نظریه ی واقعیت درمانی ویلیام گلاسر
نظریه ی واقعیت درمانی ویلیام گلاسر
به دلیل اینکه در این روش بر عقل سلیم واقعیت و شناخت امور درست و نادرست و ارتباط و ارتباط آنها با زندگی روزمره فرد تاکید می کند. در این نظریه از طریق تبیین طبیعت انسان، تعیین قوانین رفتاری و طرح چگونگی فرایند درمان بر اساس واقعیتهای موجود، نه عوامل ذهنی و ناخودآگاه،دبه افرادی که نیازمند روان یاری هستند کمک شود.
مفاهیم بنیادی شخصیت در نظریه ی واقعیت درمانی گلاسر
۱۔ مفهوم هویت و انواع آن:
در واقعیت درمانی، واژه ی شخصیت مرادف با هویت به حساب آمده است. در این نظریه، هویت عبارت است از
ارزشیابی های ما از خودمان در ارتباط با شرایط زندگی، اوضاع اجتماعی و اقتصادی. از این لحاظ هویت، جز اساسی و لازم تمام انسان ها در همه ی فرهنگ ها که از لحظه ی تولد تا زمان مرگ ادامه دارد.در واقعیت درمانی هویت از دیدگاه درمانی به دو نوع هویت توفیق و هویت شکست تقسیم می شود. به اعتقاد گلاسر، هر فردی یک هویت متصور دارد که به وسیله ی آن احساس موفقیت یا عدم موفقیت نسبی تقسیم می شود. به اعتقاد گلاسر، هر فردی یک هویت متصور دراد که به وسیله ی آن احساس موفقیت یا عدم موفقیت نسبی می کند. وی هویت را آن تصوری می داند که فرد از خودش دارد و این تصور ممکن است با تصوراتی که دیگران از او دارند می آید، ولی بعدا مقارن با سنین چهار یا پنج سالگی و همزمان با ورود به اجتماع و پیش از دبستان، هویت شکست ظاهر می شود. در این سن و سال، کودک به ایجاد و توسعه ی مهارتهای اجتماعی، گویایی،دعقلانی و تفکر می پردازد، که همین پدیده ها به او این امکان را می دهند که خویت خود را از دو بعد توفیق و یا شکست مورد ارزیابی قرار دهد. گلاسر معتقد است، افرادی که هویت یکسانی دارند، یکدیگر را جذب می کنند و آن هایی که هویت های ناهمگنی دارند یکدیگر را دفع می کنند. به عبارت دیگر، افرادی که هویت توفیق دارند با هم و آنهایی هم که هویت شکست دارند باهم معاشرت و ارتباط نزدیک تری دارند و هویت یکدیگر را تقویت می کنند. از این لحاظ افراد با هویت توفیق ویژگیهای مشترک افراد با هویت شکست نیز ویژگی های مشترکی دارند.
۲۔ ویژگیهای افراد واجد هویت توفیق و شکست:
هویت توفیق:
الف) احساس تنهایی نمی کنند و یا اینکه ان را در پایین ترین حد حس می کنند.
ب) به نحو سازنده ای با مشکلات و واقعیت ها در گیر می شوند.
ج) مطمین هستند که شخص دیگری در این دنیا آن ها را طوری که هستند و به دلیل خصوصیاتی که دارند، دوست دارند و آن ها نیز نسبت به او عشق و محبت دارند.
د) آن ها احساس می کنند انسانهای باارزشی هستند.
هویت شکست:
الف) تنهایی و بی کسی را به بدترین و عمیق ترین شکل ممکن حس می کنند.
ب) در حل مشکلات و معضلات زندگی خود دشواریهایی دارند.
۳۔ مراحل رشد و تحول هویت:
هویت به چند طریق تشکیل می شود:
۱۔ یکی از راههای تکوین هویت، داشتن ارتباط و درگیری عاطفی با ود و دیگران است.
۲۔ رشد هویت بر اساس آن چیزهایی که دوست داریم و ما را ارضا می کنند نیز صورت می گیرد، بنابراین اساس تشکیل هویت، تلاش ها و فعالیت هایی است که به تعقیب آن ها علاقمند هستیم به اعتقاد گلاسر مبادله ی عشق، قبول مسوولیت، داشتن هدف، یادگیری مفاهیم و پذیرش واقعیت در تکوین رشد و هویت موثرند به اعتقاد وی تغییر هویت به دنبال تغییر رفتار حاصل می شود.
۴۔ نیازهای اساسی:
گلاسر می گوید انسان فقط یک نیاز و کشش اساسی دارد و آن نیاز به هویت است که از نسلی به نسل دیگر منتقل
می شود. این نیاز به هویت فردی ،چیزی است که با هویت اجتماعی فرد ارتباط نزدیکی دارد همچنین نیاز به درگیری عاطفی نیز جز جدایی ناپذیر ارگانیسم به حساب می اید که نیروی کشش درونی اولیه برای هدایت تمام رفتار است. به اعتقاد گلاسر هویت کانون همه رفتارهای آموخته شده و نیاموخته شده است که به صورت من تجلی می کند. در
واقع به نظر می رسد آن چه که در سایر نظریه ها بر عهده ی من یا خود است، در نظریه ی گلاسر بر عهده ی هویت است. در واقعیت درمانی به انسان نگاه کما بیش شبهی با نظریه اصالت وجود، می شود واقعیت درمانی انسان را مسوول
اعمال و رفتار خویش می داند. واقعیت درمانگران دیدگاه جبرگرایانه درباره ی انسان را مردود می دانند و انسان را فردی می داند که در نهایت مسوول نفس خویش است و تعیین کننده نوع هویت اش می باشد.
مفهوم اضطراب و بیماری روانب در واقعیت درمانی گلاسر:
نکته ی اساسی این است که واقعیت درمانی، نگاه متفاوتی به بیماری روانی وجود دارد اما واقعیت درمانی در پاسخ
به این سوال به سه فاکتور اشاره دارد
۱۔ واقعیت ۲۔ مسوولیت ۳۔ درست و ناردست. بر این اساس، بیماری روانی زمانی به وجود می آید که اولا فرد به اشکال مختلف، واقعیت را انکار میکند و قوانین اجتماعی را نقض می کند. و ثانیا بیماری روانی نتیجه ی عدم احساس مسوولیت است و نه علت آن. به این معنی که، رفتار غیر مسوولانه ی افراد باعث بروز اضطراب و ناراحتی روانی است، نه این که اضطراب و ناراحتی روانی باعث غیر مسوول بودن فرد بشود و ثالثا بیماری روانی نتیجه عدم تشخیص فرد از درست یا نادرست در رفتار و افکار خویش است و تا درست و نادرست بودن فرد مورد قضاوت قرار نگیرد، تغییری هم در رفتار وی پدیدار نخواهد شد.
انتظارات درمانی در واقعیت درمانی گلاسر:
مساله ی اساسی در روان درمانی آن است که مراجع را از لذت های اولیه و زودگذر خود منصرف کنیم و توجه او را به سوی لذت های دراز مدت و منطقی تر، که با واقعیت سازگارند سوق دهیم.
مهمترین موارد در فرآیند درمان واقعیت درمانی:
۱۔ چون هدف واقعیت درمانی، پرورش قبول مسوولیت در فرد و ایجاد هویتی موفق است،دبنابراین درمانگر باید در اولین جلسه رفتاری را که در صدد اصلاح آن خواهد بود شناسایی کند و تمام توجه خود و مراجع را به این موضوع معطوف دارد.
۲۔ درمانگر تلاش می کند که فرد اهداف کوتاه مدت و دراز مدت زندگی خود را بشناسد و با صراحت آن ها را تعریف و توصیف کند و روش های دستیابی به آن ها را تعیین کند.
۳۔ در فرآیند درمان بر اصول و نظریه های یادگیری تاکید می شود. در این نظریه فرض بر این است که انسان چیزی جز نتیجه ی یادگیری هایش نیست و هویت ترکیبی از رفتارهای یاد گرفته شده و یاد گرفته نشده است.
۴۔ ارتباط و درگیری از اجزای اصلی واقعیت درمانی است.
۵۔ در واقعیت درمانی از داروهای مسکن استفاده نمی شود زیرا این داروها موجب میشود مراجع از واقعیت بگریزد و لا آن مواجه نشود، مگر اینکه آن فرد مشکل جسمانی داشته باشد.
۶۔ درمانگر از نظر کلامی فعال است. درمانگر و مراجع رو به روی هم می نشینند و شروع به گفتن مطالبی می کنند که ممکن است برای هردو خوشایند و یا ناخوشایند باشند. تعیین حد و مرزها بخش مهمی از وظیفه ی واقعیت درمان گر است.
۷۔ درمانگر از شیوه های مختلف نظیر ایفای نقش، بحثهای عقلانی، شوخی، مواجهه دادن مراجع با عقاید افکار و رفتار غیر مسوولانه اش شوک لفظی و غیره استفاده می کند.
۸۔ درمان زمانی خاتمه میابد که اولا مراجع موافق به کسب رفتار شده باشد و ثانیا به اهداف تعیین شده در آغاز جلسات درمان نایل آمده باشد.
هفت اصل مهم واقعیت درمانی:
- ارتباط و درگیری عاطفی: تا زمانی که ارتباط حسنه و عاطفی میان درمانگر مسوول و مراجع غیر مسوول
برقرار نشود، درمانی هم حاصل نخواهد شد. میزان مقاومت مراجع، معیاری برای سنجش میزان مسوولیت و خلوص
درمانگر است. درمانگر، همچنین باید درباره ی خصوصیات مراجعان (نداشتن دوست و جدایی از جامعه) اطلاعاتی
داشته باشد. - توجه و تاکید بر رفتار کنونی و نه بر احساسات: واقعیت درمانی، اهمیت عواطف را انکار نمی کند، ولی درمانگر موفق
این مطلب را در نظر دارد که تا بر رفتار کنونی مراجع تاکید نکند، نمی تواند مراجع را یاری دهد. - تاکید بر زمان حال: ارضای نیازها به زندگی کنونی فرد مربوط است و به گذشته ی حزن آور او ارتباطی ندارد، در
نتیجه باید از گذشته چشم پوشید و به تغییر رفتار و آموزش فرد درزمان حال اقدام کرد. - قضاوت ارزشی: موقعی که مراجع به قضاوت ارزشی خود دست می زند، مبنایی برای تغییر رفتار خود به دست می
آورد. - طرح ریزی: وقتی که فرد یک قضاوت ارزشی می کند باید به او کمک شود تا برای عملی کردن آن نقشه های واقعی
بریزد و آن را به مرحله ی عمل درآورد در طرح ریزی هرگز نباید طرحی ریخته شود که امکان شکست آن زیاد باشد زیرا اگر طرح به شکست منجر شود، موجب تقویت شکست های پیشین و هویت ناموفق می شود. - تعهد نسبت به طرح تهیه شده: تعهد به این معنی است که مراجع به درگیری و رابطه ی خودش با دیگری ارج می نهد، تعهد بهتر است کتبی باشد تا شفاهی.
- نپذیرفات هرگونه عذر و بهانه و امتناع از تنبیه: در جامعه ای که در حال تکوین هویت است و به جای کنترل بیرونی از کنترل درونی استفاده می شود باید از فرد خواسته شود در رسیدن به هدف هیچ عذر و بهانه ای نیاورد.