خلاصه کتاب «بیولوژی باورها» نوشته دکتر بروس لیپتون:
کتاب «بیولوژی باورها» نوشته دکتر بروس لیپتون، بررسی میکند که چگونه باورها و اعتقادات ما در بیولوژی ما تاثیرگذار هستند و چگونه آنها میتوانند به سلامتی و رفاهمان کمک کنند. این کتاب به صورت یک کتاب راهنمای علمی برای یادگیری درباره اثرات شگفتانگیز باورها و اعتقادات بر زندگی و سلامتی ماست.
باورها و اعتقادات ما در واقع تاثیر پذیرندههایی هستند که میتوانند به سلامتی و رفاهمان کمک کنند یا معکوس این اتفاق نیز ممکن است. این کتاب با بررسی عوارض منفی و مثبت اعتقادات و باورهای مختلف، به ما کمک میکند تا بهتر بفهمیم که چگونه برای بهبود سلامتی و رفاهمان، باید باورها و اعتقادات خود را مدیریت کنیم.
در این کتاب، دکتر لیپتون به بررسی تأثیرات مثبت باورهای مثبت بر سلامتی ما میپردازد. او به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا باورها و اعتقادات ما میتوانند به ما کمک کنند تا زندگی بهتری داشته باشیم؟ و آیا میتوانیم با کنترل باورها و اعتقادات خود، به سلامتی و رفاهمان کمک کنیم؟
دکتر لیپتون در این کتاب به بررسی تاثیرات مثبت باورهای مثبت بر سلامتی ما پرداخته و این را به عنوان یک ابزار برای بهبود سلامتی و رفاهمان پیشنهاد میدهد. او به ما نشان میدهد که چگونه باور درمانی، باورهای مثبت و اعتماد به نفس میتوانند به ما کمک کنند تا با اضطراب، استرس و افسردگی مقابله کنیم و به سلامتی و رفاهمان برسیم.
در کل، کتاب «بیولوژی باورها» یک راهنمای علمی برای بهبود سلامتی و رفاهمان است. این کتاب نشان میدهد که چگونه باورها و اعتقادات ما میتوانند به ما کمک کنند تا زندگی بهتری داشته باشیم و به سلامتی و رفاهمان برسیم.
۳ نکته مهم روانشناسی
کتاب «بیولوژی باورها: رها کردن قدرت آگاهی، ماده و معجزات» یکی از کتابهایی است که راهی نو در برابر علم میگشاید. این کتاب به روشهای مختلف نشان میدهد که تصویری که ما از جهان هستی داریم بر پایه نظریههای اشتباهی بنا شده است که غلط بودنشان قبلا به اثبات رسیده است. مسئله این است که یافتههای جدید هنوز موردقبول عموم مردم قرار نگرفتهاند.
نویسنده کتاب بیولوژی باورها دکتر بروس لیپتون هدفش از نوشتن این کتاب را، آگاه کردن عموم مردمی که هنوز چیزی در مورد یافتههای اخیر علم زیستشناسی نمیدانند بیان میکند. وی خاطرنشان میکند که در حوزه علم فیزیک و در طی قرن ۲۰ تغییرات فراوانی صورت گرفته است. در نتیجه اکتشافات انیشتین، مبانی علم فیزیک از دیدگاه نیوتونی به سمت تئوریهای نسبیت و فیزیک کوانتوم تغییر یافت.
اما این تحول بنیادین هنوز در علم زیستشناسی اتفاق نیفتاده است و هنوز هم که هنوز است ارگانیسمها را به روش الگوریتم قطعی مورد مطالعه قرار میدهد. به عنوان مثال، اکثر مردم بر این باورند که ژنها عامل تعیینکننده رشد ما هستند و اعتقاد دارند که ذهن ما چیزی مستقل از بدنمان است.
دکتر لیپتون این مطالب و دیگر مفاهیمی که مبدل به باور شده است را به چالش میکشد. او با اشاره به جدیدترین شواهد علمی، از جمله نتایج آزمایشهای خود به عنوان یک زیستشناس سلولی، از گفتههای خود علیه آنها دفاع میکند. او با کتاب بیولوژی باورها، نه تنها در زیستشناسی انسان بلکه در مورد ماهیت زندگی، دیدگاه کاملا جدیدی ارائه میکند.
۳ درس روانشناسی مهم از کتاب بیولوژی باورها
در ادامه ۳ درس از کتاب بیولوژی باورها که عمیقا بر نحوه تفکر من درباره زیستشناسی تاثیر گذاشت را با شما به اشتراک میگذارم:
۱. نظریه تکامل اولین بار توسط داروین ارائه نشده است.
۲. ژنها عامل اصلی و تعیینکننده در میزان رشد بیولوژیکی ما نیستند.
۳. والدین شما از لحظه لقاح شما را تحت تاثیر قرار میدهند.
درس ۱: چارلز داروین صاحب نظریه تکامل نیست
حق دارید اگر جا بخورید. در ابتدا با خواندن این جمله، ممکن است فکر کنید که این یک سوءتفاهم است. با خود میگویید لابد دلیلی دارد که ما داروین را «پدر انتخاب طبیعی» مینامیم، نیست؟
دکتر لیپتون چنین استدلال میکند که ما نه تنها در مورد مطرح کننده نظریه تکامل در اشتباه هستیم بلکه درک مشترکی که از آن و بر اساس کار داروین داریم، مطابق جدیدترین یافتهها اشتباه هست. یک زیستشناس فرانسوی به نام ژان باتیست لامارک با ارائه تئوری تکامل به حقیقت نزدیکتر بود. او نظریه خود را چندین دهه قبل از چارلز داروین ارائه کرد.
دو اختلاف اساسی بین نظریه لامارک و تئوری داروین وجود دارد. و پذیرش هر کدام از آنها میتواند پیامدهای بسیار جدی بر نحوه تفکر ما داشته باشد.
اولا از دیدگاه نظریه لامارک، همکاری بین گونهها پایه و اساس فرآیندهای تکاملی است. این دیدگاه کاملا برعکس نظریه داروین مبتنی بر «بقای اصلح» و «رقابت درونگروهی» است. با این حال، دکتر لیپتون معتقد است که علم مدرن فرضیه لامارک را تایید میکند نه فرضیه داروین را.
دومین تفاوت مهم در نحوه بررسی چگونگی تطابق گونههای جاندار با محیط زندگیشان است. به گفته داروین، روند سازگاری تا حد زیادی تصادفی است. با پدیدار شدن جهشهای مختلف ژنتیکی، آنهایی که شانس بیشتری برای بقا داشتند، توانستند ایستادگی کرده و ژن خود را به نسلهای بعدی منتقل کنند.
لامارک نظری کاملا متفاوت در این رابطه دارد. به گفته وی، گونههای جاندار از طریق تعامل با پیرامون خود یاد میگیرند که چگونه با محیط اطراف خود، تطابق پیدا کنند. این دیدگاه دلالت ضمنی به نوعی از «هوش» درونی است که توسط نتایج مطالعات طولانیمدت لیپتون به اثبات رسیده است.
درس ۲: تاثیر گذاری محیط پیرامون بیشتر از ژنتیک است
این تصور که ژنهای ما مهمترین عامل تعیینکننده در زندگی ما هستند در طول قرن ۲۰ ام اینقدر رواج یافت. در نتیجه، مردم به این باور رسیدند که بخش عمدهای از سلامت، مسائل روانشناسی و زمینه ابتلا به بیماریشان یک چیز ذاتی و مرتبط با بیولوژی آنهاست که کنترلش دست ما نیست.
در مقدمه کتاب، دکتر لیپتون نیز خود را قربانیان چنین طرز تفکری برمیشمارد. او به عنوان یک دانشمند بسیار منطقی، بر این باور بود که بدبختی و مشکلاتی که او در اغلب اوقات زندگی خود تجربه میکند، صرفا برآمده از ژنتیک است و کاری هم نمیشود برایش کرد.
او بر همین منوال زندگی میکرد تا اینکه در طی یک سری از تحقیقات مرتبط با بیولوژی متوجه شد که این دیدگاه قطعی در مورد زیستشناسی انسانی نادرست است. در یک عصر تابستانی، او بار دیگر به یادداشتهای خود رجوع کرد و سرانجام، همه یافتهها را با هم هماهنگ یافت. به قول خودش:
«ناگهان فهمیدم که زندگی یک سلول اساسا توسط محیط فیزیکی و دارای انرژی کنترل میشود و ژنها نقشی کوچک در آن دارند. ژنها صرفا یک سری نقشههای مولکولی هستند که در ساخت سلولها، بافتها و اندامها مورد استفاده قرار میگیرند. محیط به عنوان «پیمانکار» عمل میکند که آن نقشههای ژنتیکی را میخواند و به کار میگیرد و در نهایت مسئول ویژگیهای زندگی یک سلول است.»
این تحقیق یک مطالعه تحول بخش بود، هم برای دکتر لیپتون و هم برای علم بیولوژی (زیستشناسی) مدرن. این تحقیق بر این باور صحه میگذارد که ژنها تنها تعیینکننده بخش کوچکی از وجود ما هستند و بر خلاف چیزی که از قبل تصور میشد ما توانایی این را داریم که سرنوشت خود را خودمان رقم بزنیم.
درس ۳: تاثیر والدین از مرحله جنینی شروع میشود
نتیجهگیری منطقی از یافتههای دکتر لیپتون این بود که محیط ما از ابتداییترین مراحل زندگی به وجود ما شکل میبخشد. این بدان معناست که از لحظه لقاح، هر انسان یا هر ارگانیسم دیگری تحت تاثیر والدین خود قرار میگیرد.
به راحتی میتوان رد پای تاثیری که ما به عنوان فرزندان از والدین خود دریافت میکنیم را در سرتاسر زندگی خود مشاهده کرد. به عنوان مثال، اگر اهل مطالعه باشید میدانید که اگر شخصی از کودکی جملاتی از قبیل اینکه تو «کودن» یا «ضعیف» هستی را شنیده باشد، در سالهای بعد نیز آن جملات بر تصور و برداشت از خودش تاثیر خواهد گذاشت.
اما طبق تحقیقات دکتر لیپتون، اهمیت آنچه در رحم مادر بر ما میگذرد اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. از آنجا که همه سلولها به محیط خود واکنش نشان میدهند، هر آنچه در زندگی قبل از تولد رخ میدهد بر سلولها تاثیر گذاشته و آنها را «برنامهریزی» میکند.
به همین دلیل رژیم غذایی مادر، محیط و احساساتی که او در هنگام بارداری تجربه میکند بسیار مهم است. سلولهای جنین همه این موارد را درک میکنند و به طریقی آنها را در «برنامهریزی» و کد دستوری خود دخیل میکنند.
با این حال، خبر خوب این است که حتی در ادامه زندگی نیز میتوانیم برنامههای اولیه نصبشده را پاک کرده و کدهای دستوری دیگری را نصب کنیم. این دیدگاه احتمالا خوشبینانهترین نتیجهگیری رویکرد جدید زیستشناسی است که توسط دکتر لیپتون ارائه شده است.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.