چطور رسالت زندگی را پیدا کنیم و موفقیت روز افزون داشته باشیم
رسالت زندگی به معنای هدف و ماموریت زندگی است که به ما انگیزه و رویارویی با چالشهای زندگی میدهد و در نتیجه، از ما میخواهد تا برای رسیدن به آن تعهد و پشتکار داشته باشیم. اما چگونه رسالت زندگی خود را پیدا کنیم؟
ابتدا باید با دقت به خودمان بپردازیم و با خود سوالاتی مانند “چه چیزی در زندگیم به من احساس شادی و رضایت میدهد؟” و “آیا در حین انجام آن، احساس رشد و توسعه میکنم؟” بپرسیم. شاید بهنظر برسد که برای محقق شدن رسالت خود نیاز به تغییر رویدادهای زندگی داشته باشیم ولی در واقع، باید به تغییرات اندیشه و نگرش خودمان نگاه کنیم.
همچنین، مطالعه درباره موفقیتهای دیگران و گوش دادن به تجارب آنها میتواند به ما در پیدا کردن راههای مختلف برای رسیدن به رسالتمان کمک کند. به ذهن درگیر کردن و درون خودمان پیمایش کردن، رازها و تکنیکهای موفقیت را دریافت و تلفیق کردن آنها با تجربه و خصوصیات خودمان میتواند در حرکت به سوی رسالت و هدفهای زندگیمان مفید باشد.
از دیگر مواردی که میتواند در پیدا کردن رسالت زندگی موثر باشد، مشارکت در کارهایی است که به نوعی به جامعه کمک میکند، مثل داوطلبی در خدمات اجتماعی، حمایت از محیط زیست و یا انجام کاری که برای مفید واقع شدن جهان اطرافمان و همچنین خودمان کاربرد دارد.
باید توجه کنیم که پیدا کردن رسالت زندگی یک فرایند پویا و مستمر است و ممکن است با گذر زمان، تغییر کند. اما همواره باید در مسیری که به سمت رسالتمان میرود، پایداری و انگیزه بالای خودمان را حفظ کنیم.
در نهایت، برای داشتن روز افزون موفقیت، باید به رسالتمان پایبند بوده و در پی بقای آن کوشا باشیم. با داشتن هدفی قوی و مشخص و انعطافپذیری در روشهای رسیدن به آن، موفقیت در راه حرکت به سوی رسالت زندگی ماست.
رسالت زندگی چیست؟ اصلا رسالت زندگی برای انسان مدرن امروزی به چه معناست؟ ما به عنوان یک مرد برتر و یا یک زن چه کاری باید در زندگی انجام دهیم تا بتوانیم به خودمان افتخار کنیم که در حال انجام این رسالت مهم هستیم و اگر تا به الان به این امر مهم دست پیدا نکرده ایم و یا حتی به آن فکر نکرده ایم، از این به بعد باید چه کار کنیم تا ما هم مثل بقیه به خود ببالیم که در مسیر هدف رسیدن به این رسالت مهم قرار داریم و در نهایت به آن دست پیدا خواهیم کرد.
سوالات مهم پیرامون رسالت زندگی
این سوالاتی است که شاید برخی از شما در مورد خودتان و اینکه چه هدفی از زندگی دارید و اصلا از این زندگی چه می خواهید، زیاد بپرسید. همگی این سوالات در قالب رسالت زندگی قرار می گیرند که در این مقاله قصد داریم به طور واضح و شفاف به این موضوع بپردازیم و در ادامه روشن کنیم که چطور رسالت زندگی را پیدا کنیم تا با هدفی مشخصتر و بهتر به دنبال اتفاقات برتر زندگی باشیم و از روزمرگی و زندگی معمولی که سالها با ما عجین شده و دست از سر ما بر نمیدارد، رهایی پیدا کنیم و بتوانیم به خوشبختی نسبی دست پیدا کنیم.(وقتی میگوییم خوشبختی نسبی به این دلیل است که در این دنیا چیزی به صورت مطلق وجود ندارد)
قبل از رسیدن به سعادتمندی به کمک دست یابی به رسالت از زندگی باید بدانیم که اصلا هدف ما یا همان رسالت ما از زندگی چیست تا برای رسیدن به آن تلاش کنیم و بعد به دنبال مسیرهای رسیدن به آن باشیم.
تعریف رسالت زندگی
رسالت زندگی در واقع همان هدف و ماموریتی است که ما برای آن تلاش میکنیم تا زندگی سعادتمندانهای داشته باشیم. قاعدتا کسی به دنبال بدبختی و انحرافش از زندگی نیست. همچنین رسیدن به یک تعریف کلی از رسالت و هدف از زندگی کار آسانی نیست اگر اینگونه بود که علومی چون فلسفه و عرفان از درک آن عاجز نبودند و فرقههای متعدد به وجود نمی آمدند که هر کدام تعاریف خاص خود را ارائه بدهند و دست آخر همگی بر سر یک تعریف روشن و واضح برای آن بمانند.
ولی سختی تعریف از رسالت زندگی به این دلیل است که ما انسانها موجوداتی هستیم که هر کدام دارای درک و شعور متفاوت میباشیم و هرکدام خواستههای گوناگونی از زندگی داریم. همین خواستهها هدف ما را از زندگی مشخص میکنند و میل ما را برای رسیدن به آن تعیین میکنند.
به طور کلی رسالت از زندگی یعنی آنچه که انسان از زندگی میخواهد که در طول عمرش به آن دست پیدا کند و طعم خوشبختی را حتی به صورت نسبی بچشد.بنابراین یکی از دلایل رسیدن به رسالت زندگی همین نیاز خوشبختی است.
پس ما برای رسیدن به خوشبختی یک سری نیاز و کمبود داریم که باید جبران شوند. اما نیاز های درونی انسان چه نیازهایی هستند که ما را به خوشبختی سوق میدهند؟
دلیل نیاز انسان به رسالت زندگی
رسالت زندگی به تعبیری همان هدف از زندگی است. که این هدف برای همه ما متفاوت است؛اما یک سری اهداف مشترک هستند که اگر به خوبی آن ها را درک کنیم و انجام دهیم تقریبا میتوان گفت که میتوانند ما را به خوشبختی برسانند. این اهداف از نیازهای ما سرچشمه میگیرند.
برخی از این اهداف و نیازها توسط جامعه شناسان و علوم روانشناسی گردآوری شدهاند که در مسیر خوشبختی یعنی همان چیزی که از زندگی می خواهیم، می توانند موثر باشند.
مهاتما گاندی یکی از رهبران مشهور تاریخ است که همگی درموردش شنیده ایم.
یک مطالعه روانشناسی در جهت رسالت زندگی
در یک مطالعه روانشناسی که در مورد همین هدف از زندگی انسانی انجام گرفت، نوعی تعامل بین درآمد از کار و هدف از زندگی برقرار کردند به این نتیجه رسیدند که وقتی فردی هدف مشخصی از زندگی دارد یعنی به خوبی نیاز خود را میشناسد، پس درامد بیشتری هم نسبت به کسانی که هدفی از زندگی ندارند، خواهد داشت.
بنابراین نیازی نیست بین یک زندگی معنادار و همچنین ثروتاندوزی یکی را انتخاب کنید. وقتی رسالت زندگی برای شما مشخص باشد پس به ثروت که بخشی از خوشبختی است، دست پیدا خواهید کرد.
زمان رسیدن به رسالت زندگی
با این وجود رسیدن به معنا و مفهوم زندگی موضوعی نیست که بتوانیم به سرعت به آن دست پیدا کنیم و بگوییم که با این روشها می توانیم خوشبخت باشیم و به رسالتمان از زندگی دست پیدا کنیم. برای این کار نیاز به سه کار مهم و اساسی داریم که ما این سه امر خطیر را در قالب ۷ عنوان مهم بررسی میکنیم که برای رسیدن به این رسالت نمیتوان نسبت به آنها بیتفاوت بود. این سه امر عبارتند از:
- گوش دادن به تجربیات دیگران
- گوش دادن به احساسات خود
- خوداندیشی
که هر سه به ظاهر ساده هستند اما نیاز به دقت و زمان دارند.
برای رسیدن به خودشناسی و پاسخگویی به احساسات خود نیاز است چند کار مهم را انجام دهید تا به رسالت مهم زندگی خود دست پیدا کنید.
رسالت زندگی و کمک به دیگران
یکی از اعمال و کارهایی که میتواند شما را به هدف زندگی نزدیکتر کند و تا حد زیادی حس خوشبختی را به همراه داشته باشد، کمک به دیگران است. انجام کارهای خیرخواهانه مثل شرکت در اهدای خون، کمک به کودکان و زنان بیسرپرست و یا مراسم گلریزان که هر ساله در کشور برگزار میشود، به خوبی میتواند یک دلگرمی و نوعی محبت آشکار را به زندگی شما وارد کند.
بخشی از هدف زندگی شما با همین کمکهای انسان دوستانه معنا و مفهوم میگیرد و مانند یک سرعت دهنده در مسیر رسیدن به خواستههای شما عمل میکند چون از خودتان راضی هستید و حس مفید بودن به شما تزریق میشود.
معاشرت با افراد مثبت اندیش
احساس هدف داشتن از زندگی و رسیدن به تفکر درست از رسالت زندگی گاهی اوقات در گرو معاشرتهایی است که شما در اطراف خود میسازید. مثلا وقتی قرار است یک شرکتی را افتتاح کنید و یا یک گروه دوستی از دورهمیها را تشکیل دهید؛ باید افرادی حضور داشته باشند که رسیدن به هدف شما یعنی موفقیت و شادی را میسر کنند نه اینکه در بین مسیر برای شما ایجاد مانع کنند و شما به سردی و بی انگیزگی گرایش پیدا کنید. همین سردی می تواند شما را از رسالت مهم زندگی خود که می تواند پیشرفت و یا شادی روزمره باشد، به راحتی بازدارد.
پس افراد مثبت اندیش همیشه شما را یک پله زودتر به هدف میرسانند زیرا آنها نیز خودشان خواهان اهداف بزرگتر هستند.
نقش عزت نفس در رسالت زندگی
قبل از آنکه در مورد عزت نفس و رابطه اش با رسالت زندگی صحبت کنیم، می توانید در مورد خود عزت نفس و راههای دستیابی به آن جهت زندگی برتر به مقاله ای در همین سایت تحت عنوان عزت نفس چیست مراجعه کنید.
اما ارتباط عزت نفس با اهداف زندگی یک ارتباط تنگاتنگ است و اگر شما قصد دارید که به آنچه که از زندگی میخواهید دست پیدا کنید، ابتدا باید این قوه چندکاره یعنی عزت نفس را در خود تقویت کنید.
با کشف ویژگیهای مثبت روحی و اخلاقی خود سعی کنید اولین کسی که به شما احترام میگذارد و ارزش قائل است خود شما باشید.
وقتی این نیرو در شما تقویت شد و به نحوی فرمان دهنده اعمال شما شد، میتوانید یکی یکی اهداف مورد علاقه خود را به سرانجام برسانید.چون نیروی خودباوری را در شما زنده کرده است.
مقایسه خود با دیگران را کنار بگذارید
یکی از نکات مهم که باید در مورد آن تجدید نظر کنید،این است که حضور در شبکههای مجازی را به یک زمان استاندارد مطابق با فعالیت خود برسانید. روانشناسان معتقدند که حضور در شبکههای مجازی به خصوص اینستاگرام تاثیر سوئی بر روی عزت نفس فرد خواهد گذاشت به این دلیل که عزت نفس و خودباوری فرد را مدام در ترازوی مقایسه با سایر افراد قرار میگیرد و این موضوع اصلا برای رسیدن به عزت نفس قوی توصیه نمیشود.
عزت نفس باید یکی از موتورهای سروسامان دهنده برای یافتن رسالت زندگی باشد که مدام باید در مورد روشن بودن آن اطمینان حاصل کنید.
کاوش در علایق شخصی
همیشه وقتی در مورد علایق شخصی حرف به میان میآید، تصور میکنیم که این علایق یعنی کارهایی باید باشند که حتما در حوزه کاریابی و یا ثروت اندوزی باشند تا بتوانند در زمینه رسیدن به اهداف به ما کمک کنند.
اما اینگونه نیست، شغل فردی دقیقا یکی از مواردی است که شما را به سمت و سوی هدف زندگی سوق میدهد اما تماما علاقه فردی و رسیدن به رسالت زندگی شما را در بر نمیگیرد .
از سلیقههای شخصی شما می توان به کارهایی اشاره کرد که حال شما را خوب می کند، مثلا فردی با آّبیاری و باغبانی باغچه خود این حس و حال را به دست میآورد، اما فرد دیگر با تعمیر و رسیدگی به ماشین شخصی خود این ذوق را حاصل می کند. شما باید علایق خود را کند و کاو کنید کدام یک بیشترین تاثیر را بر روحیات شما می گذارند که موجب گرمی و نشاط میشوند و شما از روزمرگی نجات میدهند.
کاوش در علایق شخصی همیشه مانند یک آسانسور عمل میکند، چون بخش لاینفک مسیری است که شما را به رسالت مهم زندگی میرسانند. حتی اگر علاقه شما غذا دادن به یک گربه بی پناه باشد، این یعنی شما زندگی را با مفهوم دیگری میبینید که نشانه خوبی است.
امتناع از رفتن به هر چالشی
چالش در زندگی میتواند ایجاد تغییر و تحول کند، شما را درگیر یک موضوع کند و یا ذهن شما را از آشفتگی کاری برهاند اما نه هر چالشی که شما را در یک دام فکری بیندازد و نتوانید از آن بیرون بیایید، زیرا مسیر هدایت زندگی را به سمت هدف و یا اهداف شخصی باز میدارد.
برخی از چالش ها می توانند گشایشی در کارهای شما باشند اما اگر به تفکر هر روزه شما تبدیل شوند دیگر نمی توان نام چالش را بر روی آنها گذاشت چون بیشتر به مانع شبیه هستند تا یک چالش اثربخش که سرعت دهنده باشند.
چالش یا مانع
اما چرا و کدام نوع از فعالیتهای ما اینگونه هستند، یعنی مانع هستند تا چالش؟
یک زمانی فرا میرسد که شما برای دفاع از حقوق حیوانات و یا دفاع از کودکان سرطانی و هزاران نوع کار دیگر دست به اقدام میزنید، در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنید،بیانیه می نویسید، مقاله انتشار میدهید، عکاسی میکنید،و هزاران کار دیگر انجام می دهید تا دغدغههای ذهنی را به مرحله عمل برسانید.
این موضوع به یک کار و نگرانی و تعصب روزانه تبدیل شده است و شما را از رسالت زندگی یا همان هدفی که مد نظر شماست باز میدارد. اینگونه فعالیتها باید جز کارهای فرعی باشند که در ماه قرار است یک الی دو مرتبه به آنها بپردازید تا روحیه شادی نسبت به انجام آن داشته باشید. نه اینکه به نگرانیها و غصههای شما افزوده شود.
چالشها را به مانع تبدیل نکنیم چون در جهت مسیری که از زندگی می خواهیم می توانند سرعتگیر باشند.
تبدیل علاقه به معنا
از ابتدای مقاله گفتهایم که زمانی رسالت زندگی به مرحله انجام میرسد که زندگی برای ما معنا و مفهوم پیدا کند. ما باید بدانیم هدف از بودن من در این دنیا چیست، اهدافی که قرار است تا انتهای عمر دنبال کنیم چه برنامههایی هستند.
یک موضوعی که باید در نظر بگیرید این است که شما به عنوان یک انسان در سراسر عمر خود با یک علاقه سر نمیکنید، این علاقهها در حال تغییر هستند، برخی از آنها علاقه های قبلی را کامل میکنند یعنی در مسیر پیشرفت آنها قرار میگیرند.
برخی نقض میکنند یعنی متوجه اشتباه میشوید که علاقه واقعی نبوده است و برخی جایگزین قبلیها می شوند و شما را وارد مسیر دیگری میکنند این یعنی تنوع و تحول که باید در زندگی هر فردی اتفاق بیفتد.
ولی کار ما به عنوان یک انسان مدرن در بین این علاقهها چیست؟
ما باید خودمان را متناسب با اتفاقات روز حفظ کنیم، یعنی اگر تبلوری از احساسات جدید را در خود می یابیم به آن ارزش دهیم. مثلا به یکباره علاقه پیدا میکنید که به تئاتر بروید و یا به اپرا بروید این یعنی اینکه ریشه های علاقه به هنر در شما وجود داشته ولی اکنون در سن ۳۸ سالگی خود را بروز داده است.
پس چشم پوشی نکنید؛ بگذارید به معنا و مفهوم تبدیل شود، حتی اگر برای شما به لحاظ مالی و زمانی سخت باشد. این یعنی همان رسالت زندگی که در واقع آسان به دست نمیآید و گوش دادن به احساسات درونی که بهتر است به آنها خوب گوش کنید.
وقتی علاقه را در خود پرورش دادید، می توانید از آن برای کارهای خیرخواهانه استفاده کنید. مثلا تئاتر یا اپرای موسیقی با هدف کمک به کودکان بی سرپرست اجرا کنید. شاید زمان زیادی بگیرد ولی رسیدن به رسالتی که به دنبالش هستید آسان نیست، چون ابعاد گوناگونی دارد.
تبدیل علاقه به معنا یعنی همان رسالتی که به دنبالش هستید.
نقش شکست و شخصیت در رشد شخصی
همه روانشناسان و فلاسفه و دانشمندان به یک نتیجه همگن و یکپارچه رسیدهاند،که شکست جز جدایی ناپذیر شخصیت انسانی است. چون شکست است که ریشههای قدرت را در وجود انسان رشد می دهد.
ما باید شکست بخوریم تا تجریه کسب کنیم، باید شکست بخوریم تا ترس از وجودمان از بین برود و بلاخره بتوانیم به قدرت برسیم و این قدرت ما را نه فقط به پیروزی بلکه به رسالت زندگی برساند.
رسیدن به هدف زندگی راحت نیست، دلیل راحت نبودن آن قرنهای متمادی مورد بحث بسیاری از علوم در سراسر جهان قرار گرفته است، اما ما به عنوان یک انسان مدرن امروزی نباید بر سر راحتی و آسانی جهت رسیدن به هدف زندگی بحث کنیم.
باید بحث ما این باشد که اکنون چگونه باید موانع شکست را به خوبی گذر کنیم که آسیب زیادی نبینیم و بلاخره طعم تلخ و شیرین شکست و پیروزی را توامان با هم مزه کنیم و از شخصیت قوی خود لذت ببریم.
به طور کلی شکست و ناکامی همیشه خوب است چون انسان به خودباوری می رساند و میداند در برابر سختی ها قرار نیست کم بیاورد و بلاخره رسالت زندگی خود را در همه حال میتواند تصاحب کند.
نظرخواهی خواننده
شما به عنوان خواننده این متن، چه تجربیاتی پیرامون این موضوع مهم یعنی رسالت زندگی دارید، آیا به آن اعتقاد دارید؟ آیا مکتب خاصی را در زندگی دنبال میکنید؟
چه روش یا مسیری را برای رسیدن هوشمندانهتر برای این رسالت مهم پیشنهاد میکنید. کدام یک از روشهای بالا را نقض میکنید و کدام را تایید می کنید. نظرهای شما میتواند یک تاثیر مهم بر روی پلهای موفقیت آن دیگری باشد.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.