نظریه ویلهلم رایش
ویلهلم رایش روانکاو اتریشی و نظریه پرداز مشهور شخصیت، به عنوان ابداع کننده ی غربی متد روان درمانی بدن-ذهن شناخته می شود. نظریه ویلهلم رایش، در زمینهی تشکیل منش و انواع منش، خدمات مهمی را به روانکاوی ارایه نمود.
فروید و دیگر نظریه پردازان قدیمی کشف کردند که یک فرآیند رشد در کودک وجود دارد که امروزه به عنوان نوروپلاستیسیتی (Neuroplasticity) یا انعطاف پذیری عصبی، آن را میشناسیم. در این فرآیند، کودک باورهای مخصوص به خود را دارد. او همچنین احساسات، دلبستگی به والدین، دلبستگی به دیگران و اشیا را به هر دو صورت مثبت و منفی در درون خود، احساس میکند.
نظریه ویلهلم رایش در پژوهش ها و آنالیزهای اولیه پیشنهاد میدهد که در جایی که فرآیند رشد ،متوقف شود؛ الگوهای پنج گروه شخصیتی از این فرآیند رشد، مشتق می شوند. رایش کشف کرد که چگونه اختلال و مشکل در الگوهای اولیه روابط و دلبستگی های اولیه کودک می توانند در مغز و بدن، تغییراتی ایجاد کنند که در بزرگسالی نیز مجددا تکرار می شوند.
طریقه ایستادن، شکل بدن، ذخایر چربی بدن، عضلات و همچنین قدرت حواس پنجگانه، آگاهی و عملکرد اندام حیاتی بدن (مثل میدان دید چشم) از این فرآیند، تاثیر میگیرند. نظریه ویلهلم رایش می گوید که بدن انسان تحت تاثیر تروماهای روانی اولیه، شکل و ساختار خود را مطابق با شخصیتی می کند که حاوی احساسات و دفاع های روانی مخصوص به خود است. بنابراین شخص می تواند در زندگی، اضطراب تروماهای اولیه را تحمل کند. این چیزی بود که رایش آن را کاراکترولوژی (Characterology) نامید.
پنج کاراکتر در نظریه ویلهلم رایش
پنج نوع کاراکتر اولیه وجود دارد که هر کدام زیر مجموعه دارند. این یعنی هیچ شخصیتی یک کاراکتر ندارد. هر کدام از انسان ها رگه هایی از هر کاراکتر را در شخصیت خود دارند؛ اما به طور کلی یک یا دو نوع کاراکتر در شخصیت، غالب است و دفاع های روانی، بدنی و احساسیِ اولیه ما و جهت گیری شخصیت ما در کل زندگی را مشخص می کند.
رایش ۵ کاراکتر زیر را در نظریه اش طبقه بندی کرد:
- فرزند ناخواسته (اسکیزویید)
- فرزند وابسته (اورال)
- فرزند رنجبر (مازوخیستیک)
- رهبر کنترل کننده (سایکوپات)
- کمال گرا (خشک وسواسی)
دیگر مفاهیم نظریه شخصیت رایش
اصطلاح زرهمنش (character-armor) اصطلاحی است که در نظریه ویلهلم رایش مطرح شد که به مقاومت شخصیت در مقابل خودفهمی و تغییر، اطلاق میشود. چهار نوع عمدهی منش در نظریه ویلهلم رایش مطرح است.
- منش هیستریک که از نظر جنسی اغواگر، مضطرب و تثبیتشده در مرحله فالیک رشد لیبیدو است.
- منش وسواسی کنترل شده، شکاک، مردد و تثبیتشده در مرحلهی مقعدی است.
- منش خودشیفته درمرحلهی فالیک رشد، تثبیت شده است و اگر مرد باشد زنان را تحقیر میکند و آنان را کوچک میشمارد.
- منش آزارخواه (مازوخیستی)؛ رنجکش، در حال شکایت و خودسرزنشگر است و توقع مفرطی برای محبت دارد.
نگاه رایش به رواندرمانی
در نظریه ویلهلم رایش، فرایند درمانی که ارادهدرمانی نام دارد بر رابطه ی بین بیمار و درمانگر تاکید دارد. هدف درمان، کمک به شخص برای قبول جدایی است. برای ختم درمان، تاریخی قطعی تعیین میشود تا وابستگی مفرط به درمانگر پیش نیاید.