورتی ولت می کنه که از رسیدن به اون دختر نا امید بشه درست مثل کسی که نامزدش مرده و بعد مدتی فراموشش می کنه اما تا وقتی امید به رسیدن به او رو داره تو رو از کار و زندگی می اندازه پس تو به جایی باید برسی که دلت مطمئن بشه به او نخواهد رسید مثل اینکه مطمئن بشی طرفت نامناسبه یا اینکه یقین کنی ازدواج شما نشدنی است ولی تا زمانی که دلت قانع نشه که ازدواج شما ممکن نیست نمی تونه فراموشش کنه و تو هم در اذیت و ازار خواهی بود
علاوه بر اینکه اگر مساله این عشق رو حل نکنی و بعدا ازدواج کنی ممکنه عشق به همسرت تحت الشعاع این علاقه قرار بگیره و نتونی انچنان که باید و شاید عاشقش بشی و دائما خودتو ملامت کنی که چرا با او ازدواج کردی و در نتیجه زندگیت دچار مشکل بشه
بنابر این بهترین راه اینه که تکلیف این عشق رو روشن کنی به این معنی که همون کاری رو که الان درست نمی دونی انجامش بدی یعنی برای خواستگاری اقدام کنی و در نتیجه اگر دیدی که طرف تو رو نمی خواد یا اینکه مناسب هم نیستید یا خانواده ها مخالفند در اون صورت وقتی می بینی که این ازدواج عملا نشدنی است و دلت از رسیدن به اون دختر نا امید می شه و تدریجا به سمت فراموش کردنش می ره
شاید بگی که اگر قصه این طور نشد چی ؟ یعنی اگر به نتیجه رسیدم که طرف خوبه و ازدواج هم شدنی است چه کار کنم؟ در اون صورت که حتما نمی تونم فراموشش کنم
جوابش اینه که اگر همه چیز خوب بود و ازدواج هم امکان داشت خب ازدواج می کنی اخرش اینه که عقد می کنید و بعد که شرایط مالی جور شد تشکیل زندگی می دید
شاید بگی من هنوز سن ازدواجم نیست جوابش اینه که اگر سن ازدواجت نرسیده برای چی خدا حس عاطفی به جنس مخالف رو در تو بیدار کرده که این قدر اذیت بشی پس وجود احساس نیاز به جنس مخالف نشون دهنده اینه که از نظر خدا تو وقت ازدواجته پس این درست نیست که سنت رو برای ازدواج کم بدونی
نتیجه اینکه اگر می خوای کار یکسره بشه باید تکلیف این عشق رو معلوم کنی و در نتیجه بتونی فراموشش کنی یا اینکه ازدواج کنی اما اگر این کار رو نکنی دو پیامد منفی ممکنه در انتظارت باشه اول یک اذیت طاقت فرسا که از تلاش و فعالیت تو رو می اندازه و دوم اینکه احتمال به خطر افتادن زندگی اینده
در مورد اینکه گفتی خانواده ات ازدواج رو منتفی می دونن عرض می کنم شما ازدواج رو مطرح نکن بلکه اصل مشکل رو همون طوری که عرض کردم بیان کن یعنی بهشون بگو که عاشق شدی و مشاور گفته که تنها راهش اینه که دلت از رسیدن بهش نا امید بشه و ناامید شدن هم در گرو اینه که به خواستگاری بری تا در نهایت بفهمی که ایا این ازدواج شدنی است یا نه وگرنه ممکنه به پیامدهای منفیش دچار بشی
اگر این طور بگی احتمال موافقت اونا با اقدام بیشتر می شه منتها ممکنه اونا بگن الان وقت ازدواجت نیست که در اون صورت می تونی بهشون بگی اونی که وقتش نیست تشکیل زندگی است وگرنه عقد کردن و حلال شدن دختر و پسر مشکلی برای درسشون ایجاد نمی کنه پس می شه همراه ازدواج درس رو خوند و در موقعیت مناسب هم تشکیل زندگی داد
موفق باشید