مهمترین دلیل روانشناسی علت طلاق:
طلاق یکی از پیامدهایی است که بعد از ازدواج به وجود میآید و به دلایل مختلفی ممکن است رخ دهد. علت طلاق اغلب به دلیل مشکلات رابطه، ناتوانی در حل مشکلات، عدم توافق در برخی امور، فرار از مسئولیت های زندگی و… است. با این حال، دلیلی که میتواند در بسیاری از موارد بیش از دیگر دلایل، تأثیرگذار باشد، دلیل روانشناسی است.
روانشناسان به طلاق به عنوان پدیدهای روانی نگریسته و بررسیهای متعددی را در این زمینه انجام دادهاند. این تحقیقات نشان میدهند که دلایل روانشناسی برای طلاق شامل عواملی همچون بیاعتمادی، نارضایتی، تفاوتهای فردی و شخصیتی، عدم توانایی در رفع مشکلات و اختلافات، نبود ارتباط عاطفی، افت کیفیت روابط و عدم توجه به نیازهای همسر میباشد.
در این میان، بیاعتمادی یکی از مهمترین دلایل روانشناسی برای طلاق است. از طریق اعتماد به همدیگر، افراد میتوانند با هم ارتباط داشته باشند و به یکدیگر اعتماد کنند. اگر بیاعتمادی در یک رابطه وجود داشته باشد، قابلیت برقراری یک ارتباط احساسی و عاطفی قوی کاهش مییابد و این مشکل میتواند به مشکلات روابطی و در نهایت طلاق منجر شود.
نارضایتی نیز یکی دیگر از دلایل روانشناسی برای طلاق است. اگر همسران نتوانند نیازها و خواستههای خود را به خوبی بیان کنند و در نتیجه نارضایتیشان افزایش یابد، این مشکل میتواند به تدریج به اختلافات و در نهایت طلاق منجر شود.
در این میان، تفاوتهای فردی و شخصیتی نیز میتواند به دلیلی برای طلاق باشد. اگر همسران تفاوتهای زیادی در شخصیت، اولویتها و اهداف داشته باشند، این مشکل میتواند به تدریج به اختلافات بیشتر و در نهایت طلاق منجر شود.
عدم توانایی در رفع مشکلات و اختلافات نیز یکی دیگر از دلایل روانشناسی برای طلاق است. بسیاری از زندگی روزمره با مشکلاتی همراه است که نیاز به رفع آنها دارد. اگر همسران نتوانند به خوبی مشکلات را حل کنند، این مشکل میتواند به تدریج به اختلافات و در نهایت طلاق منجر شود.
نبود ارتباط عاطفی، افت کیفیت روابط و عدم توجه به نیازهای همسر نیز میتواند دلیلی برای طلاق باشد. در یک رابطه، ارتباط عاطفی بسیار مهم است و اگر این ارتباط ضعیف باشد، این مشکل میتواند به تدریج به اختلافات و در نهایت طلاق منجر شود. همچنین، عدم توجه به نیازهای همسر و افت کیفیت روابط نیز میتواند دلایلی برای طلاق باشد.
در نهایت، همه این دلایل روانشناسی برای طلاق با هم تعامل دارند و میتوانند باعث شوند که رابطه به سمت اختلافات و در نهایت طلاق حرکت کند. بنابراین، برای حفظ رابطه و جلوگیری از طلاق، نیاز به بررسی و حل مشکلات روانشناسی درون رابطه است.
منفیگرایی چگونه به یک رابطه عاشقانه خاتمه میدهد؟
افکار و احساسات ما، در بسیاری از مواقع، تحت تاثیر پدیدهای قرار دارد که محققان نام آن را منفیگرایی (negativity) میگذارند؛ گرایش به سمت واکنشی شدیدتر به وقایع و موضوعات منفی در مقایسه با وقایع و موضوعات مثبت. به طور مثال هنگامی که به طور همزمان مورد تحسین و انتقاد قرار میگیریم، بیش از آنکه از تحسینها لذت ببریم، با انتقادها مشغولیت ذهنی پیدا میکنیم. در این مقاله توضیح میدهیم که چرا از نظر روانشناسی منفیگرایی از مهمترین عوامل طلاق است.
دلیل روانشناسی تکاملی منفیگرایی در اجداد آدمی
از نظر تکاملی، این عدم تعادل که همچنین با عنوان سوگیری منفی، نیز شناخته میشود، به این دلیل در مغز ما شکل گرفته است که نیاکان ما را نسبت به تهدیدهای کشنده آگاه و در برابر آنها محافظت میکرده است.
اما این گرایش بسیاری از اوقات باعث تحریف دیدگاهها و رفتارهای ما میشود. یک تعارض ظریف ارتباطی میتواند منتهی به پیامدهای مخربی شود آنگاه که تمرکز بر وجوه منفی، بر قضاوت ما غلبه مییابد؛ و میتواند منتهی به کنشهایی شود که نتیجه آنها پیچیدهتر شدن شرایط و دور شدن بیشتر از یکدیگر شود.
اگر بتوانیم از منطق خود برای غلبه بر تکانههای غیرمنطقی استفاده کنیم، همهچیز بهتر پیش خواهد رفت، اما برای این کار بیش از هر چیز نیاز به درک قدرت تاثیر وجوه منفی موضوعات، بر ذهن خود داریم.
مهترین علت روانشناسی طلاق
تاثیر منفیگرایی در روابط زناشویی
منفیگرایی در روابط عاشقانه، میتواند باعث چندین برابر جلوه کردن نقایص واقعی یا فرضی شریک عاطفی، که همزمان با اغراق و بزرگنمایی در مورد نقاط قوت خود شخص شود.
این موضوع میتواند باعث به وجود آمدن این احساس شود که طرف مقابل قدرنشناس، خودخواه و ناتوان از جبران همه خوبیهای ماست. این جملات ممکن است تداعیکننده یکی از آشناترین سوالات آزاردهنده در زندگی خود یا اطرافیانمان باشد؛ «چرا او قدر من را نمیداند؟»
تحقیقات روانشناسان و متخصصان حوزه روابط زناشویی، پاسخهایی را برای این سوال فراهم میکند. این مشاهدات و بررسی گزارش افراد متاهل از میزان رضایت آنها در زندگی زناشویی نشان میدهد که در طول زمان، میزان رضایتمندی روندی رو به پایین دارد و ازدواج موفق، بیش از آنکه بر اساس بهبود در رابطه قابلتعریف باشد، بر اساس عدم کاهش و یا شیب کمتر در این روند نزولی، قابلتعریف است. البته این موضوع، به معنای اشتباه و مصیبتبار بودن ازدواج نیست.
پس از شکلگیری یک رابطه صمیمانه، در غالب موارد، شور و شیفتگی مراحل ابتدایی بهتدریج محو میشود و سرخوشی آن دوران قابلدوام تا دههها پس از شروع ارتباط نیست. اما اکثر زوجها منابع دیگری را برای ایجاد احساس رضایت، با کیفیت و کمیتی متفاوت، برای خود فراهم میکنند. در عین حال در برخی موارد شدت این افول به حدی زیاد است که منجر به مرگ رابطه و طلاق میشود. با بررسی تعاملات زناشویی در طول زمان، محققان روانشناسی به نظریهای در توضیح این پدیده رسیدهاند.
تصور کنید که در دوران آشنایی پیش از ازدواج با کسی هستید که چیزی در رفتار او شما را آزار میدهد. به طور مثال ولخرج است یا در برخورد با دوستان شما رفتارهای اغواگرانه دارد یا با توجه به حرفهای شما گوش نمیدهد. واکنش شما چیست؟
- اهمیت ندهید و امیدوار باشید که شرایط بهتر میشود.
- توضیح بدهید که چه چیزی شما را آزار میدهد و به مصالحه برسید.
- چیزی نگویید اما از نظر عاطفی از او فاصله بگیرید.
- به پایان رابطه فکر کنید.
- با تهدید کردن طرف مقابل به قطع ارتباط یا جستوجو برای فردی دیگر.
تحقیقات روانشناسی مجموعه این پاسخهای متداول در مصاحبه را، به دو استراتژی اصلی تقسیم کردهاند. استراتژیهای سازنده و استراتژیهای تخریبکننده. استراتژیهای سازنده، مانند وفاداری به رابطه یا حل مسئله، منطقی و تحسینبرانگیز به نظر میرسند. اما انجام دادن یا ندادن آنها، از اهمیت چندانی در تعیین پیشآگهی و سرانجام رابطه برخوردار نبود. در مقایسه با آن، آنچه تاثیر تعیینکنندهتری بر سرانجام رابطه داشت، انجام دادن یا ندادن استراتژیهای مخرب، مثل کنارهگیری یا تهدید کردن طرف مقابل بود که میتوانست آغازکننده یا پیشگیریکننده از چرخه کنش و واکنشهای انتقامجویانه در رابطه شود.
تاثیر منفیگرایی یکی از زوجین در دیدگاه همسر
یکی از دلایل دشواری روابط بلندمدت (ازدواج) این است که دیر یا زود، گرایشی به سمت تمرکز بر نقاط منفی در یکی از طرفین (زوجین) رابطه شکل میگیرد و این موضوع تا آنجا پیش میرود که طرف مقابل هم وارد واکنش متقابل منفی میشود. در چنین شرایطی، نجات رابطه بسیار دشوار خواهد شد.
منفیگرایی یک گرایش سرسخت، مقاوم و به شدت واگیردار است. مطالعات متعددی وجود دارند که نشان میدهند هنگامی که از افراد، در دوران آشنایی پیش از ازدواج، درباره ارزیابیشان از طرف مقابل رابطه، سوال میشود، آنها زمان بیشتری را به تعمق پیرامون نکات منفی اختصاص میدهند.
پس از خروج از فاز آشنایی و ورود به زندگی در قالب تاهل، به جز گروهی از افراد که تحت تاثیر تردیدها و احساسات خصمانه در نخستین سالهای زندگی طلاق میگیرند، اکثریت افراد به زندگی مشترک، علیرغم محو شدن شور و اشتیاق اوایل رابطه، ادامه میدهند. در تعیین احتمال و میزان بقای رابطه در این مرحله نیز، مطالعات نشان میدهند که بیش از شیفتگی و شدت احساسات ابتدایی رابطه، نحوه رو به رو شدن و سازگاری افراد با تردیدها، ناکامیها و نارضایتیها، نقش اساسی در بقا و کیفیت رابطه دارد.
ارتباط احساس ناامنی و منفیگرایی
یکی از نمادهای منفیگرایی در یک رابطه، رشد احساس ناامنی در یکی از طرفین، علیرغم عدم وجود یک خطر واقعی است. آن دسته از مردهایی که دارای شخصیت ناامن هستند، غالبا با تمرکز بر روی ترس از خیانت جنسی همسر درگیر رفتارهای مالکیت طلبی و کنترلگرانه میشوند. درحالیکه زنان بیشتر به ترس از اشکال دیگری از طرد شدن و واکنشهای خصمانه، بیش از کنشهای حسادت آمیز، گرایش دارند.
افراد ناامن آسیبپذیری بسیار بالایی نسبت به افکار و رفتار منفیگرایانه دارند. ترس آنها از طرد شدن، میتواند باعث تبدیلشدن یک بحث و اختلافنظر، به خطر بزرگی برای رابطه، در ذهن آنها شود. وحشت آنها در چنین شرایطی میتواند باعث دور شدن شریک عاطفی و تبدیلشدن ترس آنها به واقعیتی در دنیای بیرون شود.
توقعات زنان – کنارهگیری مردان
در مقایسه میان رابطه دو نفر از دو جنس مخالف، در مقایسه با افراد همجنس، یکی از موضوعاتی که احتمال ایجاد چرخه منفی را تشدید میکند، به وجود آمدن تعارضی میان «توقعات زنان» و «میل به کنارهگیری در مردان» است. هنگامی که زنان شروع به انتقاد یا شکایت درباره مشکلات رابطه میکنند، گرایش بالایی در مردان برای کنارهگیری و ایجاد یک چرخه معیوب ایجاد میشود. تعارضی که در روابط میان افراد همجنس، کمتر مشاهده میشود.
مهمترین عامل در حفظ رابطه و پیشگیری از طلاق
علیرغم فراگیری و نقش مهم منفیگرایی، بسیاری از افراد قادر به شناسایی و پیشگیری از پیامد طلاق آن در رابطه نیستند. هنگامی که یکی از محققان روانشناسی مطالعات مذکور، از شاگردان خود پرسید که به چه دلایلی خود را به عنوان یک شریک عاطفی خوب در زندگی آیندهشان تصور میکنند، اکثریت آنها در جواب فهرستی از ویژگیهای خوب خود، قدرت درک، جذابیت جنسی، هوش، وفاداری و… را نام بردند. این ویژگیها اگرچه مهم هستند، اما به باور محققان، آنچه اساسیتر است، محافظت از رابطه در برابر منفیگرایی است. توانایی کنترل خود در برابر میل به گفتن یک جمله تهاجمی یا کینهتوزانه، کمک بسیار بزرگتر و عامل مهمتری، نسبت به یک گفته یا رفتار عاشقانه، در تعیین سرانجام رابطه است.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.