مشاوره : دلم می خواد بمیرم
سوال :A
سلام
من همون دخترم که مادر پسر مورد علاقه م راضی به ازدواجمون نبود. . شما گفتین با پسری که دوستش دارم به هم بزنم. همین کارو کردم چون مادرش یه پلیس اطلاعاتی خطرناکه که هیچ وقت اجازه ی خوشبخت شدن به ما نمیده. خود پسر هم بالاخره این رو فهمید. حتی اگه اون سر دنیا هم بریم چون اون زن اطلاعاتیه راحت می توونه اذیتمون کنه و این کارم می کنه. با دل شکسته و چشم گریون و کلی ناراحتی و عذاب تصمیم گرفتیم با همدیگه به هم بزنیم و زدیم. حالا شما به من بگید چطوری بدون اون زندگی کنم؟ اون چطوری بدون من زندگی کنه؟ چطور به خواستگاری کسی جواب بدم که دوستش ندارم،، در حالی که یک نفر دیگه رو دوست دارم و چشمم دنبال اونه و فقط همون رو می خوام؟؟ دلم می خواد بمیرم. فقط به خاطر لجبازی یه مادر که به دروغ سنگ خوشبختی پسرش رو به سینه میزنه و در عمل عقده های خودش رو خالی می کنه برای همه ی عمرم از عشق کسی که دوستش دارم محروم می شم. پسر خودش هم همینطور. زودتر به این مطلب جواب بدید چون قلبم یخ زده و کم کم دارم می میرم.
جواب :
سلام
مثل تو دختر زیاد دیدم که گرفتار عشق بی سر انجام شدند حقیقتش اینه که وارد دوران سختی شدی که اولش ارزوی مرگ می کنی اما اگه عقلی رو که مدتها است به مرخصی فرستادی برگردونی و تصمیم بگیری با هدایت او پیش بری امید هست که بعد گذشت یه مدت تدریجا بتونی خودتو پیدا کنی و دلت رو از عشقش خالی کنی البته به شرطی از برگشتش نا امید بشی و به خودت بقبولونی که تمومه و اون دیگه برنمی گرده و باید به دنبال سرنوشتت بری
اینو بدون که این نا امیدی به حدی مهمه که حتی می شه گفت کلید فراموش کردن محسوب می شه چون اگه ته دلت امید برگشتش باقی بمونه نمی تونی فراموشش کنی و هرچه تلاش می کنی دوباره بعد یه مدت سر خونه اولت هستی اما اگه نا امید شدی ریشه عشق در دلت سست می شه و می تونی تدریجا از دلت بیرونش کنی علتشم اینه که عشق تو به اون برای ازدواج بود و اگه دلت قبول کنه که هرگز نخواهی تونست باهاش ازدواج کنی در نتیجه دلت دلیلی برای دوست داشتن او پیدا نمی کنه و احساس می کنه بی دلیل اونو دوست داره و اماده می شه که فراموشش کنه
برای اینکه نا امید بشی اول از همه سعی کن به خودت بقبولونی که نخواهی تونست باهاش ازدواج کنی و بعدشم به عمری که ازت تلف شد و به اینده ای که مبهمه و ممکنه با این حالی که داری خراب بشه و به سنت که داره بالا می ره فکر کن و نتیجه بگیر که هرچه زودتر باید تکلیف ازدواجت رو روشن کنی وگرنه ممکنه مجبور بشی مثل خیلی از دخترایی که سنشون بالا رفته تا اخر عمر مجرد بمونی
بنا بر این در قدم بعدی خواستگارها رو قبول کن و با نگاه پیدا کردن شریک زندگی اونا رو بررسی کن البته من نمی گم خواستگاری رو که نمی پسندی قبول کن اما انتظار هم نداشته باش که در یکی دو جلسه صحبت و برخورد عاشق بشی بلکه همین که دیدی فرد قابل قبولیه و به دلت افتاد که همسرش بشی قبول کن
اینم بدون که اگه به مورد مناسبی بله بگی تدریجا که محبت او در دلت زیاد می شه جای محبت قبلی می نشینه و راحت تر می تونی اونو فراموش کنی
2 comments
Or use one of these social networks