من چهار ماه ازدواج کردمو هیچ گونه جلوگیری نداشتم میخواهم باردار شوم خیلی زود لطفا راهنماییم کنید (التماس دعا)
همسر قدرت طلب
با سلام
نزدیک ۱/۵ سال هست که در عقد هستم با خانومم
اوایل به مشاوره رفتیم و مشاور در مورد ایشون گفت که حس قدرت طلبی بیشتری نسبت به شما دارن و باید با هم کنار بیاد
تو این مدت تو یه سری از موارد برای من و خانواده ام تعیین تکلیف میکنه همسرم
مثلا فرش دستی بخرین ماشینی خراب میشه
خونه ای که پدر و مادرم برای زندگی برام تهیه کردن و به نامم نیست بفروشین و از پول جهیزیه خونه جدید بخریم و به نامم بزنید
و…..
وقتی هم مخالفت میکنم ناراحت میشه و میگه تو منو درک نمیکنی تو مدافع خانوادت هستی و…
چه راهکاری پیشنهاد میکنید
با تشکر
عشق پاک
سلام بر همه
من یه پسر ۱۹ ساله هستم . راستش به یه دختر خانمی خیلی علاقه دارم و اون رو برای ازدواج میخوام نه برای دوستی و هوس و از این مسخره بازی هایی که بعضیا در میارن . شعار هم نمیدم که من دوستش دارم . چون واقعا دوستش دارم و هدفم فقط خیره . ایشون هم ۱۸ سالشه و خانمی نجیب و پاک و چادری هستن . ایشون رو تو مسجد بارها دیدم .شاید سنمون برای ازدواج کم باشه ولی میترسم ایشون رو از دست بدم . چون تا حالا بهش نگفتم که میخوامش .میترسم زودتر از من ازدواج کنه و بره .نمیخوام به همین راحتی از دستش بدم .از قضا من چون مسول کتابخانه مسجد هستم و اون هم عضو هست شماره ی موبایلش رو دارم .به نظر شما بهش پیام بدم بگم من دوستش دارم و میخوامش برای ازدواج ؟؟
اینم بگم یک بار تو چشماش نگاه نکردم و عشق من پاک پاکه
تو رو خدا راهنماییم کنید . نمیخوام از دستش بدم
ممنون
چیکار کنم من آخه. ابروم چی؟؟خواسته هام چی؟
سلام . من یه دختر عقد کردم که که از همون اول عقد بخاطر مشکلات پدر ومادرم اومدم خونه مادرشوهرم. الان ۸ ماه میگذره که عقدم. میخوان برام عروسی بگیرن ولی نه من امادم . نه شوهرم . نه مادرم. مامانم اصا پول نداره که خریدای دومادو بگیره و لباس واسه خودش بگیره یا سره عروسی کادو بده . ولی خانواده شوهرم به این موضوع توجهی ندارن و میخوان عروسی بگیرن میگن خودمون واسه دو ماد خرید میکنیم. درسته خرید میکنن ولی منت وسرزنشش واسه من میمونه. بعدش بخاطر این موضوع من باید از همه خواسه هام تو عروسی بگذرم. ن ایینه شمدونی نه لوازم ارایشی . هرچی خودشون بخوان میگیرن. خب چرا صبر نمیکنن تا منم ومادرمم اماده بشیم . مادره من یه زنه تنهاست. حرفم که میزنم دعوا میشه. عروسی واسه خودشن میخوان بگیرن نه من. تازه نه من جهزیم امادست . نه خونه اونا. وااااااییییییییییییییی. چیکار کنم؟؟
احساس میکنم میخوان از عمد منو مادرمو خرد وکوچیک کنم. چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راجع به ازدواج
سلام
یه پسر ۳۴ ساله ام.راستش مشکلاتی دارم.با خانواده و فامیل قهریم با هم.ینی کسیو ندارم که برام زن پیدا کنه.خودمم از بس از بچگی بهم گفتن دور و بر دختر که هیچی نبینیم حتی با پسر دوستی! همه را باید خط بکشی و دوستی بی دوستی….اصلا الان با این سن هنوزم فکر میکنم اگه کسی بفهمه میخوام ازدواج کنم زشت باشه.میدونم میگید اینکه هنوز ازدواج نکردی زشت تره.چیکار کنم کسیو نمیبینم و نمیشناسم که برم باهاش راجع به ازدواج صحبت کنم .وقتشم ندارم.تو خیابونم که همه دخترا ی خوب و بافرهنگ بهم محل نمیذارن چون فکر کنم میترسن با غریبه باشن.نمیشه هم یه راست رفت گفت خانوم میشه برای آشنایی قبل از ازدواج با هم صحبت کنیم که.اونوقت ممکنه فکر کنن من دیوونم.بعدشم عزیزان اونقدر بهم فشار جنسی هر روز میاد که اگه قبلا میتونستم وقتی با یه خاونم صحبت میکنم به این چیزا فکر نکنم الان دیگه نمیتونم.چون از اول محروم بودم از رابطه با جنس مخالف الان یه جورایی عقده ای شدم.
زندگی مشترک
سلام چند وقتیه ک از شوهرم بدم میاد ما سه ساله ازدواج کردیم شوهرم مرد جا افتاده و متینیه البته وقتی عصبانی میشه ک خیلی هم زود عصبی میشه این متانتش از بین میره این حرکتش خیلی آزارم میده ما تو دانشگاه با هم آشنا شدیم یعنی عاشق هم شدیم اون دانشجو ممتاز بود و کلی از دخترای دانشگاه عاشقش بودن منم یکی از اونا بودم نمی دونم چطور شد ک منو انتخاب کرد با عشق لزدواج کردیم اما من الان ازش بدم میاد از زندگی خسته شدم هرچی التماسش میکنم طلاقم بده نمیده روز و شب گریه میکنم مثه یه مرده متحرک شدم وقتی باهاش قهر میکنم و میاد منت کشی بیشتر ازش متنفر میشم اما یه وقتایی هم دلم براش میسوزه اما بیشتر ازش بدم میاد چکار کنم الانم ک دارم اینارو مینویسم بغض کردم دوس دارم جدا بشم ازش تحمل رفتاراش رو ندارم کمکم کنید لطفا
من ۳ساله که با آقا پسری آشنا هستم
سلام خدمت دوستان عزیز.من ۳ساله که با آقا پسری آشنا هستم و عاشقانه هم رو دوست داریم.باهم رفت و آمد ۶انوادگی داریم و مادر شوهر آیندم من رو دوست داره و هوامو داره کلا مشکل خاصی نداریم.فقط یه فکر خیلی اذیتم میکنه.من از وقتی که نوجوان بودم مادرم از مادرشوهرش دل خوشی نداشت و همیشه ازش بدی میگفت و ناخوداگاه ذهن من در این مورد منفی شده.همش میترسم شوهر آیندم که واقعا همه چی تمومه به مادرش وابسته باشه.میشه کمکم کنید?از کجا بفهمم که اینجوری هست یا نه من از مرد بچع ننه متنفرم.میشه اگه کسی تجربه داره یا نشانه ای رو میدونه بهم بگه.راستی من ۲۲سالمه نامزدم ۲۵ سالش.با تشکر از سایت خوبتون.
یعنئ میشه دوسش داشته باشم ؟!
سلام..
سوالم اینه که چطورئ میشه دوست داشت کسئ رو ؟!
من ئ خواستگار دارم، مدت خیلئ زیادیه خواستگارمه، پسر خیلئ خیلئ خوبیه ( از فامیل دورمون هستن)، در واقع این اقا خیلئ منو دوست داره، تو این مدت من هر بهانه یئ که داشتم قبول کرده.. هر چئ که بوده..
در واقع این اقا ئ کشور دیگه زندگئ میکنه و من ئ کشور دیگه( خارج کشور).. الان ایشون میخوان بیان که از نزدیک خواستگارئ کنه.. من خیلئ میترسم، دلم نمیخواد با این همه ویژگئ خوب که ایشون داره من جواب رد بدم ولئ از ی طرف هم نمیدونم چرا ئ حسئ دارم نسبت به ایشون.. تو این مدت وقتئ کاراشو میبینم خیلئ خوشحال میشم چون حس میکنم خیلئ دوسم داره ولئ وقتئ عکساشو میبینم ئ جورئ میشم، انگار دوسش ندارم.. انگار خوشم نمیاد ازش.. ( البته اینو بگم که از لحاظ قیافه اصلاً مشکلئ نداره و اختلاف سنیمون هم، ۴ سال از من بزرگتره )، اطرافیانم بهم میگن شاید چون اون بهت توجه میکنه خیلئ تو این حسو پیدا کردئ..
من چکار کنم ؟! اگه وقتئ دیدمش از نزدیک همین حسو داشتم جواب رد بدم..؟!
یا اینکه وقتئ با هم باشیم، وقتئ خوبیاشو ببینم شاید این حس از بین بره ؟!
حیف نیست این موقعیتو از دست بدم؟!
چجوری بفهمم دوسم داره یا نه؟؟؟
سلام…من دختری ۱۸ ساله هستم….یه چن وقتیه حدود یک ماه برادرم رو به یه باشگاه فوتبال میبرم…وقتی اون میره بازی منم میرم تو صندلی ها ی کنار زمین میشینم و تماشاش میکنم…مربی شون یه اقایی حدودا ۲۴ ساله…الان چن وقته که میرم باشگاه احساس میکنم بهش یه حسی دارم ولی از اونجایی که سعی میکنم منطقی باشم میگم احساسم الکیه…الان چن وقتیه که حس میکنم اونم منو دوس داره…..چیکارکنم بفهمم که منو دوس داره یا نه…..
این توضیحم بدم من اصلا اهل دوستی با یه پسر نیستم….ممنون اگه ج بدید…
با توجه به همه شرایط مناسب،اما خواستگاری ندارم!
دختر۲۳ساله ی لیسانسم کلاسای مختلف هم رفتم ، تو مجالسم شرکت میکنم…خانواده خوشنام و زیبایی ظاهری خوبی دارم شیک پوش و محجبه هم هستم…از نظر اخلاقی شاد و سرزندم…محل سکونتمونم تقریبا شمال شهر به حساب میاد.در کل ظاهرا تمام شرایط و موقعیت خوبی دارم،اما حدودا ۲ساله هیچ خواستگاری ندارم.
تو این ۲سال چندین بار توسل کردم ، دعاهای مختلف خوندم و چهله گرفتم،حتی نماز جعفرطیارم خوندم اما!!!!!!!…..
این آخرا به فکر نوشتن دعا هم افتادم اما چون ایام سعد و نحس و قمردر عقرب و نمیشناسم ترسیدم…
واقع دیگه نمیدونم باید چیکار کنم!
خیلی از اطرافیانم با وجود بی بند وباری یا آزاد بودنشون ازدواج کردن اما من که اهل دوستی و… نیستم اصلا خواستگار ندارم!
دیگه اعتماد به نفسم خیلی کم شده!
البته هنوزم توکلم به خداست …
لطفا کمکم کنید؟