با سلام، به خاطر اتفاقاتی که اخیرا واسم افتاده که شاید از نظر خیلی ها با بی خیال بودن نسبت به اون ها همه چی رفع میشه، نمی تونم به راحتی به کسی اعتماد کنم و دردو دل کنم و مشکلاتم رو بگم (مگر مامانم) از طرفی نسبت به همه بدبین هستم و همیشه احساس میکنم همه می خوان ازم سو استفاده بکنن. هر وقت برای کسی کاری انجام مید م بعدش احساس بدی بهم دست می ده که چرا خودم رو به خاطرش به زحمت انداختم. که این بیشتر در رابطه با دوستام صدق می کنه. مثلا دوست ندارم جزوه ای که زحمت کشیدم نوشتم آماده حاضر به دوستم بدم. هیچ وقت هم با هیچ یک از دوستان احساس صمیمیت نمی کنم و دوست ندارم جزیی ترین مسایل مربوط به خودم وخانوادم رو بگم. به خاطر یه سری چیز هایی هم که گاهی اوقات می شنوم یا مطالعه می کنم نسبت به جنس مخالف(مرد) بیزار میشم واحساس می کنم(یقین پیدا میکنم) که خیلی بدن و نمیشه مثلا زیر یه سقف باهاشون زندگی کرد..21سال هم سن دارم. به نظرتون افکار من اشتباهه یا اشکال از آدمای اطرافمه؟ مامانم هم همیشه بهم میگه هیچ وقت به هیچ کس تو زندگیت اعتماد نکن چون خودش از این قضیه ضربه دیده .ممنون
اولین جلسه مشاوره
قیمت اصلی جلسه مشاوره 249,000 تومان
قیمت اولین جلسه مشاوره 79,000 تومان
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه
می توانید به صورت 24 ساعته از طریق تلگرام یا واتساپ با تیم روانشناسی شیک اندیش در ارتباط باشید
مقالات مرتبط
شوهرم میگه چرا عکسمون توی گوشی مامانت هست
شوهرم میگه چرا عکسمون توی گوشی مامانت هست پرسش شوهرم خیلی بددله در حدی که
میدونم مناسب من نیست به هیچ وجه و واقعا دوست ندارم
میدونم مناسب من نیست به هیچ وجه و واقعا دوست ندارم منتظرش باشم ولی نتونستم
قبلا ازدواج کرده ام و فرزند پسر دارم الان کارم به طلاق کشیده است
قبلا ازدواج کرده ام و فرزند پسر دارم الان کارم به طلاق کشیده است پرسش
به هییچ وجهی به رشته تجربی علاقه ندارم و ازش متنفرم و خانوادم به زور اوردنم این رشته
به هییچ وجهی به رشته تجربی علاقه ندارم و ازش متنفرم و خانوادم به زور
One comment
Or use one of these social networks