جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نوروکوچینگ چیست ؟

نوروکوچینگ چیست ؟

درخصوص تبیین، تحلیل و تفسیر پیچیدگی های رفتار انسان، امروزه منظر جدیدی به نام علوم اعصاب یا نوروساینس در حال فراگیری و گسترش است هر چند این مسیر در ابتدای خود می باشد اما علوم اعصاب ادعا دارد که عمیق تر و دقیق تر تبیین کننده افکار، احساس و رفتار انسان خواهد بود . لذا به واسطه همین ادعا است که کاربرد دانش مغز در حوزه های اجتماعی شتاب فزاینده ای پیدا کرده است که یکی ازاین حوزه ها ، کوچینگ است. در سیر تکوین برداشت از انسان، از انسان اقتصادی که مهمترین محرک شکل گیری رفتارهایش محرکهای اقتصادی بود به انسان اجتماعی که هنجارها و ارزشها را مهمترین محرک شکل دهنده رفتارهاش تلقی می کرد رسیده ایم . در دهه ۱۹۸۰ به بعد مفهوم متفاوتی از انسان مطرح شد آن هم انسان پیچیده که به طریقی انسان اقتضایی هم هست ، انسانی که شرایط مختلف بیرونی و درونی می توانست شرایط مختلف رفتاری را برایش رقم بزند و پیش بینی پذیری کمتری از مقوله انسان را ساتع می بخشید . از دهه اول سال۲۰۰۰ به بعد مفهومی جدیدتر از انسان در حال گسترش و پذیرش است که مفهوم انسان مغزمحور است. مفهومی که باز تاحدودی مهر تایید بر پیچیدگی انسان می زند اما ادعا دارد که جعبه سیاه این پیچیدگی احساس، افکار و رفتار انسان از طریق علوم اعصاب قابل ترجمان است و علوم اعصاب می تواند با اضافه کردن سطوحی عمیق تر و دقیق تر به تحلیل عوامل شکل دهنده رفتار انسان بپردازد که آن سطح نورونی و سطح مولکولی است.

علوم اعصاب می‌تواند موجب بهبود و گسترش رویکردهای رفتاری در فرد شود. یکی از حوزه‌های قابل سرمایه گذاری در آینده پژوهی فردی، حوزه علوم اعصاب است ، زیرا دارای توان اثرگذاری بالا برحوزه های دیگر بالاخص حوزه های توسعه فردی را دارد . در واقع دانش مغز، درک پایه و اساس زیست شناختی رفتار است. پژوهشهای علوم اعصاب بالاخص جدیداً درصدد تبیین بصیرت هایی از پیشران‌های عصب شناختی و دانش مغزی است که در شکل دهی رفتارهای یک فرد بالاخص در محیط های اجتماعی کاملا موثر است . امروزه این باور کاملا جا افتاده است که مغز ما، عهده دار اندیشه، عاطفه و اراده ما است. قبلاً اعتقاد عمومی بر این بود که ژن های ما است که افکار، احساسات و رفتار ما را دیکته می کنند . مغزی که ما با آن به دنیا می آییم در طول زندگی و به دلیل تجربیاتمان تغییرمی کند و مرتب در حال دگرگونی است . کشفیات جدید علم اعصاب روشنگر این قضیه است که چطور می توانید پتانسیل های خود را به حداکثر و آسیب پذیری خود را به حداقل برسانید. امروزه اعتقاد بر این است که تعامل پیچیده ساختارهای مختلف مغزی، سازوکارهای هورمونی و فیزیکی در نواحی پیرامونی بدن بالاخص مغز، مسئول پیدایش جریانی به نام انگیزش و هیجان است. طبق بررسی های انجام گرفته شده آن بخش از ساختارهای عصبی مثل سیستم لیمبیک مغز در رفتار هیجانی و لوب های قشر مغز بالاخص لوب پیشانی در رفتارهای شناختی، حسابگرایانه و منطقی نقش دارند. اگر گاهی بدخلق می‌شوید و نمی‌دانید ماجرا از کجا آب می‌خورد، روزها بدون آنکه کاری کنید، بی حوصله می‌شوید و کم خواب می شوید بی اعتماد هستید حوصله محافل جمعی را ندارید بسیار بدبین می شوید یا زودباور هستید و … متخصصان علوم اعصاب می‌گویند بسیاری از اوقات، عامل این اتفاقات ناشی از تغییرات هورمون‌ها است که در تنظیم فعالیت‌های مختلف دستگاه‌های بدن و همین طور تنظیم روان ما نقش دارند. ده‌ها سال پیش، مغز یک جعبه‌ سیاه نفودناپذیر بود، اما با پیشرفت های اخیر در علوم اعصاب، برای تغییر در یک فرد، نگاه به درون آن یعنی مغز وی آغاز شده است . پسا انسان مغزمحور، انسانی است که شیمی مغزش کمیت و کیفیت احساس و افکارش را شکل می بخشد این انسان هم می تواند در قالب یک کوچ و یا در قالب یک کوچی و مراجع قابل فرض باشد.

وقتی در مورد علوم اعصاب صحبت می کنیم یعنی این که مغز حیاتی ترین بخش آن است و وقتی ازمغز صحبت می شود در واقع داریم این را القا می کنیم که ساختار و شیمی مغز به نوعی بر رفتارهای ما اثرگذارند. پس این ساختار مغز نیست که به تنهایی شکل دهنده شخصیت انسان است بلکه ناقل های عصبی و هورمون ها هستند که در این زمینه نقش حیاتی تری را ایفا می‌کنند . قدرت این مولکول ها، تصویری را که ما از انسان داشتیم زیر سئوال می‌برد زیرا ما دوست داریم خودمان را صاحب اراده، دارای قدرت کنترل، باهوش بدانیم و عواملی چون امید، آرزو و اراده را مایه تحرک وفعالیت های خود بدانیم نه این که آنها را ماحصل چند ماده شیمیایی یا مولکول.سخت است بپذیریم که تجربه عمیقترین تجربیات زندگی چیزی جز نتیجه فعالیت چند ماده شیمیایی نیست این فرمول که دوپامین برابر است باخوشی و سرزندگی، اکسی توسین برابر است با عشق و اعتماد، ملاتونین برابر است با آرامش، سروتونین برابر است با وقار جای تأمل زیادی دارد ، اما این هورمون یا ناقل‌های عصبی در ترکیبی از وجود دیگر هورمون ها قادر به ایفای این تغییرات مهم رفتاری هستند. هر یک از این هورمون ها یا ناقل های عصبی به مثابه یک صدا در میان یک گروه سرود هستند. افکار و احساسات انسان از بنیادی شکل می گیرد که شیمی است اما نباید انسان ها را عروسک خیمه شب بازی این مولکول های شیمیایی کرد. هورمون ها مهمترین عامل در تعادل نوسانات خلق وخو هستند. اساساً مغز ما در تصرف مواد شیمیایی است، ترشح هورمون هایی که ما را به سوی رفتار خاصی سوق می دهند تا به صورت مشخصی رفتار نماییم.به طور مثال بد نیست اشاراتی داشته باشیم به آثار هورمونی که قابلیت پیش بینی رفتار را در یک مراجع یا کوچی را بالا می برد.

دوپامین هورمونی است که هوشیاری، تمرکز، شادابی و سرزندگی را در یک فرد بیشتر می‌کند. با دوپامین است که یک کوچی از اراده و خواست لازم برای تحقق خواسته های مطروحه خود برخوردار می گردد .لذا وظیفه کوچ در بازخور دادن ها و یا تبریک گفتن ها تقویت میزان دوپامین در مراجع خود است، یعنی دوپامین، تسهیلگر و تسریعگر رفتار در یک کوچی است. در واقع دوپامین نقش روغن روان کننده ذهن کوچی را دارد زیرا با دوپامین داده های دریافتی و درونی در وی به مراتب سریعتر پردازش می‌کردند و کوچی با سرعت بیشتری قادر خواهد بود فکر کند و برای مسئله خود راهکار پیدا و احصا کند. این دوپامین است که در مراجع انگیزه ایجاد می کند تا در راستای اهداف و دنیای مطلوب خود اقدام کند. ظرافت و هنر یک کوچ در تجسم بخشیدن به دنیای مطلوب کوچی کاملاً در آزادسازی دوپامین در مغز مراجع موثر است. اهمال کاری ها، به تعویق انداختن، تردید به خود و بی‌اشتیاقی در یک کوچی با کمبود دوپامین در مغز وی کاملا ارتباط دارد. این که یک مراجع در پایان جلسه هنوز رغبت و تمایل لازم را در قبال راهکارهای احصایی جلسه کوچینگ ندارد دلالت بر عدم جذابیت این راهکارها از دیدگاه مغز وی است یعنی این راهکارها دوپامین ساز نیستند. هر زمان که در یک کوچی آرزوی رسیدن به چیزی شکل گیرد بی شک مغزش دوپامین را آزادسازی کرده است. تحت تأثیر دوپامین است که یک کوچی خود را با انگیزه، مشتاق، خوش بین می‌بیند. دوپامین کمک می‌کند تا مغز مراجع یا کوچی خواسته و اقدام را به هم نزدیک و با هم هماهنگ می کند لذا در ایجاد حالات مطلوب حل مسئله در یک کوچی لازم است جذابیت های لازم در کلام و بیان توسط رعایت شود تا در مغز کوچی امکان آزادسازی دوپامین فراهم گردد و به سبب آن میل و اشتیاق لازم در کوچی شکل گیرد. در احصای راهکارها گاهگاهی گریزی بر این جذابیت های ایجاد شده زد تا مجدد در مغز کوچی دوپامین آزاد گردد و در روند تامل و تفکر کوچی یک نوع تسهیلگری و تسریعگری اتفاق افتد. در وضعیت پیگیری و اهتمام به اقدام در راستای برنامه های آینده کوچی ، میزان دوپامین کوچی نقش بی چون و چرایی دارد و می تواند به مثابه یک منبع سوخت و انرژی زمینه اراده جهت برنامه ریزی و اجرای راهکارهای احصایی را برای حل مسئله کوچی فراهم آورد. در طول فرایند کوچینگ کاملا نیازمند آزادسازی دوپامین هستیم. وجود دوپامین در طول فرایند کوچینگ سبب جذابیت جلسه و افزایش تمرکز و همراهی بیشتر مراجع با کوچ می گردد. جنس کلمات، تن و لحن کلام کوچ کاملاً می تواند بر میزان آزادسازی دوپامین در مغز کوچی موثر واقع شود لذا هنر کلام یک کوچ اینجا قادر است که یک جلسه کوچینگ با کیفیت را رقم بزند یا نزند.

سرتونین یکی دیگر از هورمون های تاثیرگذار در فعل و انعالات رفتار انسانی است . افزایش هورمون سروتونین، انسان را آرام و منطقی تر می کند و وی از اعمال رفتارهای تکانشی ، هیجانی و تهاجمی بر حذر می دارد . این هورمون به فرد قدرت ارزیابی موقعیت اجتماعی، احساس تشخص ، مقام و منزلت و احترام اجتماعی می بخشد . یک فرد با داشتن سروتونین است که در وضعیت عزت نفس و اعتماد به نفس خود ارتقا می بیند. این هورمون در افزایش رعایت هنجارها، ارزش ها و وظایف در یک فرد کاملاً موثر است لذا از آن بعنوان هورمون اخلاق یا ضابطه مندی و وظیفه شناسی هم یاد می کنند. آزادسازی سروتونین در مغز یک فرد، حس خوشایندی در وی ایجاد می کند. نوسانات خلقی در فرد را به حداقل می رساند.یک کوچ می تواند با تبریک گفتن های به جا و به موقع در قبال موفقیت های قبلی و اقدامات مناسب فرد در قبال مسئله اش، کاملا وضعیت هورمون سروتونین را در فرد افزایش دهد . وجود سروتونین یعنی افزایش درجه احتمال فرد در دستیابی و احصای راهکارهای منطقی تر در قبال مسئله مطروحه در جلسه کوچینگ.

در واقع این شیمی مغز است که به واسطه تغییر در نوروترانسمیترها یا همان انتقال دهندگان عصبی و هورمون ها سبب تغییر در افکار و احساس و رفتار انسان می گردد. در این بخش سعی خواهیم کرد آثار رفتاری قابل پیش بینی از هورمون های دیگری را تبیین کنیم تا یک کوچ با آگاهی نسبی از کارکرد هر هورمون یا انتقال دهنده عصبی بر کلام و زبان بدن خود مدیریت اثربخش تری در جلسه کوچینگ داشته باشد و محیط جلسه ای مغزدوست فراهم آورد . این نوع محیط سبب فعال سازی کورتکس یا مغز منطقی و شناختی کوچی یا همان مراجع می گردد که با ایجاد خودآگاهی در مراجع بسیار محتملتر و همچنین تبیین اهداف و تدوین راهکار نیل به اهداف توسط مراجع می تواند بسیار با کیفیت تر اتفاق افتد.

یکی از مهمترین و کلیدی ترین هورمون های یک جلسه کوچینگ هورمون اکسی توسین است. یک جلسه کوچینگ بر اعتماد بنیان گذاری می شود.اکسی توسین درمغز ما مسئولیت ایجاد اعتماد است. هنگامی که مراجع یک سیگنال ملموس وهدفمند اعتمادرا از کوچ خود دریافت می‌کند مغز وی ، زیست مولکولی به نام اکسی توسین آزاد می کند که سبب کاهش اضطراب و نگرانی در ارتباط وی با کوچ گردد . آزادسازی اکسی توسین در مغز یک فرد نقش کلیدی در ایجاد صمیمیت و اعتماد و روابط سالم و بهبود تعاملات اجتماعی دارد، زیرا اکسی توسین هورمون مسئول رفتارهای اجتماعی انسان است. افرادی که اکسی توسین مناسبی در مغزشان آزاد می شود می توانند همدردی و همدلی مناسبی داشته باشند. در مغز همدردی و همدلی مدارات عصبی متفاوتی را فعال می کنند به طور مثال همدردی سبب فعالیت عصبی در سیستم لیمبیک یا مغز هیجانی می گردد و میزان هیجانات و احساسات در فرد یا دو طرف بیشتر می شود یعنی با همدردی کوچ با کوچی در واقع بار و وزن درد در مراجع تشدید می گردد اما در همدلی این مدارات عصبی کورتکس بالاخص لوب پیشانی است که فعال می شوند و دقیقا آن منطقه ای از مغز است که احتمال خلق راهکارهای منطقی و شناختی را در مراجع بیشتر می کند . اکسی توسین دلبستگی و احساسات صمیمی می‌آفریند و حالات تدافعی و ارتباط گریزی در مراجع را کاهش می‌دهد. از اکسی توسین بنام تسهیلگر تعهد هم نام می‌برند لذا می‌تواند مسئولیت پذیری مراجع در قبال تعهداتش را فراهم آورد.

از هورمونهای دیگر اثرگذار بر کیفیت یک جلسه کوچینگ می توان به آندورفین اشاره کرد که هورمون آرامش و آسودگی در یک فرد تلقی می گردد. آزاد شدن اندورفین به تفکر خلاق در مراجع کمک و نگرانی را در وی کم می‌کند لذا لحظاتی سرور و خوشبختی خواهد داشت . در یک پژوهش مشخص شد در بدن افرادی که مسایل را خیلی خوب حل کردند و سطح یادگیری شان‌ بالا بود، مقدار آندورفین بیشتر بود. کارکرد آندورفین این است که علایمی را به مغز مخابره می‌کند که دلالت بر حالات خوشایند دارد به مغز مراجع گزارش می‌دهند که شرایط به حالت عادی برگشته و مسئله اش در حال حل شدن است تا احساس آسایش و امنیت به مراجع برگردد. خنده و شادی یکی از آسانترین روش‌ها برای تحریک ترشح آندورفین است. حتی پیش‌بینی و احتمال نشاط و خنده در یک جلسه کوچینگ نیز می تواند میزان آندروفین را در کوچ و کوچی افزایش ‌دهد لذا یک کوچ باید بتواند در طول یک جلسه کوچینگ از ظرفیت شوخ‌طبعی‌اش بهره بگیرد، در طول جلسه پیام های تبریک و شاد به مراجعش ارسال کنید و بهانه‌های مختلف جهت خندیدن را فراهم آورد.

از هورمونهایی که آزادسازی زیاد آن می تواند کیفیت یک جلسه کوچینگ را پایین آورد و مغز شناختی و منطقی مراجع و یا حتی کوچ را به قفل شدن و خاموشی سوق دهد هورمون کورتیزول است، البته مقدار کمی کورتیزول در افزایش سطح هوشیاری و گوش به زنگی مستمر درمراجع موثر است. کورتیزول و اپی نفرین یا آدرنالین هر دو هورمون استرس تلقی می شوند اما کورتیزول نظام مندتر و فراگیرتر از آدرنالین بر مغز مراجع کار می کند وقتی تولید کورتیزول زیاد و به مدتی طولانی است گیرنده های هیپوکامپ یعنی حافظه تعطیل می شوند آنگاه هیپوکامپ تحلیل و حافظه مراجع شروع به تضعیف و قفل شدن در جلسه کوچینگ می کند. متأسفانه آمیگدال که مسئولیت رفتارهای تکانشی و بدون تامل است فعال تر می گردد . علائم همراه با کورتیزول بالا که سندرم کوشینگ نامیده می شود تحریک پذیری، افسردگی و اضطراب غیرنرمال است. کورتیزول بیش از حد می‌تواند باعث شود تا مراجع یا کوچی احساس گیجی بکند و توانایی‌اش برای تمیز مهم از غیرمهم کم شود زیرا کورتیزول زیادی مانع بروز مهارت های فکری می‌شود.

از هورمون های دیگری که بر کیفیت رابطه و تفکر در یک جلسه کوچینگ بر مراجع تاثیر می گذارد هورمون آدرنالین یا اپی نفرین است. وقتی یک مراجع در مقابل تهدیدی قرار می گیرد، اضطرابش زیاد شده، سیستم اعصاب سمپاتیک وی تحریک شده و دستور ترشح هورمون آدرنالین یا اپی نفرین را به غده فوق کلیوی که مسئول ترشح هورمون های استرس مثل کورتیزول، آدرنالین و نورآدرنالین است،صادر می نماید. ترشح آدرنالین باعث افزایش ضربان قلب، فشار خون و سطح هوشیاری و گوش به زنگی می گردد. این مرحله، مرحله هشدار یا اعلام خطر استرس نامیده می شود. مرحله دوم تطابق مرحله ای است که هورمون کورتیزول ترشح می گردد.در تفاوت آدرنالین با کورتیزول باید گفت که آدرنالین هورمونی است که ضربان قلب و فشار خون را افزایش می‌دهد و کورتیزول هورمونی است که باعث می‌شود گلوکز برای ایجاد سریع انرژی در جریان خون ترشح شود. در یک مطالعه سطوح کورتیزول و اپی نفرین یا آدرنالین که هورمون های غم و اندوه هم نامیده می شوند درشرکت کنندگانی که فیلم خنده دار تماشا کرده بودند، کاهش یافته بود امادر افرادی که فیلم غمگین و ناراحت کننده دیده بودند کاهش نیافته بود پس همدردی در یک جلسه کوچینگ می تواند تشدیدکننده اپی نفرین و کورتیزول در مراجع باشد سعی کنیم در جلسات کوچینگ با الهام از روانشناسی مثبت گرا از اصطلاحاتی با بار روانی مثبت بیشتر استفاده شود .مثلاً اگر مراجع اشاره می کند که فردی اهمال کار یا بی مسئولیت است کوچ در بازخور دادن این اصطلاحات آیینه وار تکرار نکند تا مدارعصبی واِژه تقویت نشود مثلا به جای بازخورد اصطلاح اهمال کاری اشاره کند که من دارم از شما می شنوم که برخی از کارها را با تاخیر انجام می دهید. هورمون آدرنالین ، هورمون آشفتگی ذهنی درمراجع است که هنگام شنیدن سخنان خاصی یا تجسم ذهنی موقعیت خاصی در مراجع ترشح می شود و استرس و اضطراب را ایجاد می کند.

از هورمون های کلیدی دیگری که کاملاً بر کیفیت خودآگاهی مراجع و بعد از آن بر کیفیت اهداف مورد خواست و راهکارهای احصایی وی تاثیرگذار است هورمون تستوسترون است. از این هورمون به نام هورمون مردانه یا هومون جنسی هم نام می برند اما کارکردهای جدیدش ثابت کرده که در زنان نیز وجود دارد و آثار احساسی و افکاری و رفتاری خاصی و متنوعی دارد . مثلاً ثابت شده است که تحمل بالای ریسک در یک فرد با میزان زیاد تستوسترون در وی رابطه ای مثبت دارد، لذا افرادی که ریسک زیادی می کنند مسئولیت می پذیرند مثل رهبران سازمانی یا ریسک سرمایه گذاری و تجاری سازی مثل کارآفرینان معمولا دارای سطح تستوسترون بالاتری نسبت به سایرین هستند

هورمون تستوسترون کاملا با سیستم لیمبیک یا همان مغز هیجانی ارتباط مستقیم دارد ، بالاخص با بخش آمیگدال مغز رابطه تنگاتنگی دارد و افزایش تستوسترون سبب افزایش فعالیت آمیگدال و در نهایت رفتارهای تکانشی، یکباره وآنی و بدون تامل در مراجع بیشتر محتمل می گردد. تستوسترون با دورنگری تقریباً رابطه معکوسی دارد و حال نگری و اکنون را بیشتر در نظر می گیرد.همانطور که اشاره شد تستوسترون معمولا با آمیگدال مغز در ارتباط متقابل است. فعالیت های آمیگدال،واکنش های تدافعی و ناگهانی را نسبت به تهدیدات موقعیتی فعال کرده و احساس اطمینان ذهنی را در فرد مراجع از بین می برد و می‌تواند فرد را دچار عصبانیت و روحیه تهاجمی و یا بداخلاقی کند . افزایش هورمون تستوسترون ترس از تنبیه را کاهش می‌دهد در حالی که حساسیت و حریصی نسبت به دریافت پاداش را بالا می‌بردو به عنوان یک عامل پیش بینی کننده رفتارهای پرخطر، پرریسک، ضداجتماعی و با همدلی پایین هم از آن تعبیر می کنند .

Picture of شیک اندیش
شیک اندیش

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “نوروکوچینگ چیست ؟” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

قابل فهم بودن
ساده گویی
بار علمی
مفید بودن
کاربردی بودن

پیمایش به بالا