جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بررسی روانشناسی حرف‌ها و جملاتی که هرگز پدر و مادر مهربان به کودک خود نمی‌گویند!

بررسی روانشناسی حرف‌ها و جملاتی که هرگز پدر و مادر مهربان به کودک خود نمی‌گویند!

در این مقاله به بررسی روانشناسی حرف‌ها و جملاتی که بسیاری از پدر و مادران مهربان به کودکان خود نمی‌گویند، پرداخته می‌شود. این حرف‌ها و جملات در بسیاری از موارد به شکل زیرتراشیده شده و از دیدگاه روانشناسی، تأثیرات خطرناکی بر روی روان و رفتار کودکان دارند.

اولین حرف که پدر و مادران مهربان باید به کودک خود بگویند، “من تو را دوست دارم” است. این جمله به کودکان احساس امنیت و اعتماد به نفس می‌دهد و آن‌ها را به ارتباطات پایدار با دیگران تشویق می‌کند.

دومین حرفی که پدر و مادران باید به کودکان خود بگویند، “من اینجا هستم برای کمکت” است. این جمله، کودکان را به تلاش و پیشرفت تشویق می‌کند و در مواقعی که به کمک نیاز دارند، آن‌ها را ترغیب به درخواست کمک می‌کند.

سومین حرفی که پدر و مادران باید به کودکان خود بگویند، “تو می‌توانی این کار را انجام دهی” است. این جمله به کودکان اعتماد به نفس و قدرت ایجاد می‌کند و آن‌ها را به تلاش برای رسیدن به هدف‌هایشان تشویق می‌کند.

اما، در بسیاری از موارد پدر و مادران این حرف‌ها و جملات را به کودکان خود نمی‌گویند. به جای آن، آن‌ها از جملاتی مانند “تو باید این کار را انجام دهی”، “برو از اینجا دور شو” و “تو بچه هستی، نمی‌توانی این کار را انجام دهی” استفاده می‌کنند. این جملات باعث ایجاد احساس ناامنی و ناتوانی در کودکان می‌شوند و آن‌ها را از تلاش برای رسیدن به اهدافشان منصرف می‌کنند.

بنابراین، پدر و مادران باید به جای استفاده از جملات منفی و تحریم‌کننده، از جملات و حرف‌های مثبت و تشویق‌کننده برای تربیت فرزندان خود استفاده کنند. این کار باعث افزایش اعتماد به نفس و امنیت در کودکان می‌شود و آن‌ها را به تلاش برای رسیدن به هدف‌هایشان تشویق می‌کند.

 

اغلب پدر و مادرها چنین فکر می‌کنند که تنها مهربان بودن برای پرورش کودک کافی است. اما حقیقت این است که والد بودن کار سختی است و اصلا جای تعجب نیست که خیلی از افراد دنیا از پس انجام صحیح آن برنمی‌آیند. همه ما با کوله‌باری از ویژگی‌های شخصیت خود وارد مرحله والد بودن می‌شویم؛ اینکه خودمان چه تجربه‌ای از دوران پرورش توسط پدر و مادرمان داشته‌ایم، تا چه اندازه می‌توانیم احساسات خود را مدیریت کرده و عواطف خود را ابراز کنیم، تا چه اندازه احساس همدلی داریم و اینکه چقدر درون پوست خود احساس راحتی می‌کنیم. ازآنجایی‌که بشخصه به مدت ۲۸ سال است که مادر شده‌ام، باید بدون هیچ اغراقی بگویم که تاکنون هیچ کار دیگری به این اندازه برای من چالش‌برانگیز نبوده که نیازمند این حجم از انعطاف‌پذیری و صبوری باشد. ازآنجایی‌که به شخصه از رابطه با مادرم آسیب و صدمه دیده‌ام، بسیار مصمم بودم که مبدل به بهترین مادر ممکن شوم و الگوهای سمی و خطرناکی که برای دو سه نسل در روابط مادر دختری خانواده‌ام حاکم بود را بشکنم.

پدر و مادر خوب بودن به چه معنی است؟

بخش مهمی از والد خوب بودن عبارت است از اجتناب از رفتارهایی که می‌تواند به فرزندتان آسیب برساند.

این یک حقیقت روان‌شناختی است که «قدرت بدی از خوبی بیشتر است». به این معنی که وقایع منفی نسبت به اتفاقات خوب تاثیر بسیار بیشتری بر روحیه انسان دارند. این موضوع زیر سر تکامل است. در جهت افزایش شانس بقا، جان‌سخت‌ترین اجداد ما افرادی بودند که در مواجهه با مخاطرات و چیزهای بد، واکنش‌های جدی‌تری از خود نشان می‌دادند و همین امر باعث می‌شد که حافظه در یادگیری موارد منفی سریع‌تر و کامل‌تر از موارد خوب عمل کند. کارکرد حافظه بعد از سپری شدن هزاران سال و در مورد مغز انسان مدرن نیز همان‌گونه است.

مهمترین عامل روانشناختی در برخورد مناسب با کودک: مهارت حضور در لحظه

کوله‌بارهایی که در ابتدای مقاله به آن‌ها اشاره شد، همانند کیف‌های دوقلویی هستند که در یک سمت پیشینه شما و در سمت دیگر شخصیت کنونی شما قرار دارد. اینجا همان‌جایی است که هشیار بودن والدین نقشی اساسی بازی می‌کند. دکتر دانیل سیگل و مری هارتزل در کتاب فوق‌العاده خود با عنوان «والد بودن از درون و از بیرون» از اصطلاح پردازش فکری در جاده اصلی و فرعی استفاده می‌کنند.

وقتی در جاده اصلی قرار دارید، نسبت به چمدان‌های عاطفی که به یدک‌کش خود بسته‌اید و مسائلی که باعث بروز بدترین واکنش‌های شما می‌شود، هشیار هستید. شما تلاش می‌کنید تا منطقی بوده، در لحظه حضور داشته باشید و به جای انفعال، خود را به تفکر در مورد اتفاقات جاری متعهد کنید. حالت پردازش فکری در جاده اصلی این امکان را فراهم می‌کند که برای یک موقعیت مشخص، واکنش‌های متفاوتی در چنته داشته و همچنان کنترل فرمان خودرو را در دست داشته باشید. تصور کنید که کودکتان در میانه کارهایی که حتما باید به اتمام برسانید، ناگهان زیر گریه بزند و این کار شما را خشمگین کند. شما متوجه احساسات آزاردهنده خود شده و آن‌ها را آرام کرده و با خود فکر می‌کنید: «باید دلیل گریه او را بفهمم. باید دست از کارم بکشم و چند دقیقه‌ای را برای کمک به آرامش فرزندم کنارش باشم.» فرآیند پردازش جاده اصلی به شکلی موثر سبب می‌شود که بتوانید بهترین وجهه از وجود خود را به عنوان والد به فرزندتان نشان دهید.

از سوی دیگر، فرآیندی به نام پردازش جاده فرعی نیز وجود دارد که در آن شما تمامی موضوعات مربوط به چمدان‌های عاطفی را فراموش کرده و واکنش‌تان در لحظه‌ای که فرزندتان شروع به گریستن می‌کند، همانند کوهی از آتش‌فشان عواطف فوران می‌کند: «لعنت بهش! درست همین حالا که این‌قدر کار دارم!…» شیوه پردازش جاده فرعی، روند تفکر آگاهانه و توانایی همدلی شما را از بین می‌برد. شما به احساسات‌تان این اجازه را می‌دهید که هر طور راحت هستند موج بزنند و یا جوری سر بچه داد می‌زنید که گریه‌اش را ببُرد یا چنین فریاد می‌زنید: «همین الان برو به اتاقت! اگر همین الان گریه‌ات را قطع نکنی کاری می‌کنم که درست حسابی‌تر گریه کنی!»

تمام رفتارهایی که در ادامه ذکر می‌کنیم، واکنشی‌هایی هستند که منتهی به پردازش جاده فرعی می‌شوند. چنین رفتارهایی ما را از مسیر پدر و مادر مهربان و مسئولیت‌پذیر دور می‌کند. اگر شما والدی مهربان هستید که گاها در دام یکی دوتا از رفتارهای زیر می‌افتید، باید کنار فرزندتان بنشینید و با توضیح در مورد رفتارتان از او عذرخواهی کنید.

جملات مخربی که پدر و مادر مهربان هرگز نباید از آن‌ها استفاده کنند

۱. استفاده ابزاری از کلمات به عنوان سلاح شرم یا سرزنش کودک

فرق نمی‌کند که کودک در حال گریه خود را «زر زرو»، «اوا خواهر» خطاب کنید یا به او بگویید که «احمق»، «چاقالو» یا «تنبل» است. شما عملا به او آسیب زده‌اید: زخم‌های کلامی به اندازه سیلی و گاهی بدتر از آن است. تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که شبکه‌های عصبی مرتبط با درد جسمی و عاطفی یکسان هستند. علاوه بر این، همان‌طور که مطالعه مارتین تیچر و همکارانش نشان داده است، استرس ناشی از سوء رفتار کلامی باعث ایجاد تغییرات دائمی در قسمت‌هایی از مغز کودک می‌شود که در حال شکل‌گیری است.

میزان قدرتمندی پرخاشگری کلامی چقدر است؟

در سال ۲۰۱۴ تحقیقی این موضوع را بررسی کرد که آیا محبت کلامی یکی از والدین یا هر دو آن‌ها می‌تواند تأثیر سوءاستفاده کلامی یکی از والدین را جبران کند یا خیر؟ نتیجه این بود که خیر! محبت کلامی ابراز شده توسط والد دیگر یا همان والدی که خود مسبب پرخاشگری کلامی بوده، از پیامدهای این رفتار مخرب نمی‌کاهد. متاسفانه قدرت بدی بیشتر از خوبی است. شرمنده کردن کودک، سوءرفتاری است که صدمات طولانی‌مدتی به بار می‌آورد. اگر در ذهن خود چنین تصور می‌کنید که این طرز از صحبت کردن با کودک سبب می‌شود که او «سرسخت‌تر» یا «عاقل‌تر» بار بیاید، باید بدانید که بدتر از چنین طرز تفکری وجود ندارد. دخترانی که مورد بی‌مهری  قرار گرفته‌اند در مراجعه به مطب من چنین گفته‌اند که: ای‌ کاش پدر و مادر مرا می‌زدند یا تنبیه جسمی می‌کردند چرا که «لااقل زخم‌هایش آشکار می‌شد».

خودتان را گول نزنید: کلمات اسلحه هستند.

۲. سرزنش کودک را با این عبارت شروع می‌کنید: «تو همیشه…»

وسایل گم می‌شوند و می‌شکنند، بچه‌ها اشتباه می‌کنند و بعضی ‌اوقات رفتار بدی دارند. همه این موارد واقعیت دارد و به عنوان پدر و مادر لحظاتی وجود دارد که باید فرزندتان را توبیخ کنید. اگر حرف گوش نمی‌دهند، در خیابان شلوغ می‌دوند یا دقیقا همان کاری را می‌کنند که تاکید کرده‌اید نکنند، از کوره در رفتن ممکن است اولین واکنش شما باشد، چرا که بخش واکنشی مغز شما بسیار قدرتمند است؛ اما این همان لحظه‌ای است که شما باید به جاده اصلی بزنید.

چرا نباید جملات خود را با این کلمات شروع کنید؟ به این دلیل در چنین حالتی شما دیگر کاری به آن رفتار نامناسب کودک ندارید و عملا در حال حمله به هویت و شخصیت فرزندتان هستید. به کار بردن کلمات «تو همیشه» باعث می‌شود واکنش والدین به یک اتفاق یا رفتار کودک مبدل به معجونی از تمام آن چیزهایی شود که کودک ملزم است باشد یا نباشد. این معضل مختص روابط کودک و والد نبوده و در روابط بزرگ‌سالان نیز بسیار سمی است. مشاور ازدواج جان گوتمن می‌گوید وقتی شما از چنین کلماتی استفاده می‌کنید، تمامی کارهای اشتباهی را که همسرتان در گذشته انجام داده است را به او یادآوری می‌کنید؛ اما اتفاقی که در مورد فرزند می‌افتد، ویران شدن احساس هویت فردی اوست.

انواع دیگری از این نوع کلمات وجود دارد که شامل: «می‌تونی برای یک بار هم که شده…»؛ «مشکلت چیه که …» و موارد دیگر. هرگز از کلماتی استفاده نکنید که اشتباه صورت گرفته توسط کودک را به شخصیت او پیوند دهد.

۳. محل ندادن به عواطف کودک با گفتن این که او بیش‌ از حد «حساس» است

این مورد ورد زبان مادر من بود. گفتن این عبارت به کودک که تو «بیش‌ از حد حساسی» از رفتارهای رایج بین والدین بی‌مهر و بی‌مسئولیت است؛ چرا که از این طریق می‌توانند به شکل موثری مسئولیت و تقصیر رفتارهای نادرست خود را به گردن بی‌کفایتی کودک بیندازند. یک کودک خردسال اعتمادبه‌نفس لازم برای مقابله با این ادعا را نداشته و چنین فرض خواهد کرد که حتما کاری اشتباه از او سر زده است. در اغلب موارد کودک به این باور می‌رسد که مشکل او «حساس بودن» است و همین موضوع در ادامه و حتی در بزرگ‌سالی سبب بی‌اعتمادی او نسبت به عواطف و ادراک خود می‌شود.

اگرچه این رفتار شکلی زیرکانه از سوءاستفاده عاطفی است، اما بسیار آسیب‌زا است؛ چرا که حاوی نکات مهمی است: «آنچه تو احساس می‌کنی، نه برای من، نه هر کس دیگری مهم نیست» و «تقصیر خودت است، چون مشکلی داری».

۴. مقایسه کودک خود با دیگری

اگرچه رقابت بین خواهر و برادرها مسئله‌ای رایج است، اما همان‌طور که مطالعات اخیر نشان داده‌اند، لزوما بی‌خطر نیست. هر پدر و مادری که آتش بیار تنش و رقابت بین خواهر و برادر باشد، یا اطلاعات بسیار غلطی در مورد فرزند پروری دارد یا صرفا بی‌رحم است. عباراتی مانند «چرا نمی‌توانی کمی شبیه برادر بزرگ‌ترت باشی؟» یا «موفقیت‌های خواهرت باید به تو این انگیزه را بدهد که لااقل یک کار را به درستی انجام دهی» ابدا الهام‌بخش محسوب نمی‌شوند. تمام کاری که این جملات انجام می‌دهند آن است که به کودک احساس کمتر بودن از فرد دیگری را القا می‌کنند. والدین مهربان باید شخصیت هر کودک را به صورت مستقل به رسمیت بشناسند.

۵. نادیده گرفتن فضای خصوصی و مرزهای کودک

والدین خوب کسانی هستند که خود را با رشد و تکامل کودک همگام می‌کنند. مسلما نحوه برخور‌د با یک کودک نوپا و غیرقابل‌کنترل با شیوه برخورد با فرزند کلاس هفتمی که در حال آزمودن مهارت‌های اجتماعی خود می‌باشد، یکی نیست. احترام به مرزهای کودک به روشی متناسب با سن که شامل به رسمیت شناختن نیاز او به حریم خصوصی و فضای کافی برای بیان احساسات و افکار بدون نگرانی از انتقام یا انتقاد است، نه‌تنها این امکان را برای وی فراهم می‌کند که خودش باشد، بلکه به او می‌آموزد که احترام به مرزهای دیگری لازمه و جزوی از ارتباط عاطفی است.

والدین بی‌مسئولیت به روش‌های عدیده‌ای این مرزها را نادیده می‌گیرند. پدر و مادر های مستبدی که فرزندانشان را ملزم به رعایت قوانین و سنت‌های سفت‌وسخت خود می‌کنند، نه‌ تنها کودک را وارد نقشی می‌کنند که به‌طور مدام مجبورند آن‌ها را خرسند کنند یا از خشم والد سخت‌گیر فرار کنند، بلکه او را به عنوان شخصیتی مستقل با ویژگی‌های منحصربه‌فرد نادیده می‌گیرد. چنین والدینی ممکن است علاقه‌های کودک را به خاطر اینکه جزوی از لیست «قابل‌قبول» یا «ارزشمند» آن‌ها نیست، مورد تمسخر قرار دهند: «چرا می‌خواهی در کلاس‌های هنری ثبت‌نام کنی؟ این چیزها مال بچه سوسول‌هاست!» تمامی این موارد هویت فردی کودک را تضعیف کرده و او را منزوی می‌کند.

به همین ترتیب پدر و مادری که بیشتر درگیر مسائل خودش است (self-involved)، فرزند خود را صرفا دنباله و ادامه‌ای از وجود خود در نظر می‌گیرد و به طور مشخص، مرزهای کودک را به رسمیت نمی‌شناسد. کودکان چنین والدینی بدون داشتن احساسی واقعی از خود، تبدیل به افرادی مهرطلب می‌شوند که از درون احساس امنیت ندارند. آن‌ها ممکن است در روابط بزرگ‌سالی نیز رنج بکشند، زیرا یاد گرفته‌اند که یا خودشان را زره‌پوش کنند – از طریق کشیدن دیوار به دور مرزهای خود و اجتناب از برقراری ارتباط – یا مضطرب و افسرده شوند.

والدین بسیار نگران نیز استقلال کودک را تصدیق نمی‌کنند و فرزندان خود را از نظر احساسی خفه می‌کنند. والدینی که نمی‌توانند به فرزندانشان اجازه اشتباه کردن بدهند یا افرادی که در اصطلاح «پدر و مادر هلیکوپتری» هستند نیز مرزهای کودک را به رسمیت نمی‌شناسند و در ادامه به مرحله‌ای می‌رسند که می‌بینند فرزندشان یا نالایق است یا از ایستادن روی پای خودش عاجز است.

فرزندپروری و والد بودن در انسان به عنوان یک گونه، رفتاری قابل یادگیری است و هیچ‌چیزی نباید مانع از رشد و یادگیری ما از اشتباهاتی که داشته‌ایم بشود و همیشه باید سعی‌مان این باشد مسیرمان را به سمت جاده اصلی برگردانیم.

Picture of شیک اندیش
شیک اندیش

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “بررسی روانشناسی حرف‌ها و جملاتی که هرگز پدر و مادر مهربان به کودک خود نمی‌گویند!” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قابل فهم بودن
ساده گویی
بار علمی
مفید بودن
کاربردی بودن

پیمایش به بالا