ژاک لکان یکی از شخصیت‌های برجسته در روانکاوی است. گاهی او را “فروید فرانسوی” می‌نامند. اهمیت یافته‌های فروید درباره ناهشیار را می‌توان در نظریه لکان دید. درتئوری وی، اهمیت مفاهیم فروید در مورد شخصیت، نه تنها در بخش تئوری بلکه در حوزه تجزیه و تحلیل و همچنین در ارتباط با دیگر رشته‌ها نیز مورد تأکید است. بویژه برای آنهایی که به بعد فلسفی افکار فروید علاقه‌مند هستند. چه در داخل فرانسه و چه در خارج از آن، تأثیر لکان در زمینه زیبایی‌شناسی، نقد ادبی و فیلم نیز بسیار مهم بوده است.

یکی از ابعاد مهم نظریه لکان، که شاید دلیل شهرت وی شد، تأکید وی بر زبان بود. او در تلاش بود تا برای فرمول بندی روانکاوی، به زبان تکیه کند. این کار او انتقادات زیادی را برانگیخت. از دهه ۱۹۵۰، بر خلاف دیگر نظریه پردازان شخصیت، لکان سعی کرد تا ناهشیار را نوعی زبان بداند. “زبانی برا سخن گفتن با دیگران”

پروژه نظری لکان

هدف نظریه لکان، حداقل از سال ۱۹۵۳، تلاش برای اصلاح مجدد آنچه او آن را “حوزه فروید” نامید، بود. او چهار آرمان را برای نظریه‌ی فروید قائل بود که در بدنه‌ی اصلی سمینارها، گفتارها و نوشته‌هایش به کار می‌برد. این چهار مورد را نمی‌توان از هم جدا در نظر گرفت و کاملا به یکدیگر مرتبطند: نظریه درمان روانکاوی به عنوان فرایندی درمان‌بخش، ایجاد یک دید کلی که شناخت و تشخیص ذهنی و شهودی بیماری‌های روانی را فرمول بندی کند و شرحی از تحول فرد در حین متمدن شدن در اجتماع را فراهم آورد.

لکان در این پروژه، دانش جدیدی از آخرین تحولات علوم انسانی را عرضه کرد. این دانش به ویژه در زبان شناسی ساختاری بسیار مؤثر بود. با این حال همانطور که ژاک دریدا اشاره کرد، کار لکان در تعامل با فسفه مدرن است (بویژه کانت، هگل و سارتر) و با کارها و نظریات دیگر نظریه پردازان روانکاوی قابل مقایسه نیست.

سه گانه‌های نظریه لکان

نظریه سه گانه‌های لکان امر واقعی، خیالی و نمادین، چارچوبی برای بسیاری از مفاهیم و مراحل مختلف سفرهای فکری لکان فراهم می‌کند. شرح لکان از این سه گانه‌ها و همچنین ارتباط آنها با یکدیگر در طی سال ها مورد بازنگری و اصلاح قرار گرفته اند. بسیاری از مفاهیم لکان در ارتباط با این سه گانه ها تعریف شده ‌اند. لکان به ارتباط این سه گانه‌ها تأکید بسیار دارد به طوری که اگر یکی از این مفاهیم نباشد، دیگری وجود نخواهد داشت.

علاوه براین برخی اندیشمندان نیز سیر تکاملی نظریه لکان را در این سه مرحله می‌دانند. اوایل لکان، امر خیالی (دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰)، اواسط لکان امر نمادین ( دهه ۱۹۵۰) و اواخر لکان، امر واقعی (دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰). این سه در حوزه روابط بین درمانگر و مراجع، دو ذهن یا دو تفکر مطرح می‌شود.

امر خیالی (The Imaginary)

نظریه لکان تمایل دارد که امر خیالی را به هشیاری و خودآگاهی مرتبط کند. این مؤلفه بیشترین ارتباط را با  تجربه واقعی زندگی روزمره انسان‌ها دارد. در نظریه لکان، امر خیالی اشاره به تصویر‌سازی ما از دیگران دارد یعنی در تعاملات اجتماعی آنها را چه طور تجسم می‌کنیم. همچنین تصویرسازی از خودمان را نیز شامل می‌شود، اینکه تصور ما از خودمان چگونه است و دوست داریم چه کسی باشیم و یا تجسم دیگران ازما چیست. این مفهوم در تئوری لکان، اشاره به ایده‌های اصلی روانکاوی مانند، انتقال، ایگو و فانتزی دارد.

در نظریه لکان امر خیالی مفهومی کلیدی در مورد شکل گیری ایگو بویژه در مرحله آینه‌ای است. وقتی لکان در تلاش بود تا بر وابستگی امر خیالی به امر نمادین تأکید کند. این وابستگی به این معناست که پدیده‌های ادراک حسی (تصاویر و تجربیات بدن فرد، عواطف به عنوان هیجانات هشیارو…. ) با ساختار و پویایی های زبانی- اجتماعی شکل می‌گیرد. در امر خیالی در مرحله آینه‌ای، سوژه خود را با تصویری خارج از خود می‌شناسد، بنابراین ایگو همان سوژه نیست بلکه ابژه و معادل “دیگری” است. دلیل اینکه سوژه خودش را غیر از انچه واقعا هست می‌بیند، کلام و زبان والدین است که در مرحله آینه‌ای لکان به آن می‌پردازیم.

در امر خیالی است که دو مولفه‌ی دیگر یعنی امر نمادین و امر واقعی، ممکن است با یکدیگر اشباه گرفته می‌شوند؛ آنچه واقعیست نمادین در نظر گرفته می‌شود برای مثال در برخی از علائم وسواس‌های نوروتیک یا پرانوئید-روانپریشی، برخی اتفاقات تصادفی بی معنا در سطح جهان مادی اتفاق می‌افتد که گویا برای فرد معنا دار و با اهمیت هستند و باید تفسیر شوند. گاهی نیز آنچه نمادین است واقعی در نظر گرفته می‌شود به عنوان نمونه در علائم اختلال تبدیلی  تعارض های ذهنی ناهشیار که در زبان رمزگذاری شده‌اند به صورت درد و رنج جسمی خود را نشان می‌دهند.

امر نمادین (The Symbolic) در نظریه لکان

این مولفه بر اساس منابع ساختارگرایی شکل گرفت. امر نمادین، با آداب و رسوم، قوانین، هنجارها، قواعد و سنت‌ها و دیگر موارد فرهنگی و اجتماعی اشاره دارد. می‌توان گفت این مؤلفه به روش‌های مختلف با زبان آمیخته است. همانطور که گفته شد زبان نقش مهمی در روانکاوی لکان دارد و عنصر مهم نظم نمادین به حساب می‌آید.

از نظر لکان “نظم نمادین (sybolic order)” هسته ناهشیار را تشکیل می‌دهد. این مفهوم این گونه تعریف می‌شود؛ نظم نمادین، دنیای اجتماعی ارتباطات زبانی، روابط بین‌فردی و پذیرش قوانین است. ساختاری جهانیست که کل عملکرد و وجود انسان را در بر می‌گیرد که شامل گفتار و بویژه نشانگرهای کلامی می‌شود. نشانگرهای کلامی عنصر آوایی حروف هستند البته نه صدای واقعی بلکه منظور تصور دهنی فرد از آن آوا است. در نظریه لکان به این نشانگرهای کلامی دال گفته می‌شود.

مفهوم دیگری که در اینجا باید به آن بپردازیم زنجیره دلالت است. دال یا همان تصور آکوستیک، معنا و مفهومی دارد که به آن بعد معنایی، مدلول می‌گویند. به عقیده لکان، در زبان دال و مدلول ما را به دال و مدلول دیگری ارجاع می‌دهد و آن نیز به بعدی و این زنجیره ادامه می‌یابد که به آن زنجیره دلالت می‌گویند. مثلا اگر بخواهیم معنای یک کلمه را توضیح دهیم تنها از طریق کلمات دیگر امکان‌پذیر است.

در نظم نمادین زبان، تنها وسیله‌ای ارتباطی نیست بلکه اجازه ورود سوژه به زنجیره دلالت را می‌دهد. با نظم نمادین انسان به تدریج تصویر کاملی از خود بدست آورده و هویت کسب می‌کند. گرچه امر نمادین برای اولین بار سوژه را با زبان آشنا می‌کند اما، هویت او را نیز محدود می‌کند زیرا زبان نمی‌تواند بازنمود کاملی از سوژه فراهم کند و سوژه در زنجیره دلالت گرفتار می‌شود. در این مؤلفه لکان نیز، سوژه نمی‌تواند خود واقعیش را تجربه کند چون هر شکلی از بیان در امر نمادین، “دیگری” محسوب می‌شود.

امر واقعی (The Real)

امر واقعی یا واقع، از مفاهیمی است که در نظریه لکان در طول زمان به شکل‌های مختلف تعریف شد و تآکید لکان بر این مفهوم در دوره‌های مختلف متفاوت بود. این مفهوم مترادف واقعیت بیرونی و تجربی نیست. این مقوله زمانیست که تازه وارد دنیای زبان می‌شویم. این حالت فقط در مورد نوزاد تازه متولد شده صدق می‌کند، حالتی که در آن چیزی به جز نیاز وجود ندارد. نوزاد بدون مجزا کردن خود از دنیا یا دیگران، تنها به دنبال ارضای نیاز خود است. برای همین لکان این حالت طبیعی را زمان سیری یا کمال می‌داند.