شخصیت در نظریه های مختلف، تعاریف متفاوتی دارد. طبق نظریه یونگ ، شخصیت در یک نگاه کلی شامل چند جفت نیروی متضاد می شود که شامل موارد زیر می باشد:

  • هشیاری و آگاهی در برابر ناخودآگاه و رویا و غیب گویی
  •  درون و درون گرایی و خودشناسی در برابر بیرون و برون گرایی و توجه به افراد و محیط واقعی
  •   مادیات در برابر معنویات
  • تاثیر ناخودآگاه جمعی بر شخصیت در برابر تاثیر مستقیم خود فرد
  • تفکر در برابر احساس
  •  توجه به اطلاعات دریافت شده از حواس پنجگانه در برابر توجه به حالت های عرفانی و ماوراء طبیعی و شهود
  •   وجود امیال ناپسند در برابر مخفی کردن آن ها پشت نقاب خوب بودن و جامعه پسند بودن
  •  ویژگی های مردانه مانند استقلال در زنان در برابر ویژگی های زنانه مانند محبت در مردان

طبق نظریه یونگ در شخصیت هر فرد بین هر جفت نیروی متضاد، نبردی وجود دارد تا یکی از نیروها بر دیگری غالب شود و هدایت شخصیت فرد را به عهده بگیرد. اما هدف نهایی انسان در نظریه یونگ ، ایجاد تعادل بین این جنبه های متضاد است.

در ادامه به شرح این مطالب پرداخته شده است.

تعادل بین نیروهای متضاد در نظریه یونگ

خودآگاه در برابر ناخودآگاه

طبق نظریه یونگ ما از بعضی رویدادها آگاه هستیم. در مقابل، بعضی از رویدادها در آگاهی ما قرار ندارند اما بر رفتار ما تاثیر می گذارند.

از جمله رویدادهای ناخودآگاه در نظریه یونگ، عقده ها را می توان نام برد که گرچه فرد از آن ها آگاه نیست ولی بر زندگی او اثرگذارند. به عنوان مثال عقده قدرت طلبی ممکن است فرد را به قرار گرفتن در موقعیت های سیاسی یا نزدیک شدن به افراد قدرتمند سوق دهد.  همچنین عقده کمال گرایی می تواند فرد را در مسیر پیشرفت و ترقی قرار دهد. در هر دو مورد، فرد از عقده پنهان خود که وی را به این مسیر کشانده است، آگاهی ندارد.

نقش رویا در نظریه یونگ

بحث مهم دیگر در نظریه یونگ که مربوط به قسمت ناخودآگاه ذهن است، رویاها می باشند.

یونگ برای فرار از واقعیت های دردناک زندگی خود به دنیای رویاها پناه برد. جایی که اتفاقات تحت کنترل آگاهی او نبودند. او چنان بر اهمیت رویا تاکید داشت که معتقد بود آنچه در رویا اتفاق می افتد بر آنچه در دنیای واقعی رخ می دهد تاثیر می گذارد. در واقع، رویاها خبر از آینده می دهند.

مثلا در نظریه یونگ خواب دیدن در درمورد صعود یا سقوط از جایی، خبر از موقعیت برتر یا تنزل اجتماعی در بیداری می دهد. همچنین رویای مربوط به سفر، نماد مرگ است در فردی که از مرگ قریب الوقوع خود می ترسد.

به طور کلی در باب اهمیت رویاها می توان گفت که نقش رویاها در زندگی یونگ آن قدر پررنگ بود که منجر به تدوین یک نظریه جدید در شخصیت توسط وی شد.

 نقش ناخودآگاه جمعی در نظریه یونگ

مفهوم دیگری که باز هم با توجه به قسمت ناخودآگاه ذهن در نظریه یونگ مطرح شد ناخودآگاه جمعی است یعنی ناخودآگاهی که در بین همه انسان ها مشترک است. ناخودآگاه جمعی نقش مهمی در تفکیک نظریه یونگ از سایر نظریه های شخصیت از جمله نظریه فروید دارد.

ناخودآگاه جمعی در نظریه یونگ به این مفهوم اشاره دارد که تجربه انسان ها و حتی تجارب موجودات قبل از انسان در طول تاریخ، به نسل های بعدی منتقل می شود و باعث شکل گیری تصورات مشترک از پیش تعیین شده ای در افراد فرهنگ های مختلف می شود. این تصورات مانند غرایز هستند که انسان ها آن ها را یاد نگرفته اند اما در رفتارهای خود، آن را نشان می دهند. مثلا عشق مادر به فرزند در همه فرهنگ ها از همان ابتدای تولد فرزند وجود دارد.

ناخودآگاه جمعی در افسانه ها

موضوعی که باعث شد یونگ به سمت ناخودآگاه جمعی کشیده شود وجود شباهت بین شخصیت های اسطوره ای در افسانه های مختلف بود.

یونگ معتقد است که نسل های پیش از طریق افسانه های مختلف و شخصیت های اسطوره ای آن افسانه ها باعث منتقل شدن تصورات بشر درمورد مفاهیم مختلف شده اند. یعنی وجود ویژگی های مشابه در بین شخصیت های اسطوره ای در فرهنگ های مختلف، نشان از وجود این امیال در ناخودآگاه مشترک همه انسان هاست.
مثلا رویین تن بودن در افسانه های  اسفندیار و آشیل،  نمادی از میل افراد به جاودانگی است.

جذابیت مفاهیم مربوط به ناخودآگاه جمعی نظریه یونگ به حدی است که در سمینارها و مقالات روانشناسی، ارتباط این مفهوم با افسانه ها و فیلم های مختلف بررسی شده است. به عنوان مثال در یک مقاله علمی فارسی زبان به تحلیل اسطوره کودک رهاشده در شاهنامه پرداخته شده است و در یک مقاله علمی انگلیسی زبان هم نقش ناخودآگاه جمعی در فیلم چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد مورد بحث قرار گرفته است.

یونگ از طریق وجود ویژگی های مشترک در شخصیت های اسطوره ای به وجود ناخودآگاه جمعی در همه انسان ها آگاه شد.

مفهوم خدایان در فرهنگ های مختلف

یکی دیگر از مصادیق ناخودآگاه جمعی نظریه یونگ در نظر گرفتن خدایان مختلف مثل خدای مادر، خدای عشق، خدای عقل و … در فرهنگ های مختلف، است. مطرح کردن خداهای مختلف باعث انتقال تصورات مربوط به خداها به نسل های بعدی می شود. یعنی هر خدا نمادی برای معرفی ویژگی های مربوط به آن خداست. مثلا خدای مادر، نمادی از  مراقبت و خستگی ناپذیری است. به همین دلیل انتظار مراقبت و خستگی ناپذیری از مادر را به نسل های بعد از خود هم منتقل کرده است.

جنبه های ناپسند شخصیت و مقابله با آن

سایه مشابه مفهوم بخش کور در نظریه پنجره جوهری است. طبق نظریه یونگ همه افراد، امیال ناپسندی را به صورت ناخودآگاه دارند که مورد قبول جامعه نیست که به این بخش، سایه گفته می‌شود. بنابراین، آن ها سعی می کنند که این جنبه ها را از دید دیگران پنهان نگه دارند. برای رسیدن به این هدف، آن ها به اصطلاح نقاب هاب جامعه پسندی را روی جنبه های ناپسند خود می زنند تا خود را مطابق شرایط اجتماعی موجود، جلوه دهند.

یک روی دیگر سکه این است که همین صفات منفی به افراد انگیزه می دهند تا کمبودهای وجودشان را کشف کنند و در برطرف کردن آن ها بکوشند. به عنوان مثال از دیدگاه یونگ وجود حسادت در فرد، باعث ایجاد انگیزه در او می شود تا ویژگی های مثبت فردی که به او حسادت ورزیده را در خودش پرورش دهد.

ویژگی های زنانه در مردان و ویژگی های مردانه در زنان (آنیما و آنیموس)

آنیما و آنیموس نیز بخش های ناخودآگاه در وجود همه انسان ها هستند. بر اساس نظریه یونگ مردان در اثر سال ها زندگی با زنان یعنی مادر و خواهر و…، بعضی صفات زنانه مانند محبت، صمیمیت و عشق ورزیدن را در خود پرورش می دهند.

زنان هم به همین منوال در اثر سال ها زندگی با مردان یعنی پدر و برادر و …، صفات مردانه مانند مستقل بودن، شجاعت و قدرت را در کنار صفات زنانه خود، کسب می کنند.

در شخصیت هر فرد هم ویژگی های زنانه و هم ویژگی های مردانه وجود دارد که برای سازگاری با شرایط مختلف، یکی از این ها بر شخصیت فرد، غالب می شود.

واکنش افراد به وجود آنیما و آنیموس

هردوجنس به خصوص مردان، سعی می کنند که ویژگی های جنس مخالف را در خود، انکار کنند و شخصیت خود را کاملا منطبق با جنسیت خود نشان دهند. در حالی که بر اساس نظریه یونگ داشتن ویژگی های هر دوجنس در فرد، برای سازگاری با موقعیت های مختلف، لازم است.