نظریه مراجع محور کارل راجرز
نظریه مراجع محور کارل راجرز
راجرز معتقد بود که توانایی تغییر دادن و بهبود شخصیت در درون فرد قرار دارد به عبارت دیگر این فرد است، نه درمانگر که چنین تغییری را هدایت می کند و نقش درمانگر کمک کردن به این تغییر یا تسهیل آن است. راجرز اینگونه بیان می کرد که مشاوران برای درمان کودکان و نوجوانان بزهکار روی عوامل بیرونی مانند محیط نامناسب خانوادگی تمرکز می کنند تا خودآگاهی و مسوولیت شخصی،
به عبارت دیگر نقش فرد نسبت به خود برای پیش بینی رفتار، مهم تر از عوامل بیرونی است. به عبارتی نگرش فرد نسبت به خود برای پیش بینی رفتار مهمتر از عوامل بیرونی استو راجرز معتقد بود افراد با گرایش فطری به خود شکوفا شدن و بهبود بخشیدن به خود برانگیخته می شوند. از نظر راجرز توجه مثبت، نیاز به پذیرش، محبت و تایید شدن از سوی دیگران به ویژه از جانب مادر در زمان طفولیت است. اگر توجه مثبت نامشروط باشد راهی به سوی خودشکوفایی باز خواهد شد. از نظر راجرز آگاهی از تمام تجربیات، پذیرفتن احساسات مثبت و منفی، عدم انکار هیچ تجربه مثبت و منفی نشانه افراد کامل و. خودشکوفاست. راجرز به ارزشمندی انسان اعتقاد دار و انسان را نطقی، اجتماعی و پیش رونده می داند. راجرز از واژه مراجع به جای بیمار استفاده می کند زیرا اعتقاد داشت واژه بیماری درحوزه پزشکی کاربرد دارد که پزشک در پی یافتن بیماری است ولی مشاوره تلاشی است دو جانبه و تصمیم گیرنده مراجع است.
مهمترین مبانی نظری راجرز
۱. گرایش به خود شکوفایی
به اعتقاد راجزر مشاوران برای درمان کودکان و نوجوانان بزهکار روی عوامل بیرونی مانند محیط نامناسب خانوادگی
تمرکز میکنند تا خودآگاهی، خودگردانی و مسوولیت شخصی. به عبارت دیگر نگرش فرد نسبت به خود برای
پیش بینی رفتار، مهمتر از عوامل بیرونی است. به این ترتیب خود، محور نریه شخصیت راجرز شد. راجرز معتقد بود که افراد باگرایش فطری به شکوفا شدن، حفظ کردن و بهبود بخشیدن خود برانگیخته می شنود. این کشش به سمت خود شکوفایی بخشی از گرایش خودشکوفایی بزرگتر است که تمام نیازهای فیزیولوژیک و روان شناختی را در بر می گیرد.
۲. دنیای تجربی
از نظر راجرز، ما بامنابع بیشمار ی از تحرکات روبه رو می شویم و به آن ها واکنش نشان می دهیم. این تجربیات، مبنای قضاوت ها و رفتارهای ما میشوند. گرایش به خود شکوفایی، نحوه رشد مارا هدایت می کنند و دنیای تجربی مارا گسترش می دهند و سرانجام به تشکیل Self منجر می شوند.
۳. رشد خودپنداره
وقتی کودکان از رویارویی های اجتماعی گسترده خود به تدریج به میدان تجربی پیچیده تری را تشکیل می دهند، بخشی از تجربه های آنها از سایر تجارب متمایز میشود که این بخش مجزا با کلمه هایی مانند “من” “مرا” و “خودم ” مشخص می شود، که خودپنداره نامیده می شود. در واقع خوپنداره تصویر ما از آنچه هستیم، آنچه باید باشیم و آنچه دوست داریم نیز هست.
۴. توجه مثبت
از نظر راجرز، توجه مثبت نیاز به پذیرش، محبت و تایید شدنم از سوی دیگران دارد. به ویژه دریافت این توجهات از سوی مادر در زمان طفولیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. وقتی خود پدیدار می شود، کودکان نیاز به توجه مثبت را در خود پرورش می دهند. این نساز احتمالا آموخته شده است، هرچند که راجرز گفت که منبع آن اهمیت ندارد. نیاز به توجه مثبت، عمومیت دارد و پایدار است و برای رشد شخصیت اهمیت ویژه ای دارد و اگر توجه مثبت به کودک نشود، مانع گرایش فطری کودک می شود اگر توجه مثبت به او به طور مستمر و ادامه دار، داده شود این وضعیت توجه مثبت نامشروط نامیده می شود یعنی محبت به او به رفتار کودک، مشروط یا وابسته نیست در نظریه راجرز، توجه مثبت به کودک از جانب دیگران به وجود می آید ولی اگر توجه مثبت بیشتراز طریق درون خودفردبه وجودآید نام آن راحرمت نفس مثبت می گذارد و احتمالا به همان طریق توجه مثبت ارضا می شود.
۵. شرایط ارزش
از نظر راجرز شرایط ارزش توالی رشد از توجه مثبت به حرمت نفس مثبت است. توجه داشته باشید که راجرز
اصطلاح حرمت نفس مثبت را معادل سوپر ایگوی فروید می دانست که از توجه مثبت نامشروط به وجود می آید و تجه مثبت نامشروط از پذیرش بدون قید و شرط کودک توسط والدین به وجود می آید و عکس آن، توجه مثب مشروط است. در واقع، کودکان طی مراحل رشد می آموزند که تحت شرایط خاصی باارزش هستند، شرایطی که توجه مثبت والدین و سپس حرمت نفس مثبت را به همراه داشته باشد.
۶. فرایند ارزش گذاری ارگانیسمی
منظور فرایندی است که طی آن ارگانیسم تمام تجربیات زندگی خودرا از این نظر که چگونه به گرایش خودشکوفایی کمک می کنند، ارزیابی می کند.
۷. ناهمخوانی
ناهمخوانی عدم تطابق بین خودپنداره و دنیای تجربی فرد است. در واقع، تجربیاتی که با خود پنداره ما ناهمخوانیا ناهماهنگ هستند تهدید کننده شده ودر فرد اضطراب ایجاد می کند. برای مثال، اگر خودپنداره ما بر این عقیده است که همه ی انسان ها را دوست داریم وقتی با کسی آشنا می شویم که احاس میکنیم از او متنفریم، دچار اضطراب می شویم بنابراین، از نظر راجرز سازگاری روان شناختی و سلامت هیجانی حاصل همخوانی خوپنداره با
تجربیاست ماست.
۸. ویژگی افراد کامل
الف) آگاهی از تمام تجربیات، پذیرای احساس های مثبت و منفی، هیچ تجربه ای را انکار یا تحرف نمی کند. حالت
دفاعی ندارد.
ب) تازگی درک در مورد تمام تجربیات، افراد کامل، در هر لحظه، به طور کامل و پر مایه زندگی می کنند.
ج) اعتماد کردن به رفتار و احساس های خویش: افراد کامل، به ارگانیسم خودشان اعتماد می کنند، به این معنی که افراد کامل به جای این که به وسیله ی عقاید دیگران، مقررات اجتماعی، یا قضاوت های عقلانی خودشان کنترل شوند به واکنش های خویش اعتماد می کنند.
د) آزادی انتخاب بدون بازداری ها افراد کامل، بدون قید و بندها یا بازداری ها احساس میکنند در تصمیم گیریهای خود آزاد هستند.
ه) افراد کامل خلاق هستند و هنگامی که شرایط محیط تغییر میکند به صورت ثمر بخش و سازگارانه زندگی می کنند.
ی) نیاز مداوم به رشد، برای حداکثر رساندن استعداد خویش
انتظارات درمانی مراجع ۔ محوری:
۱۔ رها کردن نیروهای تحقق بخشنده سلف
۲۔ ایجاد نگرش و احساسات سازنده
۳۔ افزایش خودآگاهی
۴۔ کسب استقلال و خودکفایی
۵۔ کسب انعطاف پذیری
۶۔ زندگی در زمان حال
۷۔ کارای در حل مساله
۸۔ تعادل میان خودآگاهی و خودآزمایی
برخی از پیش فرضهای راجرز در زمینه شخصیت و رفتار انسان از نظر پدیدار شناسی :
۱۔ هر انسانی در دنیای متغیر و متحولی از تجربیات گوناگون زندگی می کند که فقط خودش در مرکز آن جهان هستی
قراردارد. این دنیای خصوصی را می توان زمینه نمودی و یا زمینه تجربی فرد نامید.
۲۔ فرد یا ارگانیسم بر اساس تجربه و درک خودش از دنیای تجربی، نسبت به آن واکنش نشان می دهد و رفتار و نتیجه
ادراک فرد است.
۳۔ ارگانیسم زمینه پدیداری و ادراکی خود به صورت یک کل سازمان یافته پاسخ میدهد.
۴۔ ارگانیسم یک تمایل اساسی و ذاتی و یک تلاش اصلی دارد و آن تمایل به تحقق بخشیدن و حفظ تعالی خویش
استواین بقا و تعالی نفس، خود رهبری، خودنظمی، خودمختاری، استقلال، مسوولیت و تسلط بر نفس، حرکت
می کند.
۵۔ رفتار اصولا نتیجه تلاش هدف جویانه ی ارگانیسم برای ارضا نیازهای تجربه شده در میدان ادراکی است. از آنجا که ادراک است که رفتار را تعیین می کند، از این رو باید پذیرفت که تمام عوامل ایجاد کننده رفتار در زمان حال قرار دارند و رفتار به وسیله ی چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است، به وجود نمی آید.
۶۔ رفتار هدف جویانه با عواطف همراه است و عواطف عموما وقع رفتار را تسهیل می کنند. (چه عواطف مطبوع و چه
عواطف نامطبوع).
۷۔ بهترین موضوع برای درک و فهم رفتار فرد آن رادر چارچوب مرجع مقیاس درونی او مورد توجه و بررسی قرار
دهیم. مرجع مقیاس درونی، به کلیه ی تجربیاتی اطلاق می شود که در لحظه ی مشخصی در آگاهی فرد قرار دارد.
۸۔ از کل زمینه ی ادراکی به تدریج بخشی به نام self متمایز می شود که “مفهوم خود” نیز نامیده می شود. خود، آگاهی
از بودن و یا عمل کردن است.
۹۔ براثر تعامل فرد با محیط و خصوا در سایه ی ارزشیابی فرد از تعامل خود با دیگران self شکل می گیرد که یک الگوی مفهومی، سازمان یافته، سیال، ولی هماهنگ با ادراکات فرد است.
۱۰۔ زمانی که ارگانیسم تجارب حسی و درونی خود را که نوز به صورت منظم و کاملی جز ساخت “خود” قرار نگرفته اند انکار کند، ناسازگاری روانی حاصل می شود. هرتجربه ای که با سازمان یا ساخت self در تضاد باشد ممکن است به عنوان یک تهدید، ادراک شود و شخص، تهدید را به منزله ی ناراحتی و تنش مبهمی تجربه میکند که آن را معمولا اضطراب (anxiety) می نامند و برای کاهش اضطراب، فرد ممکن است از دومکانیسم دفاعی تحریف و انکار اردراکی استفاده کند.
رویکرد راجرز به ماهیت انسان :
اعتقاد به ارزشمندی انسان از اصول اساسی نظریه ی راجرز در باره ی ماهیت انسان است. نگاه وی به انسان، برخلاف دیدگاه جبرگرایانه روان کاوی فروید و رفتار گرایی سنتی است. به اعتقاد راجرز، انسان اصولا منطقی، اجتماعی، پیش رونده و واقع بین است. انسان اصولا همکاری کننده، سازنده و قابل اعتماد بوده و تمایل به رشد و شکوفایی دارد. از نظر راجرز اضطراب روانی زمانی به وجود می آید که خویشتن پنداری فرد با تجربه ی ارگانیسمی او هماهنگ نباشد و هرگاه ادراک فرد از تجربه ی خودش تحریف یا انکار شود، ایجاد اضطراب می کند. و هرگاه SELF و تجربه بیشترین انطباق را باهم داشته باشند فرد سالم تر، و هرگاه این دوحالت برهم منطبق نباشند، اضطراب و ناسازگاری به وجود می آید.
مهمترین تکنیکهای درمانی در فرایند مراجع ۔ محوری: انعکاس احساسات ۔ روشن سازی مطالب ۔ گوش دادن فعال ۔ بازگو کردن مجدد در قالب جدید
ویژگیهای مشاور برای ایجاد جو درمانی مناسب از نظر راجرز:
۱. پذیرش: مشاور باید مراجع را به مثابه یک انسان، آن طور که هست با تمام مشکلات و ناسازگاریهایش بپذیرد.
۲۔ همسازی: مشاور مطلوب کسی است که در جریان روان درمانی از هماهنگی و هم سازی درونی برخوردار باشد.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.