مشاوره فلسفی بر اساس شفقت
مشاوره فلسفی بر اساس شفقت
موضع فلسفیِ درمان متمرکز بر شفقت برآمده از مشاهده های گوناگونی است که درباره ماهیت زندگی انجام دادهایم و این کار را واقعیت سنجی و کاوش و چالشهای زندگی مینامیم. بررسی واقعیت به منظور متعادل کردن آسیب شناختی، دیدن پدیدههای روانی نکته ای کلیدی در آموزش روان درمانگر است.
این واقعیت سنجی ها عبارتند از:
ذهن تکامل یافته
ما انسان ها موجودات برجستهای در روند حیات و تکامل پستانداران و نخستی ها هستیم. بدنها، مغزها و ذهنهای ما برای عملکرد به شیوههای خاص و با توانمندی تجربه موارد زیر تکامل پیدا کرده است:
۱. هیجان های خاص مثلاً خشم، اضطراب، بیزاری، لذت و شهوت
۲. سیستم های انگیزشی کهن الگویی نظیر دلبستگی، جستجوی شأن و موقعیت اجتماعی، تعلق به گروه و جستجوی همسر،
۳.:و طیفی از اعمال تدافعی نظیر جنگ و گریز و تسلیم شدن.
این موارد انگیزش ها و ظرفیت های مغز قدیم و نیروهای پیش برنده بسیاری از اقدام ها و تفکرات ما هستند. ظرفیتها و استعدادهای مغز جدید ما میتوانند با انگیزشها و اشتیاق های مغز قدیم تعامل کرده و بهترین و بدترین تجربه های زندگی ما را به بار آورند. در وضعیت های گوناگون ذهنی عناصر متفاوت ذهن ما خاموش و روشن میشود. ذهن متمرکز بر تهدید یا انتقام اغلب انگیزش ها و توانمندیهای شفقت ورزی به هدف مورد انتقام خود را خاموش می کند. بر عکس این حالت، ذهن مشفق احساسات، افکار و رفتارهای متمرکز بر تهدید را خاموش می کند. با این اوصاف، درمان متمرکز بر شفقت با فهم این نکته آغاز میشود که مغز ما فریبکار و سرکش است؛ به خوبی طراحی نشده؛ و افکار، هیجان ها و رفتارهای ما ممکن است تحت تسلط هیجانها، انگیزشها و وحشت های ابتدایی مان در بیایند. حکمای شرقی نیز دیدگاه مشابهی داشته اند و گفته اند که ذهن های ما آشوبناک و پر از ولع اند و تنها از طریق آموزش هذن هایمان است که میتوانیم مقداری توازن درونی به دست آورده و مسئولیت اقدامهای خود را بر عهده بگیریم.
ذهن غم انگیز
دومین نکته حاصل از واقعیت سنجی آن است که زندگی آدمی نسبتاً کوتاه است اگر شانس بیاوریم ۲۵ الی ۳۰ هزار روز. ما درون یک قرعه کشی ژنتیکی گیر افتاده ایم که طول عمر و نوع بیماری هایی که به آن مبتلا خواهیم شد را تعیین می کند. دختران، همسران و مادران جوان به خاطر ژن های سرطان سینه زود می میرند. سرطان خون، فیبروز کیستی یا مارلایا میتواند خانواده ها را از فرزندانشان جدا کند. ما در معرض بیماریهای زیادی هستیم که میتوانند فلجمان کنند، توانایی دیدن و شنیدن را از ما بگیرند یا به آهستگی ما را بکُشند مثلاً از طریق ایدز و دمانس. انسانها مدت زمان بسیاری است که فهمیده اند زندگی نوع انسان غم انگیز و پر از درد و رنج است. در واقع تلاش برای توضیح این مسئله در بُن و ریشه بسیاری از سنتهای معنوی و فلسفی قرار دارد. درمانگران متمرکز بر شفقت با آگاهی از ذهن غمانگیز کار خود را شروع می کنند. در واقع این مصیبت های بسیار واقعی زندگی ما، انسانیت ما، آنچه گرفتار آن و با آن درگیر هستیم که اهمیت شفقت را نشان میدهد.
ذهن اجتماعی
سومین واقعیت سنجی است این حقیقت که در دنیای پر از بیعدالتی و رنج زندگی می کنیم. میدانیم که شرایط اجتماعی در بلوغ مغزمان، در ارزشهایی که تدوین میکنیم، و در انگیزش ها و هویت هایمان، نقش بزرگی دارند. حتی توانایی های شناختی و قصد اندیشی ما از روابطی که در آنها رشد می کنیم تأثیر میپذیرد. من اگر در یک باند فروش مواد مخدر در مکزیک متولد شده بودم، احتمال داشت که تا الان مُرده یا کشته یا معتاد به مواد مخدر یا محکوم به حبس ابد شده باشم. در این شرایط احتمالا هیچ شانسی برای بالفعل کردن آنچه در من بود وجود نداشت. این حقیقت را در نظر بگیریم و آن را به درمانجو انعکاس دهیم که این تو در این زندگی، تنها یک نسخه از هویت های بسیاری است که میتوانست در روز تولد تو پایدار شود. وقتی به درمانجویان خود نگاه می کنیم تنها یک جنبه از توانمندیهای آنها و تنها به یک نسخه از خویشتن آنها نگاه می کنیم. آیا میتوانیم به آنها کمک کنیم که دیگر جنبههای توانمندیهای خود را ببینند و رشد دهند؟