عادی حرف بزن و جذاب باش (با مثال)
چطوری با کلمات ساده، توی صحبتم جذابیتی ایجاد کنم که طرف رو به سمت من بکشونه؟
صحبت یکی از راه های ارتباطیه و ما در حین ارتباط با دیگران جذب آدما میشیم. پس، از کوچک ترین تعامل ها تا واضح ترین واکنش های ما نسبت به کنش شخص مقابل، محور جذابیت ما در ذهن شخص مقابل را دائم تکون میده. ولیکن میخوام بگم چطوری میشه فقط با صحبت عادی، میتونی کاری کنی طرف به سمت تو کشیده بشه.
شروع
میخوام این تکنیک هایی که کاملاً برای همه کاربرد داره رو، از زبان یک دختر بگم. پس تا انتهاش بخون که مطلب مفصلیه.
تاحالا شده یکیو بببینی که آخ آخ آخ، اینقدر جذابه که حیفه که به چشم خواهری یا برادری نگاهش کنی؟ دلت میخواد بدستش بیاری، سریع بری تو نخش ولی انگار قفل میکنی؟! بزار برات مثال بزنم.
مریم یکی از شاگردای منه. اون عاشق هنره و آخر هفته ها نقاشی میکشه. عکساش رو توی اینستاگرام میذاشت تا اینکه با پسری بنام خشایار آشنا میشه. خشایار عاشق کتاب خوندن و تاریخه! دوتا شخصیت هنری که مثل دوتا تکه پازل باهمدیگه مچ شدن. شانس باهاشون یاد بود. این دوتا باهم میرن سر قرار
مریم درموردش بمن چی گفت:
” من نشسته بودم توی کافه که دیدم خشی اومد، دقیقا شکل عکساش بود؛ زاویه فک، هیکل خوب، لبخند شیرینش و دقیقا چیزی که من میپسندیدم. توی قرار ما، خیلی همه چیز بی شیله پیله و راحت بود، خیلی هیجان برانگیز نبود. کُلی علاقهی مشترک داشتیم و نشستیم درمورد اونا صحبت کردیم – ورزش و نقاشی و درک هنر و صحبت از پیکاسو و فیلم جیران – ولی قرار ما خوب پیش نمیرفت. صحبت ما بیشتر مثل دوتا دوست عاشق هنر بود. من سوالای معمولی میپرسیدم ” خب چند سالته؟ خونتون کجاست؟ چندتا خواهر برادرین؟ راضی از زندگی؟ آخر هفته ها چیکار میکنی؟”
مریم میگفت ” دلم میخواست از این نوع بحثا خارج بشم ولی نمیدونستم چطوری، اولش فکر کردم که بهش بگم آره مدت زیادی به دوستام که خوش هیکل بودن میگفتم بیان خونمون و من عکس برهنهی اونهارو میکشیدم ولی حتی نمیدونم چرا فرصتی نشد که این رو هم بگم“
” حتی وقتی میخندید، چال لپش مشخص بود، دلم میخواست بهش بگم چقدر چال لپت باحاله ولی احساس کردم یکم زیاده رویه، دوباره خفه شدم و هیچی نگفتم، اصلا کل مدت به این فکر میکردم که چی بگم چی نگم؟ پس چیکار کنم؟ و مغزم ترکید از بس فکر کردم“
قرار مریم و خشایار هم اینطوری شد که درمورد همه چیز صحبت کردن الا درمورد خودشون و قرارشون با تاب خوردن توی پاساژ تموم شد. نتونستم بهش بفهمونم که چقدر ازش خوشم اومده و اونم نمیدونست که من جذبش شدم. از همدیگه خدافظی کردیم و تموم … تموم شد به همین راحتی. قرار اولمون اینطوری تموم شد. دلم میخواست بهش بفهمونم که یه قدم بیا جلو، من از تو خوشم میاد ولی بلد نبودم لاس بزنم، بلد نبودم اعتماد بنفسم رو نشون بدم.
میدونستم که ۱۰۰% من مقصر نیستم ولی فرصت از دستم رفت. حداقل ۵۰% کار دست من بود ولی فرصت از دستم رفت. هیچ ریسکی نکردم، هیچ قدمی برنداشتم! توی حاشیه امن خودم مونده بودم.
با قانون ۵% نظر طرف مقابل رو عوض کن
داستان مریم واسه آدمایی که بلد نیستن، نشونگر اینه که بلد نبودن، چقدر راحت فرصت رو از کف میبره. کسی که تا همون موقع باهات حرف میزده، وقتش رو برات گذاشته بوده، هیچی به هیچی. هیچ حرکتی انجام ندادی.
اینکه خنثی باشی، بلد نباشی لاس بزنی، منفعل باشی و یک حرکت مفید نزده باشی (اونم برای کسی که بهش جذب شدی) خیلی راحت فرصت رو میپرونه
البته که توانایی لاس زدن، یک شعبده بازی یا جادو نیست؛ بلکه کلاً و بطور خلاصه اینه که ۵% از حالت صحبت معمولی فاصله بگیر و لاس بزن. فقط ۵% و بعدش میبینی که چطوری طرف مقابل برای اومدن به سمتت، بلیط هواپیما میگیره. اون موقعس که تورو دیگه مثل یک دوست نمیبینه، نمیشینه از جنس مخالفش برات بگه، بلکه معطل اینه که چجوری میتونه بدستت بیاره، تورو مال خودش بکنه …
یکی از بهترین روش ها برای اینکه با یه نفر لاس بزنی، اینه که یکم سر به سرش بزاری!
تاحالا شده جنس مخالفت، جوری باهات صحبت کرده باشه، به چالش کشیده باشه تورو و یجوری باهات صحبت کنه که هم زبونت بند بیاد از جواب دادن بهش هم بخوای بهش پناه ببری که تورو دوستت داشته باشه؟ یعنی در یک آن، دلت بخواد کُلا اون مال تو بشه.
حقیقتاً یک روش وجود نداره که فقط از اون یکی استفاده کنی که طرف مقابل رو یکم دستش بندازی ولی من چندین تا روش بهت یاد میدم که استفاده کنی و لذت ببری. همین چند روش، حســــــــــــــااااااابی تورو جلو میندازه. کاری میکنه که طرف مقابل هم، به سمتت کشیده بشه! دختری، اینطوری نخ رو به پسر میده، پسر، اینطوری دختر رو مجذوب خودش میکنه.
کافیه که این کارهایی که بهت گفتم رو انجام بدی، بعدش یکم خاطره گویی رو بلد باشی، از اون طرف هم روی اعتماد بنفس و انرژی زنانه مردانه کار بکنی، بمــــــــــــب. مگه کسی دلش میاد تورو ولت کنه؟! کی میتونه مثل تو، دست به جاهایی از قلب طرف مقابل بزنه که اندازه یه گلدون خاک روش نشسته! هیچکس اونورا اصلا نتونسته بره؟؟ جلسه سوم، چهارم و ششم سیستم شلیک کاریزما، متمرکز روی این سه مورد کار کرده و بعدش چی میشه؟ توئم نتایجت رو قراره برام بفرستی. زیبایی ویژگی کاریزما اینه که بهت این قابلیت رو میده که انرژی که بقیه توی ۸ ساعت میذارن تا یکی رو جذب خودشون بکنن، تو توی ۸ ثانیه میذاری. فقط با تکنیک های شناخت فضا و استفاده از اون برای جذب.
چرا؟ چون کاریزما رو توی ذهن طرف مقابل شلیک کردی و شخص، ” نظرش عوض میشه”
مثال: دختر و پسری، هر جفتشون میگن به به به، من عاشق غذا پختنم، نصرت خود منم.
تو میتونی بهش بگی: خب، غذا پختن که رشته تخصصیه منه، با من توی این قضیه کل ننداز ( که اتفاقا یعنی بنداز و بحث رو ادامه بده)
بعد ممکنه بیاد درمورد مهارت های آشپزی خودش بگه و کلی تعریف کنه، در آخر تو بهش میگی:
ممممممم، خوبه مطمئن نیستم ولی شاید بعنوان دستیار سرآشپز استخدامت کردم. باید امتحانت کنم ????????
حالا اگه این سرنخو گرفت و شوخی رو پیش برد، میتونی بهش بگی
پسرا: دختر تمیز و زیبایی هستی، اجازه میدم بدون دستکش وارد آشپزخونه بشی
دخترا: دستای قوی داری، فکر کنم حداقل بتونی برام مواد رو هم بزنی آره؟
یا حتی میتونی بگی: حالا اگرم مشخص شد داشتی الکی ادعا میکردی، همچنان دیدنت توی لباس آشپزخونه جذابه!
مثال: میگه من رفتم عکسای باشگاهت رو توی هایلایت اینستاگرامت دیدم. این یک فرصت خیلی عالیه که بش بگی:
دخترا: نکنه دنبال یک عکس باز میگشتی؟ آره؟
پسرا: چیه؟ داشتی چشم چرونی میکردی شیطون؟
این یک فرصت خیلی خوب و عالیه که با یک لبخند، طرف مقابل رو یکم و فقط یکم اذیتش کنی و به چالش بکشی طرف رو. اونم در بستری که داری باهاش لاس میزنی و رابطتون داره از حالت دوستی و به سمت رابطه عاطفی خارج میشه.
نکته اینه که این لاس زدن ها، گاهی اوقات میگیره، گاهی اوقات نمیگیره. گاهی اوقات طرف میفهمه گاهی نه. ولی مثل صید ماهی میمونه، قلاب رو میندازی و اینقدر تکون میدی تا بگیره.
یک روش دیگه واسه اینکه این سر نخ رو بگیره
بزار یه داستان از خودم تعریف کنم. یبار داشتم با دوست دخترم حرف میزدم، خیلی طولانی شده بود. رفته بودم بالای منبر و حرف میزدم. درمورد فلان آهنگ، یه کله داشتم حرف میزدم و میگفتم چرا اینقدر متن و ملودیش خوبه و چرا بقیه خواننده ها اشتباه کردن.
یهو دوست دخترم گفت ” من واقعا باهات موافقم حرفت درسته. ولی میخوام بگم واقعا کسی رو ندیدم اینقدر با شور و اشتیاق بخواد درمورد یک آهنگ ۵ دقیقه ای، ۱ ساعت حرف بزنه. خیلی حال میده ببینی یه نفر اینقدر به یه چیزی علاقه داره. خوشم اومد”
دقیقا اینارو با لحنی گفت که انگار واقعا لذت برده و البته یکم چشم و ابروهاشو کشید تو هم که یعنی داره باهام شوخی میکنه.
راستش من تحت تاثیر قرار گرفتم، جالب بود برام ولی خجالت زده هم شدم. یه لحظه ساکت شدم و رفتم تو خودم که گفت ” نه ناراحت نشیا، واقعا خوب بود، ادامه بده، جالب بود برام که اینقدر توی یچیزی عمیق شدی”
این بهترین روشی بود که یه نفر سر به سرم گذاشته بود: ترکیب نشون دادن علاقه و به چالش کشیدن طرف مقابل اون هم به شوخی.
چندتا روش و مثال دیگه برای سر به سر گذاشتن
مهربون باش:
این یک قانون طلاییه. مهربون باش و با مهربونی با بقیه شوخی کن، اینطوری بهشون بی احترامی نمیکنی. فکر کن طرف مقابل داره میره، یهو جلوت میخوره زمین. اون موقع خجالت میکشه. بجای اینکه بهش بخندی بگو:
واقعا دیدن چنین صحنه هایی از تو نادره، آخه بیشتر اوقات خیلی یواش و با احتیاط راه میری. وقتی این رو بهش میگی، یعنی هم بهش علاقه نشون دادی، هم طرف رو به چالش کشیدی. چطوری؟ طرف خودش میخوره زمین و خود به خود موقعیت استرس زا میشه، این یعنی چالش. ولی وقتی تو میگی دیدن این صحنه ها، شکار لحظه هاس، یعنی خیلی کم پیش میاد، بقیه اوقات خیلی اوکی راه میری.
بهش بگو حرص میده
مثلا بهت پیام میده تو میتونی بهش بگی:
من جواب هیچکسی رو وقتی که سرکارم نمیدم ولی همچنان تو باعث میشی من برم سر گوشیم و جواب بدم. تو واقعاً حرص میدی
این یعنی من توجه ویژه ای به تو دارم ولیکن حرص هم میدی.
بهش تهمت بزن که دلش تنگ شده:
مثلا چندبار زنگت زده و جواب ندادی. وقتی که زنگش میزنی میگه: امروز چندبار زنگت زدم، کجا بودی؟ میتونی بهش بگی:
آخ آخ، دلت برام تنگ شده بود؟ دل منم برات تنگ شده بود ( نه با این لحن که انگار خیلی خودشیفته ای، بلکه یه حالت طنازی هم توش باشه).
یا اگر باهمدیگه از حالت نرمال بیشتر صمیمی هستید و حساب شوخی دارین، بهش بگی: پس حسابی روی من کراش زدیا …
یا حتی وقتی چندبار زنگت زده و جواب ندادی، میتونی بگی: میدونم، خیلی سرم شلوغ بود، معمولاً وقت گیر نمیارم که جواب تلفنمو بدم ولی تو … خیلی خسته جواب تلفن تورو ندم.
یاد بگیر باهاش شوخی کنی:
مثلا داره میگه میخواد خونه بگیره و مستقل بشه. حالا به شوخی هم میگه توئم بیا. حالا
خانما بگن: شوخی شوخی جدیش میکنی؟ اگه دست پخت منو بخوری که دیگه نمیزاری برم خونمون که
آقایون بگن: اینهمه حس امنیت، یهو اگه یه روز بخوام با دوستام برم بیرون که میترسی از تنهایی کوچولو.
یا مثلا طرف، اوایل کار خیلی خوب خاطره تعریف میکرده و یا یه دست گل خریده، حالا توی قرار دوم شده و اون کارو نکرده. بهش میگی:
دیگه اون خاطره خوشگلا تموم شد؟ فقط مخصوص آشنایی بود؟
این یعنی یجوری وانمود میکنی که انگار باهم توی رابطه این در حالی که قرار دومه که :)))))
نکته ی خیلی مهم اینه که لحن، باید شوخی باشه، باید کاملاً واضح باشه نیتی توش نیست. جو مناسب شوخی باشه وگرنه طرف ناراحت میشه. اینطوری بجای اینکه گارد طرف بیاد بالا، بیشتر به اون حالتش برمیگرده که جدی چرا دیگه اونکارو نکرد؟ و بیشتر سعی میکنه که تورو تحت تاثیر قرار بده.
نکته مهم: براش جذاب باش، نه یه خودشیفتهی پرتوقع
یچیزی که من خیلی توی دانشجوهام میبینم که باعث میشه طرف مقابل سرد بشه یا زده بشه اینه که این چالش هارو بعنوان اهرمی برای خورد کردن طرف مقابل بکار میبرن. پس بزار واضح بگم
سر به سر گذاشتن، خوردن و مسخره کردن طرف مقابل نیست!
بعضیا فکر میکنن سر به سر گذاشتن، یعنی اینکه طرف رو بزاریش وسط، تموم ایراد هاش، و زشتی هاش رو بکشی بیرون و بزاری جلو و همه بخندین بهش. چون دقیقا چنین افرادی فکر میکنن خورد کردن طرف مقابل، نشونهی اینه که این افراد چقدر با اعتماد بنفس هستند، ولی خورد کردن طرف مقابل تورو با اعتماد بنفس نشون نمیده، بلکه یه خودشیفته ی پرتوقع نشون میده. وقتی بجای اینکه سر به سر طرف بزاری، مسخره ش میکنی، گاردش میاد بالا و عملاً جذابیت نابود میشه و بجاش یک خودشیفته ی پرتوقع میشی
سر به سر گذاشتن واقعی، باید کاملاً با هدف شوخی و بی قصد و نیت باشه! نه تخریب طرف مقابل. مثلا من یکم سر به سر تو بزارم، تو یکم سر به سر من، ولی به حالت کل کل و تخریب نباید برسه.
مثلا اگه طرف مقابل توی جمع سوتی داد و گفت پایتخت آمریکا، لس آنجلسه. هار هار نخندی بهش و بگی:
ایییی از کی تاحالا واشتنگتن اسمشو عوض کرده شده لس آنجلس؟
وقتی که اینکارو بکنی، عملاً میل اون شخص به تو در همون لحظه کشته میشه.
سر به سر گذاشتن یک نفر، به معنی پایین کشیدنش نیست، بلکه به چالش کشیدنشه که سعی کنه تورو تحت تاثیر قرار بده.
یه اشتباه دیگه ای که من خیلی میبینم بقیه انجام میدن، اینه که مثلاً طرف میاد از بلند پروازی هاش میگه. از رویاها و هدف هاش میگه، مثلا میگه من عاشق اینم که بیزینسم بین المللی بشه که یه پام این سر دنیا باشه یه پام اون سر دنیا و دائم در سفر باشم بین بیزینس هام. بعد تو بهش بگی:
آرزو بر جوانان عیب نیست
چنین جمله ای باعث میشه به غرورش بربخوره. حتی ممکنه مثلا اولین کارمندش رو هم که استخدام کرد، از تو مخفی کنه و بدتر از همه ممکنه دیگه هیچوقت از رویاهاش برات صحبت نکنه، چرا که ممکنه توسط تو به تمسخر گرفته بشه.
یادت باشه، توی لاس زدن، آدما به اون ترکیب علاقه و سر به سر گذاشتن دقت میکنن و جذب میشن؛ نه فقط تخریب ها. پس، طبق مثال هایی که یادت دادم عمل کن
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.