من آدم دوستی نبودم، از نظر دینی تو شخصیتم نبود با کسی دوست بشم ، ولی خیلی گیر داد اینقد که نه تنها راضیم کرد بلکه عاشقمم کرد، یه بارم فقط همو دیدیم من از اینکه گناخهکنیم میترسم برا همین قبول نکردمبریم همو ببینیم، ولی اون یه برای که همودیدیدم بعدش خیلی مهربونتر شده بود، تی نذاشتم دستمو بگیره نه اینکه دوست نداشته باشم ها ، از خدا میترسیدم! البته تو اس ام اس و چت و تلفنی چرت و پرت میگفت…. یه شب خیلی با هم خوب و خوش بودیم صبحش دیکه اس مو جواب نداد بعد چند روز کفت که چون بیکاره داره منو گول میزنه،کفت هر چی کفتم دوستت دارم دروغ بوده و عذاب وجدان دارم و حالا از خواب غفلت بیدار شدم…
بعد چند روز دوباره اومد و کفت اصلا کس دیکه رو دوست دارم:(
نمیدونم راست کفت یا دروغ ولی میدونم از بیککاریش خیلی ناراحت بود و بعید میدونم میتونست با کس دیکه باشه، حالا خیلی کم محلم میکنه و من دارم دیوونه میشم، بنظر شما برمیکرده؟
من چون خودم کارمندم و میتونم ازعهده زندکی بربیام بارها بهش کفتم اشکال نداره که توبیکاره و من و خانوادمم راضی میکنم….
اما خیلی بی وفا و نامرد بود
تروخدا کمکم کنید!
یعنی واقعا اون قسمت حرفش درست بود که میگفت لایقت نیستم؟
یا اون قسمتش که گفت کس دیگه رو دوست دارم؟
بنظرتون برمیگرده؟
2 comments
Or use one of these social networks